eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
31 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹آیدا🌹 سلام ✋ آیدا هستم 🙈 شانزده سالمه☺️ متولد تبریز😍 ساکن تبریز😍 تو یه خانواده ای تقریبا بی اهمیت به حجاب و اینجور مسائل وهمیشه هرکاری میکردن ازسر عادت بود وبی دلیل😞 الانم که الانه سر تصمیمم هردم غر میزنن و مسخره میکنن😫 از بچگی تا دوم راهنمایی نه خودم چیزی از حجاب و نماز درک کردم نه به این چیزا فکر میکردم😶 نه کسی بهم میگفت همیشه لاک میزدم💅 همیشه تیشرت تنم بود و موهامو خواهرم درست میکرد میفرستاد بیرون👧👱♀ خواهرم میگفت از الان چرا باید شال و روسری سر کنه😑 منم از سر کردن شال و روسری خوشم میومد ولی بیشتر وقتا از سر کردنش منصرفم میکردن با حرفاشون...😣 تو راهنمایی یه دوستی داشتم درسته حجابش کامل نبود ولی نماز میخوند.😍 تو مدرسه که میرفت نماز چندباری باهاش رفتم ☺️ بهش گفتم نماز یادم رفته چطوریه 😢 یادم انداخت تا یه مدتی نماز میخوندم 🙂 ولی همون پوشش رو داشتم😟 تا این که خودم خواستم دیگه برام مانتو بخرن😶 و از این شرایط خوشم نمیومد سال سوم راهنمایی شاگردای کلاسمون خیلی بد بودن😱 بیشتر از نصف کلاس دوست پسر داشتن و جو کلاس رو بدجوری با دفترهای عقاید به هم ریخته بودن...بارها کارهممون به دفترمعاونت کشید و....😣 چندتا هم بودن که ازدواج کرده بودن و واویلا بود..😰 تا اینکه اون سال با هرچی بدی و التماس برای اینکه اخراج نشیم تموم شد😪 با انضباط خیلی خوب ولی معدل19:94😃 دختر همسایمون که شرایطش شبیه من بود از نظر حجاب، بهم پیشنهاد داد که مدرسه ی شاهد خیلی خوبه از نظر معلم هاش وآزمون ورودی داره بیا بدیم شاید قبول شدیم😕 منم که از خدامه 😍 اصلا به اسمش و چادر فکرم نمیکردم فقط جذب خوب بودنش شدم. رفتیم امتحان دادیم شدم برگزیده ی نفر6 خیلی خوشحال بودم ولی دختر همسایمون قبول نشد😞 فکر نمیکردم حکمتی تو این کار باشه سال اول چادر سر کردم با کلی غر و فلان ولی بخاطر خوب بودن مدرسه چادر و فضای خیلی خاصش رو تحمل میکردم. سال دوم تو خونه یه چادر قدیمی داشتیم که نازک بود از سر راحتی برداشتم سر کردم. اسم در مدرسه رو پل صراط گذاشته بودیم با بچه ها😑 از اون در و از معاونا که رد میشدیم، چادرامونو مچاله میکردیم تو کیفامون. تا روزی که بهمون گفتن قراره دو تا شهید گمنام بیارن مدرسمون... خیلی خوشحال بودم،کنجکاو که مراسم چطوری میشه😇 وخیلی ارادت خاصی به رزمنده ها داشتم چون بابام هم رزمنده بود هم پلیسه. همیشه احساس اقتدار رو توش میدیدم. همیشه به رزمنده ها افتخار میکردم. وهمیشه تنها مشوقم به حجاب بابام بود که منم توجه نمیکردم، چندان تاثیری نداشت. خلاصه... روز مراسم سالن اجتماعات کلی مهمون کلی خانواده ی شهید،مداح هم اومده بود،همه جارو مثل جبهه کرده بودن!!😄 یکی از شاگردای مدرسمون که اسمش لیلا بود،واسه پدر شهیدش نامه نوشته بود... کلی تاثیر گذاشت روم😓 تا یه هفته حال و هوای اون روز و گریه هایی که کردم و...😪 خیلی فکر کردم فکر کردم 😣 تصمیم گرفتم شروع کنم دوباره نماز بخونم 😌 به حجاب توجه کنم... الکی مثلا!!! یه پنج ماهی شد بازم شدم همون قبلی...😞 نمیدونم چرا نمیتونستم ثابت بایستم سر حرفام و قولام بین خودم و خدام😞 فقط بیشترفک میکنم به خاطر دلخوشی هام بود که اینطوری باید کنارمیزاشتم اینکه همبازی هام پسرا بودن و کلی باهم تو محلمون بازی میکردیم...بامرام تر بودن ☺️ آخه اون موقع ها خیلی دوس داشتم مثل پسرا باشم... به ندرت تو خونه بودم همش دیروقت میومدم خونه تا امسال که سوم دبیرستانم اولای سال دیگه انگیزه ای واسه ادامه ی زندگی نداشتم 😭 از این کارا هم خسته بودم😣 نمیدونم ولی خیلی بی معنی بودن پسرای فامیل بزرگ شده بودن و دیگه ناخداگاه از هم فاصله میگرفتیم... اصلا انگار میگن دوگانگی ارزشی... اونطوری شده بودم😣 خودمم نمیدوستم چیکار میکنم، امسال از قضا اومد ما پرورشی بین درسامون داشتیم. خیلی تو زنگای پرورشی بچه ها و خودم ☺️غر میزدیم و حرفایی راجب اسلام و حجاب میزدن...منم فقط نگا میکردم از حرفایی که از معلممون میشنیدم و منو به فکر مینداخت چون اصلا تا به حال فکرم نکرده بودم به این چیزا تا اینکه ازش خواستم تا بهم کمک کنه تا دینمون رو بهتر بشناسم،چندتا کتاب بهم داد اینبار تصمیم گرفته بودم یه هدفی داشته باشم محکم دنبالشو گرفتم ✋ کلی منابع هم خودم خوندم هم درمورد حجاب و اسلام تا اینکه با دلیل ومدرک درستی راهو قبول کردم و حجاب برتر رو به عنوان یادگار حضرت فاطمه انتخاب کردم😍 تو این راه خدا خیلی نشونه ها پیش روم گذاشت 😍 چیزایی که اصلا اتفاقی نبودن من خیلی مدیون معلمم هستم ❤️ انتخابم رو خیلی دوست دارم ❤️ و خیلی هارو تو این راه تشویق میکنم تا روزی نشه که پشیمون بشن😉 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
1⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ۱۱۰ ۵ ۶ ۱۰ ۱۱ 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ۲۸ ۱۳۷۰ ۸ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313