eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
257 دنبال‌کننده
35 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نامه از همسر بعد از در یکی از آسایشگاههای قدیم، بین و عراقیها و به دنبال آن دو نفر از رفقای همبندمان، اردوگاه دیگری در موصل افتتاح کردند و برای کاهش نفرات آسایشگاهها، عده زیادی را از اردوگاه ما به اردوگاه تازه تاسیس بردند. در نتیجه جابجایی ها، جمعیت هر آسایشگاه به صد نفر رسید. و آمار آسایشگاه ما، تقریبا ۹۰ نفر شده بود. عراقیها به خیال خودشان برای اذیت کردن ما، از اطاقهای دیگر هر چه کهن سال و بیماران و خسته از اسارت بود، جمع کردند و به اطاق ما آوردند. ولی بچه ها با گشاده رویی تمام از پیرمردها که باعث برکت و روشنایی اطاق ما بودند و همچنین آن چند نفر (در نتیجه آزار و ) و شیرین عقل مراقبت و نگهداری میکردند. با جمع شدن تعدادی از دوستان پر شیطنت و شیرین عقل ها، پایه و در اطاق ما جور شده بود. یکی از این هم اطاقی های شیرین عقل بنام(ص)، اهل بود، که گویا قبل از اسارت همسرش حامله شده ولی این دوست ما اطلاعی نداشته و میشود. طبعا در ابتدای اسارت تا بعد از معرفی به ، هیچگونه ارتباطی بین او و خانواده اش برقرار نبود. بعد از حدود دوسال نامه ای توسط صلیب سرخ برای ایشان آمده بود که همسرش نوشته بود که خدا به شما فرزندی داده است. مرتضی (یکی از بچه های آسایشگاه) که خیلی بذله گو و شوخ بود، از آقای (ص) میپرسد که شما اینجا هستید و خانم شما در ایران .چطور ممکن است بچه دار شده باشد. (ص) جواب میدهد. عزیزم چطور؟ ما همگی گفتیم .خوب. گفت. این هم همانطور.😂😂 راوی 👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید.. ❓سوالات و پیشنهادات @Ganjineh_Esarat ✍روایت خاطرات @Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت @khaterate_azadegan