eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
/ 🔹عکس امام خمینی در اولین ماه‌های هر نفر فقط دو پتوی سیاه رنگ ارتشی و امکاناتی بسیار محدود داشت، ولی و بچه‌ها بسیار بالا بود. چهار ردیف قاب مهتابی که با زنجیری حدود ۴۰ سانتی‌متر از دو طرف، قاب را به سقف آویزان نگه داشته بود، نور را تامین می‌کرد. گروهی از بچه‌های پرشور و انرژی از ، در گوشه آسایشگاه دور هم بودند. به یکباره دیدیم یکی از آنها روی شانه‌های دیگری بالا رفت و نزدیک‌ترین قاب‌های مهتابی به دیوار آخر آسایشگاه را با حذف زنجیر از یک طرف، به صورت مورب به طرف دیوار قرار داد. و به دنبال آن پتوی سیاهی که تمثال روی آن با صابون شده بود را روی دیوار نصب کردند، با نصب پتو ی تمثال امام (سایز ۲*۱.۵ متر) و نورافشانی مهتابی‌ها روی آن، همه به وجد آمده و فرستادند. صدای صلوات، نگهبان را به پشت پنجره آسایشگاه کشانید و علت صلوات را جویا شد ولی از جواب بچه ها قانع نشد. همه جا را ورانداز کرد تا اینکه با به هم خوردن یکنواختی نور یک طرف آسایشگاه، متوجه روی دیوار شد. او پس از سر و صدا، سریعا به مقر رفته و با گروهی از سربازان و برگشتند. در باز شد و آنها به داخل آسایشگاه آمدند. بچه ها که فورا صف نماز جماعت تشکیل داده بودند، مانع نزدیک شدن آنها به دیوار آخر آسایشگاه شدند. شروع به صحبت و تهدید و بالاخره بچه‌ها قبول کردند که بدست خودشان را پایین بیاورند. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan