eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺سرباز بی بی زینب🌺 سلام ... اسم من زهراست 17 سالمه و دو ساله که چادری شدم قصه ی چادری شدن من با داداش حسنم و فوت مادر بزرگ شروع شد. من توی یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم اما. بلند ترین مانتویی که داشتم کت بود عقایدم قرص و محکم نبود و حتی یه مدت میخواستم مذهب جداگونه ای رو بپرستم. 15 ساله بودم که برای عید راهیه شیراز شدم نرسیده به شیراز باهام تماس گرفتند که مادربزرگ رفت پیش خدا من وابستگیه عجیبی بهش داشتم اون زن عمرم بود. یه سال از فوت گذشت که شدم 16 ساله یه بسیجیه عادی ک از بسیج فقط منافعشو میدونست. از طرف بسیج رفتم راهیان نور ... این سفر وااااقعا یه نور بود .من و به خودش متصل کرد. توی این سفر بهمون سند عاشقی دادند و سند عاشقیه من اسم داداش حسن توش بود (شهید حسن باقری) گفتم این سند چیه ؟ چرا باید نیت کنیم برداریم ؟ جمع کنید این مسخره بازیا رو ! اومدیم اصفهان. ولی قصه یکم فرق داشت زهرا دیگه زهرای سابق نبود چادر سرم میکردم😳 وقتی ور میداشتم چادرو میرفتم بیرون ته دلم یه جوری میشد برمیگشتم خونه. یه شب یه خواب عجیبی اومد سراغم همه چی درهم بود ... قشنگ ترین قسمت مادر بزرگ بود ک فقط میگفت چادر چادر چادر از خواب ک بیدار شدم تصمیم گرفتم چادری بشم اما ...برای چادری شدن اعتقاد محکم شرط بود ... اخه دختری ک تو سن 15تا16 با پسرا ارتباط داشت که به این راحتی چادرو قبول نمیکرد .همش دنبال یه تلنگر بودم برای چادری شدن یه بار بایه پسر بیرون رفتم. سه ماه از بیرون رفتن گذشت که پدرم فهمید 😔 اعتمادشونو نسبت بهم از دست دادن یه بار که تو حالت اشک و نفرین به خودم بودم یادم به داداش حسن افتاد راویه سفر گفت براش خواهری کنی برات برادری میکنه به عکس داداشیم نگاه کردمو گفتم ابرومو بخر برات خواهری میکنم . من از این اتفاق و ارتباط داشتن با پسرا پشیمون بودم . تازه فهمیده بودم من نذر اقا امام حسینم مادر بچه دار هم نمیشده و الان پیش ارباب هم سرم پایین بود .... خلاصه سرتون و درد نیارم داداش حسن ابرومو خرید .و این شد تلنگر چادری شده من. اون سال رفتم پابوس اقاامام رضا با رویی سیاه و امسال یعنی سه هفته پیش بازم رفتم پابوسشون اما باروی سفید الان شدم عاشق امام حسین و خاندانش شدم یه دختر زهرایی شاعره اهل بیت هستم .و نویسنده ی رمان های عاشقانه ی انقلابی . جاتون خالی دارم برای بیت رهبری شعر مینویسم برم برا اقا بخونم. شدم زهرایی که بهم افتخار کنند شاید باورتون نشه اما من باخاطره ی چادری شدنم شاهد چادری شدنه خیلیا شدم و از این بابت خوشحالم. ...دوستان یه ارزوی بزرگ دارم که ارزوی شماهام هست، دلم یه سفر بی برگشت میخواد. میخوام اگه قسمت بشه برم پابوس اقا امام حسین و اونجا شهید بشم قول میدم نیت نماز شب هایی که میخونم ...رسیدن هر شخص به این ارزوی قلبی باشه کسی که واقعا براش تلاش کنه . کلنا فداک یا زینب(س) همه ی ما فدای زینب ... 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
2⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313