خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
گزارش به خاک هویزه خاطرات سردار یونس شریفی نوشته: قاسم یاحسینی انتشارات سوره مهر قسمت هفتادوپنجم:
گزارش به خاک هویزه
خاطرات سردار یونس شریفی
نوشته: قاسم یاحسینی
انتشارات سوره مهر
قسمت هفتادوششم:
مین را از سید صدر سادات گرفتم و به حبیب دادم. او احساس کرد که برای جمع ما مفید است. سید را سبک کردیم و خودمان به راه افتادیم. رفتیم تا جایی که به سیم خاردار رسیدیم. شیخ شویش گفت: "یونس! به بچهها بگو این سیم خاردار را بگیرند و جلو بیایند!"
سیم خاردار را گرفتیم و جلو رفتیم. در شب سرد زمستانی، راه رفتن در آب خیلی سخت و دشوار است، افزون بر اینکه یک مین هجده کیلویی نیز حمل کنی و هنگام راه رفتن، تا مچ پایت داخل گل و شل فرو رود. گاه عمق آب تا بالای کمرمان میرسید. دو، سه ساعتی راه رفتیم تا بالاخره به منطقه خشک رسیدیم. میان آن خشکی، تا رودخانه هویزه نیز مسیری بود که باید پیاده طی میکردیم. بچهها به دلیل ساعتها پیادهروی در آب و حمل مین ضدتانک خیلی خسته شده بودند. شام هم نخورده بودیم و حسابی گرسنهمان بود. ساعت حدود دوازده شب بود و کسی به فکر این ماجرا نیفتاده بود که بچهها پس از راهپیمایی گرسنه میشوند و نیاز به غذا و آذوقه دارند. تنها کسی که در میان ما به این موضوع فکر کرده بود، فرهاد براهنه بود.
فرهاد را مدت زیادی نبود که میشناختم. او بچه یکی از روستاهای کنار کرخه کور بود. یک روز من برای شناسایی با موتورسیکلت داشتم عبور میکردم که فرهاد را دیدم که با اسب عبور میکند. راستش را بخواهید به او مشکوک شدم. او را متوقف کردم. از اسب پیاده شد و گفت که به بازار رفته و خرید کرده است. در همین حین که داشت با ما صحبت میکرد، بچهها آمدند و او را شناختند و به من هم معرفی کردند. بعد از آن، جزء گروه ما شد.
آن شب، تنها کسی که به فکر خوراک بچهها بود، همین فرهاد ما بود. فرهاد که بدنی ورزیده و قوی داشت، علاوه بر مین ضدتانک و کولهپشتی خودش، یک کولهپشتی اضافه هم با خودش آورده بود که تا آن لحظه کسی نمیدانست داخل آن چیست.
به آنجا که رسیدیم و داشتیم از گرسنگی و خستگی از حال میرفتیم، فرهاد کولهپشتیاش را باز کرد و دیدیم خدا بده برکت، پر است از کنسرو، کمپوت، کشمش، تن ماهی و نان خشک. فرهاد اول ما را دست انداخت و گفت: "شما باید برای خودتان غذا و خوردنی میآوردید. من برای خودم آوردهام!"
من با لحن تحکمآمیزی به فرهاد گفتم: "به بچهها غذا بده!" فرهاد هم دستورم را اجرا کرد و کولهپشتیاش را میان بچهها گذاشت تا آنها غذاهای داخل آن را مصرف کنند. نیم ساعتی بچهها خوردند و استراحت کردند. سیر که شدند، جانی گرفتند و آمادهی عملیات شدیم.
پایان قسمت هفتاد وششم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
یادش بخیر
یک دسته رزمنده...
در پشت صحنه جنگ،
روز و شب نداشتند و فعال و قبراق و با عشق کار می کردند و کمتر تصویری از آنها نشر پیدا میکرد.
بوسهای، هدیه به پیشانی و دستان همان پابهسنهایی که خاموش آمدند و بیصدا رفتند......
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با حسین باش
پادشاهی کن
بچه ها اونور منتظرتان هستم
با صدای
شهید مدافع حرم، حسن عبدالله زاده
شبتون به نگاه شهدا
به امید فردای بهتر
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
صبح سهشنبه شما همراه با سلامتی وعاقبت به خیری مثل شهدا باشه
آرامش را زمانى تجربه خواهیم
كرد . كه ترسها و نگرانيها ،کینه ها ،
رنجش ها ، و توقعات بی جا از
دیگران را كنار بگذاریم.
شرح کلیپ:معماری چشم نواز ایرانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید توفیق احمدی، از شهدای اهل تسنن روستای باشماق شهرستان سقز بود که بهدست مزدوران ضدانقلاب به شهادت رسیده بود و پیکر مطهرش پس از 37 سال با کمک مردم بومی در روستای نرگسله شهرستان دیواندره کشف و شناسایـی شد.
شهید «توفیق احمدی» عضو بسیج بود که عازم منطقه مریوان شد پس از درگیری با ضد انقلاب در اول شهریور ماه 1363 در سن 20 سالگی بهدست مزدوران ضدانقلاب (کومله - دموکرات) به فیض شهادت نائل آمد با توجه به نفوذ ضد انقلاب و ترس هراسی که در منطقه ایجاد کرده بودند جنازه شهید توسط همرزمانش مخفیانه در روستای نرگسله دفن کردند.
بهلطف الهی، بر اساس اطلاعات دقیق و همکاری خوب مردم با صفای بومی منطقه و با تلاش گروههای تفحص شهدا پیکر مطهر این شهید کشف شد. مسئولین شهر سقز با حضور در منزل خانواده شهید احمدی، خواهر او، عایشه احمدی یعنی تنها بازمانده شهید را بعد از 37 سال از چشم انتظاری در آوردند
روحش شاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_توفیق_احمدی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
ثواب قرائت امروز یک صفحه قرآن کریم برسد به روح شهید توفیق احمدی
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_توفیق_احمدی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
تواضع و خشوع ایشان باعث می شد که جوانها ساعتها در مسجد قبا بنشینند و به حرفهایشان گوش بدهند. آقای علی اکبر پرورش می گفتند من با بسیاری از شخصیتها رفت و آمد دارم و رابطه ام با بسیاری از آنها بسیار هم صمیمی است، اما ابدا رو پیدا نمی کنم که شبی را در منزل آنها بمانم و تنها جایی که احساس شرم و رودربایستی نمی کنم، منزل آقای مفتح است. ایشان به قدری مهربان و ساده زیست و متواضع بودند که همه می توانستند نزد ایشان بنشینند و ساعتها درد دل کنند. عشق خاص شهید مفتح به جوانان مثال زدنی بود. بعد از خروج دکتر شریعتی از ایران، هدایت جوانان کلا به عهده شهید مفتح قرار گرفت. ایشان بارها به من گفتند، «وقتی به مسجد قبا می آیم و جمع پرشور جوانان و مباحث مورد علاقه آنها را می بینم، احساس شعف می کنم، چون اینها همه وجود من هستند. من احساس می کنم که آینده این حرکتی که در پیش گرفته ایم، به دست این جوانهاست.»
راوی:محمد پیشگاهی فرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_آیت_الله_محمد_مفتح
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
نیمهی شهریور سال ۱۳۶۳ حضرت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت کشورمان، به دعوت «حافظ اسد» رئیسجمهور سوریه، راهی «دمشق» شدند.
[در آن زمان] حضرت آقا ریاستجمهوری را به عهده داشتند ، من [به همراه] شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم.
[تنها] نظامیای که همراه ایشان بود شهید صیاد بود که فرمانده نیروی [زمینی ارتش] بود.
من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیشبینی کرده بود که نمازمان را در همهجا اول وقت بخوانیم.
آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود پیشبینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند. نمازمان را که خواندیم صبحانه را هم که خوردیم زمانی که میخواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم (مترجمی هم به نام آقای سپهر همراه ما بود) آن [پیرمرد] پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود (چون ما شب تا صبح در راه بودیم) را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را این پیرمردی که پنج نفر از خاندانش شهید شده بودند بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت که بعد شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟
ایشان گفت:
من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم.
این مسئله روی خود شهید صیاد هم خیلی اثر گذاشت که وقتی هم ما برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه میکرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را میکنی؟
به من گفت:
من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هرجای دنیا در حال جنگیدن است من به او مدیونم. من که نمیتوانم دَینم را برای آنها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار میکردم که خدایا ببخش، من وُسعم برای خدمت کردن کم است.
برگرفته از خاطرات امیر سرتیپ ناصر آراسته
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاید این کلیپ را مشاهده کرده باشید
بنده خودم بارها وبارها این کلیپ را دیده ام
اگر من مسئول این مملکت بودم
هر روز صبح این کلیپ رو می دیدم وبعد می رفتم سرکار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_شرمندهایم
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
پاییز سال ۱۳۶۱ در جبهه طلائیه توی گردان نور به فرماندهی برادر معینیان و توی گروهان حجه الاسلام بهرامپور وتوی دسته شهید کریم سیاهکار بودم .
یک روز صبح به دسته کناری رفتم تا به شهید محمدرضا حقیقی (شهیدی که موقع دفن لبخند زد) سر بزنم.
توی سنگر محمدرضا نشسته بودم و داشتم با ایشان صحبت می کردم که قلی سلطانی که از بچه های شوخ و باحال رامهرمز بود داخل سنگر آمد و بعد از سلام ، به محمدرضا گفت : آقای حقیقی من دیشب تو خواب همش در حال درگیری و دعوا بودم. محمدرضا با خنده و لکنتی که داشت به قلی گفت : برای چی؟
قلی گفت : آخه توی خواب با کلمن شربت شهادت آورده بودند و داشتند به بچه ها می دادند .
قلی گفت : وقتی به من رسیدن شربت شهادت برایم کم ریختن . به اونا گفتم چرا برای من شربت شهادت کم ریختید و با اونا درگیر شدم تا بالاخره حقم را گرفتم ....
خداوند رحمت کند شهید قلی سلطانی را ایشان سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر در تیپ ۱۵ امام حسن ( علیهالسلام) در جزیره مجنون به شهادت رسیدند.
شهید قلی سلطانی فرمانده دسته، طلبه اهل قم بود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمد_رضا_حقیقی
#طلبه_شهید_قلی_سلطانی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
📢 یک جلسه استثنایی و بیادماندنی با سخنرانیهای پرشور و بسیارخوب
🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران:
✏️ بحمداللّه این جلسه امسال هم تشکیل شد و به نظر من این جلسه یکی از جلسات بسیار خوب و استثنایی است که این در حسینیه تشکیل میشود.
✏️ این جمعیت عظیم از بانوان و دختران عزیز ما با این احساسات پرشور و با این بیانات بسیار خوبی که گویندگان محترم، سخنرانها، خانمها بیان کردند، حقاً و انصافاً یک جلسهی به یادماندنی است. مطالب خیلی خوبی گفته شد.
✏️ من همین حالا به مسئولین دفترمان از همین جا سفارش میکنم، بخش بررسی دفتر، مطالب این خانمها را مورد ملاحظهی جدی قرار بدهند. بعضی از اینها کارهای خود ماست، مربوط به من یا دفتر ماست، بعضیها اکثر مربوط به دستگاههای دولتی و امثال اینهاست. آنی که مربوط به خود ماست انجام بگیرد، آنی که مربوط به دستگاههاست، تعقیب بشود. ۱۴۰۳/۹/۲۷
🖼 #بسته_خبری
🖥 @khamenei_reyhaneh