eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟 ✳️حرف دلِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹مونا🌹 من یک سال با شهید تو مزار شهدا آشنا شدم...باخدای خودم عهدبسته بودم وقتی حقوق قبول شم میخوام برم پیش یکی از شهیدا باهاش دردل کنم دوست خودم بدونم😊 تو مزار شهدا داشتم قدم میزدم که چشمم افتاد به یه شهید همونجا ناخوداگاه وایستادم فقط محوش شده بودم همونجا زانو زدم گریه کردم. گفتم دوستم تو شدی...😭 دیگ ازاون روز همیشه هفته ای چندبار میرفتم پیش شهید ناراحت بودم خوش حال بودم هروقت دلم میگرف پیش شهید بودم باهاش حرف میزدم ولی خانوادم نمیدونستن... یه روز مامانمو اوردم گفتم میخوام توروببرم پیش یکی از دوستام...مامانم متعجب شد گفت کجاداری منومیببری؟😳 بردمش براش تعریف کردم مامانم فقط گریه میکرد میگف خدا ممنونم فقط همین میگفت🙏 برگشتم خونه شبا باهاش حرف میزدم میخندیدم میگفتم فردامیام پیشت یه بار دانشگاهم زیاد بود نتونستم برم..شهید اومد بخوابم😭اونم دوبار... رفتم گفتم ببخش ببخش منو دیگ بدقولی نمیکنم... دیگ هر وقت بهش میگفتم سرموقع میرفتم... چندماه گذشت یه روز گلاب خریدم بامامانم رفتم سر مزار از دور دیدم خانوادش هستن.. برگشتم ترسیدم الان بگم کی ام؟چی بگم اخه😔 مامانم دستمو گرف گفت برگرد ببین خانوادش اومدن میخواد تورو به خانوادش نشون بده مگ همینونمیخواستی...گریه کردم رفتم جلو... زن داداش شهید بودن..براشون وقتی خواب چیزای دیگ تعریف کردم متعجب شدن گفتن مگه داداش مارو میشناختی؟؟ لال شده بودم فقط گریه میکردم...زن داداش شهیدهم گریه کرد گفت توخواهر کوچیک محسنی توروبه ما نشون داد بیا پیش مامان محسن.. زدیم زیر گریه😭 داداش شهید شمارمو گرفت گفت بهت زنگ میزنیم بیای خونه ما باخانواده جدیدت محسن اشنا شی.. اون روز هیچی برام مهم نبود فقط گریه میکردم گریه😭 اسم شهید محسن زرینی خیلی دوسش دارممم. خیلی مثل دوست واقعی منه که خانوادش بهم نشون داد🌷 💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟 @dokhtaran_zahrai313
1⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ۱۱۰ ۵ ۶ ۱۰ ۱۱ 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ۲۸ ۱۳۷۰ ۸ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313