eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
31 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 ✳️ خاطره حسینی شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺محمد🌺 بسم الله الرحمن الرحیم من محمد هستم شهرستان بابل زندگی میکنم من 23سالمه من 3ماه از خدمت مقدس سربازیم مونده بود تموم بشه که پدرو مادرم برام زن گرفتن من اصلان اعتقادی به نماز و روزه و آخوند و مسجد نداشتم اینو خانمم میدونست خیلی از این ماجرا ناراحت بود به همه میگفت که نصیحتم کنن به حرف کسی گوش نمی کردم حتی از پدر ومادرم شبها ساعت 12شب میومدم خونه خانمم خیلی ناراحت بود پدرم همیشه خانمو دعوا میکرد که مقصر تویی من با خانمم دعوا میکردم که به کسی ربطی نداره که من چیکار میکنم بهش میگفتم که برات سخته برو خونه بابات بالاخره سرتونو درد نمیارم گذشت ماه رمضان امسال یعنی 19ماه رمضان ساعت 10شب خانمم برام زنگ زد که محمد امشب شب 19رمضان میای باهم بریم مسجد قرآن به سره گفتم خودت برو من حوصله ندارم بیرون کار دارم من نمیام خیلی به من اصرار کرد من هم راضی شدم برم ولی برای 10دقیقه بیشتر نمیتونم بمونم خانمم قبول کرد وباهم رفتیم مسجد از شانس خوب ما آخوند همون مسجد بیرون حیات مسجد داشت با موبایل حرف میزد تا منو دید موبایلشو قطع کرد و آمد دستمو گرفت گفت خوش اومدی محمد آقا به خانه خدا عجب شبی قسمتت شد بیای مسجد بالاخره به هر نحوی بود ما رو برد داخل مسجد بابام تا منو دید شکه زده شد گذشت رسید به قرآن به سر یه مداحی اومد میکروفن گرفت داشت توضیح میداد که 10مرتبه به اسم که میخونم باید صدا کنیم قرآن به سر شروع شد تا رسید به امام رضا برای امام رضا که رسید شروع کرد به مداحی خوندن من دلم شروع کرد به لرزیدن به همون خدایی گریه میکردم که چشم هام وقتی برق رو روشن کردن پراز خون بود همه ترسیده بودن بابام اومد پیشم گفت محمد خوبی گفتم آره خوبم خوبتر از همیشه حاج آقا که منو دید گفت خیلی گریه کردی بهش گفتم حاجی گفت بله گفتم من میتونم برم مشهد به من گفت مشهد جای شماست من فردا که میشد 20رمضان مشهد بودم نه من باورم میشد نه خانمم من شب 21ماه رمضان شب قرآن به سر بودم مشهد از همون جا تا الان خدا رو شکر از اون روزهایی که دنبال خوش گذرانی خودم بودم پشیمون شدم راستی نماز هم میخونم مسجد هم میرم رزق و و روزی من هم بیشتر شده ببخشید که اینو نگفتم من شغلم آرایشگری هستش من خدارو خیلی شکر میکنم که به فکر من هم بوده و الان پدرو مادرم خیلی منو دوست دارن داخل محل همه منو آقا محمد صدا میزنن جوانان عزیز که دارن حرف های منو میخونن به خدا این راه رو من رفتم هیچی نیست به جز بی آبروی برات خودت و از همه مهم تر بی آبروی پدر ومادرت ...راستی خانمم هر وقت که نماز میخونه خدا رو شکر میکنه که من توبه کردم ببخشید که سر تونو درد آوردم ان شاءلله که خداوند متعال همیشه راه و پشتیبان شما باشد یاعلی.. 🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 @dokhtaran_zahrai313
1⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ۱۱۰ ۵ ۶ ۱۰ ۱۱ 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ۲۸ ۱۳۷۰ ۸ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313