eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
256 دنبال‌کننده
35 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹فضای جدید در اسارت ..... ادامه از قبل را قبلا دیده بود و از طرفی همه امکاناتی که در سایر اردوگاه‌های صلیب دیده، بود را اینجا جمع کرده بودند . برای اولین بار بعد از چهار سال اسارت ، مداد ، ، و وسایل ورزشی که صلیب آورده بود را می دیدیم. همه چیز در اختیارمون قرار گرفت. مثلا پتو محدودیتی نداشتیم ، برای خواب مشکل جا هم نداشتیم . غذا نسبت به اردوگاه مفقودین ، از نظر کمیت زیاد فرق نمیکرد ، کیفیتش هم همون بود ، غذا رو خود بچه‌ها درست میکردند و بستگی به سلیقه‌ای که اون آشپز داشت یک چیزی کم و زیاد میکرد. با دیدن شروع به نوشتن کردم و سعی می کردم در طول روز مطالب مهم را بنویسم و شانس دیگری هم که آوردم این بود که توانستم نوشته ها را با خودم به ایران بیاورم . داخل انبار مقداری کتاب بود که صلیب برای بچه‌ها آورده بود، کتابهایی مثل دیکشنری ، و قرآن ، کاغذ قلم هم بود تمام این وسایل را از اردوگاههای صلیب دیده آورده بودند. در طول شبانه روز کلاسهای مختلفی شرکت می کردیم ، از کلاس های گرفته ، ، دورهمی هایی که داخل آسایشگاه انجام میشد، تفسیر که سعی می کردم خلاصه ای از این درسها را بنویسم . با گذشت دو یا سه هفته از تبعیدمان، ‌هنوز بلاتکلیف بودیم ونمی‌دانستیم چه اتفاقی قرار بیفته ، تقریبا ۲ ماه از شروع گذشته بود که اعضای صلیب برای سرکشی به اردوگاه جدید ما آمدند . همان افرادی بودند که از ما در روز آخر در اردوگاه 18 ثبت‌نام کرده بودند ، اولین سوالی که بچه‌ها از مامورین صلیب پرسیدند، آیا ما رو میشناسید ؟ (چون در نوبت قبل که صلیب آمده بود تعدادی از بچه‌ها برای ثبت نام و پرکردن فرمهای با آنها همکاری کرده بودند و برای مامورین صلیب آشنا بودند. ) گفته بودند که آره و پرسیدند که شما اینجا چیکار میکنید ، بچه ها گفتند این سوال را ما باید ازشما بپرسیم ، شما مگه مارو ثبت‌نام نکردید مگه مارو به نفرستادید ، پس چرا ما اینجا هستیم ؟ یارو مونده بود که چی جواب بده ، جوابی نداشت میگفت مقصر ما نیستیم اینو باید جواب بده ، گفتیم بالاخره شما نباید این اسیرایی که ثبت‌نام کردید تحویل ایران می دادید و مشخص شد « اوناهم دستشون با بعثی ها تو یک کاسه می باشد! » و هیچ جوابی نداشتند. با آمدن صلیب چند نفری هم که هنوز مفقود بودند ثبت نام شدند و به همه نفری یک برگه نامه سفید دادند که برای خانواده‌ها مون بنویسیم. و این اولین نامه‌ای بود که از اسارت برای خانواده فرستادیم و خوشبختانه نامه به دست خانواده رسیده بود و مطمئن شده بودندکه هنوز زنده هستیم چون تا قبل از این نمی دانستند و فقط گفته بودند و هیچ اطلاعی نداشتند . راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan