eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 💙معصومه💙 من تو یک خانواده معتقد به دنیا اومدم که از زمان بچگی محجبه بودن مادرمو دیده بودم ولی اصلا دوست نداشتم چادر سر کنم😔 خانوادم با هر زبونی تلاش میکردن ولی من زیر بار نمیرفتم مانتو های رنگی و کوتاه برام لذت بخش بود.دوست داشتم بهم نگاه کنن😔 تا دوره ی دبیرستان که از طرف مدرسه مارو میخواستن ببرن سفر معنوی جنوب. منم با دوستام ثبتنام کردیم که میریم به دور از خانواده کلی خوش میگذرونیم🙊 تو اون سفر باید برای رفتن به مناطق چادر سرمون میکردیم😉 اولا برام خیلی سخت بود چادر سر کردن ولی تا به شلمچه رسیدیم تا غروبشو دیدیم دلم یه جوری شد😥 به قولی سیمم وصل شد.اونجا بود باخودم عهد کردم حداقل کاری که برای پاسداشت خون شهدا انجام میدادم چادر سر کردن بود. بعد از برگشت خیلیا تو فامیل مسخرم کردن ولی عهد من محکمتر میشد☺️ تا اینکه رفتم دانشگاه و هر سال میرفتیم جنوب وای که شهدا چقدر عنایت دارن😭 حجاب من کامل تر شد همه میگفتن بری دانشگاه چادرتو برمیداری نه تنها بر نداشتم بلکه محکمتر کردم حجابم رو که هدیه شهدا بود😭❤️ هرچی دارم تو زندگی الانم عنایت و لطف خدا و شهداست و ثمرات حجاب داشتنمه🌸 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺معصومه🌺 🌹سلام🌹 خانمی هستم ۲۹ساله ،خانواده کم جمعیتی هستیم ،تک دختر هستم، از بچگی خیلی با حیاء بودم و جلو نا محرم حجابمو رعایت میکردم☺️ ولی چادرو یه وقتایی سر میکردم یه وقتایی هم سر نمیکردم 😔 وتو نمازم خیلی تنبلی میکردم😔 خانوادمم میگفتن که بخون نماز تو ولی من متاسفانه یکی در میون میخوندم😕 یه زمانی هم بودکه فیلمای ترک ماهواره خیلی باب شده بود و مخاطبینش هم زیاد بودن منم جزء همین مخاطبین بودم ،که بی تاثیرم نیست تو زندگی آدما😐 تا اول محرم پارسال بود که از طرف بسیج اومدن محله مارو دیشو ها رو جمع کردن😏 اولش ناراحت شدم ولی ازشون خیلی ممنونم هستم که باعث شد این عادت که حالت وابستگی شده بود رو ترک کنم😉 من هر سال تو شبای محرم به احترام شبای عزیز چادر سرم میکردم ،ولی بعدش نه میزاشتمش کنار 😔 بعد از یه مدت رابطمم با اطرافیانم خیلی کم شده بود و خیلی احساس تنهایی میکردم ،همیشه تو تنهایی خودم میگفتم چرا من تنهام چرا یه خواهر یا دوست هم ندارم که باهاش درد و دل کنم😭 💥بیشتر تنهایمو با کانال های تلگرامی میگذروندم تا با کانال شهید محمود بیضایی آشنا شدم که از مدافعین حرم هستن خیلی چهره معصومشون به دلم نشت عضو کانالشون شدمو زندگی نامه شونو خوندم یه جورای وابسته این کانال شدم وخیلی باهاشون دردو دل میکردم و گریه میکردم😭 یکی از برنامه های خوب کانال جزء خوانی قرآن بود یه جزءی رو آدمین کانال بهم گفتن و من هم خوندم☺️ که همه رو تو یک روز نخوندم نصفشو خوندم ولی خیلی بی قرار بودم که زود تمومش کنم و ادامه شو فرداش تموم کردم و یه حس خوبی بهم داد😊 تا اینکه چند شب بعد خواب این شهید بزرگوارو دیدم 😍 بیدار که شدم سراسر وجودمو یه آرامشی خاصی گرفت که من تا سه روز این آرامشو تو وجودم حس میکردم😊 خیلی خوشحال بودم که مورد توجه و لطف خداوند قرار گرفتم و کارم شده بود😭😭 بعد یک ماهی از این قضییه نگذشته بود که تو کانال اعلام کردن آدمین کانال هم درسوریه به فیض شهادت ناعل شدن🕊 اسمشون شهید مرتضی مسیب زاده و از دوستان صمیمیه آقا محمود رضا بودن دوستان سرتون درد نیارم همین خواب باعث شده که نمازمو با عشق بخونم 😊و ترک نکردمش و چادرمم دائم سرم هست که باعث تعجب خانواده و آشنایان شده😳، و از حضرت زهرا خواستم کمک کنه❤️ و خیلی کارای مثبت دیگه هم انجام میدم که خیلی برای روحیم خوب بوده و از خدای بزرگم شاکرم همینطور ازبرادرم شهید بیضایی که راه منو تغییر دادن❣خیلی دوست دارم برم سر مزارشون😔 این بود داستان زهرایی شدن من😊 🌹رهبرمون میفرمایند:ارزش زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🌹 شهدا شرمنده ایم😭 دوستان برای ظهور امام زمانمون هم بیشتر از قبل دعا کنید. 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹معصومه🌹 خانواده من زیاد مذهبی نبودن یعنی اصلا مذهبی نبودن ☹️ مادرم و خاله هام و مادربزرگام چادر میزاشتن. اصلا نه طرف پدرم و نه طرف مادرم یه دختر خانم با حجاب پیدا نمی شد😒 مادرمم بهم خیلی می گفت نماز بخون اما من اعتنا نمیکردم منم بی حجاب نبودم یه کم شل حجاب بودم😞 و همراه مادرم که بیرون میرفتیم یکم مراعات میکردم. خلاصه شد تا در عید غدیر ما رفتیم یه مراسمی و من اون سخنرانی که خیلی دوسش دارم اومد و صحبت کرد موضوع هم نماز و حجاب بود. اقا منم سخنرانی خیلی دوست داشتم یعنی اهمیت می دادم. خانم مهدوی صحبت کرد و به من تلنگری ایجاد شد اونجا بود که تصمیم گرفتم نماز خون بشم. بعد از ان روز ما رفتیم مدرسه من از باحجابای مدرسمون خیلی خوشم میومد شنبه بود و زنگ اخر سال اول راهنمایی بودم که خانم میرزایی معلم پروشی عزیزمان که خیلی دوسش دارم اومد تو کلاس بیشتر بچه ها به این خانم بزرگوار خیلی توجه و بعضیا هم کارشونو الگوقرار میدادن .منم از رفتارش و صحبتش خوشم میومد 😅 خلاصه اون روز شنبه این بانو درباره (حجاب صحبت کرد ) من بعد از صحبتش خیلی تو فکر رفته بودم یعنی هی به خودم میگفتم اگه چادر بزاری با ارزش میشی ولی ...😞 با خودم تا خونه برم درگیر بودم بعد رفتم به مامانم هم هی حرف ها و اتفاق ها رو تعریف کردم . مادرم گفت:اگه چادر می خوای بزاری باید طعنه های مردم و فامیلا و دوستا رو تحمل کنی نه اینکه با یه حرف دوستت یا فامیلا چادرتو کنار بزاری خلاصه خیلی فکر کردم خیییلییییی ...تا اینکه خیلی قوی💪رفتم به مادرم گفتم بریم برام چادر بخریم خیلی خوشحال بودم تا حالا این حس خوبو نداشتم 😁 در اولین روز محرم سال ۱۳۹۴من شدم دختر خانم فاطمه الزهرا❣ انگار دوباره متولد شدم خیلی برام جذاب بود ☺️ اما فردا که مدرسه رفتم طعنه های بچه ها و حرفاشون عذابم میداد 😔دلم میشکست چون نمی تونستم دفاع کنم از خودم😤 ولی با خداجونم خیلی صحبت میکردم تا ایمان و ارادمو قوی کنه بتونم در برابر این حرفا صبوری کنم. دوستای بی حجابم ازم دور شدن و دوستای باحجاب گرفتم دوستایی که داشتنشون برام مفیده نه ضرر👌 الانم که سه ساله باحجابم نظر و افکار فامیلا نسبت به من خیلی تغییر کرده و همه به مادرم برای داشتن همچین دختری افتخار می کنن☺️ تازه دوستمم باعث چادر گذاشتنم توی مجالس مهمونی شد و خدارو شکر که یک سال توی مهمانی ها هم چادر میزارم 😊 ارزو دارم به درجات بالاتر برسمم التماس دعا🙏 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال بنام👇👇 🌺معصومه🌺 سلام عرض میکنم خدمت شما اعضاے محترم کانال و شما خواهر گرامے من دخترے هستم۱۷ساله که اسمم معصومه است داستان زهرایے شدن من برمیگرده به حدود یک سال پیش. من دختر خانوم هاےچادرے را که میدیم بهشون احترام خاصے میزاشتم و میگفتم واے چقدر چادر بهش میاد اما هیچوقت حاضر نمیشدم که خودم چادر سر کنم و همیشه خودمو با دلایل غیرمنطقے قانع میکردم😔 مثلا میگفتم من چادر پوشیدن بلد نیستم کے حوصله چادر رو داره اما اونموقع نمیفهمیدم که چادر پوشیدن بلدے نمیخواد بلکه عشق میخواد عشق به صاحب اون حضرت زهرا(س).😍 تا اینکه پارسال توےمدرسه که بودم رفتم پیش چندتا از دوستانم که یه اکیپ بودن دیدم دارن درمورد حوزه علمیه و ثبت نامشون در حوزه صحبت میکنن منم که از خانوماے مذهبے خوشم میومدو همیشه آنها را مهربون میدونستم تصمیم گرفتم که برم ثبت نام کنم بلکه منم یکے بشم مثل اونها. خلاصه رفتم ثبت نام کردم و از همون موقع به خودم میگفتم باید از الان چادر بپوشم تا اگر قبول شدم بتونم از پسش بربیام و همین شد. تا اینکه با کلے استرس و حمایت های خانوادم به خصوص پدر عزیزم و لطف و عنایت خداوند متعال و حضرت فاطمه (س)و ائمه اطهار(ع)قبول شدم و اینجورے شد که من چادری شدم.😊 امیدوارم که با خوندن خاطره من حداقل یکے از دوستانمون مثل من متحول بشن آرزوے عاقبت بخیرے براے شما دارم. لطفا دعاکنید بتونم راهے را که انتخاب کردم در اون ثابت قدم باشم و بتونم خیلے خوب از چادر مخافظت کنم.😊 التماس دعا 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌸معصومه🌸 سلام دوستای عزیز آبجی های گلم داداشای باغیرتم. معصومه هستم😊 دختری که داداشاش میگفتن چادری شو مامان و باباش میگفتن نه نیازی نیس تو حجابت کامله. تو دوراهی سختی گیرافتاده بودم خودم خیلی دوست داشتم ولی میگفتم حتما مامان و بابا یه چی میدونن میگن نه. یه مدت باهمین طرز فکرا گذشت تا خودم گفتم اقا من چادر و دوست دارم میخوام سر کنم دیگه به نظر کسی کاری ندارم. با اینکه مادرم ازم ناراحت بود باهم رفتیم خرید برام چادر خرید بهترین روز زندگیم روز چادری بودنم بوده. من دوم راهنمایی چادری شدم افتخارهم میکنم امیدوارم لیاقت چادر مادرمون رو داشته باشم🙏 جالبش اینکه بعد ۱ ماه از چادری بودنم که گذشت پدرو مادرم گفتن خیلی زیباترشدی با چادر ما اشتباه میکردیم دخترم😊 راستی مادرم از اول چادری بودن ولی با چادری شدن من مشکل داشتن که خداروشکر الان خیلی راضی هستن😍الان تو سن ۲۲ سالگی دیووونه وار عاشق چادرمم بدون چادرم از خونه نمیتونم برم بیرون حس برهنگی میکنم نگاه های الوده خیلی حس بدیه ولی با چادر امنیت کامل دارم😍خداجون شکرت 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌻معصومه🌻 بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند زیبا و زیبا افرینش معصومه بیستودو ساله از مشهد هستم من چادریم و قبلا هم بودم ولی بعضی اوقات میگفتم کاش چادری نبودم مانتوی بودم ولی حجاب رو رعایت میکردم ولی بعد از این که به معنی واقعی چادر رسیدم چادر برام شد یه ضد آفتابی که هرگز نه تنها به پوستم بلکه به دنیا و آخرتم هم هیچ آسیبی نمیزنه من همیشه برای ظهور آقا دعا میکردم ولی ته دلم میگفتم کاشکی نیان چون فک میکردم وقتی ایشون بیان بلافاصله قیامت میرسه ولی اینطور نبود با خوندن توی کتاب کلاس نهم دیدم نوشته شده بعد ظهور آقا میان دنیا جریان داره خیلی خوش حال شدم نوشته شده بود این حرفای که میگن اقا که بیاد قیامت میشه حرفه کافراس خیلی بدم اومد از اونای که برای اقای ما هم دروغ میبستن کم کم مهر اقا خیلی خیلی افتاد تو دلم دعا میکردم که اقا ظهور کنه بدی ها از بین بره خوبی بمونه و من بشم یکی از یاران وفادار ایشون من با این که چادری بودم اهنگ گوش میدادم تو گروه های مختلط بودم و با نامحرم ها تو فضای مجازی میگفتم میخندیدم اما وقتی مهر آقا افتاد تو دلم دیگ نشد که بمونم انجوری اول آهنگ بعد گروه ها و بعد پی وی های پسرانه رو بلاک و پاک میکردم چون قبلش تو یه گروه خواهرونه ظهور امام زمان(ع)عضو شده بودم و بیشتر مهرشون به دلم اومد و نشست الان احساس خوبی دارم و فکر میکنم پاکتر از اون موقع هام ممنون بابت این که خوندید با تشکر ازشما التماس دعای مخصوص هم دارم سه تا آرزوی مهم دارم ازتون خواهش میکنم از امام زمان و امام رضا و خداوند بخواین بر آورده کنن😍ممنونم ازتون 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌸معصومه🌸 سلام🙋 امروز میخوام بهتون بگم که چیشد زهرایی شدم😊امیدوارم خوشتون بیاد... من سیده معصومه موسوی هستم توی خونواده ای کاملا مذهبی بزرگ شدم🙂 مادرم یه زن خیلی مهربونه🙂 بابام هم وقتی دوازده روزه بودم از دست دادم😔 توی زندگیم خیلی کمبود محبت احساس میکردم واسه همین دوست داشتم اونو با بدحجابیم از بین ببرم یعنی دوست داشتم مورد توجه دیگران باشم😪 خواهری داشتم که از من بزرگتر بود اونم مثل من بد حجاب بود😓 اولش خواهرم خیلی باحجاب و نماز خون بود ولی بر اثر دوستان بد خیلی تغییر کرد... وقتی اون اینطوری شد منم بیشتر بد شدم 😓 تا اینکه متوجه شدم که کم کم داره تغییر میکنه😶 اون کم کم خودشو درست کرد نمازهاشو اول وقت میخوند وحجابشو رعایت میکرد منم چونکه خیلی به خواهرم دلبسته بودم از تغییرهاش خودم هم متحول شدم اولش بخاطرش به خدا نزدیک شدم ولی حالا بخاطر خدایم دوست دارم بندگی کنم😊 ودر آخر ممنون که خاطره ام رو خوندید و شرمنده اگه طولانی شده دوستان برام دعا کنید در این راه ثابت قدم باشم😇 خدا نگهدارتون باعلی👋 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌼معصومه🌼 سلام دوستان راستش من کوچیک که بودم چادر میپوشیدم یعنی قبل از اینکه برم مدرسه اصلا ولی خب تو همون کوچیکی گذاشتمش کنار سال ها که میگذشت و منم هرچقدر بزرگتر میشدم بیشتر دوستداشتم تو چشم باشم و بیحجاب باشم ، راستش دوستداشتم تعریفایی ک ازم میشد توی خونه تنها مادرم با این قضیه مشکل داشت، اون موقعا این نصیحتایی که میکرد تو گوشم نمیرف، تازه عصبیم میشدم. راستش من با نامحرم حرف زدن برام عیبی نداشت و منی که قبلا دستو پام میلرزید یه آقا جفتم رد شه حالا راحت با یه نامحرم حرف میزدم . روز به روز گناهام بیشتر میشد و منم بی خیال تر من آدمی بودم که نمازخون بودم و محرما هیئت میرفتم ولی بدون چادر، راستش از چادر متنفر بودم من. حالا ۱۶سالم بود محرم شده بود داداشم گفت میخوام برم کربلا منم یهویی بی اختیار گفتم منم میام داداشم میخواست با دوستاش بره و چون نمیخواست دلمو بشکنه گفت باشه هروقت پاسپرت گرفتی میبرمت چون میدونست محاله من بگیرم و جا میزنم اما فرداش رفتم برای کارای کارت ملی و شناسنامم که برم پاسپرت بگیرم نمیدونم چرا خواستم برم کارت ملیمو بگیرم حجاب کردم مقنعمو اونموقع اولینبار بود که همه منو باحجاب دیدن(بدون چادر) خلاصه شبا تو بارون گررررریه میکردم که فقط قسمتم بشه برم کربلا امام حسین صدامو شنید و طلبید من رفتم پاسپرتمو گرفتم همه تعجب کردن که من تصمیم گرفتم برم کربلا اخه من تو فازه این چیزا نبودم و چون منو داداشم تنهایی میخواستیم بریم همه فکر میکردن پشیمون میشم از رفتن ولی من رفتم ، چادر پوشیدم و رفتم ... من سال اولی که رفتم کربلا تحولات درونی پیدا کردم مثلا عاشق چادر شدم ولی چادری نشدم !!! خیلی جاهای معنوی که میرفتم گریه میکردمو از خدا میخواستم منو چادری کنه ولی نشد .... 😞 حالا دیگ چادرو دوسداشتم اما یه چیزی انگار مانع پوشیدنش میشد تقریبا یکسال گذشت و گفتم امسالم باید برم کربلا قبل از محرم بود چادر پوشیدم و رفتم مدرسه همه تعجب کردن !!!!!! همه واااااقعا تعجب کردن! کسی که تا دیروز بقول خودمونیا شاخ مدرسه بودو و این همه به لباساش اهمیت میداد حالا چادری شده من حتی تو خیابونی که رفت و امد زیاد میکردم برا مدرسه بقیه که میدیدنم تعجب رو تو نگاهشون میدیدم ، ولی دیگه سرمو مینداختم پایین دیگ چشم تو چشم نامحرم نمیشدم دیگ مهم نبود از نگاه بقیه من چجوری باشم. حالا دوباره امام حسین طلبید و من رفتم کربلا اینبار جلوی امام حسین قول دادم که اون گناهایی که باعث رنجش دل امام زمان میشه رو انجام ندم، هربار که قول دادم شکوندمش ولی اینبار دیگ نمیشه قولی و شکست چون به امام حسین قول دادم خداروشکر الان یکسال و خورده ای هس ک چادری شدم ، من خطمو عوض کردمو و پیج اینستامو حذف کردمو یه پیج ارزشی زدم و کلا یه زندگی امام حسینی و شروع کردم ، من رابطمو با افرادی که مخالف با منه الان بودن رو قطع کردم . دیگه روزام کسل کننده نیس و با هدفه، الانم دارم حرفایی رو که مادرم اونموقعا بهم میزدو گوش نمیکردم ، بعنوان نصیحت به بقیه میزنم. ان شاء الله بتونیم محافظ چادر حضرت زهرا باشیم✋🌷 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
1⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ۱۱۰ ۵ ۶ ۱۰ ۱۱ 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ۲۸ ۱۳۷۰ ۸ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313
2⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313