eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 1⃣ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹فاطمه حمیدی🌹 🍀بسم رب الشهدا والصدیقین🍀 . من فاطمه۱۴ساله ازشیراز هستم ۲۲آبان ماه سال۸۲درخانواده ای مذهبی به دنیااومدم👶 ودرسن ۹سالگی طعم تلخ یتیمی روچشیدم و۲۷مهرماه سال ۹۲طی حادثه ای بابام روازدست دادم♣️ تاقبل از فوت بابام نماز میخوندم وتاحدودی حجابم رورعایت میکردم🙆ولی بعدازفوت بابام دیگه دین وایمان برام مهم نبود، کاهل نمازشده بودم وفقط توماه رمضون نمازمیخوندم، روسریم روزبه روز داشت میرفت عقبتروآرایشم بیشترواعتقادم ضعیف ترمیشد😞 گناه شده بودآهن رباومن روبه خودش جذب میکرد🏃♀ازدوست شدن باپسرا👫بگیرتابدحجابی🙍 وبی اعتقادی و... من تاچندقدمی خودارضاعی هم رفتم😔کارمن شده بود آرایش کردن وخودنمایی کردن، ویاداشتم توکانال های ۱۸+دنبال عکس وفیلم های مبتذل بودم، معتاداین فیلماشده بودم، تمام این اتفاقات ازسال۹۲تا۹۴اتفاق افتاد! تااینکه نوروزسال۹۵اومدومابرای عیددیدنی رفتیم خونه 🏠دخترخاله بابام ،دخترش بامن دوست بودکنارهم نشسته بودیم وتعریف میکردیم ومنومعرفی کردبه گروه پاسخگویی به سوالات شرعی📝که توسط حاج آقا فاطمی نیا ازهمدان ساخته شده بود👳بعدازمدتی توگروهه پیام دادم:سلام علیکم، خسته نباشید، ببخشیددوست من مدتیه بعدازفوت پدرش نمازنمیخونه، میشه راهکاربهش بدین؟ممنون) بعدازاون پیامه توگروه حاج آقااومد پی ویم ونوشت :سلام، خانم حمیدی میشه شماره منوبدین به دوستتون ویا گوشیتون بدین دستش باهاش حرف بزنم؟ منم گفتم اینجاست الان گوشیم میدمش📱(درصورتی که دوستی این وسط نبود، مشکل خودم بود ولی دوست نداشتم شخصیتم جلواین اخونده خورد شه) مکالمه من وحاج آقا فاطمی: -سلام علیکم .سلام -خوبین .ممنون -چرانمازنمیخونین؟ .نمیدونم ولی بعدازفوت بابام یه بارگی اینجورشدم! -ببینیدخواهرم،شیطون جلوآدم سجده نکرد شداین👹حالافکرش کن شماداری جلوخود خداسجده نمیکنی ازدستورش سرپیچی میکنی ؟ چی میشه؟؟ . همینوگفتن خداحافظی کردن👋 چنددقیقه بعدش من دوباره پیامشون دادم ونوشتم:ببخشیدحاج آقا من یه دروغ گفتم! -میدونم،مشکل خودتون بود!درسته .بله -منتظربودم ک بیاین وبگین .ببخشید😔 -آبجی من ازاین به بعد موقع اذان براشما(اللهم صل علی محمدوال محمد )میفرسم وشما نمازکه خوندین برامن🌹میفرسی،باش؟ .باش -قول؟ .قول! حدودیک هفته به این روند گذشت ومن نمازاموخوندم بدون یک نمازقضا😊 گذشت تاروزپدر،حال من خیلی خراب بود، توفضای مجازی شده بودم یکی ازمنتشرکننده های پیام روزپدر😔خیلی حالم گرفته بود، اون سال جای خالی بابام روبیشترحس کردم😞 بعدازروزپدرحاج آقا بهم زنگ زد وبرای اولین بار باحاج آقا تلفنی حرف زدم:ازشون تشکرکردم بابت اینکه باعث شدن نمازموبخونم، ازم پرسیدن محجبه هستین؟ چیزی جواب ندادم ،دوس نداشتم دروغ بگم😞😒جوابی نداشتم بدم، برگشتن گفتن:ابجی مواظب چادرفاطمه زهراباش، محسن پشت در برای این چادرسقط شد😭اشک توچشام جمع شد وخداحافظی کردم، تاشب توفکرحرفشون بودم تواون مدتی که نمازمیخوندم، احساس شرم وحیا اجازم نمیداد فیلم وعکسای ۱۸+ببینم، رابطم بادوست پسرم کمرنگ ترشده بود جوری که کم کم داشتم باهاشcutمیکردم اون روز خیلی توفکرحرفشون بودم وگذشت تا رسیدبه شبهای قدر، اون شباخیلی گریه کردم، نه بخاطرنبودن بابام، نه بخاطرجای خالیش؟؟؟فقط داشتم برای خودم گریه میکردم😭 ازخود خداکمک خواستم، گفتم کمکم کنه، خیلی تنهام، خیلی گناه کردم😞😔 شب های قدرهم گذشت وبازهم حال من آشفته بود، تاروز۲۴رمضان بودکه یکی ازدوستام به اسم مریم برام یه کلیپ ازامام رضافرستاد📲وقتی کلیپ رودیدم بی اختیارشدم وازته دلم♥️گریه کردم😭دقیقاسه روزبعدش رفتیم مشهد، اونجا از امام رضا کمک خواستم، گفتم دستموبگیر، حالم خرابه😔توروجون جوادت کمکم کن😞 بعدازمشهد که اومدیم چندهفته باخودم کلنجاررفتم وفکرکردم، برام کلیپ هایی ازحجاب فرستادن، حرفای آقای رائفی پوردرموردحجاب و... تااینکه روزعیدغدیرتصمیم خودموگرفتم وازشبش که مراسم جشن بود محجبه شدم ورفتم توگروه های مذهبی ❣ بعدازمدتی تواین فکربودم که خدافراموشم کرده ودیگه منونمیبینه،، توهمین فکرابودم که یهوصدام زدن فاطمه حمیدی بیا اتاق پرورشی، رفتم ، بهم گفتن که شدم مسؤل حجاب وعفاف مدرسه وبسیج وهمچنین اینکه شدم مسؤل امربه معروف ونهی ازمنکر واحدن شریه مجمع اسلامی محبین اهل البیت ، اون روزمتوجه شدم که نه خداهست، مواظبمه، ازاون روزباخودم عهدکردم که جبران کنم ادامه خاطره👇 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 2⃣ ادامه خاطره چادری شدنِ 👇👇 🌹فاطمه حمیدی🌹 تواسفندماه بودکه میخواستم برم سفرراهیان نور ولی مشکلاتی پیش رواومد که داشت رفتنم روکنسل میکرد، دوشب قبل ازرفتن ازته دلم گریه کردم😭وگفتم:ابراهیم داداشی قرارمون این نبود، قرار بودابراهیم هادی داداشم باشه، داداشا که طاقت اشکای خواهرشون ندارن، داداشی میبینی؟ تواین حال وهوابودم که خواب رفتم وفرداش که بیدارشدم تاعصرش تمام مشکلاتم حل شدورفتم، سه روز اونجا بودم وبعدبرگشتم ولی دلمو❤️کنار اروندرود وغروب شلمچه و...جاگذاشتم😔دیگه بعدازاون سفر🍀زهرایی 🍀شدم خودمو وقف الناس وشهداکردم وراه شهدارو درپیش رو گرفتم ودر آرزوی شهادتم باتشکرازتمام کسانی که دراین راه من روهمراهی کردن اجرکم عندالله🌼🌼 اللهم الرزقناتوفیق الشهادة فی سبیلکان شاءالله یاعلے💐 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
2⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313