eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
31 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹مریم🌹 مریم هستم21 اسفند ماه یک ساله که محجبه شدم😇 مریم گذشته مریمی بود نا آروم.... تیپ و آرایش داشتم و از هیچی راضی نمیشدم از اون چیزی که بودم من تو دانشگاه که بودم همه با هم انگار رقابت داشتن تو تیپ زدن تو ارایش ... دوستداشتم بهترین باشم هیچی ارومم نمیکرد .. بیرون میرفتیم با دوستام هر تیپی میزدم که از بقیه بهتر باشم حتی توی عکس گرفتن از بقیه قشنگ تر باشم و من توی این راه هی میدویدم که به اون چیزی که میخوام برسم هی تشنه تر میشدم ولی به اون چیزی که میخواستم نمیرسیدم نا اروم تر میشدم بجای این که اروم بشم... تو اون اوضاع انگار بدتر میشدم میخواستم بجای این که بهتر بشم به یه ارامش برسم و نمیدونستم که اون آرامشه چیه که باید بهش برسم و اروم بشم ... نمازام هم دیگ اونجور که باید..نبود..نمازم برام مهم نبود...نماز صبح نمیخوندم ...از خدا خیلی دور شده بودم و اصلا باهاش راز و نیاز نمیکردم یکی از دوستام توی همین دوره به من گفتن اگ میخوای ب ارامش برسی محجبه شو و من یهویی محجبه شدم ولی بعد از شش هفته دوباره خیلی یهویی حجابمو گذاشتم کنار و شدم مریم قبل.... در واقع من برای رسیدن به ارامش میخواستم هر کاری بکنم و بدون شناخت رفتم سمت محجبه شدن چون بدون شناخت بود خیلی راحت هم گذاشتمش کنار چون با اون هم اروم نشدم چون هیچ شناختی نداشتم راجع به حجاب من حجابمو گذاشتم کنار ولی خیلی ناراحت بودم از این که چرا حجابمو گذاشتم کنار ... یه قولایی داده بودم به خودم به خدای خودم به مولام ..خیلی عذاب وجدان داشتم و دوباره مثل قبل خیلی نا آرام بودم .. توی همین حول و حوش....معلمی که داشتم بهم زنگ زدن و گفتن داریم میریم راهیان نور اگ دوست داری بیا دوستاتم باخودت بیار ... ته دلم میخواست که اسلام رو درک کنم ولی بهش نرسیده بودم .. من دنبال یه تیر خلاص بودم و احساس میکنم که راهیان نور تیر خلاص من بود.... ما رفتیم راهیان نور به اون خانومی که همرام بود گفتم من به شهدا گفتم به من یه نشونه نشون بدید که من محجبه بشم چون قبلش اطلاعاتمو راجع به حجاب کامل کرده بودم همراه من که با من بودن بهم گفتن حتما این نشونه رو میبینی چون من از شهدا خیلی معجزه دیدم منم امیدوار بودم که این نشونه رو ببینم... 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 یک ساعته دیگه ادامه خاطره مریم خانم درج میشه، و اینم بگم ایشون در برنامه از لاک جیغ تا خدا هم شرکت کردند 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ ادامه خاطره چیشد چادری شدم مریم👇👇 توی ورودی شلمچه داشتن اسفند دود میکردن معلمی که همراه من بود گفتن اسفند بیشتر بریز واسه زایرا اون اقا تعارف کرد که خودتون بیاین اسفند بریزین روی زغالا گفتن خیلی حاجت میده ها قبلش حتما یه نیتی بکنین و من دوباره خواستمه ام همون ارامشه رو رو خواستم از شهدای شلمچه.... کفشامونو در اوردیم به سمت مسجدی که توی شلمچه هست رفتیم پامو که گذاشتم روی خاکا به خاکا نگاه کردم به خودم گفتم مریم داری روی پوست و خون جوونا میزاری جوونایی که از همه چیزشون گذشتن از دلبسنگی هاشون از مادرشون از پدرشون گذشتن خیلی حالم دگرگون شد وقتی اون صحنه رو دیدم یه کم فکر کردم ... غروب بود... انگار همه ی زیبایی های دنیا جم شده بود تو اون لحظه ...خیلی قشنگ بود...همه چی قشنگ بود... تصور من این بود ک میرم یه مشت خاک میبینم ولی این نبود...واقعا احساس میکنی دارن نگات میکنن .. ی انرژی خاصی داره اونجا...خیلی خوبه باید بریم که درک کنیم .... اقایی که داشتن روضه میخوندن توی روضه گفتن که خوشبحال شما خواهرا که دقیقا مثل خانوم فاطمه زهرا(س) چادر سرتونه و چادرتون خاکی شده ....این حرف خیلی حالمو عوض کرد ...خیلی حالم بهم ریخت ...دقیقا یاد قولایی که داده بودم افتادم ... من توی این مدت اصلا اسم خانوم فاطمه زهرا (س) رو نمیاوردم تنها لحظه ای بود که تونستم خیلی محکم بهشون بگم که من میخوام واقعابه ارامش برسم .. یعنی واقعا انگار دلمو محکم کردن شهدای اونجا که همراهم هستن همیشه ....و اسفند ماه(۹۵)من یکساله که متحول شدم و خیلی دوست دارم تولد یکساگیمو توی شلمچه با شهدا جشن بگیرم و این تحول رو مدیون شهدای شلمچه هستم🌷 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔻🔴🔻🔴🔻🔴🔻🔴🔻🔴 ✳️خاطره چادرےشدن یکے از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺مریم🌺 سلام من مریم هستم ۱۷ساله از تهران داستان چادرےشدن من یجورایے خیلےعجیب بود البته شاید براے من اینطورے بود و براے بقیه عادے بود. من دخترے نبودم ک زیاد اهل تیپ و مد و....باشم اما در حد خودم تیپ میزدم موهام زیاد بیرون نبود اما همون قدرشم کافے بود براے گناه؛مانتو هام زیاد کوتاه نبودن اما تنگ ک بودن و بازم کافے بود براے گناه؛ آرایش چندانے نمیکردم اما همونقدرشم زیبا ترم میکرد و باعث میشد که دیگران بمن تیکه بندازن و ...‌ من با یکے از عضو فعالان مسجدمون دوست بودم و سلام علیک باهم داشتیم و وقتایے که میخواستن. برن اردو بمن خبر میدادن که اونم کم و بیش میرفتم خلاصه اون یکارے کرد که منم مسجدے شدم یهوویے دلم خواست که چادری بشم و یکمے شبیه اونا باشم که همینم شد من از اول مهر ۹۳چادرے شدم و دائم مسجد میرفتم و در کلاس ها شرکت میکردم اونم با عشق و علاقه با خواست خودم تا عید ۹۳چادرے بودم که😔😔😔😔 فروردین کار خودشو کرد و بخاطر لباس های جدید چادرمو کنار گذاشتم😔😔😔😔😔😔😔😔😔اما حجاابمو داشتم ارایشم نداشتم این ۱۳روز عید گذشت و من نشستم فکر کردم دیدم ک چه کار اشتباهے کردم و خودمو تنبیه کردم و سرزنش از اردیبهشت ۹۴هست که به لطف خدا و خانوم فاطمه زهرا(س) یک لحظه ام چادرمو از خودم جدا نکردم و چادرےبودنمو مدیون خانوم فاطمه زهرا هستم ☺️ و خوشحالم ک لایق لبخند خدا و حضرت مهدی عج هستم ☺️و الان هم عضو بسیج فعال و مسئول فرهنگے مسجدمون هستم امیدوارم که همه ے دختران این جامعه طمع شیرین حجابو بچشن و درکش کنن 👈(چادر قدر مطلق منه اون منو مثبت جلوه نمیده... مثبت میکنه🌺☺️)👉 امیدوارم خداوند غیرت علے گونه رو به همه پسران و حیا و عفت فاطمه گونه رو به همه ے دختران عطا کند الهے آمین🙏 ببخشید سرتون رو به درد اوردم ممنون از کانال خوبتون یا علے✋🌺 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹مریم🌹 این ماجرا برمیگرده به سه سال پیش… من هر روز با لباس مدرسه و کاملا معمولی می رفتم مدرسه ولی همچنان مزاحمتای خیابونی سرجاش بود. روزی از روزها که امتحان پایان سال بود از ساعت ۸ تا ۱۰، من زود امتحانم تموم شد و حدودا یه ربع بیشتر طول نکشید. تک و تنها راهی خونه شدم. با خیال راحت تو خیابون راه میرفتم که یهو متوجه شدم یه پرایدی افتاده دنبالم. مجبور بودم همون مسیر رو ادامه بدم چون هیچ کوچه پس کوچه ای برای خلاص شدن نبود. بالاخره بعد از یه ربع، جوری فرار کردم که اون مزاحم نتونست بیاد دنبالم. تو این یه ربع اون جوون، انواع کلمات زشت و رکیکی که بلد بود رو بارم کرد. وقتی که رسیدم خونه رنگم پریده بود. از شدت ترس نزدیک بود بیهوش بشم. فردا صبح که شد با چادر رفتم بیرون. چادر داشتم ولی فقط برای بعضی مناسبتا میپوشیدم. از اون روز به بعد من چادری شدم، برای در امان بودن از نگاههای خیابونی. البته چادر برام عادی بود تا اینکه رفتم شلمچه…اونجا با صحبتای یه نفر عاشق چادرم شدم. و الان یک عدد عاشق چادر هستم❣ 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌸مریم🌸 سلام دوستان🙋 امروز میخوام بهتون بگم که چیشد زهرایی شدم امیدوارم جای تامل شما عزیزان باشه🌺... من سادات هستم و در خونواده ای کاملا مذهبی بزرگ شدم پدرم رو در سن دو سالگی از دست دادم😢 مادرم روضه خونه شهرمونه و مردم شهرمون احترام زیادی براش قائل بودن😎 بعد از فوت پدرم مادرم نقش پدری هم به خودش نسبت داد و خیلی حریص بود که ما رو با راه راست آشنا کنه... من خودم شخصا عاشق اهل بیت بودم😍از زبون مادرم عاشق حضرت رقیه شدم وهمیشه باهاش صحبت میکردم چونکه میدونستم اونم مثل من بابا نداره😞 تا مقطع راهنمایی همیشه سعی کردم نمازمو بخونم حجابم هم خوب بود ولی اون موقع بخاطر خجالتی بودن خودم حجابمو رعایت میکردم😓 تا اینکه وارد دبیرستان شدمو خیلی بد شدم😓 با دوستانی خیلی خیلی بد دوست شدم واین کار باعث شد که از خدا دور شم😥 نماز رو که کاملا قطع کردم😣ولی روزه میگرفتم حجابم هم تغییر نکرد فقط باخدا قهر کردم دیگه مثل قبلا با حضرت رقیه درد و دل نمیکردم... وتوی خونه عین شیطان شده بودم👺 حتی چند بار به دلایل خیلی مزخرف و کوچک خانوادگی دست به خودکشی کردم که خوشبختانه زنده ام اون موقع فکر میکردم که خدایی در کار نبود و ما انسان ها اونو اختراع کرده ایم(در واقع این افکار خیلی شرمنده ی خدایم میکنه😓) اون سال برادرم که چند سالی ازم بزرگتره بیشتر به دین توجه میکرد وخیلی نصیحتمون میکرد (البته اینو هم بگم که چونکه من نماز نمی خوندم خواهرم هم نمازشو ترک کرد ولی حس خوبی از ترک نماز خواهرم نداشتم) برادرم طوری شده بود خیلی مهربون تر ازقبل واین منو متعجب تر میکرد🙁 اون سال بایه سری هم کلاسی ها آشنا شدم و قرار شد که من باهاشون برم اعتکاف... توی اعتکاف با خدا معامله کردم وباهاش حرف زدم گفتم که اگه واقعا تو وجود داشته باشی پس یه جوری ثابت کن... خلاصه یه چیزهایی شد که خدا وجودشو برام ثابت کرد😊 از اون روز تا حد امکان سعی کردم که خوب باشم اولش به طور مخفی نماز میخوندم چونکه خجالت میکشیدم کسی از خونواده ام منو ببینه و مسخره ام کنه😶 در سالهای بد بودنم سه بار موفق شدم که به کربلا برم🙈 ولی حالا خیلی فرق میکنه حالا میخوام یه بار دیگه برم کربلا و به آقا بگم که من دیگه زهرایی شدم حالا که خداوند منو به راه راست هدایتم کرده به عشق سه چیز دارم نفس میکشم اول اینکه به عشق رهبرم خامنه ای دارم نفس میکشم😍❤️ دوم اینکه حالا که زهرایی شدم دوست دارم برم کربلا وبه آقا بگم که دیگه من همونی شدم که مادرتون میخواد وسوم اینکه به عشق اینکه یه روزی هم بتونم به آرزویم یعنی شهادت برسم❤️ شرمنده اگه خاطره ام طولانی شده شما به بزرگیتون ببخشید😊 دوستان خیلی دعا کنید به آرزوهایم برسم😔 یاعلی👋 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺مریم🌺 اولش از مشهد الرضا شروع شد. توی حرم با مانتوی بلند و شال سفید و چادر رنگی. دوم دبستان بودم. با یکی از خادمای مهربون اقا امام رضا گرم گرفته بودم. هی براش میگفتم که چرا مدرسه میرم چرا درس میخونم چرا امام رضا رو دوست دارم و... همین که گفتم آقا رو دوست دارم چون همه رو کمک میکنه گفت دوست داری امام رو خوشحال کنی؟ منم با علاقه گفتم اره 😍 چیکار میتونم بکنم؟ اونم گفت بهم قول بده دفعه بعد چادری بیای حرم. اگه من دیدمت بهت جایزه خوبی میدم 😊 منم قبول کردم و رفتم پیش مامانم. ازش خواهش کردم همین الان برام چادر بخره قبول کرد. با خوشحالی وارد بازار غدیر شدم. اون موقع یه چادر شالدار مشکی خوشگل برام پیدا شد. یه مقنعه مشکی کوچولو هم خریدیم. با خوشحالی دویدم پیش اون خادم. گفتم اقا بیا. قولمو عمل کردم. مطمئنم اقا خیلی خوشحال شده .اون اقا بهم یه سکه تبرک داد. اون اولین چادرم بود. اما مامانم میدونست مدت زیادی طول نمیکشه چادری بودنم. بعد یه ماه دوباره چادرمو تا کردم گزاشتم تو کمد. احساس میکردم چادر جلومو میگیره. نمیزاره راحت دستامو باز کنم. نمیزاره لباسای خوشگلم دیده شن...😔 بی چادر بودم تا فروردین سال 94. بیست و چهارم بود که تو بازار یه چادر خوشگل دیدم. 😍 به مامانم گفتم میشه برام بخریش؟؟؟؟ اونم گفت اگع قول بدی دیگه کنارش نزاری. قول دادم. خریدمش.... شاید اولش بخاطر قولم ولی کم کم همینکه به ارزشش پی بردم پیشرفت هام شروع شد. اول قبولی تو آزمون تیزهوشان. دوم بردن مقام استانی تو ورزش شنا اونم بین یه عالم دختر بد حجاب.😔😔😔 خلاصه بگم قرار نیس ما چادریا از جامعه عقب باشیم قرار نیست همیشه شکست بخوریم قراره پیشرفت کنیم قراره به همه نشون بدیم بی حجابی نشونه تمدن نیست ایشالله با کمک هم و زهرایی و حسینی بودنمون نشون میدیم حرمت این پارچه سیاه که چادر شده چقدره. نشون میدیم ما در برابر سیاست های کاخ سفید کاخ سیاه خودمونو بنا کردیم. به امید موفق شدن بیشتر زهرایی ها و حسینی ها و در نهایت کمک به ظهور آقا امام زمان علیه السلام عجله الله تعالی فرجه الشریف 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
1⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ۱۱۰ ۵ ۶ ۱۰ ۱۱ 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ۲۸ ۱۳۷۰ ۸ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313
2⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313