eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌷گمنام🌷 سلام. من ۳۶ سالم است اهل تهرانم. در خانواده ای بزرگ شدم که مادرم مذهبی بود و پدرم نه. و از اول همیشه سر دوراهی خوب و بد بودم. دختر آزادی بودم و زمان مجردیم بی حجاب بودم ولی نماز و قرآن میخواندم و روزه میگرفتم چون عبادت کردن رو دوست داشتم. ۱۵سال پیش ازدواج کردم با مردی که مذهبی بود سالهای اول بخاطر حجاب و رفتارهای اجتماعی خیلی باهم کشمکش داشتیم. چندین بار به خاطر شوهرم چادر سر کردم ولی چون اعتقاد قلبی نداشتم، خیلی زود کنار میگذاشتم و بیزاریم نسبت به چادر بیشتر میشد. تا اینکه شوهرم بی خیال من شد و چون خیلی به یکدیگر علاقه داشتیم دیگه به آرایش و لباس پوشیدن من کار نداشت. حتی میشه گفت تا حدودی من او را به راه خودم آورده بودم که مهمونی و عروسی های مختلط میامد. من شل حجاب بودم و او علی رغم میلش دیگه به من حرفی نمیزد. شاید خسته شده بود نمیدونم. ولی این سالها خیلی صبوری کرد تا من اونی بشم که همیشه آرزوش رو داشت. تا اینکه ۳ سال گذشته به اصرار شوهرم محل زندگی مون رو تغییر دادیم و دخترم را که ۹ ساله شده بود در یک کانون قرآنی معتبر ثبت نام کردیم چون دوست داشتیم دخترمان باحجاب باشه با خدا باشد تا خیالمان از بابت آینده اش راحت باشه. (برای من جالب بود که خودم مانتویی و آزاد بودم ولی قلباً دوست داشتم که دخترم محجبه باشه) به خاطر همین هم دخترم را در کلاس قرآن ثبت نام کردم تا شروع سن تکلیفش با قرآن باشد. همین امر تلنگری برای خودم بود که در درجه اول من الگوی دخترم هستم ، چطور میشه من محجبه نباشم از دخترم توقع حجاب و وقار داشته باشم با رفت و آمدهایی که در کانون قرآنی داشتم جذب معلم قرآن دخترم شدم و تصمیم گرفتم من هم ثبت نام کنم و روخوانی قرآن را بصورت عربی یاد بگیرم. از آن روز دیگر موهایم رو بیرون نگذاشتم و کمتر آرایش کردم و مانتوهای بلند میپوشیدم و هر وقت کلاس قرآن میرفتم چادر سر میکردم ( حقیقتاً هر وقت میخواستم آرایش کنم یا مو بیرون بگذارم از روی قرآن خجالت میکشیدم و با خودم میگفتم تو که قرآن میخوانی باید سعی کنی بهش عمل کنی ). تا اینکه هشت ماهی گذشت به خودم آمدم دیدم چقدر باحجاب شدم. فقط چادر سرنمیکنم. معلم قرآنم جلساتی را در منزلش برگزار میکرد به عنوان سیره حضرت زهرا ، من هم شرکت کردم . تازه با خانم حضرت زهرا ارتباط گرفتم. و بعد از چند هفته به خودم آمدم دیدم چادری شدم بدون اینکه تصمیمی بگیرم یا قولی بدهم یا زوری بالای سرم باشد . اوایل ماه مبارک بود معلم قرآنم بهم گفت به عنوان معلم قرآن در کانون انتخاب شدم. من متحیر مانده بودم (چون شب قبلش خواب دیده بودم که معلمم به من یک کتابی داد وقتی ازش پرسیدم چیه گفت این هدیه است ) خواب را براش تعریف کردم گفت پس دیگه نمیتونی این هدیه رو رد کنی باید همه تلاشت رو بکنی که معلم خوبی بشی. وقتی در این مسیر قرار گرفتم با افراد مومن زیادی آشنا شدم که آنها برای من الگوی اخلاق و رفتار شدند و زندگی من زیرورو شد انسان هایی که شیعه واقعی بودند، حرف و عملشون یکی بود. چادری شدن با علم و آگاهی پایدار میماند و ارزشمند است، نه با زور و اصرار و ترس. قبلا این جمله را شنیده بودم که چادرم هدیه خانم زهرا است و من باور نداشتم ولی امروزه با جرات و یقین میگویم که چادرم هدیه ی مادرم ، فاطمه زهرا ( س) است. و این هدیه را روی چشمانم میگذارم و با عشق روی سرم میکشم بی تفاوت نسبت به قضاوت ها و کنایه های دیگران. خدارو شاکرم به خاطر این موهبت بزرگ و همیشه مدیون صبوری های همسرم هستم. امیدوارم من را بخاطر لجاجت هایم ببخشد و حلال کند. الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و ائمه المعصومین 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
2⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313