✅ دشمن (۲)
استاد علی صفایی حائری
یکی از اساتید ما می گفت: تازه آقای بروجردی را به قم آورده بودند و من در کاظمین بودم. فرصتی برایم پیش آمد تا به دیدن یکی از آقایان بروم. به در خانهی او که رسیدم، دیدم چند نفر با موهای بور و چشمان آبی از خانه اش بیرون می آیند! به داخل خانه رفتم و گفتم فلانی هستم از فلان جا. همین که این حرف را زدم، ایشان در حالی که چشمش هم خوب نمی دید، طوری بلند شد و جلو آمد که بخاری جلوی پایش را انداخت و مرا در بغل گرفت که آب در کوزه و ما گِرد جهان می گردیم!
من نشستم. ساعتی که آنجا بودم از من سؤالاتی کرد که با آقای بروجردی چطورید؟ چه قدر رفت و آمد می کنید؟ چه طور هستید؟ چه طور نیستید؟ همین که فهمید رابطهی ما رابطهی خیلی نزدیکی نیست، گفت ما از فلان سفارت پول بی حساب در اختیار شما می گذاریم تا در برابر فلانی حوزه تشکیل دهید. به همین راحتی!
من رفته بودم برای دیدنش، ولی او بدون هیچ حسابی، بدون هیچ ارزیابی و بدون دریافت هیچ اطلاعاتی که من کیام، چیام، چه کاره ام، رابطه دارم یا ندارم، به من گفت: شروع کن به برنامه ریزی!
به او گفتم چرا این کار را می کنید؟! گفت برای این که آقای بروجردی به فضلا، به فلانی و فلانی نمی رسد. گفتم خب، همین امکانات را شما بین آن هایی که ایشان نرسیده اند پخش کنید، شما از آن ها نگهداری کنید و کسری ها و کمبودهای ایشان را شما جبران کنید. تا این جمله را که گفتم، خودش را باخت و به من گفت: پس من إن شاءالله بعداً با شما تماس می گیرم.
طرف آن قدر دقیق است و ارزیابی می کند که رابطهی فلانی با فلانی چه طوری است تا بر روی آن سرمایه گذاری کند! بر روی کمترین نفرت ها و حسادت ها و دشمنی های ما حساب باز می کنند، بر روی توقّع ها و تعلّق های ما برنامه ریزی می کنند که من چه چیزی را دوست دارم، در فلان مجلس به چیزی نگاه کردم، از فرش نائین تعریف کرده ام یا نکرده ام، باقلوای فلان جا را دوست داشته ام یا نداشته ام. تمام نقطه ضعف های مرا در گزارش ها مشخص کرده اند، همهی آن ها ملحوظ و شناخته شده است.
📚 مشکلات حکومت دینی/ص ۲۰۶ تا ۲۰۸
🌿 @einsad
🌺🌺ولادت مولا مبارک🌺🌺
خصوصیات حضرت امیر ع
على (ع) بر نمی گشت، مگر وقتى كه كار را تمام كرده باشد.
«مَكْدُوَداً فِى ذَاتِ اللَّهِ»، آن هم با كدّ و رنج.
«سَيِّداً فِى اوْلِياءِ اللَّهِ مُشَمِّراً»، دامن بالا كشيده و كار می كرد و قدم بر می داشت؛
«نَاصِحاً»، دلسوز است.
«مُجِّداً كادِحَاً» عرق می ريزد.
«لاتَأخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمِ»؛
ملامتها و سرزنشها از هر كس كه باشد خواه از فرزند و پدر و مادر و خواه از دوستان، او را گرفتار نمیكند و ذلّت و ملامت در راه خدا را عزّت و افتخار می داند.
خوب دقّت كنيد كه در اين فرازها، مشكلات اساسى ما مطرح میشود. به خاطر ملامت زن و فرزند از تكليف چشم مىپوشيم. به خاطر اينكه ديگران از ما رنجيده نشوند از تكاليف چشم مىپوشيم.
روزهای فاطمه ص ۴٨
هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
روز پدر و درسهای پدرانه
سالهای دور که تصمیم به نوشتن حکمت های امام در نهج البلاغه نمودم و مشغول نوشتن آنها شدم در فرصتهایی که استاد در اختیارم قرار می داد آنها را بر ایشان می خواندم و ایشان با حوصله تمام گوش می دادند و لازم بود نکته ای را یادآور می شدند . حالا به اون دوران فکر می کنم شگفت زده می شوم که راستی چقدر ایشان خفض جناح پدرانه داشتند و چقدر مشوق بودند و چقدر به دوستانشان حتی کسانی مثل بنده عنایت و توجه داشتند که به معنای واقعی پدر بودند و از پدرشان و پدر همه ما (ع)چه زیبا آموخته بودند و چه زیبا این خط انتقال معارف را پاسداری کرده بودند؛ پدری که نگاه سراسر عشق و محبتش را گذشت روزگار ها و قرنها هرگز کم رنگ نمی کند .
در فضای امروز و ابتلای به این ویروس وارداتی و بیماری ناشناخته یکی از این درسها را با هم باز خوانی می کنیم :
حكمت 27
همراهى با درد
وَ قَالَ(ع): »امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ«
با دردت تا مادامى كه همراه توست، همراهى نما
هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
انسان گاهى از شرايط طبيعى و اعتدال مزاج به علتى از علتها خارج شده و اعتدال و تناسب طبيعى خود را از دست مىدهد و گرفتار نقصان مىشود كه خروج از اعتدال و اين نقصان در جسم را مرض و صاحب آن را مريض و بيمار مىگويند و گاهى روان آدمى گرفتار اين نقص و عدم تعادل مىشود كه بيمارى روانى يا مرض روحى ناميده مىشود.
اين ابتلاء و نقصان و به هم ريختگى گاهى ممكن است از قصور و يا زياده روى فرد باشد يا عاملى خارجى بر او اثر گذاشته باشد.
اين حالت بيمارى و مرض و نقصان با توجه به شدت و ضعفش در انسان احساس ناخوشايندى را ايجاد مىكند كه به آن داء و درد گفته مىشود بنابر اين داء و احساس ناراحتى و درد برخاسته از آن مرض و نامتعادل بودن جسم است. و به عبارت ديگر درد اثر مرض در احساس است.
سؤال اين است كه انسان چگونه بايد با اين دردها برخورد كند؟ دردهايى كه گاهى آن چنان جانكاه است كه هر راحتىِ را سلب مىكند و هر اميدى را در او مىميراند.
نوع نگاهى كه انسان به بيمارى و درد دارد در موضعگيرى او نقش اساسى را دارد؟ وقتى من اسير خوشىها و ناخوشىها هستم و به ميل نفسانى و كششهاى آن توجه دارم هر ناملايمى من را بر مىآشوبد و هر ناخوشى من را با زمين و زمان درگير مىكند كه چرا چنين شد، مگر تنها من زير آسمان كبود زندهام كه بايد چنين ناله و فغانم بلند باشد؟ اين است كه من بر اساس اين نوع نگاه و توقعى كه از روزگار و خالق هستى دارم هميشه جزع و فزع دارم و متوقع و طلب كارم.
گاهى من به شرايط دلبستگى ندارم و اسير خوشى و ناخوشىها نبوده و به دنبال خوب بودن هستم و خير خود را مىخواهم و خير و خوبى من در چيزى است كه كمبودها و كاستىهايم را جبران كند و ضعفهايم را به من بشناساند و خلاءها را پر نمايد، در نتيجه پسندم آنچه را جانان پسندند.
اين دو نگاه هماهنگ و ناهماهنگ، دو انسان مؤمن و كافر را مىسازد كه داراى دو اثر و نتيجهى متفاوت خواهد بود، كه معصوم به آن اشاره مىكنند و مىفرمايند: »المرض للمؤمن تطهير و رحمة«، مؤمن هماهنگ آن كه طالب خوب شدن است، مرض و نقصان جسمى و ناخوشى، پاكى و وسعت را براى او به ارمغان مىآورد و همين مرض در انسان چشم پوش و ناهماهنگ و راحت طلب، رنج و دورى از رحمت حق را نتيجه مىدهد: و للكافر تعذيب و لعنة
على(ع) از اين مرض براى مؤمن و انسان هماهنگ به عنوان كفّاره و آزاد سازى از سيئات نام مىبرد... «فان المرض لا اجر فبه و لكنه يحطّ السيئات و يحطّها حطّ الاوراق» با اين نگاه از درد و مرض و بيمارى، رنج نمىبرد و بر نمىآشوبد، كه از آن به عنوان مهمان دعوت شده پذيرايى مىكند و تا وقتى كه مهمان در خانه است حضور او را خوش مىدارد و غنيمت مىشمارد و بر اين اساس است كه على بلاكش عالم اين گونه توصيه مىكند كه: با داء و درد بيماريت مشى كن و با آن همراه باش تا ماداميكه آن درد مهمان توست و به تو الصاق دارد و در وجود تو بيتوته كرده است. اين مماشاة و همراهى و مهمان دارى در مرحلهاى است كه تو نوع بيماريت را شناختهاى و در پى درمان آن هستى با اين نوع برخورد، مرض را بر خود سبك مىدارى و با جزع و فزع دردهايت را مضاعف نمىگردانى كه رسول آن طبيب دوار مىفرمايد: «يكتب انين المريض حسنات ان صبر»؛ مقاومت و شكيبايى در برابر درد، براى
صاحب درد، خوبى و زيبايى نوشته مىشود و ثبت مىگردد، و «ان الحسنات يذهبن السيئات» و با آن خوبىها و زيبايىها بدىها و زشتىها شسته مىشوند و از بين مىروند، اما چنانچه صاحب درد با مهمان برخورد ناشايسته بكند و شكيبا نباشد و جزع و فزع نمايد بر سيئات و بدى هايش افزوده مىشود و او را هلوع لقب مىدهند و اين وصف را براى او حك مىكنند «فان جزع كت
هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
فان جزع كتب هلوعاً لا اجر له
هدایت شده از طرح شفیعه «تربیت نیرو»
راه رفته ها با دقت و لطافت حرکت میکنند و تمام ابعاد را در نظر میگیرند و محدود و یک دنده و مستبد نیستند ؛ چه بسا برای سازندگی یک نفر باید پنج سال زمینه چید و پنج سال رفت و آمد داشت .
همانطور که برای برداشت یک محصول باید ماه ها رنج برد و حتی سال ها زمینه فراهم کرد .
مسئولیت و سازندگی ص ۱۸۸
روضه زينب(عین.صاد).mp3
1.2M
☑️ روضه زینب سلام الله علیها
🔸استاد علی صفایی حائری
🌿 @einsad
هدایت شده از احساس مسؤلیت
AUD-20200313-WA0021.mp3
6.54M
سوز و درد استاد صفایی رحمة الله علیه در دیدار بافعالین واهل دغدغه زمان خودشون👆
هدایت شده از تربیت و آموزش
#پرخورى_فكری
⭕ما پيش از آنكه تشنه شده باشيم، نوشيده ايم
⭕و پيش از آنكه به اشتها آمده باشيم و با سؤالها گلاويز شده باشيم، خود را تلنبار كرده ايم
⭕و پيش از آنكه به معناها دست يافته باشيم، به كلمه ها رسيده ايم
🔴و اين است كه باد كرده ايم و با آنكه زياد داريم، مريض و بى رمق هستيم و به امتلاء ذهنى و #پرخورى_فكرى دچار شده ايم.
📚رشد، ص: 17
https://eitaa.com/Tarbiatm
هدایت شده از محمد
اساتید گرامی باتوجه به متن ذیل که دغدغه بسیاری از حوزویان نیز هست دیدگاه حضرت استاد چیست
💠پرتابشدگیِ روحانیت
🔹حاشیه ای بر انتخاب یک طلبه معمم به عنوان رئیس هیأت بیلیارد، بولینگ و بوکس خراسان رضوی
🖋محسنحسام مظاهری
🔸۱. در خبرها آمده بود «یک روحانی جوان به ریاست هیئت بولینگ، بیلیارد و بولس خراسان رضوی» انتخاب شده است. چنین خبری اگر چند دهه پیشتر منتشر میشد، امکان نداشت کسی باور کند. الان ولی این خبر و موارد مشابهاش را لابهلای اخبار میخوانیم و میگذریم و نهایتاً پوزخندی میزنیم.
🔸۲. یکی از ویژگیهای روحانیت در زمانهی ما، «پرتابشدگی» است؛ پرتابشدگی به بیرون از جایگاه تاریخی و هویتی خود. تا پیش از انقلاب، روحانیون نوعاً پذیرای نقشهایی بودند که فلسفهی وجودی روحانیت در همهی ادیان یعنی تبلیغ و ترویج دین اقتضا میکرد. به جز معدود موارد استثنا، بدنهی روحانیون، پس از اتمام تحصیل علوم حوزوی یا بهموازات آن، واعظ میشدند یا امام جماعت یا نویسنده و مدرس دینی. پایگاه اصلی روحانیت، بعد از حوزه، مسجد و منبر بود.
🔸۳. با تشکیل حکومت دینی، بسیاری از همان وعاظ و ائمه جماعات قبلی شدند مسئولان اجرایی کشور و از بالای منبر یا داخل محراب منتقل شدند به پشت میز ریاست و قضاوت و مدیریت. با شکلگیری بوروکراسی مذهبی، نقشهای جدید تکثیر شدند و فرصتهای شغلی تازهای برای روحانیون بهوجود آمد. حکومت دینی پروژههای متنوعی داشت و چه کسانی بهتر از روحانیون (که در گفتار رسمی «سرباز نظام» محسوب میشوند) برای کارگزاری و پیگیری این پروژهها؟ بهتدریج روحانیت از معنا و تعریف سنتی و ضیق خود منفصل شده و پذیرای هویت تازهای شد و دامنهی تکثر نقشهای جدید تا آنجا ادامه یافت که بسیاری از روحانیون بیرون از نقشهای کلاسیک و اصلی صنفیشان، و در نقشهایی قرار گرفتند که منطقاً جزو شئون روحانیت محسوب نمیشود.
🔸۴. در زمانهی ما روحانیون (یا دقیقتر بگویم: معممین) همهجا هستند جز آنجایی که باید باشند و همه کاری میکنند جز کاری که ازیشان انتظار میرود. از انواع مناصب سیاسی و اجرایی گرفته تا مدیریت سازمانهای فرهنگی و اقتصادی و تدریس علوم غیردینی و حتی علوم غربی در دانشگاهها و مشاوره روانشناسی و طبابت و درمان و نقد فیلم و حتی مجریگری تلویزیون همه جا معممین حضور دارند. و این درحالی است که به گفته مسئولان ذیربط بیش از نیمی از مساجد کشور امامجماعت ندارند! (لینک پایین 👇)
در همین تهران، خصوصاً اگر برای نماز ظهر به مسجد بروید، در بسیاری از مساجد خواهید دید که یا نمازگزاران فرادا نمازشان را میخوانند یا یکی از معمرین و کسبهی معتمد محل عبا روی دوشش انداخته و خلقالله پشت سرش قامت بستهاند. مشابه همین اتفاق سالهاست در مجالس مذهبی و هیئتها افتاده است: کمبود وعاظ حرفهای و تماموقت و بیرغبتی طلاب و فضلای نخبهی حوزه به منبررفتن، در کنار عوامل دیگر، سبب شده است محوریت میدان تبلیغ دین به دست مداحان بیفتد و خلأ روحانیون را هم آنها پر کنند. ناگفته پیداست که این جابهجایی نقش، سرمنشأ چه آفات و آسیبهایی در فرهنگ دینی شده است. این معنای همان پرتابشدگی است؛ اینکه روحانیون از متن و میدان اصلی خود (مسجد و منبر) به بیرون پرتاب شدهاند.
🔸۵. با این اوصاف برخلاف آنچه تصور میشود در حکومت دینی، قدرت نهاد روحانیت افزونتر نشده است. شاید روحانیت پساانقلابی ثروتمندتر شده باشد، شاید از حیث مالکیت ساختمان و بنا و میز و منصب بسیار برخوردارتر شده باشد، شاید حضورش در عرصهی عمومی بیشتر شده و از فرصتهای شغلی متنوعتر و با پرستیژ بالاتری منتفع شده باشد، شاید ازنظر امکانات سختافزاری و نفوذ در ساختار قدرت سیاسی رسمی رشد بیسابقهای کرده باشد، اما هیچکدام اینها بهمعنای آن نیست که قدرت و نفوذ و منزلت اجتماعیاش هم افزایش یافته است.
🔸۶. حکایت روحانیت پساانقلابی، حکایت کسی است که خانهی پدریاش را رها کرده است، به طمع تصرف خانههای دیگر. غافل از آنکه خانهی پدریاش را دیگران تصاحب کردهاند و در خانههای دیگر هم او آخرش یک "بیگانه" است برای اهالی.
#دغدغههای_حوزوی
#روحانیت
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
🔸 سلام علیکم
ضمن تسلیت سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام و 1440 مین سالگرد وفات حضرت ابوطالب علیه آلاف التحیه و السلام ، به رغم آن که قصد نوشتن و اقشاگری درباره این عنصر فاسد العقیده و مرتد از دین محسن حسام مظاهری را نداشتم ، ولی وقتی با یکی از اعزه گروه که همه گونه دستی بر آتش دارد . گفت و گو کردم و متوجه شدم که ایشان این جرثومه ضد دین و تشیع را نمی شناسد، بر آن شدم تا برای تنویر افکار دوستان گرامی چند سطری درباره آراء و افکار او بنویسم . تا این تصور در ذهن دوستان پیش نیاید که این فرد از سر دلسوزی و جبران کسری ها و کمبودها درباره دین و مذهب تشیع می نویسد.
البته پاسخ به او بر مبنای اراء مرحوم حاج شیخ را وا می گذارم به مطالعه دوستان از کتاب روحانیت ایشان و احیانا پاسخ سایر اخوان .
با حسام از حدود دو سال قبل در گروه گفت و شنود در تلگرام آشناشدم (گروهی خاص و ویژه که از سرکردگان صد انقلاب ، تا عناصر دگر اندیش ، و برخی از دولت یان چون عباس آخوندی ، تمامی سردبیران فرهنگی سایت های خبری همسو و غیر همسو با انقلاب و افراد شاخص عرصه رسانه و سیاست از مهدی نصیری گرفته تا عبدالله شهبازی گ. رضا انیر خانی ، برخی از اعصای جامعه مدرسین ، سردبیر صدا ، روزنامه سازندگی و خبرنگاران تمامی رورنامه های دگر اندیش ، یکی دو نفر زندانی امنیتی که پس از پایان محکومیت علیه نظام ازاد شده اند ، و پاتوق امثال عباس عبدی، جلایی پور ، تعدادی از اعضا ی گروه در امریکا ، اروپا ساکن هستند . گروهی که از همه کس و همه چیز می شود انتقاد کرد ، به راحتی رهنمودهای حضرت اقا مورد یررسی و تقد قرار می گیرد، خط قرمز فقط توهین به رهبری و اعضای گروه است و بس . مطالب گروه را هم بدون اجازه عرضه کننده مطالب نمی توان نقل کرد ، تعدادی از بچه های اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هم در این گروه 24 ساعته است ، همین دیروز یک بحث مفصلی با مهدی نصیری درباره عصر حیرت بور که بیش از 3 ساعت در این گروه 220 نفره درباره ان بحث شد، یک بحث دو ساعته هم با رضا امیر خانی بود، یک بحث دو ساعته هم درباره وصعیت بازار نفت حهانی و بازی های روسیه ، عربستان و امریکا بود )، معرفی گروه از آن جهت بود که در گروه مدکور امثال حسام بدون پروا عقایدشان را بدون ترس و واهمه و بدون لاپوشانی و تقیه مطرح می کنند.
البته دیگران هم به انحاء مختلف ایشان را می نوارند.
همین پریشب اخوندی وزیر سابق راه وترابری که تازگی عضو گروه شده است مورد کیسه کشی قرار گرفت.
بخش های کوچکی از اظهارات مستقیم حسام:(عناوین مطلب هم از خود اوست)
"چالش علم و دین در میدان رفتار دینداران
✍️ محسنحسام مظاهری
[قسمت 1 از 2]
1
از دیرباز همواره یکی از میدانهای حضور و خودنمایی دین، نقاط ضعف بشری نظیر بیماری و مرگ بوده است و ادیان یکی از کارکردهای خود را حل این معضلات برای بشر تعریف کردهاند. نوعی تعامل و تبادل دوسویه میان دیندار و دین (دینگزار) برقرار بوده که در ازای باور و ایمان دیندار، دین به او آرامش و اطمینانخاطر میداده است؛ خصوصاً هنگام مواجهه با بلایا و مصائب. ازین معامله طرفین بهرهمند میشدند؛ دین بر شمار باورمندان و درنتیجه قدرت خود میافزود و دیندار صاحب مرهمی برای ترسها و دردهایش میشد. با ظهور علم مدرن، اما این رابطه برهم خورد. حالا سروکلهی یک مدعی جدید پیدا شده بود که نه برای همهی ترسها و دردها (مثل مرگ) بلکه برای بسیاریشان (مثل بیماری) پاسخهای متفاوتی داشت. پاسخهایی زمینی، معقول و سنجشپذیر.
چالش علم و دین یکی از پردامنهترین چالشهای الاهیاتی است که در دورهی مدرن، دامنگیر همهی ادیان شده است. در ایران نیز لااقل از دورهی مشروطه یکی از محورهای فعالیت جریان روشنفکری (دینی و غیردینی) همین موضوع بوده است. فراگیری این بحث در دهههای 20 و 30، گروهی از روشنفکران دیندار (نظیر مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر سحابی) که هم دل در گرو دین داشتند و هم سودای تجدد در سر، را بر آن داشت که به دفاع «علمی» از اسلام بپردازند و به زبانهای مختلف اثبات کنند نه تنها معارضهای بین قرآن و آموزههای اسلامی با ساینس و دستاوردهای دانش مدرن ازقبیل ترمودینامیک و تکامل زیستی داروین نیست، بلکه بسیاری از کشفیات علوم تجربی در نجوم و پزشکی و زیستشناسی و فیزیک و شیمی را میتوان با تفسیر آیات قرآن دریافت. آن جنس دفاع علمی از دین حالا دیگر کمتر خریدار دارد. طبیعی است، چون حالا صورتبندی نسبت علم و دین، متأثر از تحولات شتابان جامعهی بشری، تغییر کرده است.
3
این روزها، شیوع یک بیماری ناشناخته و مرگآور به نام «کرونا» زمینهای فراهم ساخته که مسئلهی علم و دین دوباره در جامعه طرح شود. با این تفاوت مهم که این بار میدان طرح این مسئله نه حوزهی اندیشهی نخبگانی، بلکه رفتار و عمل همگانی است. اینبار چالش علم و دین، دیگر یک موضوع نظری نیست که نخبگان د