خودتو خرج کی کردی؟.mp3
1.82M
🎵 #صوت
🌱 #کربت ما هنگام #مرگ؟!
عمر از دست رفته و #ایکاش های باقی مانده.
خودتو خرج #خدا نکنی، خرج کی بُکنی؟
الهی إرحم فی الدنیا غربتی و عند الموت کربتی
دعای #ابوحمزه
🎙 استاد #علی_صفایی_حائری
⭕️ @EinSadTehran
هدایت شده از یک دوست
قهر خدا
به پسرم گفتم: حلالت نمیکنم. عاقت میکنم. با جان خودت بازی میکنی جان مردم بازیچه نیست. تو را به خدا توی خانه بتمرگ و تکان نخور.
هنوز هم قضیه را جدی نگرفته. جدی هم میگرفت، جوان است و خام. موهایش را شانه زد و در را باز کرد.
پرسیدم: داری میروی؟
کلافه گفت: از این ویروس هم نمیرم نق و نوق های شما دق مرگم میکند.
و در را بست. با عصبانیت گفتم: برو به درک. برو به اسفل من النار. برو که برنگردی. تا حالا ارزوی مرگتان را نکرده بودم. امروز هم ارزو میکنم بمیری و هم مستقیم بروی به جهنم.
صدای در خانه بود که به اعتراض به هم خورد.
نوبت فاز بعدی داستان شد. همسرم سرش را گذاشت میان دو دستش و زار زار گریست. گفت: بس کن مرد!. این همه نفرین نکن. من یک بار توی عمرم لبم به نفرین باز شد کاری سرم اوردی که پشت دستم را داغ کردم دیگر لبم به این حرف ها باز بشود. هر چه هست برای همسایه حرام است؟ به خودت که رسید وا رسید؟
کنارش نشستم و به آرامی گفتم: یک چاقو توی دست دو نفر میبینی. یکی لات عربده کش، دیگری پزشکی توی اتاق عمل. هر دو شکمی را جر میدهند. ایا چون عملشان یکی است هر دو یکسان هستند؟
متوجه نشد. گفت: منظور؟
گفتم: جوابم را بده.
گفت: نه.
گفتم: یکی بی حساب، از روی خشونت و حماقت شکمی را پاره میکند، دیگری از روی مهر. از روی وظیفه. در صحت و سلامت عقل و حساب شده.
باز هم پرسید: گفتم منظور
گفتم: نفرین همان چاقو است. تو وقتی نفرین میکنی از روی احساسات است. میترسم. از اینکه ببینم پاره ی تنم را داری لت و پار میکنی میترسم. نترسم؟
به طعنه گفت: نه اینکه خودت نوازشش میکردی!
به نرمی گفتم: نه عزیزم. من هم شکمش را جر دادم ولی این کجا و ان کجا. من بدون عصبانیت. بی احساس، در سلامت عقل هر چه میشنیدی را گفتم. نفرین من نفرین نبود. به خداوندی خدا از روی مهر و محبت نفرینش میکردم. فقط به زبان بود. گفتم شاید از سر به هوایی دست بردارد. شاید بترسد. وقتی دیدم رفت، به ش حق دادم. دو سه هفته این مریضی همه را به هم ریخته. مردم دارند دیوانه میشوند. پیش خودم گفتم خدایا! جگرگوشه ام را به تو سپردم. خودت نگه دارش باش.
لبخند ملیحی روی لب همسرم نشست. مهربان نگاهم کرد و گفت: ازت ممنونم، آرامم کردی. هر دو دستش را به علامت تسلیم بالا گرفت و گفت: من تسلیم. از این به بعد هر کاری میخواهی بکن. نفرین کن. داد بزن. اقل کم وقتی بیرون میروند حواسشان را بیشتر جمع میکنند.
به ارامی گفتم: وقتی فهمیدی توپ و تشر من به بچه ام جز از روی مهر نیست ارام گرفتی. لبت به خنده باز شد. هر دو دستت را بالا گرفتی و گفتی هر کاری صلاح میدانی بکن. یعنی میگویی مهر خدا به بنده هایش از محبت من به بچه ام کمتر است؟ خدا هر کاری کرد ادم نشدیم. موهایمان را شانه زدیم و مستقیم رفتیم وسط گناه. تشر زد. باز هم نشد. بلایی نازل کرد. این بلا همان چاقوی توی دست پزشک نیست؟ جز از محبت و حکمتش سرچشمه میگیرد؟ وقتی این را بفهمی ارام نمیگیری؟
هر دو دستم را به علامت تسلیم بالا گرفتم و گفتم: خدایا شکر. من که ارام گرفتم. خدایا من یکی تسلیم. هر کاری صلاح میدانی بکن تا ما ادم بشویم.
هدایت شده از محمد تقی کاویانی
16 –ارتباط مرحوم استاد صفائی حائری علیه الرحمه باحضرت سید الشهدا:
مرحوم حاج شیخ مقید بود هرروز زیارت عاشوری را بخواند و چون بعلت مشغله های ایشان، گاهی ممکن بود نتواند این ارتباط معنوی روزانه را با سید الشهدا، بصورت مداومت بر زیارت عاشوری داشته باشد، به اینجانب فرمودند: خوب است زیارت عاشوری بر روی نوار کاستی ضبط شود، تا هر وقت نتوانست زیارت عاشوری را بخواند، با گوش دادن به کاست، خواندن زیارت عاشوری از وی فوت نشود ، اینجانب زیارت عاشوری را بر روی نوار کاست ضبط نموده وخدمت ایشان تقدیم نمودم و تصمیم گرفتم با تاسی بایشان هرروزبرخواندن زیارت عاشوری مداومت نمایم ، بر این اساس ابتدا زیارت عاشوری را حفظ نموده ومدتی بر این امر مداومت نمودم، بعد درشب جمعه ای در عالم رویابمحضریکی ازعلماء بزرگ که نامش محمد حسین است رسیدم ،چهره ایشان دراثر تلالوء نور قابل تشخیص نبود، به حقیر فرمودند بفرمائید ؟ عرض کردم مقداری سهم سادات آورده ام خدمتتان تقدیم نمایم ، ضمن گرفتن پول سهم سادات، یک برگ اسکناس سبزیکهزارتومانی، باینجانب عنایت کردند، با تعلل بنده پول را به جیب مبارک برگرداندند، بایشان عرض کردم آن پول را به بنده مرحمت فرمائید، دو باره دست در جیب نموده و دو اسکناس پانصدی و دویست تومانی به بنده عطا کردند ،از خواب بیدار شدم ،هم خوشحال بودم هم ناراحت، خوشحال از اینکه 700 تومان به حقیر عطا کردند و بی نصیب نشدم ، ناراحت از اینکه عطاء ایشان کم شد،چند روز بعد خواب خود را برای مرحوم روحانی جهت تعبیربیان کردم ، آنمرحوم فرمودند: خواب شما دو تعبیر دارد ، ممکن است مقدمات زیارت کربلا برای شما فراهم شده و شما تعلل کرده اید و بعد مدتی مشرف به کربلا شده اید اماحض شما کم شده است ، یا اینکه شما زیارت عاشوری را کامل نمیخوانید ( با صد تا لعن و صد تا سلام ) و باین جهت بهره شما کم میشود ،بعد فرمودند اگر میخواهی بهره کامل ببری زیارت عاشوری را کامل بخوان با صد لعن و صد سلام...
✅ دشمن (۱)
استاد علی صفایی حائری
اگر بنا دارید به اهداف برسید، خواهناخواه باید کار جدیدی را شروع کنید.
نمی شود نشست و همه چیز را به دشمن نسبت داد. بحثی در این نیست که دشمن بد است و دستش از آستین همه، از همهی اعضا و جوارح بیرون می آید! این، حقیقت شیطان است که بذرش را در زبان و در دامن افراد می ریزد و حرفش را با زبان آن ها می زند.*
بحث در این است که شما در برابر دشمن چه می کنید؟ چگونه زمینه و فرصت ها را از او می گیرید و چگونه به دوستانی که می توانند، فرصت می دهید. اساس حرف همین است وگرنه همیشه می شود مشکل را به دیگری بست. شیطان کار خودش را می کند، دشمن کار خودش را می کند، من چه کنم؟
آیا من می توانم از نقطه ضعف های دشمن بهره بگیرم؟ می توانم نقطه ضعف های خودم را مسدَّد کنم؟ می توانم شکاف هایی را که دارم، پر کنم؟...
* نهج البلاغة(صبحی صالح)/خ ۷
📚 مشکلات حکومت دینی/ص ۲۰۲
🌿 @einsad
✅ دشمن (۲)
استاد علی صفایی حائری
یکی از اساتید ما می گفت: تازه آقای بروجردی را به قم آورده بودند و من در کاظمین بودم. فرصتی برایم پیش آمد تا به دیدن یکی از آقایان بروم. به در خانهی او که رسیدم، دیدم چند نفر با موهای بور و چشمان آبی از خانه اش بیرون می آیند! به داخل خانه رفتم و گفتم فلانی هستم از فلان جا. همین که این حرف را زدم، ایشان در حالی که چشمش هم خوب نمی دید، طوری بلند شد و جلو آمد که بخاری جلوی پایش را انداخت و مرا در بغل گرفت که آب در کوزه و ما گِرد جهان می گردیم!
من نشستم. ساعتی که آنجا بودم از من سؤالاتی کرد که با آقای بروجردی چطورید؟ چه قدر رفت و آمد می کنید؟ چه طور هستید؟ چه طور نیستید؟ همین که فهمید رابطهی ما رابطهی خیلی نزدیکی نیست، گفت ما از فلان سفارت پول بی حساب در اختیار شما می گذاریم تا در برابر فلانی حوزه تشکیل دهید. به همین راحتی!
من رفته بودم برای دیدنش، ولی او بدون هیچ حسابی، بدون هیچ ارزیابی و بدون دریافت هیچ اطلاعاتی که من کیام، چیام، چه کاره ام، رابطه دارم یا ندارم، به من گفت: شروع کن به برنامه ریزی!
به او گفتم چرا این کار را می کنید؟! گفت برای این که آقای بروجردی به فضلا، به فلانی و فلانی نمی رسد. گفتم خب، همین امکانات را شما بین آن هایی که ایشان نرسیده اند پخش کنید، شما از آن ها نگهداری کنید و کسری ها و کمبودهای ایشان را شما جبران کنید. تا این جمله را که گفتم، خودش را باخت و به من گفت: پس من إن شاءالله بعداً با شما تماس می گیرم.
طرف آن قدر دقیق است و ارزیابی می کند که رابطهی فلانی با فلانی چه طوری است تا بر روی آن سرمایه گذاری کند! بر روی کمترین نفرت ها و حسادت ها و دشمنی های ما حساب باز می کنند، بر روی توقّع ها و تعلّق های ما برنامه ریزی می کنند که من چه چیزی را دوست دارم، در فلان مجلس به چیزی نگاه کردم، از فرش نائین تعریف کرده ام یا نکرده ام، باقلوای فلان جا را دوست داشته ام یا نداشته ام. تمام نقطه ضعف های مرا در گزارش ها مشخص کرده اند، همهی آن ها ملحوظ و شناخته شده است.
📚 مشکلات حکومت دینی/ص ۲۰۶ تا ۲۰۸
🌿 @einsad
🌺🌺ولادت مولا مبارک🌺🌺
خصوصیات حضرت امیر ع
على (ع) بر نمی گشت، مگر وقتى كه كار را تمام كرده باشد.
«مَكْدُوَداً فِى ذَاتِ اللَّهِ»، آن هم با كدّ و رنج.
«سَيِّداً فِى اوْلِياءِ اللَّهِ مُشَمِّراً»، دامن بالا كشيده و كار می كرد و قدم بر می داشت؛
«نَاصِحاً»، دلسوز است.
«مُجِّداً كادِحَاً» عرق می ريزد.
«لاتَأخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمِ»؛
ملامتها و سرزنشها از هر كس كه باشد خواه از فرزند و پدر و مادر و خواه از دوستان، او را گرفتار نمیكند و ذلّت و ملامت در راه خدا را عزّت و افتخار می داند.
خوب دقّت كنيد كه در اين فرازها، مشكلات اساسى ما مطرح میشود. به خاطر ملامت زن و فرزند از تكليف چشم مىپوشيم. به خاطر اينكه ديگران از ما رنجيده نشوند از تكاليف چشم مىپوشيم.
روزهای فاطمه ص ۴٨
هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
روز پدر و درسهای پدرانه
سالهای دور که تصمیم به نوشتن حکمت های امام در نهج البلاغه نمودم و مشغول نوشتن آنها شدم در فرصتهایی که استاد در اختیارم قرار می داد آنها را بر ایشان می خواندم و ایشان با حوصله تمام گوش می دادند و لازم بود نکته ای را یادآور می شدند . حالا به اون دوران فکر می کنم شگفت زده می شوم که راستی چقدر ایشان خفض جناح پدرانه داشتند و چقدر مشوق بودند و چقدر به دوستانشان حتی کسانی مثل بنده عنایت و توجه داشتند که به معنای واقعی پدر بودند و از پدرشان و پدر همه ما (ع)چه زیبا آموخته بودند و چه زیبا این خط انتقال معارف را پاسداری کرده بودند؛ پدری که نگاه سراسر عشق و محبتش را گذشت روزگار ها و قرنها هرگز کم رنگ نمی کند .
در فضای امروز و ابتلای به این ویروس وارداتی و بیماری ناشناخته یکی از این درسها را با هم باز خوانی می کنیم :
حكمت 27
همراهى با درد
وَ قَالَ(ع): »امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ«
با دردت تا مادامى كه همراه توست، همراهى نما
هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
انسان گاهى از شرايط طبيعى و اعتدال مزاج به علتى از علتها خارج شده و اعتدال و تناسب طبيعى خود را از دست مىدهد و گرفتار نقصان مىشود كه خروج از اعتدال و اين نقصان در جسم را مرض و صاحب آن را مريض و بيمار مىگويند و گاهى روان آدمى گرفتار اين نقص و عدم تعادل مىشود كه بيمارى روانى يا مرض روحى ناميده مىشود.
اين ابتلاء و نقصان و به هم ريختگى گاهى ممكن است از قصور و يا زياده روى فرد باشد يا عاملى خارجى بر او اثر گذاشته باشد.
اين حالت بيمارى و مرض و نقصان با توجه به شدت و ضعفش در انسان احساس ناخوشايندى را ايجاد مىكند كه به آن داء و درد گفته مىشود بنابر اين داء و احساس ناراحتى و درد برخاسته از آن مرض و نامتعادل بودن جسم است. و به عبارت ديگر درد اثر مرض در احساس است.
سؤال اين است كه انسان چگونه بايد با اين دردها برخورد كند؟ دردهايى كه گاهى آن چنان جانكاه است كه هر راحتىِ را سلب مىكند و هر اميدى را در او مىميراند.
نوع نگاهى كه انسان به بيمارى و درد دارد در موضعگيرى او نقش اساسى را دارد؟ وقتى من اسير خوشىها و ناخوشىها هستم و به ميل نفسانى و كششهاى آن توجه دارم هر ناملايمى من را بر مىآشوبد و هر ناخوشى من را با زمين و زمان درگير مىكند كه چرا چنين شد، مگر تنها من زير آسمان كبود زندهام كه بايد چنين ناله و فغانم بلند باشد؟ اين است كه من بر اساس اين نوع نگاه و توقعى كه از روزگار و خالق هستى دارم هميشه جزع و فزع دارم و متوقع و طلب كارم.
گاهى من به شرايط دلبستگى ندارم و اسير خوشى و ناخوشىها نبوده و به دنبال خوب بودن هستم و خير خود را مىخواهم و خير و خوبى من در چيزى است كه كمبودها و كاستىهايم را جبران كند و ضعفهايم را به من بشناساند و خلاءها را پر نمايد، در نتيجه پسندم آنچه را جانان پسندند.
اين دو نگاه هماهنگ و ناهماهنگ، دو انسان مؤمن و كافر را مىسازد كه داراى دو اثر و نتيجهى متفاوت خواهد بود، كه معصوم به آن اشاره مىكنند و مىفرمايند: »المرض للمؤمن تطهير و رحمة«، مؤمن هماهنگ آن كه طالب خوب شدن است، مرض و نقصان جسمى و ناخوشى، پاكى و وسعت را براى او به ارمغان مىآورد و همين مرض در انسان چشم پوش و ناهماهنگ و راحت طلب، رنج و دورى از رحمت حق را نتيجه مىدهد: و للكافر تعذيب و لعنة
على(ع) از اين مرض براى مؤمن و انسان هماهنگ به عنوان كفّاره و آزاد سازى از سيئات نام مىبرد... «فان المرض لا اجر فبه و لكنه يحطّ السيئات و يحطّها حطّ الاوراق» با اين نگاه از درد و مرض و بيمارى، رنج نمىبرد و بر نمىآشوبد، كه از آن به عنوان مهمان دعوت شده پذيرايى مىكند و تا وقتى كه مهمان در خانه است حضور او را خوش مىدارد و غنيمت مىشمارد و بر اين اساس است كه على بلاكش عالم اين گونه توصيه مىكند كه: با داء و درد بيماريت مشى كن و با آن همراه باش تا ماداميكه آن درد مهمان توست و به تو الصاق دارد و در وجود تو بيتوته كرده است. اين مماشاة و همراهى و مهمان دارى در مرحلهاى است كه تو نوع بيماريت را شناختهاى و در پى درمان آن هستى با اين نوع برخورد، مرض را بر خود سبك مىدارى و با جزع و فزع دردهايت را مضاعف نمىگردانى كه رسول آن طبيب دوار مىفرمايد: «يكتب انين المريض حسنات ان صبر»؛ مقاومت و شكيبايى در برابر درد، براى
صاحب درد، خوبى و زيبايى نوشته مىشود و ثبت مىگردد، و «ان الحسنات يذهبن السيئات» و با آن خوبىها و زيبايىها بدىها و زشتىها شسته مىشوند و از بين مىروند، اما چنانچه صاحب درد با مهمان برخورد ناشايسته بكند و شكيبا نباشد و جزع و فزع نمايد بر سيئات و بدى هايش افزوده مىشود و او را هلوع لقب مىدهند و اين وصف را براى او حك مىكنند «فان جزع كت
هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
فان جزع كتب هلوعاً لا اجر له
هدایت شده از طرح شفیعه «تربیت نیرو»
راه رفته ها با دقت و لطافت حرکت میکنند و تمام ابعاد را در نظر میگیرند و محدود و یک دنده و مستبد نیستند ؛ چه بسا برای سازندگی یک نفر باید پنج سال زمینه چید و پنج سال رفت و آمد داشت .
همانطور که برای برداشت یک محصول باید ماه ها رنج برد و حتی سال ها زمینه فراهم کرد .
مسئولیت و سازندگی ص ۱۸۸
روضه زينب(عین.صاد).mp3
1.2M
☑️ روضه زینب سلام الله علیها
🔸استاد علی صفایی حائری
🌿 @einsad
هدایت شده از احساس مسؤلیت
AUD-20200313-WA0021.mp3
6.54M
سوز و درد استاد صفایی رحمة الله علیه در دیدار بافعالین واهل دغدغه زمان خودشون👆
هدایت شده از تربیت و آموزش
#پرخورى_فكری
⭕ما پيش از آنكه تشنه شده باشيم، نوشيده ايم
⭕و پيش از آنكه به اشتها آمده باشيم و با سؤالها گلاويز شده باشيم، خود را تلنبار كرده ايم
⭕و پيش از آنكه به معناها دست يافته باشيم، به كلمه ها رسيده ايم
🔴و اين است كه باد كرده ايم و با آنكه زياد داريم، مريض و بى رمق هستيم و به امتلاء ذهنى و #پرخورى_فكرى دچار شده ايم.
📚رشد، ص: 17
https://eitaa.com/Tarbiatm
هدایت شده از محمد
اساتید گرامی باتوجه به متن ذیل که دغدغه بسیاری از حوزویان نیز هست دیدگاه حضرت استاد چیست
💠پرتابشدگیِ روحانیت
🔹حاشیه ای بر انتخاب یک طلبه معمم به عنوان رئیس هیأت بیلیارد، بولینگ و بوکس خراسان رضوی
🖋محسنحسام مظاهری
🔸۱. در خبرها آمده بود «یک روحانی جوان به ریاست هیئت بولینگ، بیلیارد و بولس خراسان رضوی» انتخاب شده است. چنین خبری اگر چند دهه پیشتر منتشر میشد، امکان نداشت کسی باور کند. الان ولی این خبر و موارد مشابهاش را لابهلای اخبار میخوانیم و میگذریم و نهایتاً پوزخندی میزنیم.
🔸۲. یکی از ویژگیهای روحانیت در زمانهی ما، «پرتابشدگی» است؛ پرتابشدگی به بیرون از جایگاه تاریخی و هویتی خود. تا پیش از انقلاب، روحانیون نوعاً پذیرای نقشهایی بودند که فلسفهی وجودی روحانیت در همهی ادیان یعنی تبلیغ و ترویج دین اقتضا میکرد. به جز معدود موارد استثنا، بدنهی روحانیون، پس از اتمام تحصیل علوم حوزوی یا بهموازات آن، واعظ میشدند یا امام جماعت یا نویسنده و مدرس دینی. پایگاه اصلی روحانیت، بعد از حوزه، مسجد و منبر بود.
🔸۳. با تشکیل حکومت دینی، بسیاری از همان وعاظ و ائمه جماعات قبلی شدند مسئولان اجرایی کشور و از بالای منبر یا داخل محراب منتقل شدند به پشت میز ریاست و قضاوت و مدیریت. با شکلگیری بوروکراسی مذهبی، نقشهای جدید تکثیر شدند و فرصتهای شغلی تازهای برای روحانیون بهوجود آمد. حکومت دینی پروژههای متنوعی داشت و چه کسانی بهتر از روحانیون (که در گفتار رسمی «سرباز نظام» محسوب میشوند) برای کارگزاری و پیگیری این پروژهها؟ بهتدریج روحانیت از معنا و تعریف سنتی و ضیق خود منفصل شده و پذیرای هویت تازهای شد و دامنهی تکثر نقشهای جدید تا آنجا ادامه یافت که بسیاری از روحانیون بیرون از نقشهای کلاسیک و اصلی صنفیشان، و در نقشهایی قرار گرفتند که منطقاً جزو شئون روحانیت محسوب نمیشود.
🔸۴. در زمانهی ما روحانیون (یا دقیقتر بگویم: معممین) همهجا هستند جز آنجایی که باید باشند و همه کاری میکنند جز کاری که ازیشان انتظار میرود. از انواع مناصب سیاسی و اجرایی گرفته تا مدیریت سازمانهای فرهنگی و اقتصادی و تدریس علوم غیردینی و حتی علوم غربی در دانشگاهها و مشاوره روانشناسی و طبابت و درمان و نقد فیلم و حتی مجریگری تلویزیون همه جا معممین حضور دارند. و این درحالی است که به گفته مسئولان ذیربط بیش از نیمی از مساجد کشور امامجماعت ندارند! (لینک پایین 👇)
در همین تهران، خصوصاً اگر برای نماز ظهر به مسجد بروید، در بسیاری از مساجد خواهید دید که یا نمازگزاران فرادا نمازشان را میخوانند یا یکی از معمرین و کسبهی معتمد محل عبا روی دوشش انداخته و خلقالله پشت سرش قامت بستهاند. مشابه همین اتفاق سالهاست در مجالس مذهبی و هیئتها افتاده است: کمبود وعاظ حرفهای و تماموقت و بیرغبتی طلاب و فضلای نخبهی حوزه به منبررفتن، در کنار عوامل دیگر، سبب شده است محوریت میدان تبلیغ دین به دست مداحان بیفتد و خلأ روحانیون را هم آنها پر کنند. ناگفته پیداست که این جابهجایی نقش، سرمنشأ چه آفات و آسیبهایی در فرهنگ دینی شده است. این معنای همان پرتابشدگی است؛ اینکه روحانیون از متن و میدان اصلی خود (مسجد و منبر) به بیرون پرتاب شدهاند.
🔸۵. با این اوصاف برخلاف آنچه تصور میشود در حکومت دینی، قدرت نهاد روحانیت افزونتر نشده است. شاید روحانیت پساانقلابی ثروتمندتر شده باشد، شاید از حیث مالکیت ساختمان و بنا و میز و منصب بسیار برخوردارتر شده باشد، شاید حضورش در عرصهی عمومی بیشتر شده و از فرصتهای شغلی متنوعتر و با پرستیژ بالاتری منتفع شده باشد، شاید ازنظر امکانات سختافزاری و نفوذ در ساختار قدرت سیاسی رسمی رشد بیسابقهای کرده باشد، اما هیچکدام اینها بهمعنای آن نیست که قدرت و نفوذ و منزلت اجتماعیاش هم افزایش یافته است.
🔸۶. حکایت روحانیت پساانقلابی، حکایت کسی است که خانهی پدریاش را رها کرده است، به طمع تصرف خانههای دیگر. غافل از آنکه خانهی پدریاش را دیگران تصاحب کردهاند و در خانههای دیگر هم او آخرش یک "بیگانه" است برای اهالی.
#دغدغههای_حوزوی
#روحانیت
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
🔸 سلام علیکم
ضمن تسلیت سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام و 1440 مین سالگرد وفات حضرت ابوطالب علیه آلاف التحیه و السلام ، به رغم آن که قصد نوشتن و اقشاگری درباره این عنصر فاسد العقیده و مرتد از دین محسن حسام مظاهری را نداشتم ، ولی وقتی با یکی از اعزه گروه که همه گونه دستی بر آتش دارد . گفت و گو کردم و متوجه شدم که ایشان این جرثومه ضد دین و تشیع را نمی شناسد، بر آن شدم تا برای تنویر افکار دوستان گرامی چند سطری درباره آراء و افکار او بنویسم . تا این تصور در ذهن دوستان پیش نیاید که این فرد از سر دلسوزی و جبران کسری ها و کمبودها درباره دین و مذهب تشیع می نویسد.
البته پاسخ به او بر مبنای اراء مرحوم حاج شیخ را وا می گذارم به مطالعه دوستان از کتاب روحانیت ایشان و احیانا پاسخ سایر اخوان .
با حسام از حدود دو سال قبل در گروه گفت و شنود در تلگرام آشناشدم (گروهی خاص و ویژه که از سرکردگان صد انقلاب ، تا عناصر دگر اندیش ، و برخی از دولت یان چون عباس آخوندی ، تمامی سردبیران فرهنگی سایت های خبری همسو و غیر همسو با انقلاب و افراد شاخص عرصه رسانه و سیاست از مهدی نصیری گرفته تا عبدالله شهبازی گ. رضا انیر خانی ، برخی از اعصای جامعه مدرسین ، سردبیر صدا ، روزنامه سازندگی و خبرنگاران تمامی رورنامه های دگر اندیش ، یکی دو نفر زندانی امنیتی که پس از پایان محکومیت علیه نظام ازاد شده اند ، و پاتوق امثال عباس عبدی، جلایی پور ، تعدادی از اعضا ی گروه در امریکا ، اروپا ساکن هستند . گروهی که از همه کس و همه چیز می شود انتقاد کرد ، به راحتی رهنمودهای حضرت اقا مورد یررسی و تقد قرار می گیرد، خط قرمز فقط توهین به رهبری و اعضای گروه است و بس . مطالب گروه را هم بدون اجازه عرضه کننده مطالب نمی توان نقل کرد ، تعدادی از بچه های اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هم در این گروه 24 ساعته است ، همین دیروز یک بحث مفصلی با مهدی نصیری درباره عصر حیرت بور که بیش از 3 ساعت در این گروه 220 نفره درباره ان بحث شد، یک بحث دو ساعته هم با رضا امیر خانی بود، یک بحث دو ساعته هم درباره وصعیت بازار نفت حهانی و بازی های روسیه ، عربستان و امریکا بود )، معرفی گروه از آن جهت بود که در گروه مدکور امثال حسام بدون پروا عقایدشان را بدون ترس و واهمه و بدون لاپوشانی و تقیه مطرح می کنند.
البته دیگران هم به انحاء مختلف ایشان را می نوارند.
همین پریشب اخوندی وزیر سابق راه وترابری که تازگی عضو گروه شده است مورد کیسه کشی قرار گرفت.
بخش های کوچکی از اظهارات مستقیم حسام:(عناوین مطلب هم از خود اوست)
"چالش علم و دین در میدان رفتار دینداران
✍️ محسنحسام مظاهری
[قسمت 1 از 2]
1
از دیرباز همواره یکی از میدانهای حضور و خودنمایی دین، نقاط ضعف بشری نظیر بیماری و مرگ بوده است و ادیان یکی از کارکردهای خود را حل این معضلات برای بشر تعریف کردهاند. نوعی تعامل و تبادل دوسویه میان دیندار و دین (دینگزار) برقرار بوده که در ازای باور و ایمان دیندار، دین به او آرامش و اطمینانخاطر میداده است؛ خصوصاً هنگام مواجهه با بلایا و مصائب. ازین معامله طرفین بهرهمند میشدند؛ دین بر شمار باورمندان و درنتیجه قدرت خود میافزود و دیندار صاحب مرهمی برای ترسها و دردهایش میشد. با ظهور علم مدرن، اما این رابطه برهم خورد. حالا سروکلهی یک مدعی جدید پیدا شده بود که نه برای همهی ترسها و دردها (مثل مرگ) بلکه برای بسیاریشان (مثل بیماری) پاسخهای متفاوتی داشت. پاسخهایی زمینی، معقول و سنجشپذیر.
چالش علم و دین یکی از پردامنهترین چالشهای الاهیاتی است که در دورهی مدرن، دامنگیر همهی ادیان شده است. در ایران نیز لااقل از دورهی مشروطه یکی از محورهای فعالیت جریان روشنفکری (دینی و غیردینی) همین موضوع بوده است. فراگیری این بحث در دهههای 20 و 30، گروهی از روشنفکران دیندار (نظیر مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر سحابی) که هم دل در گرو دین داشتند و هم سودای تجدد در سر، را بر آن داشت که به دفاع «علمی» از اسلام بپردازند و به زبانهای مختلف اثبات کنند نه تنها معارضهای بین قرآن و آموزههای اسلامی با ساینس و دستاوردهای دانش مدرن ازقبیل ترمودینامیک و تکامل زیستی داروین نیست، بلکه بسیاری از کشفیات علوم تجربی در نجوم و پزشکی و زیستشناسی و فیزیک و شیمی را میتوان با تفسیر آیات قرآن دریافت. آن جنس دفاع علمی از دین حالا دیگر کمتر خریدار دارد. طبیعی است، چون حالا صورتبندی نسبت علم و دین، متأثر از تحولات شتابان جامعهی بشری، تغییر کرده است.
3
این روزها، شیوع یک بیماری ناشناخته و مرگآور به نام «کرونا» زمینهای فراهم ساخته که مسئلهی علم و دین دوباره در جامعه طرح شود. با این تفاوت مهم که این بار میدان طرح این مسئله نه حوزهی اندیشهی نخبگانی، بلکه رفتار و عمل همگانی است. اینبار چالش علم و دین، دیگر یک موضوع نظری نیست که نخبگان د
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
اجم و خشونت روشنفکرانه نسبت به دین عامه، از منطق این دین و لزوم فهم و ارزیابی آن در چهارچوب خودش (نه با متر و معیار نخبگانی) دفاع میکنم. به نظر من تغییرات مناسکی (که تابعی است از تغییرات دینداری) کاملاً «طبیعی» است (نه لزوماً مطلوب). تلاش من توضیح آنهاست و نشاندادن مخاطراتی که میتواند برای جامعه داشته باشد. اتفاقاً وقتی روشنفکری دینی یا حکومت دینی یا روحانیت یا هر قدرت دیگری در مقام خشونتورزی و مقابلهی سخت با دین عامه برمیآید، خود را موظف میدانم که در کنار همان عامه بایستم و از او دفاع کنم.
🔺نقد من به فربهی مناسکی این نیست که مناسک جدید «اصیل» نیستند و «بدعت»اند. چون معتقدم اساساً هیچ مناسکی بهجز مناسک اولیه و تشریعی اصالت ندارند و همهی مناسک «سنتی» در زمان خودشان بدعت بودهاند. همچنین نقد من این نیست که مناسک نوپدید مردم را از «تشیع واقعی» و «تشیع ناب» دور میسازد. زیرا اساساً قایل به وجود مقولهای به نام دین واقعی و ناب یا الاقل امکان دسترسی به آن نیستم. دینداری و بهتبع آن مناسک ثانویهی دینی ماهیتاً مقولاتی بشری و فرهنگیاند. سودای خلوص و ناب بودن دربارهی فرهنگ بشری، سودای خامی است.
🔺تحلیل من از روند فربهی مناسک شیعی این است که این روند در مسیر تشدید تمایز و هویت فرقهای افتاده. و این مسیری است که به تولید خشونت مذهبی خواهد انجامید. نشانههایش در فضاهای هیئتی این سالها کاملاً مشهود است: برجستهسازی اختلاف تاریخی با اهل سنت، توسعهی ادبیات و آیینهای ناظر به سب و لعن بزرگان اهل سنت، رشد گستردهی غلو و ادبیات غالیانه در هیئتها و محافل مذهبی و نهایتاً پیدایش جریان تکفیر شیعی. هشداری که چند سال است تلاش میکنم بگویم این است که انتهای مسیر رشد فرقهای تشیع و تقویت هویتی شیعه، یعنی خون! یعنی جنگ! یعنی قربانیشدن جامعه و مرگ انسان!
#فربهی_مناسکی
1398/4/18
@mohsenhesammazaheri
متن کامل:
https://telegra.ph/در-خدمت-و-خیانت-مناسک-07-09
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
برخی از اعضای گروه گفت و شنود در صحبت های خصوصی به بنده توصیه کردند که با او درنیفت ، او انتخاب خودش را کرده است و قصدش خودنمایی و عرضه شخصیتش برای خارجی هاست تا او را به نزد خود فراخوانند.
او را تالی تلو عبدالکریم سروش امروزی می دانند ؟
او جوانی حدود36، 37 ساله و اصفهانی است ، در اصفهان که بود با ریش و محاسن حزب اللهی و قیافه یک فعال مذهبی، جامعه شناسی خوانده است ، و ظاهرا کارشناسی ارشد دارد .
آثارش را نشر آزما اصفهان چاپ و منتشر می کند . سال 1397 کتابی سه جلدی و مفصل تحت عنوان مراسم عاشورا از منظر خاورشناسان ترجمه و تحقیق کرد که در کلیت کتاب بنایش بر زیر سوال بردن تمام مناسک و مراسم مذهبی بود.
با بزرگنمایی خاورشناسان از برخی رفتار سخیف مردم عادی در مراسمات عاشورایی در طول تاریخ قصد زیر سوال بردن ظریف اساس مذهب و تشیع را دارد .
دعوای سال گذشته بنده با او برسر آن بود که صراحتا می گفت جمهوری اسلامی و در راس آن حضرت آقا سلمه الله تعالی به برگزاری گسترده پیاده روی اربعین دامن می زنند تا بر روی نقاط ضعف جامعه و کاستی های عدالت (به گمان او) در جمهوری اسلامی سرپوش بگذارند .
خیلی صریح گسترش مناسک را تحت عنوان فربه شدن مناسک وسیله ای برای استحمار جامعه می خواند.
مواردی از توهین و خدشه دار کردن اصل تشیع را هم در لابلای مطالب خود بیان می کند .
مطالب او ، حتی باعث اعتراض تعداد زیادی از لیبرال مسلک هاب گروه گفت و شنود هم شده است.
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
در محرم امسال تحت عنوان جشنواره دعبل ،آثار عاشورایی، قصد داشتند که جایزه رتبه اول پژوهش را به کتاب 3 جلدی ای که نام بردند بدهند . از قضا شب قبل از برگزاری مراسم با شب اخر روضه آقا تقی لاجوردی برخورد کرد .
بیش از سه ساعت درورودی خانه اقا تقی با آقای نیلی مشاور آقای قمی، مسوول سازمان تبلیغات صحبت کردم تا او را متقاعد کنم که ابن جایزه را به او ندهند ،در حالی که به طور غیر علنی جایزه گیرندگان را معرفی کرده بودند و همه اشان را می شناختم ، از جمله علی مودنی به عنوان رمان عاشورایی برای رمان احضاریه جایزه گرفت.
بالاخره ساعا 11و نیم شب آقای نیلی پیامک زد که دادن جایزه به حسام منتفی شده است .
اخیرا هم در گروه به طور مستقیم به اقا توهین کرده بود که مورد اعتراص شدید قرار گرفت ، اگر بتوانم با جست و جو پیدا کنم برایتان می فرستم،
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
یادم رفت بنویسم حسام وقتی به تهران آمد ، چند سالی است که تهران زندگی می کند ، کم کم از طاهر حزب اللهی اش فاصله گرفت ، اول ریش هایش را کوتاه کرد، بعد تبدیل به ته ریش شد ، حال فقط سبیل مانده است .تصاویر او را در گوگل جست و جو کنید ،
اگر سایر مطالب دین ستیزانه او را بیابم برای تنویر افکار عرضه خواهم کرد.
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
همه این مطالب مفصل در پی توصیه مرحوم حاج شیخ را بود که هنگام مواجهه با یک سوال و حتی یک شبهه قبل از هرچیز خاستگاه آن شبهه را پی گیری کنید ، و سوال و سوال کننده را تحلیل کنید ، بعد به پاسخ بیندیشید ، حداقل دو بار شخصا درباره موضوعاتی به بنده فرمودند ، حال در کدام یک از آثارشان مکتوب کرده اند خاطرم نیست ، دوستان مسلط به آثار ایشان کمک کنند این عرض بنده را مستند سازند.
هدایت شده از AziziZavie
با سلام خدمت اساتید بزرگوار
با کمک دوستان و بررسی کتاب های استاد به این سوال که رسول چگونه توانست از خارهای جاهلیت، گل هایی آنچنان پرورش دهد را در ۱۲ بند یادداشت کردیم.
در صورت امکان ملاحظه ای بفرمایید و ایرادات را بیان فرمایید.
ممنون
👇👇
هدایت شده از AziziZavie
۱- موضعگیری؛
۲- هدف؛
۳- روش؛
۴- بینش قوی؛
۵- قدرت روحی؛
۶- طرح و برنامه؛
۷- عمل؛
۸- عزت و تسلط؛
۹- مهربانی و رفاقت؛
۱۰- امیدواری؛
۱۱- عبودیت؛
۱۲-همراهی خدا با اهل حق؛
۱- حضرت رسول بهترین امکانات، شرایط و موقعیتها را نداشتند، بلکه با موضعگیری مناسب و برخورد خوب نسبت به هر موقعیت، توانستند که موفق بشوند.
۲.هدف انبیاء، این نبود که انسانها خوب بشوند، بلکه هدف آنها این بود که زمینه خوب شدن انسانها را فراهم نمایند تا هر کسی خواست خوب بشود، خوب بشود.
لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ۗ (انفال-۴۲)
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان-۳)
وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ (بلد-۱۰)
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید-۲۵)
هدف انبیا قیام مردم برای قسط بود.
وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ (اعراف-۱۵۷)
هدف انبیا این بود که بارهای سنگین و زنجیرهای ما را باز کنند و ما را آزاد کنند.
۳.روش پیامبر برای هدایت و تربیت، غلتاندن، به دوش کشیدن، به کول گرفتن و بغل کردن و یا داغ کردن نبود، روش ایشان اینگونه بود که با بینات(چیزهای روشن و روشنگر) مسائل را برای مردم تبیین میکردند تا خود مردم با بینشی که بدست می آوردند حرکت کنند.
۱. او در خلق آمادگى ايجاد كرد -سه سال سكوت-
۲- و به سازندگى افراد پرداخت و استعدادها را در نظر گرفت.
۳- استعدادها را جمعآورى كرد و به حبشه و مدينه فرستاد و اين هر دو را پايگاه قرار داد و تا در مدينه مستقر نشد جعفر از حبشه نيامد -جعفر در روز فتح خيبر به مدينه رسيد-
۴- و سپس اين افراد را كه از بنيان ساخته شده بودند با يك رشته به هم پيچيد و به حزب و به بنيان مرصوص تبديل كرد و اين رشته، ناسيوناليزم، دردها، فقرها و دشمن مشترك نبود.
۵- آن گاه به مبارزه پرداخت؛ با كفار، با اهل كتاب، با منافقين.
محمد، خود به تهيهى نفرات و نيرو پرداخت و به اين خاطر سيزده سال رنج كشيد و توحيد را در دلها خانه داد و حق را در سينهها بزرگ كرد و به انسان عظمت داد، شناخت داد تا خودش را به كم نفروشد و به كم قانع نشود. او فكرها را به جريان انداخت و به شناختها رساند و به عشقها بست و با عقيدهها همراه كرد و اين عشق و اين عقيده زيربناى تكاليف سنگين و بارهاى عظيم وجهادهاى پياپى و هادفى بود كه در جامعه اسلامى، در مدينة الرسول رخ داد.
پیامبر با دادن بینش، سعی در هدایت مردم داشتن، یعنی نور میپاشیدند و در مقابلِ روشِ اهلِ باطل که مردم را در ظلمت نگه میداشتند و از درون پوک میکردند و آنها را پراکنده میساختند، میایستادند و با بیان عظمت انسان، عظمت هستی، عظمت الله، و یادآوری نقشِ انسان و راهِ بلند او، بر آن بودند که مردم را از تاریکی بیرون بیاورند و خود را بیابند و با یکدیگر جمع شوند و در مقابل باطل بایستند.
۴- یکی از لازمههای هدایت و تربیت افراد، این است که فردِ هادی و مربی، خودش دارای یک بینش فکری عمیق، گسترده، پُر بار و پویا باشد.
با اطلاحِ بینش(دستیابی به بینش فکری صحیح)، قطعاً اعمال پایدار خواهند بود؛ چون در زمینِ حاصلخیز است که بذرها ریشه میگیرند و رشد میکنند و ثمر خواهند داد.
بنابراین این پیامبر گرامی اسلام بودند که بینشی عمیق، گسترده، پویا و پُر بار داشتند و با تکیه بر این بینش صحیح توانستند که حرکت کنند و انسانهای دیگر را به بینش صحیح برسانند و آنها را از جهل و غفلت برهانند.
۵. حضرت رسول دارای ظرفیت و قدرت روحی بالایی بودند؛
وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ (انشراح-۴)
ایشان دارای توسعه وجودی بودن و به همین خاطر میتوانستند در طول روز با مردم برخورد داشته باشند و آنها را هدایت کنند و در مقابل سختیها کم نیاورند و استقامت کنند. لازمه تربیت درست نیرو، داشتن ظرفیت روحی است. (در کتاب حرکت، استاد صفایی، ۱۳ مورد از عوامل مؤثر در کسب قدرت روحی را تبیین میکنند.)
۶. همراهِ داشتن بینش صحیح و قدرت روحی مناسب، لازم است که با طرح و برنامه پیش برویم، با داشتن طرح و برنامه، حتی شیطان هم در طرح ما خواهد بود و باعث پیشرفتِ برنامه ما خواهدشد و اگر طرح و برنامه نداشته باشیم، کارهای خوب ما به نفع باطل خواهد بود. و چون رسول طرح و برنامه داشتن، دشمنان و حتی شیطان هم در این طرح و برنامه برای رسول نقش ایفا میکردند.
۷.عمل در گذشته و حال؛
پیامبر قبل از بعثت با رفتار خودشان توانسته بودن که خودشان را در زبانها، چشمها و دلهای مردم جای دهند و اعتماد آنها را جلب کنند و به محمد امین شناخته شوند. بعد از بعثت نیز، سیره ایشان نشان میدهد که نه تنها در سخن، بلکه در عمل هم به آنچه که اعتقاد داشتند و به زبان میآورند، جامهی عمل می پوشاندند و مردمی
هدایت شده از AziziZavie
که طالب و تسلیم بودن با رفتار پیامبر هدایت درس میگرفتند و هدایت میشدند.
۸.عزت و تسلط
حضرت رسول همیشه عزتمند زندگی کردن و همیشه بر اوضاع مسلط بودند؛
چرا؟ چون اولاً خداوند دارای قدرت و احاطه بودند و هستند و حضرت رسول، پیوند و ارتباط دائمی با حضرت حق داشتند، و. این ارتباط، عزت و تسلط دائمی را برای حضرت رسول به ارمغان میآورد.
ثانیاً باید بدانیم که هدف انبیاء این بود که خط دوم را در کنار خطِ مسلط رایج ترسیم کنند و زمینهی خوب شدنِ انسانها را فراهم کنند و به عبارتی دقیق، زمینهی انتخاب انسانها را فراهم کنند تا انسانها با ارادهی خود تصمیم بگیرند که در حزب حق قرار بگیرند و یا در حزب باطل؛ بنابراین حضرت رسول، در لحظه لحظهی زندگیِ خود، با این هدف همراه بودند و هیچگاه ذلیل نشدن و هیچگاه هیچ موجودی بر ایشان غلبه و تسلط پیدا نکرد و او بود که همیشه عزیز و مسلط زیست.
۹. مهربانی و رفاقت
وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران-۱۵۹)
اگر تندخو و غلیظ قلب بودی مردم از کنار تو متفرق میشدند.
پس اینکه مردم در کنار حضرت رسول قرار میگرفتن و آنها که طالب و تسلیم بودن در کنار او ایستادند یکی از دلایلی که موجب شد تا افرادِ طالب و تسلیمِ حق، در کنار حضرت رسول بایستند و ایشان را تا آخرین نفسهایشان همراهی کنند، مهربانی و رأفت قلب حضرت رسول بود.
۱۰. حضرت رسول (و به طور کلی، همه انبیاء و معصومین علیهمالسلام) هیچگاه دچار یأس نشدند، چون کسانی دچار یأس میشوند که به اهداف خود نرسند و شکست بخورند؛ اما با توجه به توضیحاتی که در مباحثِ «هدفِ انبیاء» و «عزت و تسلط حضرت رسول» بیان شدند، دانستیم که هدف انبیاء، خوبشدنِ انسانها نبود، پس نمیتوانیم بگوئیم: «چون همهی مردم خوب نشدهاند، انبیاء به هدفِ خود نرسیدهاند و ممکن است که ناامید شوند»؛ بلکه پیامبران همیشه همراه با هدفشان بودند و چون هدفشان زمینه سازیِ برای خوب شدنِ انسانها بود و در هر لحظه همراه هدفشان بودند، هیچگاه دچار یأس نمیشدند حتی اگر ببینند که فرزندشان همراه موجهای آب برونچد و غرق بشود.
۱۱. و اشهد ان محمدا عبده و رسوله
برای اینکه رسالتی را بتوانیم برعهده بگیریم، باید عبد باشیم، همانطور که پیامبر گرامی اسلام، عبد بودند و بعد به رسالت رسیدند، عبد بودن هم به این معناست که اعمالمان سه ویژگی نیت، سنت و اهمیت را داشته باشند؛ یعنی با نیت الهی همراه باشد، مطابق با سنت الهی باشد و با در نظر گرفتن اهمیتها و اولویتها انجام شوند. سه ویژگیِ نیت، سنت و اهمیت در اعمال پیامبر گرامی اسلام به شکل صحیح رعایت میشدند و به همین خاطر بود که ایشان عبد بودند و مطیع فرمان خداوند و خداوند هم در مسیر هدایتِ مردم، همراه ایشان بودند.
و با این عبودیت و پیوند خوردن با حق بود که توانستند به احاطه و قدرت برسند و اتفاقاتِ نامأنوس برای ما را رقم بزنند، اتفاقاتی که ما معجزه مینامیم ولی در اصل پدیدهای از پدیدههای عالم هستند؛
طبیعت، معجزهیِ مأنوس است؛
و معجزه، طبیعتِ نامأنوس.
۱۲- عنایت الله و همراهی هستی با اهل حق؛
آنها که در صراط قرار بگیرند، از امدادهای خداوند بهرهمند خواهند بود و هستیْ همراهِ آنهاست؛ از رود نیل گرفته تا بارشهای آرام، از طوفان نوح گرفته تا طوفان احزاب، همه و همه با اینها همراه است... که اینها در راهند.
پیامبر گرامی اسلام نیز چون در صراط بودند از این عنایتهای الهی و همراهی و هماهنگی هستی بهره بردند و همیشه پیروز و رستگار زیستند.