از قطار رمضان جا نمانیم!
استاد علی صفایی حائری
انسان میبیند رمضان دارد میرود؛ مثل قطاری که آخرین واگنش رسیده است و ما هم در راهی ماندهایم که حتی امید معجزهای در آن نیست. اگر سوار نشویم، تنهایی است!
من یادم نمیرود که یک احساس عجیبی از حرکت ماشینها یا قطارها از کودکی در ما بود؛ چون شنیده بودیم که اگر به قطار دیر برسیم، میرود، بعد هم مشکلاتی پیش میآید. آنقدر رفتنِ قطار رنجمان میداد که ما حتی از قطار پایین نمیآمدیم، گاهی هم که پایین میآمدیم خیلی فاصله نمیگرفتیم. گاهی هم فکر میکردیم که اگر قطار رفت به کجای آن بچسبیم!
حال که قطار رمضان، لحظهها و روزها و شبهایش دارد میگذرد، ما اگر جا ماندیم و نرسیدیم، محرومیم و ملعونیم...
بهار رویش، ص 127
مرحوم صفایی حائری در یک جمله «معلم» عبودیت بود.
به گزارش خبرنگار گروه اندیشه، مراسمی به همت انجمن علمی عرفان اسلامی ایران با محوریت اندیشههای مرحوم استاد حاج شیخ علی صفایی حائری با سخنرانی تنی از چند از اساتید دانشگاهی و حوزی بر گزار شد. در این نشست حججالاسلام دکتر امیر حاجابراهیمی( دارندهی دکترای فیزیک هستهای و تحصیلات عالیه در رشتههای شیمی و فلسفه) استاد حوزه و دانشگاه و حجتالاسلام دکتر امیر غنوی، مدرس فلسفه اخلاق و عرفان به تشریح نگاه متفاوت استاد صفایی به مقوله عرفان اسلامی پرداختند .
حجت الاسلام حاج ابراهیمی صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد که؛ در مجموع درباره جناب مرحوم حائری سه مطلب کلی را باید متذکر شد، نکته اول تاکید ایشان بر عنصر «خلوص» در همه معارفی است که میخواهیم به نحوی به اسلام نسبت دهیم.
وی ادامه داد: مرحوم حائری به همه دستاوردهای علمی و غیرعلمی بشر اشاره میکرد و میفرمود ما اساسا بجز از باب وحی نمیتوانیم از جایی دیگر این علوم را حاصل کرده باشیم و نمی توانیم مسیری بجز به واسطه وحی برای اصلاح یافت.
دکتر حاج ابراهیمی افزود: مرحوم صفایی معتقد بودند انبیا آمدهاند تا ابوابی از علوم ظاهری را نیز یادمان دهند و بدون آنها دست ما نه تنها در علوم وحیانی و باطنی بلکه در علوم ظاهری هم خالی است.
استاد صفایی معتقد بود انبیا جدای از ارائه آیات کلام الله و ابواب وحیانی و باطنی، نشانههای دیگری را نیز بر انسان روشن کردهاند و این قول را مستند میکردند به این آیه که فرمود: کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ (سوره بقره آیه 151) چنانکه در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت میکند و نفوس شما را (از پلیدی جهل) پاک و منزّه میگرداند و به شما تعلیم کتاب و حکمت میدهد و آنچه را نمیدانید به شما میآموزد. (الهی قمشه ای) و تاکید اصلی ایشان در این آیه هم بر قسمت آخر آن بود؛ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ (و آنچه را نمیدانید به شما میآموزد).
وی گفت: مرحوم حائری معتقد بودند معرفت انبیا به علوم دیگر جهت می دهد و این شامل تمامی علوم می شود نه فقط علوم وحیانی بلکه علوم ظاهری و دنیوی انسان را نیز شامل می شود.
حجت الاسلام دکتر حاج ابراهیمی در ادامه افزود: نکته دومی که باید در ذکر مرحوم صفایی حائری به آن متذکر شویم این است که ایشان قویا معتقد بودند ما باید هر آنچه به نام اسلام نامگذاری می کنیم مستند باشد و تاکید بسیاری بر مستند بودن حتی واردات قلبی هم داشتند.
وی افزود: هر سخنی که ذیل نام اسلام مطرح و عنوان می کنیم باید مستند به کتاب و سنت باشد و از همین رو ایشان میان عرفان اسلامی و عرفان مسلمانان، فلسفه اسلامی و فلسفه مسلمانان و ... تفکیک قائل بودند.
این مدرس حوزه و دانشگاه در ادامه افزود: مرحوم حائری معتقد بودند ما مضطر به وحی هستیم نه نیازمند به آن و از همین روی باید تجدید نظری در تمامی مبانی مان داشته باشیم و بار دیگر با استناد پیش رویم.
دکتر حاج ابراهیمی گفت: مرحوم حائری معتقد بود «دنیا» بد نیست، بلکه دنیا کم است و نمی تواند ظرف وجودی آدمی را پر کند و این وحی و قرآن است که ما را به رشد می رساند و نه تکامل. ایشان معتقد بودند بین رشد کردن و متکامل شدن فرق است و قرآن (وحی) ما را رشد می دهد و رشد مرتبه ای بالاتر از کمال به حساب می آید.
دکتر حاجی ابراهیمی در ادامه عرفان را منقسم به عرفان عینی و عرفان علمی کرد و عرفان علمی را شامل عرفان نظری و عرفان عملی معرفی کرد و گفت: مرحوم حائری در عرفان نظری زیاد اظهار نظری نداشتند و تعمدا اظهار نظری نمی کردند و می کوشیدند تماما مستند به آیات و روایات نظر دهند. ایشان بیش از تاکید بر عرفان علمی که شامل نظری و عملی می شود به عرفان عینی تاکید داشتند. عرفان عینی حال یک سالک و عارف است و نه التفات و علم به چیستی آن ها لذا با طرح عرفانی که در منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری آمده موافق نبودند چرا که ایشان بیش از اینکه به خود عرفان توجه کنند به مراتب دینداری توجه داشتند و معتقد بودند شهود در مرتبه ای از دینداری حاصل می شود و اصل دینداری است.
هدایت شده از یک دوست
حاج غلام آدم اهل دلی بود. با صفا و لوطی. با خیلی از اهل معرفت دم خور بوده. مغازه اش تا منزل شیخ فاصله زیادی نداشت. قصاب بود و با موتور یاماها صدش شیخ را این طرف و ان طرف میبرد.
این اواخر چهره اش خیلی شکسته شده بود. گوشه موسسه لیله القدر نشسته بود و با تسبیح دانه درشتی که در دست داشت ذکر میگفت. کنارش نشستم. از حال خودش در آمد. حال و حوصله سابق را نداشت. بعد از چاق سلامتی به حرف کشیدمش. گفتم: حاجی، تو با عرفای بزرگی دم خور بودی، نمیخوای امشب یه هدیه به مون بدی؟
به گوشه ای خیره ماند و آه بلندی از اعماق وجودش کشید. نگاهش را به دور تا دور خانه آقای صفایی چرخاند و گفت: اینها همه اش هدیه است. اصلا همین که من، تو و این جمعیت اینجا نشستیم هدیه نیست؟
با لبخند گفتم: حاجی جان من از شما هدیه خواستم، نه از شیخ.
چهره ی تکیده حاج غلام با ملاحت لبخندی در هم آمیخت و گفت: مگر جز از ان مرد بزرگ چیزی دارم که به تو بدهم؟
سکوت کرد و گویا در خاطره ای فرو رفته باشد بی انکه نگاه از خیره اش بردارد ادامه داد: من با آدم های بزرگی آمد و شد داشته ام اما آشیخ علی یک چیز دیگر بود.
چشمانش راتنگ کرد و با طنز گفت: کورسوی چشم و نگاه من کجا و افقی که او پرواز میکند کند کجا! مشت نمونه خروار عرض میکنم. سید اهل دل و بی بضاعتی بود زیرزمین خانه اش را کرده بود مجلس ذکر اهل بیت. خانه اش نیم ساز بود. در و دیوارش را گچ نکرده اش را با پارچه و ملحفه و هر چه میتوانست پوشانده بود که مجلس ارباب عریان نباشد. سیمان حواله ای بود. من آمدم پیش شیخ.
با دست به در ورودی اشاره کرد و گفت: اینجا یک درب چوبی بود و پله میخورد. کنار همین درگاه روی پله نشستم و ماوقع را برای شیخ گفتم. حرفم این بود که اگر شیخ میتواند از اعتبارش استفاده کند و حواله یک نیسان سیمان برای سید بنده خدا بگیریم.
شیخ خیلی گرفتار بود. طرف را هم نمیشناخت. سکوت کرد. سکوتش آنقدر طولانی شد که بفهمم آهی در بساط ندارد. آخر اگر داشت سریع اقدام میکرد. وقتی مطمئن شدم کاری از شیخ بر نمی اید احساس کردم ماندنم به صلاح نیست و شرم میکند با من چشم تو چشم شود. برخاستم و کاری را بهانه کردم تا بیش از این شاهد شرمندگی اش نباشم. همین که بلند شدم شیخ سر برداشت و پرسید: خیلی اضطراری است؟
با لکنت گفتم: چه عرض کنم! هم سید است، هم طلبه و هم خانه نیمه کاره اس را وقف اهل بیت کرده. زن و بچه اش توی خاک و خل زندگی میکنند.
شیخ چیزی نگفت و من هم ماندن را جایز ندانستم.
نمیدانم چه شد که دیگر نه من خانه آن بنده خدا رفتم و نه با شیخ دیگر حرفی شد. من جریان را به کل فراموش کردم.
حاجی آهی کشید و ادامه داد:
دو سه سال از رحلت شیخ گذشت. من رفته بودم حرم حضرت معصومه جهت زیارت و نماز که همان سید را دیدم. به محض دیدنم مرا در آغوش گرفت و گفت: حاجی خدا پدر و مادرت را بیامرزد. از همان زمان که نیسان سیمان را برایم فرستادی و دیگر خبری از خودت نشد من خانه را ساختم و در همه مجلسهایی که میگیرم تو و همه امواتت را سهیم میکنم.
اشک پهنای صورت حاج غلام را خیس کرد و با بغضی که گلویش را گرفته بود نتوانست حرفی بیش از این به زبان بیاورد. سرش را زیر انداخت و های های میگریست.
الهم اغفر للمومنین و المومنات الاحیا منهم و الاموات
از ارادتمندان و دوستان مرحوم استاد بود (ره) دیروز دفن شد رحمة الله علیهما روحشان را با ذکر صلواتی در روز قدر شاد کنید.
👇
https://eitaa.com/joinchat/1932853282Cd9f5e40ccd
امام علی حجّتِ ماست.mp3
3.88M
✳️ امام علی علیهالسلام بر همه حجّتِ است...
🎙 #استاد_علی_صفایی_حائری
🔹 امام حجّتِ ماست در اینکه
▫️چگونه نگاه کنیم؟
▪️چگونه بگیریم؟
▫️ چگونه رها کنیم؟
▪️ چگونه زندگی کنیم؟
▫️ و چگونه بمیریم؟
#چشمهایی_که_پر_از_خیانت_است...
🌿 @GeraFekr
AUD-20200501-WA0001.mp3
5.84M
#چه باری را از ولی برمیداریم؟
#در_اهداف
#در_روشهامون
#در_تربیتمان
#در_معاشرتمان
#در_دیدگاهمان
ولی کجاست؟
دل عاشق حجت اما ...
۳۰۰ سال فلاکت
مشکل هجوم فرهنگ نیست مشکل خلا و ضعف و زبونی ماست. کمبود باطنی!
#رحم_آبستن_دشمن
#زایمان_برای_دیگران
اسپانیا تحت لوای اسلام!
#به_دامنهاتون_برگردید.
صهیونیستها در اوج دربدری برای همه شب قدر داشتند و تقدیر و نقشه ریختند!
#برای_همه_همه_نسلها_برنامه_بریز
#به_دیگران_هم_فکر_کنیم
#استاد_صفایی
هدایت شده از د
در نهج البلاغه آمده: وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ.
ابصر بها با ابصر الیها متفاوت است.
"ها" در بها و الیها بر میگردد به دنیا.
و ب در بها وسیله را می رساند و الی در الیها نهایت و غایت را.
یعنی: اگر به هدف که رسیدن به آخرت است همراه دنیا نگاه کنی این دنیا نور است و انسان را به بصیرت و نورانیت می رساند. اما اگر دنیا خودش هدف شد و از ابزار و وسیله بودن خارج شد این نگاه به دنیا تاریکی میاورد و انسان کور میشود و دیگر هدف و آخرت را نمیبیند.مثل اینکه اگر به خورشید نگاه کنی کور میشوی و اگر با آن نگاه کنی، خورشید نور میشود در راهت و رسیدن به هدفت.
و آنجایی که میفرماید: "اللهم اجعل النور فی بصری" یعنی به من نور و بصیرتی دهد که این نوع نگاه کردن به دنیا در من تغیر کند و در نتیجه "ابصرالیها" به "ابصر بها" تبدیل شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ع.ص در کلام حجت الاسلام رنجبر
انسان چقدر میتواند #رشید و #بیهوا و #بیتعلق باشد؟
حسرت حضور در محضر چنان انسانهای پرواز کردهای، در دل انسان میماند
🌹
#معلم_حریت
#تفاوت_پر_بااسفنج؟
#کجا_ببرم!
#مکتب_مرحوم_علی_صفایی
#مکتب_شهید_سلیمانی
#مقایسه
🌷🌱🌸
برنامه "نامه های بلوغ" رو تو تلوبیون ببین
http://www.telewebion.com/episode/2275630
اگر تمایل داری برنامه تلوبیون رو از کافه بازار یا گوگل پلی نصب کن
معرفی کتاب نامه های بلوغ در شبکه چهار توسط حجه الاسلام صابریان👆👆👆
معرفی استاد صفایی و کتب ایشان توسط حجه الاسلام علی شاملو هم از اینجا قابلیت دانلود دارد.
هدایت شده از مهدویفر
"پدر من، كه پدر بزرگ تو باشد، فرزند شيخ محمّد على است كه او فرزند كشاورزى در قم بنام ملّا جعفر بوده است. شيخ محمّد على از شاگردان خوب «صاحب كفايه» است و حاشيهاى بر كفايه دارد و او داماد ملّا محمّد زمان مازندرانى است كه صاحب كرامات و مقاماتى بوده است." نامه های بلوغ
هدایت شده از مهدویفر
حاجى ملا محمّد زمان
الحاج ملا محمّد زمان سواد كوهى آلاشتى، عالمى نحرير و فاضلى خبير و متبحّرى جامع و مقدامى بارع است. در فنون فضايل و صنوف كمالات و علوم عقليّه و نقليّه و حقايق دقايق و اسرار حكم و هندسه و حساب و غيرها قصب السّبق او را است. و از مكارم اخلاق و صفات حسنه و تحرير و تقريرش در انجمن دانايان، سخنها است. در بار فروش عربيّت و ادبيّت را تحصيل و تكميل كرده، پس از آن به دار الخلافهى طهران آمده و در مدرسهى مهد عليا طابت تربتها جاى گرفته. ده سال در اين جا و هشت سال در مدرسهى عبد اللّه خان به سر برده. فقه و اصول را نزد حاج ملاّ هادى طهرانى مدرّس، اعلى الله مقامه، خوانده و علوم عقليّه را در خدمت دو حكيم بزرگوار، يعنى مرحوم آقا على روّح اللّه روحه و جناب مستطاب اعلم الحكماء آقا ميرزا ابو الحسن معروف به جلوه ديده. و هندسه و حساب را از ميرزا حسين سبزوارى فرا گرفته. از سعادات كه آن وجود شريف را شامل شده يكى اين است كه سه مرتبه به زيارت مكّهى معظّمه، زادها اللّه شرفا و تعظيما، مشرّف گشته و يك سال تمام در مدينهى منورّه به لثم آستان مطهّر حضرت خير الانام فايز آمده. بعد پنج سال در نجف اشرف مجاورت اختيار كرده و در اين مدّت ملازم مدرس محقّق جيلانى بوده. بعد به سامرا رفته و از جوار حضرتين امامين همامين سلام اللّه عليهما، كسب هر گونه فيض نموده. و سنين اقامتش در عراق عرب به ده رسيده، در حجاز معروف و در عراق مشهور. در ميان خاص و عام مشار اليه و مقبول الكلام اغلب در صلوة و صيام و قعود و قيام. جثّهاش ضعيف، قلبش قوى. و از مشقّتها و رياضتها كه متحمّل مىشود، اين كه هرگز زير لحاف نخوابد و هنگام خواب دراز نكشد. جز كفش عربى نپوشد و در زمستان جامههاى متعدّد در بر ننمايد. سخىترين مردم زمان است و خوش خوى و مهربان. سالك طريقهى حضرت رئيس الموحدّين سلام اللّه عليه. عمر شريفش هشتاد و پنج و برادرى در سوادكوه دارد كه اهل علم نيست. امّا برادر ديگرش كه در طهران و در مدرسهى عبد اللّه خان مقيم است و اسم شريفش شيخ مهدى، عالمى فاضل و عاملى تورّع است. و مشغول علوم شرعيّه و معارف ايقانيّه. خداوند بر توفيق و سعادات هر دو بيفزايد و در دو سرا حاجت روا نمايد." التدوین فی احوال جبال شروین، تاریخ سواد کوه مازندران جلد 1 ، (صفحه 283)"
هدایت شده از مهدویفر
الشيخ المولى محمد زمان المازندرانى
كان من أعاظم الفقهاء و أكابر العلماء، و مشاهير الصلحاء و الاتقياء، و من رجال الدين الابدال، و أولياء اللّه المخلصين له في الاقوال و الافعال، أصله من قرى (سوادكوه) أو سواتكوه ذكر شيخنا العلامة النوري شطرا من حالاته و رياضاته، و نزرا من كراماته و مقاماته، في كتابه (الكلمة الطيبة) و ذكر ما جرى عليه في النجف من العبادات و الرياضيات الشرعية. كان رحمه اللّه متحرزا عن الشبهات بل و كثير من المباحات و كان لا يصلي إلا بالطهارة الواقعية، و كان صائم الدهر حضرا و سفرا لنذر نذره على نفسه، هاجر الى سامراء فحضر على السيد المجدد الشيرازي عدة سنين، و كان شريك البحث مع العلامة السيد ابراهيم الدرودي، و الشيخ اسماعيل الترشيزي، و كان استاذه كثير التقدير له و الاطمئنان به، و لذلك اختاره للمبيت-مع الشيخ اسماعيل السرخهاى السمناني-في حرم العسكريين عليهما السلام للكشف عن قضية التاجر الهندي المفقود، فرأى الامام المنتظر في عالم الرؤيا و هو عاظ على شفته فعرف انه عليه السلام يأمر بالسكوت و يشير الى ان حادثته غير قابلة للكشف و لا سبيل الى إظهار أمره، هاجر الى مشهد الكاظميين عليهما السلام بعد وفاة استاذه السيد، و بقى على عباداته و اشتغالاته العلمية، و كان لا يستعمل في الاكل و الشرب و اللباس إلا ما كان معلوم الطهارة، و كان مواظبا على السنن و المستحبات قائم الليل قليل المعاشرة و رزق حج البيت ثلاث مرات الاخيرة في سنة (1317) نيابة عن أمين الملك شقيق الصدر الاعظم الأتابك، مرض فى الاواخر لكثرة الالتزامات و الفيود فتوفى في الكاظمية و دفن بها، ذكره السيد الصدر فى (التكملة) فقال: جمال السالكين و أحد العلماء الربانيين، اشتغل بالعربية في ( بارفروش) ثم رحل الى طهران و كان هناك عشر سنين قرأ الفقه و الاصول على العلامة المولى هادي تلميذ صاحب (الفصول) و المعقول على الاقا علي المدرس الزنوزي، و السيد الميرزا ابي الحسن جلوه، و الرياضي على الميرزا حسين السبزواري، ثم تشرف الى النجف و حضر بحث الميرزا حبيب اللّه الرشتي خمس سنين، ثم هاجر الى سامراء مستفيدا من بحث السيد الشيرازي، الى ان توفى، و بعد مدة هاجر الى الكاظمية و في الاواخر ابتلى بوجع الخاصرة فحرّم عليه الميرزا حبيب اللّه ادامة الصوم و اشتد به المرض الى ان توفى ليلة الخميس ثامن عشر صفر سنة (1322) و دفن بالرواق الشريف خلف الامامين الهمامين، و له مصنفات في الفقه و الاصول لم تخرج الى البياض انتهى و له ترجمة في (المآثر و الآثار) و في (تأريخ مازندران) و غيرهما. " طبقات اعلام الشیعه ( 17 جلدی ) جلد 14 ، (صفحه 793)"
هدایت شده از مهدویفر
مرقد مطهرش را در کاظمین در یکی از رواقهای حرم مطهر زیارت کردم.
هدایت شده از مهدویفر
در این جا مرحوم ملامحمدزمان را پدر آشیخ محمدعلی معرفی کرده که به نظر می رسد اشتباه است. در کتاب تربت پاکان قم به این اشتباه اشاره شده است.
هدایت شده از مهدویفر
عبد الصاحب صفائى قمى «حائرى» (1324- 1374 ق)
عبد الصاحب فرزند آيتاللّه شيخ محمّد على حائرى و نوه ملا محمّد جعفر قمى، ملقب به «صفائى» از مردان با فضيلت و سياستمداران معروف بود.
وى در سال 1324 ق در سامرا (عراق) ديده به جهان گشود.
در سال 1335 ق همراه پدر خود به كربلاى معلى رفت و در سال 1349 ق در قم سكونت اختيار نمودند.
او كه تحصيلات علوم دينى خود را در عتبات عاليات شروع كرده بود، در قم به پايان رساند. آنگاه به تهران عزيمت نمود و توانست از دانشكده معقول و منقول درجه ليسانس دريافت كند. ابتدا در وزارت دارائى به خدمت پرداخت.
از سال 1360 ق (1320 ش) دفتر ثبتاسناد رسمى در سارى و بابل برعهده گرفت. سپس وارد ميدان سياست شد و در فعاليتهاى شديد، بارها به زندان افتاد.
آنگاه در دورههاى شانزدهم (1328 ش برابر با 1369 ق) و هيجدهم (1332 ش برابر با 1373 ق) از سوى مردم سارى به سمت نمايندگى مجلس شوراى ملّى انتخاب گرديد.
هفتهنامه «صفا» را در سال 1323 ش در شهر سارى منتشر ساخت، سپس آن را به صورت مجله منتشر نمود.
از آثار او:
1- بيوگرافى وكلاى دوره چهاردهم مازندران.
2- تاريخ مختصر احزاب سياسى (پس از شهريور/ 1320 ش).
3- قانون مرور زمان.
استاد صفائى در سال 1374 ق برابر با 1334 ش در سن 50 سالگى در اثر سكته قلبى در تهران دار فانى را وداع گفت. پيكرش به قم حمل و در صحن حضرت
معصومه عليها السّلام به خاك سپرده شد. "تربت پاكان قم، ج2، ص: 942"
- منابع
1- اظهارات مرحوم شيخ على صفائى فرزند شيخ عباس (برادر آقاى عبد الصاحب) حائرى.
2- چهره مطبوعات معاصر 297.
3- رجال قم 128.
4- فهرست روزنامههاى فارسى 144.
5- فهرست كتابهاى چاپى فارسى 1/ 882 و 1129.
6- گنجينه دانشوران 200.
7- مازندران 2/ 108.
8- مؤلفين كتب چاپى 3/ 858 (نام جدّش را «محمّد زمان» نوشته كه اشتباه است).
9- نمايندگان مجلس شوراى ملى 340.
هدایت شده از مهدویفر
آية اللّه حايرى قمى
آية اللّه مرحوم حاج شيخ محمد على حايرى قمى يكى از مراجع بزرك و علماء عاليمقام قم بودند كه در اواخر مرحوم آية اللّه حايرى در قم آمده و حوزه تدريس تشكيل داده و مورد شبهۀ اعلميت بودند و بعد از فوت مرحوم آية اللّه حايرى مؤسس يزدى اگر مانده بودند واجد مقام زعامت و رياست مىشدند. تولد آن مرحوم در سال 1299 قمرى در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات مسافرت بتهران نموده و خدمت مرحوم آية اللّه حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ كرده و پس از آن در سال 1318 قمرى به نجف اشرف مهاجرت كرده و از محضر آيات عظام آنجا مانند مرحومين آيتين خراسانى و يزدى استفاده نموده و در سال 1325 قمرى بسامره رفته و پس از جنك بينالمللى اول بكاظمين آمده و از طرف مرحوم آية اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى احضار بكربلا و پس از چند سال توقف در سال 1349 ق بقصد مشهد رضوى بايران آمد،و در مراجعت قم را مسكن خود قرار داده و مجاورت بقعه فاطمه معصومه عليها السّلام را اختيار و به تربيت و تعليم عدهاى از فضلاء مشغول گرديد. علماء قم معتقد بودند كه پس از مرحوم آية اللّه حايرى يزدى زعامت حوزه قم با وى خواهد بود زيرا از حيث مقام علميت و تقوا و زهد و ورع و مخالفت با هواى نفس و اطاعت مولاى خود و صيانت نفس و محافظت دين كامل و سزاوار آن مقام بود لكن پس از فوت آن مرحوم بيش از سه سال زنده نماند و در آن مدت هم مبتلا بكسالت قلبى و بيمارى استسقاء گرديد و در دوشنبه 22 ربيع الثانى 1358 قمرى رحلت نموده و در قسمت بالاى سر مرحوم آية اللّه حايرى يزدى مدفون گرديد. از آثار ايشانست كتابى بنام مختارات در دوره اصول بسبك جديد 2-حاشيه بر كفاية 3-ردّ وهابيه كه بطبع رسيده 4-كتابهاى ديگر در فقه و متفرقات 5-مسجد نو در مقابل مقبره شيخان و پارك ملى فعلى قم كه فرزندش آية اللّه حاج شيخ عباس صفائى كه در جلد دوم ترجمهاش خواهد آمد اقامت جماعت مىنمايد. " گنجینه دانشمندان جلد 1 ، (صفحه 336)"
هدایت شده از مهدویفر
شيخ محمّد على حائرى قمى (1291- 1358 ق)
حاج شيخ محمّد على حائرى فرزند ملا محمّد جعفر قمى، از دانشمندان و مدرسان معروف حوزه علميه قم بود.وى در سال 1291 ق (در سال 1299 ق نيز نقل شده كه اشتباه است) در شهر قم تولد يافت.مقدمات را همانجا فراگرفت. دروس سطح را هم از محضر آيات، شيخ محمّدحسن وزوائى، شيخ محمّد حسن نادى، شيخ على اكبر حكمى يزدى (رسائل)، سيّد صادق حسينى قمى، ميرزا محمّد ارباب قمى و ميرزا ابو القاسم قمى «كبير» بهرهمند شد. در سال 1313 ق به تهران رفت و سطوح را نزد حضرات آيات: شيخ محمّد حسن آشتيانى و ميرزا ابو طالب زنجانى به پايان رساند.در سال 1318 ق راه نجف اشرف را در پيش گرفت و در آن ديار، ابتدا مدتى چند از محضر شيخ هادى تهرانى، و شيخ رضا همدانى و سپس از آخوند ملا محمّد كاظم خراسانى و سيّد محمّد كاظم طباطبائى يزدى بهرهمند گرديد.در سال 1324 ق به سامرا رفت و از محضر آيتاللّه ميرزا محمّد تقى شيرازى استفاده علمى نمود. پس از پايان جنگ بين الملل اوّل (يعنى 1335 ق) به شهر كاظمين، سپس بنا بر دعوت آيتاللّه شيرازى به كربلاى معلى رفت و به امر تدريس ارشاد پرداخت. از آيتاللّه سيّد حسن صدر اجازه روايت دريافت داشته است.در سال 1349 ق پس از زيارت مرقد مطهر ثامن الحجج امام رضا عليه السّلام و ديدار اقوام خود در قم، و پس از امر آيتاللّه حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى در آن ديار مقدس توقف نمود و به امر تدريس سطح و خارج پرداخت.تجديد بناى «مسجد نو» واقع در مقابل قبرستان شيخان و احداث پارك ملّى قم را به وسيله ايشان انجام گرفت.
از تأليفات ايشان:
1- الفقه الاستدلالى، در چند جلد.
2- المختارات فى الاصول، دو جلد.
3- تقريرات الاصول (درس آيتاللّه خراسانى).
4- حاشية على كفاية الاصول، دو جلد.
5- رسالهاى در ردّ وهابيت.
6- رسالة فى الاجتهاد و التقليد.
7- رسالة فى التعادل و الترجيح.
8- رسالة فى الرضاع.
9- رسالة فى العدالة.
10- رسالة فى الوقف.
11- رسالة فى بطلان الترتب.
12- شرح تبصرة المتعلمين.
آيتاللّه حائرى قمى در صبح روز دوشنبه 22/ ربيع الثانى/ 1358 ق در سن 67 سالگى در پى بيمارى در قم ديده به جهان فروبست. پيكرش در حرم حضرت معصومه عليها السّلام- نزديك قبر آيتاللّه حائرى يزدى- به خاك سپرده شد.
فرزندانش:
1- مرحوم علامه شيخ عباس صفائى حائرى 2- مرحوم استاد عبد الصاحب صفائى حائرى. " تربت پاكان قم، ج3، ص: 1737"
منابع
1- آثار الحجة 1/ 115.
2- آينه دانشوران 78.
3- الاجازة الكبيرة 205.
4- أحسن الوديعة فى تراجم علماء الشيعة 1/ 161.
5- تاريخ قم 282.
6- رجال قم 153.
7- ريحانة الأدب 6/ 410.
8- زندگينامه رجال و مشاهير ايران 3/ 70.
9- فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى 6/ 113.
هدایت شده از مهدویفر
همانگونه که ملاحظه می فرمایید مرحوم حاج شیخ محمدعلی صفائی حائری تالیفات متعددی داشته اند که تنها حاشیه بر کفایه ایشان فعلا موجود است.
هدایت شده از مهدویفر
مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس صفائی حائری