هدایت شده از محمد
اساتید گرامی باتوجه به متن ذیل که دغدغه بسیاری از حوزویان نیز هست دیدگاه حضرت استاد چیست
💠پرتابشدگیِ روحانیت
🔹حاشیه ای بر انتخاب یک طلبه معمم به عنوان رئیس هیأت بیلیارد، بولینگ و بوکس خراسان رضوی
🖋محسنحسام مظاهری
🔸۱. در خبرها آمده بود «یک روحانی جوان به ریاست هیئت بولینگ، بیلیارد و بولس خراسان رضوی» انتخاب شده است. چنین خبری اگر چند دهه پیشتر منتشر میشد، امکان نداشت کسی باور کند. الان ولی این خبر و موارد مشابهاش را لابهلای اخبار میخوانیم و میگذریم و نهایتاً پوزخندی میزنیم.
🔸۲. یکی از ویژگیهای روحانیت در زمانهی ما، «پرتابشدگی» است؛ پرتابشدگی به بیرون از جایگاه تاریخی و هویتی خود. تا پیش از انقلاب، روحانیون نوعاً پذیرای نقشهایی بودند که فلسفهی وجودی روحانیت در همهی ادیان یعنی تبلیغ و ترویج دین اقتضا میکرد. به جز معدود موارد استثنا، بدنهی روحانیون، پس از اتمام تحصیل علوم حوزوی یا بهموازات آن، واعظ میشدند یا امام جماعت یا نویسنده و مدرس دینی. پایگاه اصلی روحانیت، بعد از حوزه، مسجد و منبر بود.
🔸۳. با تشکیل حکومت دینی، بسیاری از همان وعاظ و ائمه جماعات قبلی شدند مسئولان اجرایی کشور و از بالای منبر یا داخل محراب منتقل شدند به پشت میز ریاست و قضاوت و مدیریت. با شکلگیری بوروکراسی مذهبی، نقشهای جدید تکثیر شدند و فرصتهای شغلی تازهای برای روحانیون بهوجود آمد. حکومت دینی پروژههای متنوعی داشت و چه کسانی بهتر از روحانیون (که در گفتار رسمی «سرباز نظام» محسوب میشوند) برای کارگزاری و پیگیری این پروژهها؟ بهتدریج روحانیت از معنا و تعریف سنتی و ضیق خود منفصل شده و پذیرای هویت تازهای شد و دامنهی تکثر نقشهای جدید تا آنجا ادامه یافت که بسیاری از روحانیون بیرون از نقشهای کلاسیک و اصلی صنفیشان، و در نقشهایی قرار گرفتند که منطقاً جزو شئون روحانیت محسوب نمیشود.
🔸۴. در زمانهی ما روحانیون (یا دقیقتر بگویم: معممین) همهجا هستند جز آنجایی که باید باشند و همه کاری میکنند جز کاری که ازیشان انتظار میرود. از انواع مناصب سیاسی و اجرایی گرفته تا مدیریت سازمانهای فرهنگی و اقتصادی و تدریس علوم غیردینی و حتی علوم غربی در دانشگاهها و مشاوره روانشناسی و طبابت و درمان و نقد فیلم و حتی مجریگری تلویزیون همه جا معممین حضور دارند. و این درحالی است که به گفته مسئولان ذیربط بیش از نیمی از مساجد کشور امامجماعت ندارند! (لینک پایین 👇)
در همین تهران، خصوصاً اگر برای نماز ظهر به مسجد بروید، در بسیاری از مساجد خواهید دید که یا نمازگزاران فرادا نمازشان را میخوانند یا یکی از معمرین و کسبهی معتمد محل عبا روی دوشش انداخته و خلقالله پشت سرش قامت بستهاند. مشابه همین اتفاق سالهاست در مجالس مذهبی و هیئتها افتاده است: کمبود وعاظ حرفهای و تماموقت و بیرغبتی طلاب و فضلای نخبهی حوزه به منبررفتن، در کنار عوامل دیگر، سبب شده است محوریت میدان تبلیغ دین به دست مداحان بیفتد و خلأ روحانیون را هم آنها پر کنند. ناگفته پیداست که این جابهجایی نقش، سرمنشأ چه آفات و آسیبهایی در فرهنگ دینی شده است. این معنای همان پرتابشدگی است؛ اینکه روحانیون از متن و میدان اصلی خود (مسجد و منبر) به بیرون پرتاب شدهاند.
🔸۵. با این اوصاف برخلاف آنچه تصور میشود در حکومت دینی، قدرت نهاد روحانیت افزونتر نشده است. شاید روحانیت پساانقلابی ثروتمندتر شده باشد، شاید از حیث مالکیت ساختمان و بنا و میز و منصب بسیار برخوردارتر شده باشد، شاید حضورش در عرصهی عمومی بیشتر شده و از فرصتهای شغلی متنوعتر و با پرستیژ بالاتری منتفع شده باشد، شاید ازنظر امکانات سختافزاری و نفوذ در ساختار قدرت سیاسی رسمی رشد بیسابقهای کرده باشد، اما هیچکدام اینها بهمعنای آن نیست که قدرت و نفوذ و منزلت اجتماعیاش هم افزایش یافته است.
🔸۶. حکایت روحانیت پساانقلابی، حکایت کسی است که خانهی پدریاش را رها کرده است، به طمع تصرف خانههای دیگر. غافل از آنکه خانهی پدریاش را دیگران تصاحب کردهاند و در خانههای دیگر هم او آخرش یک "بیگانه" است برای اهالی.
#دغدغههای_حوزوی
#روحانیت
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
🔸 سلام علیکم
ضمن تسلیت سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام و 1440 مین سالگرد وفات حضرت ابوطالب علیه آلاف التحیه و السلام ، به رغم آن که قصد نوشتن و اقشاگری درباره این عنصر فاسد العقیده و مرتد از دین محسن حسام مظاهری را نداشتم ، ولی وقتی با یکی از اعزه گروه که همه گونه دستی بر آتش دارد . گفت و گو کردم و متوجه شدم که ایشان این جرثومه ضد دین و تشیع را نمی شناسد، بر آن شدم تا برای تنویر افکار دوستان گرامی چند سطری درباره آراء و افکار او بنویسم . تا این تصور در ذهن دوستان پیش نیاید که این فرد از سر دلسوزی و جبران کسری ها و کمبودها درباره دین و مذهب تشیع می نویسد.
البته پاسخ به او بر مبنای اراء مرحوم حاج شیخ را وا می گذارم به مطالعه دوستان از کتاب روحانیت ایشان و احیانا پاسخ سایر اخوان .
با حسام از حدود دو سال قبل در گروه گفت و شنود در تلگرام آشناشدم (گروهی خاص و ویژه که از سرکردگان صد انقلاب ، تا عناصر دگر اندیش ، و برخی از دولت یان چون عباس آخوندی ، تمامی سردبیران فرهنگی سایت های خبری همسو و غیر همسو با انقلاب و افراد شاخص عرصه رسانه و سیاست از مهدی نصیری گرفته تا عبدالله شهبازی گ. رضا انیر خانی ، برخی از اعصای جامعه مدرسین ، سردبیر صدا ، روزنامه سازندگی و خبرنگاران تمامی رورنامه های دگر اندیش ، یکی دو نفر زندانی امنیتی که پس از پایان محکومیت علیه نظام ازاد شده اند ، و پاتوق امثال عباس عبدی، جلایی پور ، تعدادی از اعضا ی گروه در امریکا ، اروپا ساکن هستند . گروهی که از همه کس و همه چیز می شود انتقاد کرد ، به راحتی رهنمودهای حضرت اقا مورد یررسی و تقد قرار می گیرد، خط قرمز فقط توهین به رهبری و اعضای گروه است و بس . مطالب گروه را هم بدون اجازه عرضه کننده مطالب نمی توان نقل کرد ، تعدادی از بچه های اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هم در این گروه 24 ساعته است ، همین دیروز یک بحث مفصلی با مهدی نصیری درباره عصر حیرت بور که بیش از 3 ساعت در این گروه 220 نفره درباره ان بحث شد، یک بحث دو ساعته هم با رضا امیر خانی بود، یک بحث دو ساعته هم درباره وصعیت بازار نفت حهانی و بازی های روسیه ، عربستان و امریکا بود )، معرفی گروه از آن جهت بود که در گروه مدکور امثال حسام بدون پروا عقایدشان را بدون ترس و واهمه و بدون لاپوشانی و تقیه مطرح می کنند.
البته دیگران هم به انحاء مختلف ایشان را می نوارند.
همین پریشب اخوندی وزیر سابق راه وترابری که تازگی عضو گروه شده است مورد کیسه کشی قرار گرفت.
بخش های کوچکی از اظهارات مستقیم حسام:(عناوین مطلب هم از خود اوست)
"چالش علم و دین در میدان رفتار دینداران
✍️ محسنحسام مظاهری
[قسمت 1 از 2]
1
از دیرباز همواره یکی از میدانهای حضور و خودنمایی دین، نقاط ضعف بشری نظیر بیماری و مرگ بوده است و ادیان یکی از کارکردهای خود را حل این معضلات برای بشر تعریف کردهاند. نوعی تعامل و تبادل دوسویه میان دیندار و دین (دینگزار) برقرار بوده که در ازای باور و ایمان دیندار، دین به او آرامش و اطمینانخاطر میداده است؛ خصوصاً هنگام مواجهه با بلایا و مصائب. ازین معامله طرفین بهرهمند میشدند؛ دین بر شمار باورمندان و درنتیجه قدرت خود میافزود و دیندار صاحب مرهمی برای ترسها و دردهایش میشد. با ظهور علم مدرن، اما این رابطه برهم خورد. حالا سروکلهی یک مدعی جدید پیدا شده بود که نه برای همهی ترسها و دردها (مثل مرگ) بلکه برای بسیاریشان (مثل بیماری) پاسخهای متفاوتی داشت. پاسخهایی زمینی، معقول و سنجشپذیر.
چالش علم و دین یکی از پردامنهترین چالشهای الاهیاتی است که در دورهی مدرن، دامنگیر همهی ادیان شده است. در ایران نیز لااقل از دورهی مشروطه یکی از محورهای فعالیت جریان روشنفکری (دینی و غیردینی) همین موضوع بوده است. فراگیری این بحث در دهههای 20 و 30، گروهی از روشنفکران دیندار (نظیر مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر سحابی) که هم دل در گرو دین داشتند و هم سودای تجدد در سر، را بر آن داشت که به دفاع «علمی» از اسلام بپردازند و به زبانهای مختلف اثبات کنند نه تنها معارضهای بین قرآن و آموزههای اسلامی با ساینس و دستاوردهای دانش مدرن ازقبیل ترمودینامیک و تکامل زیستی داروین نیست، بلکه بسیاری از کشفیات علوم تجربی در نجوم و پزشکی و زیستشناسی و فیزیک و شیمی را میتوان با تفسیر آیات قرآن دریافت. آن جنس دفاع علمی از دین حالا دیگر کمتر خریدار دارد. طبیعی است، چون حالا صورتبندی نسبت علم و دین، متأثر از تحولات شتابان جامعهی بشری، تغییر کرده است.
3
این روزها، شیوع یک بیماری ناشناخته و مرگآور به نام «کرونا» زمینهای فراهم ساخته که مسئلهی علم و دین دوباره در جامعه طرح شود. با این تفاوت مهم که این بار میدان طرح این مسئله نه حوزهی اندیشهی نخبگانی، بلکه رفتار و عمل همگانی است. اینبار چالش علم و دین، دیگر یک موضوع نظری نیست که نخبگان د
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
اجم و خشونت روشنفکرانه نسبت به دین عامه، از منطق این دین و لزوم فهم و ارزیابی آن در چهارچوب خودش (نه با متر و معیار نخبگانی) دفاع میکنم. به نظر من تغییرات مناسکی (که تابعی است از تغییرات دینداری) کاملاً «طبیعی» است (نه لزوماً مطلوب). تلاش من توضیح آنهاست و نشاندادن مخاطراتی که میتواند برای جامعه داشته باشد. اتفاقاً وقتی روشنفکری دینی یا حکومت دینی یا روحانیت یا هر قدرت دیگری در مقام خشونتورزی و مقابلهی سخت با دین عامه برمیآید، خود را موظف میدانم که در کنار همان عامه بایستم و از او دفاع کنم.
🔺نقد من به فربهی مناسکی این نیست که مناسک جدید «اصیل» نیستند و «بدعت»اند. چون معتقدم اساساً هیچ مناسکی بهجز مناسک اولیه و تشریعی اصالت ندارند و همهی مناسک «سنتی» در زمان خودشان بدعت بودهاند. همچنین نقد من این نیست که مناسک نوپدید مردم را از «تشیع واقعی» و «تشیع ناب» دور میسازد. زیرا اساساً قایل به وجود مقولهای به نام دین واقعی و ناب یا الاقل امکان دسترسی به آن نیستم. دینداری و بهتبع آن مناسک ثانویهی دینی ماهیتاً مقولاتی بشری و فرهنگیاند. سودای خلوص و ناب بودن دربارهی فرهنگ بشری، سودای خامی است.
🔺تحلیل من از روند فربهی مناسک شیعی این است که این روند در مسیر تشدید تمایز و هویت فرقهای افتاده. و این مسیری است که به تولید خشونت مذهبی خواهد انجامید. نشانههایش در فضاهای هیئتی این سالها کاملاً مشهود است: برجستهسازی اختلاف تاریخی با اهل سنت، توسعهی ادبیات و آیینهای ناظر به سب و لعن بزرگان اهل سنت، رشد گستردهی غلو و ادبیات غالیانه در هیئتها و محافل مذهبی و نهایتاً پیدایش جریان تکفیر شیعی. هشداری که چند سال است تلاش میکنم بگویم این است که انتهای مسیر رشد فرقهای تشیع و تقویت هویتی شیعه، یعنی خون! یعنی جنگ! یعنی قربانیشدن جامعه و مرگ انسان!
#فربهی_مناسکی
1398/4/18
@mohsenhesammazaheri
متن کامل:
https://telegra.ph/در-خدمت-و-خیانت-مناسک-07-09
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
برخی از اعضای گروه گفت و شنود در صحبت های خصوصی به بنده توصیه کردند که با او درنیفت ، او انتخاب خودش را کرده است و قصدش خودنمایی و عرضه شخصیتش برای خارجی هاست تا او را به نزد خود فراخوانند.
او را تالی تلو عبدالکریم سروش امروزی می دانند ؟
او جوانی حدود36، 37 ساله و اصفهانی است ، در اصفهان که بود با ریش و محاسن حزب اللهی و قیافه یک فعال مذهبی، جامعه شناسی خوانده است ، و ظاهرا کارشناسی ارشد دارد .
آثارش را نشر آزما اصفهان چاپ و منتشر می کند . سال 1397 کتابی سه جلدی و مفصل تحت عنوان مراسم عاشورا از منظر خاورشناسان ترجمه و تحقیق کرد که در کلیت کتاب بنایش بر زیر سوال بردن تمام مناسک و مراسم مذهبی بود.
با بزرگنمایی خاورشناسان از برخی رفتار سخیف مردم عادی در مراسمات عاشورایی در طول تاریخ قصد زیر سوال بردن ظریف اساس مذهب و تشیع را دارد .
دعوای سال گذشته بنده با او برسر آن بود که صراحتا می گفت جمهوری اسلامی و در راس آن حضرت آقا سلمه الله تعالی به برگزاری گسترده پیاده روی اربعین دامن می زنند تا بر روی نقاط ضعف جامعه و کاستی های عدالت (به گمان او) در جمهوری اسلامی سرپوش بگذارند .
خیلی صریح گسترش مناسک را تحت عنوان فربه شدن مناسک وسیله ای برای استحمار جامعه می خواند.
مواردی از توهین و خدشه دار کردن اصل تشیع را هم در لابلای مطالب خود بیان می کند .
مطالب او ، حتی باعث اعتراض تعداد زیادی از لیبرال مسلک هاب گروه گفت و شنود هم شده است.
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
در محرم امسال تحت عنوان جشنواره دعبل ،آثار عاشورایی، قصد داشتند که جایزه رتبه اول پژوهش را به کتاب 3 جلدی ای که نام بردند بدهند . از قضا شب قبل از برگزاری مراسم با شب اخر روضه آقا تقی لاجوردی برخورد کرد .
بیش از سه ساعت درورودی خانه اقا تقی با آقای نیلی مشاور آقای قمی، مسوول سازمان تبلیغات صحبت کردم تا او را متقاعد کنم که ابن جایزه را به او ندهند ،در حالی که به طور غیر علنی جایزه گیرندگان را معرفی کرده بودند و همه اشان را می شناختم ، از جمله علی مودنی به عنوان رمان عاشورایی برای رمان احضاریه جایزه گرفت.
بالاخره ساعا 11و نیم شب آقای نیلی پیامک زد که دادن جایزه به حسام منتفی شده است .
اخیرا هم در گروه به طور مستقیم به اقا توهین کرده بود که مورد اعتراص شدید قرار گرفت ، اگر بتوانم با جست و جو پیدا کنم برایتان می فرستم،
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
یادم رفت بنویسم حسام وقتی به تهران آمد ، چند سالی است که تهران زندگی می کند ، کم کم از طاهر حزب اللهی اش فاصله گرفت ، اول ریش هایش را کوتاه کرد، بعد تبدیل به ته ریش شد ، حال فقط سبیل مانده است .تصاویر او را در گوگل جست و جو کنید ،
اگر سایر مطالب دین ستیزانه او را بیابم برای تنویر افکار عرضه خواهم کرد.
هدایت شده از سید مجید پورطباطبایی
همه این مطالب مفصل در پی توصیه مرحوم حاج شیخ را بود که هنگام مواجهه با یک سوال و حتی یک شبهه قبل از هرچیز خاستگاه آن شبهه را پی گیری کنید ، و سوال و سوال کننده را تحلیل کنید ، بعد به پاسخ بیندیشید ، حداقل دو بار شخصا درباره موضوعاتی به بنده فرمودند ، حال در کدام یک از آثارشان مکتوب کرده اند خاطرم نیست ، دوستان مسلط به آثار ایشان کمک کنند این عرض بنده را مستند سازند.
هدایت شده از AziziZavie
با سلام خدمت اساتید بزرگوار
با کمک دوستان و بررسی کتاب های استاد به این سوال که رسول چگونه توانست از خارهای جاهلیت، گل هایی آنچنان پرورش دهد را در ۱۲ بند یادداشت کردیم.
در صورت امکان ملاحظه ای بفرمایید و ایرادات را بیان فرمایید.
ممنون
👇👇
هدایت شده از AziziZavie
۱- موضعگیری؛
۲- هدف؛
۳- روش؛
۴- بینش قوی؛
۵- قدرت روحی؛
۶- طرح و برنامه؛
۷- عمل؛
۸- عزت و تسلط؛
۹- مهربانی و رفاقت؛
۱۰- امیدواری؛
۱۱- عبودیت؛
۱۲-همراهی خدا با اهل حق؛
۱- حضرت رسول بهترین امکانات، شرایط و موقعیتها را نداشتند، بلکه با موضعگیری مناسب و برخورد خوب نسبت به هر موقعیت، توانستند که موفق بشوند.
۲.هدف انبیاء، این نبود که انسانها خوب بشوند، بلکه هدف آنها این بود که زمینه خوب شدن انسانها را فراهم نمایند تا هر کسی خواست خوب بشود، خوب بشود.
لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ۗ (انفال-۴۲)
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان-۳)
وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ (بلد-۱۰)
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید-۲۵)
هدف انبیا قیام مردم برای قسط بود.
وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ (اعراف-۱۵۷)
هدف انبیا این بود که بارهای سنگین و زنجیرهای ما را باز کنند و ما را آزاد کنند.
۳.روش پیامبر برای هدایت و تربیت، غلتاندن، به دوش کشیدن، به کول گرفتن و بغل کردن و یا داغ کردن نبود، روش ایشان اینگونه بود که با بینات(چیزهای روشن و روشنگر) مسائل را برای مردم تبیین میکردند تا خود مردم با بینشی که بدست می آوردند حرکت کنند.
۱. او در خلق آمادگى ايجاد كرد -سه سال سكوت-
۲- و به سازندگى افراد پرداخت و استعدادها را در نظر گرفت.
۳- استعدادها را جمعآورى كرد و به حبشه و مدينه فرستاد و اين هر دو را پايگاه قرار داد و تا در مدينه مستقر نشد جعفر از حبشه نيامد -جعفر در روز فتح خيبر به مدينه رسيد-
۴- و سپس اين افراد را كه از بنيان ساخته شده بودند با يك رشته به هم پيچيد و به حزب و به بنيان مرصوص تبديل كرد و اين رشته، ناسيوناليزم، دردها، فقرها و دشمن مشترك نبود.
۵- آن گاه به مبارزه پرداخت؛ با كفار، با اهل كتاب، با منافقين.
محمد، خود به تهيهى نفرات و نيرو پرداخت و به اين خاطر سيزده سال رنج كشيد و توحيد را در دلها خانه داد و حق را در سينهها بزرگ كرد و به انسان عظمت داد، شناخت داد تا خودش را به كم نفروشد و به كم قانع نشود. او فكرها را به جريان انداخت و به شناختها رساند و به عشقها بست و با عقيدهها همراه كرد و اين عشق و اين عقيده زيربناى تكاليف سنگين و بارهاى عظيم وجهادهاى پياپى و هادفى بود كه در جامعه اسلامى، در مدينة الرسول رخ داد.
پیامبر با دادن بینش، سعی در هدایت مردم داشتن، یعنی نور میپاشیدند و در مقابلِ روشِ اهلِ باطل که مردم را در ظلمت نگه میداشتند و از درون پوک میکردند و آنها را پراکنده میساختند، میایستادند و با بیان عظمت انسان، عظمت هستی، عظمت الله، و یادآوری نقشِ انسان و راهِ بلند او، بر آن بودند که مردم را از تاریکی بیرون بیاورند و خود را بیابند و با یکدیگر جمع شوند و در مقابل باطل بایستند.
۴- یکی از لازمههای هدایت و تربیت افراد، این است که فردِ هادی و مربی، خودش دارای یک بینش فکری عمیق، گسترده، پُر بار و پویا باشد.
با اطلاحِ بینش(دستیابی به بینش فکری صحیح)، قطعاً اعمال پایدار خواهند بود؛ چون در زمینِ حاصلخیز است که بذرها ریشه میگیرند و رشد میکنند و ثمر خواهند داد.
بنابراین این پیامبر گرامی اسلام بودند که بینشی عمیق، گسترده، پویا و پُر بار داشتند و با تکیه بر این بینش صحیح توانستند که حرکت کنند و انسانهای دیگر را به بینش صحیح برسانند و آنها را از جهل و غفلت برهانند.
۵. حضرت رسول دارای ظرفیت و قدرت روحی بالایی بودند؛
وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ (انشراح-۴)
ایشان دارای توسعه وجودی بودن و به همین خاطر میتوانستند در طول روز با مردم برخورد داشته باشند و آنها را هدایت کنند و در مقابل سختیها کم نیاورند و استقامت کنند. لازمه تربیت درست نیرو، داشتن ظرفیت روحی است. (در کتاب حرکت، استاد صفایی، ۱۳ مورد از عوامل مؤثر در کسب قدرت روحی را تبیین میکنند.)
۶. همراهِ داشتن بینش صحیح و قدرت روحی مناسب، لازم است که با طرح و برنامه پیش برویم، با داشتن طرح و برنامه، حتی شیطان هم در طرح ما خواهد بود و باعث پیشرفتِ برنامه ما خواهدشد و اگر طرح و برنامه نداشته باشیم، کارهای خوب ما به نفع باطل خواهد بود. و چون رسول طرح و برنامه داشتن، دشمنان و حتی شیطان هم در این طرح و برنامه برای رسول نقش ایفا میکردند.
۷.عمل در گذشته و حال؛
پیامبر قبل از بعثت با رفتار خودشان توانسته بودن که خودشان را در زبانها، چشمها و دلهای مردم جای دهند و اعتماد آنها را جلب کنند و به محمد امین شناخته شوند. بعد از بعثت نیز، سیره ایشان نشان میدهد که نه تنها در سخن، بلکه در عمل هم به آنچه که اعتقاد داشتند و به زبان میآورند، جامهی عمل می پوشاندند و مردمی
هدایت شده از AziziZavie
که طالب و تسلیم بودن با رفتار پیامبر هدایت درس میگرفتند و هدایت میشدند.
۸.عزت و تسلط
حضرت رسول همیشه عزتمند زندگی کردن و همیشه بر اوضاع مسلط بودند؛
چرا؟ چون اولاً خداوند دارای قدرت و احاطه بودند و هستند و حضرت رسول، پیوند و ارتباط دائمی با حضرت حق داشتند، و. این ارتباط، عزت و تسلط دائمی را برای حضرت رسول به ارمغان میآورد.
ثانیاً باید بدانیم که هدف انبیاء این بود که خط دوم را در کنار خطِ مسلط رایج ترسیم کنند و زمینهی خوب شدنِ انسانها را فراهم کنند و به عبارتی دقیق، زمینهی انتخاب انسانها را فراهم کنند تا انسانها با ارادهی خود تصمیم بگیرند که در حزب حق قرار بگیرند و یا در حزب باطل؛ بنابراین حضرت رسول، در لحظه لحظهی زندگیِ خود، با این هدف همراه بودند و هیچگاه ذلیل نشدن و هیچگاه هیچ موجودی بر ایشان غلبه و تسلط پیدا نکرد و او بود که همیشه عزیز و مسلط زیست.
۹. مهربانی و رفاقت
وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران-۱۵۹)
اگر تندخو و غلیظ قلب بودی مردم از کنار تو متفرق میشدند.
پس اینکه مردم در کنار حضرت رسول قرار میگرفتن و آنها که طالب و تسلیم بودن در کنار او ایستادند یکی از دلایلی که موجب شد تا افرادِ طالب و تسلیمِ حق، در کنار حضرت رسول بایستند و ایشان را تا آخرین نفسهایشان همراهی کنند، مهربانی و رأفت قلب حضرت رسول بود.
۱۰. حضرت رسول (و به طور کلی، همه انبیاء و معصومین علیهمالسلام) هیچگاه دچار یأس نشدند، چون کسانی دچار یأس میشوند که به اهداف خود نرسند و شکست بخورند؛ اما با توجه به توضیحاتی که در مباحثِ «هدفِ انبیاء» و «عزت و تسلط حضرت رسول» بیان شدند، دانستیم که هدف انبیاء، خوبشدنِ انسانها نبود، پس نمیتوانیم بگوئیم: «چون همهی مردم خوب نشدهاند، انبیاء به هدفِ خود نرسیدهاند و ممکن است که ناامید شوند»؛ بلکه پیامبران همیشه همراه با هدفشان بودند و چون هدفشان زمینه سازیِ برای خوب شدنِ انسانها بود و در هر لحظه همراه هدفشان بودند، هیچگاه دچار یأس نمیشدند حتی اگر ببینند که فرزندشان همراه موجهای آب برونچد و غرق بشود.
۱۱. و اشهد ان محمدا عبده و رسوله
برای اینکه رسالتی را بتوانیم برعهده بگیریم، باید عبد باشیم، همانطور که پیامبر گرامی اسلام، عبد بودند و بعد به رسالت رسیدند، عبد بودن هم به این معناست که اعمالمان سه ویژگی نیت، سنت و اهمیت را داشته باشند؛ یعنی با نیت الهی همراه باشد، مطابق با سنت الهی باشد و با در نظر گرفتن اهمیتها و اولویتها انجام شوند. سه ویژگیِ نیت، سنت و اهمیت در اعمال پیامبر گرامی اسلام به شکل صحیح رعایت میشدند و به همین خاطر بود که ایشان عبد بودند و مطیع فرمان خداوند و خداوند هم در مسیر هدایتِ مردم، همراه ایشان بودند.
و با این عبودیت و پیوند خوردن با حق بود که توانستند به احاطه و قدرت برسند و اتفاقاتِ نامأنوس برای ما را رقم بزنند، اتفاقاتی که ما معجزه مینامیم ولی در اصل پدیدهای از پدیدههای عالم هستند؛
طبیعت، معجزهیِ مأنوس است؛
و معجزه، طبیعتِ نامأنوس.
۱۲- عنایت الله و همراهی هستی با اهل حق؛
آنها که در صراط قرار بگیرند، از امدادهای خداوند بهرهمند خواهند بود و هستیْ همراهِ آنهاست؛ از رود نیل گرفته تا بارشهای آرام، از طوفان نوح گرفته تا طوفان احزاب، همه و همه با اینها همراه است... که اینها در راهند.
پیامبر گرامی اسلام نیز چون در صراط بودند از این عنایتهای الهی و همراهی و هماهنگی هستی بهره بردند و همیشه پیروز و رستگار زیستند.
✅تبلیغ 1⃣
🔶استاد علی صفائی حائری
1⃣شايد پنجاه سال يا كمتر يا بيشتر كسانى منبرهايى را شنيده باشند و استفاده كرده باشند و همچون دايرةالمعارفى، تاريخ اسلام و مسلمين و تاريخ اَعلام اسلام را بدانند، اما از اين همه معلومات بهرهاى نمىبرند و اين دانستنىها در زندگى آنها اثرى ندارد و تغييرى نمىآورد!
2⃣و در اينجاست كه مُبلّغ از مردم، از بدى مردم ناله مىكند و چه بسا كه داد سخن بدهد در حالى كه تمام مسأله مربوط به خود او و تبليغ اوست.
✍️من معتقدم امروز، مردم خيلى بيدارتر و آمادهتر و روشنتر از پيش اند.
✍️و معتقدم كه اگر «محمدى» بود، مىتوانست از همين مردم «سلمانهايى» بسازد.❗️
✅او گذشته از آنكه در مغزها معرفت و شناخت مىگذاشت، در دلها عشق و شور و ايمان مىآفريد و در يك لحظه و با يك نگاه و با يك توجه «ابوذر» مىساخت و «سلمان» را صيد مىكرد و «اويس» تربيت مىنمود و «عمار» و «مقداد» و «بلال» و «مصعب» و «جعفر» و «حمزه» و ... جمعآورى مىكرد و اينها را جورى مىساخت كه هر يك، چراغ شهرى مىشدند و مشعل جمعى و رسول قبيلهاى!
✅اين نفوذ پيامبر بيشتر به خاطر آن بود كه از دل سخن مىگفت و با عشق و رحمت و دلسوزى تبليغ مىكرد و هر آنچه مىگفت، خود قبلًا بدان عمل مىنمود.
✅و به ما هم سفارش كردهاند كه؛ «كُونُواْ دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ»( كافى، ج ۲، ص ۷۸ .)با غيرِ زبان، مردم را دعوت كنيد و به حق بخوانيد.
✅و در ميان مبلغين، به تجربه ديدهام آنها كه شور و حقيقت و واقعيتى دارند، در كلماتشان سوز و حركت و نور بيشترى هست و چه
بسا كه با يك جمله، استعدادهاى از دست رفته را به دست بياورند و گذشته از روشنفكرى، به روشندلى، به ايمان و حركت بكشانند.
📚 #روحانیت_وحوزه ، ص۱۴۶تا۱۴۸.
🌿 @einsad
ziarat ashoora-MARHOOM SAFAEE.mp3
14.83M
قرائت زیارت عاشورا توسط مرحوم استاد علی صفایی (ره)
هدایت شده از آنتیتز انقلاب! این کانال #تعطیل شده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 #جهان_مدیا| چگونه به مهمانی حوادثی چون #کرونا برویم؟
⏯ استاد علی صفایی حائری (ع.ص) پاسخ میگوید!
📌 ذکر "عباس" دل را زنده میکند...
(کلامی از استاد علی صفایی حائری)
📆 ۱۰ فروردین ۱۳۹۹
#میلاد_حضرت_ابوالفضل
📚📚📚
با ما در "جلوت" باشید.👇👇👇
🌐eitaa.com/jalvat
سلام علیکم
حاج آقای حیدری خدا قوت
به فرموده حضرتعالی سوالات(شبهات) مطرح شده به تناسب شرایط روز را --- که امید است اساتید بزرگوار بر اساس مبانی حاج شیخ و مستند به آیات و روایات در جهت استفاده عموم افراد جامعه پاسخگو باشند--- محضرتان ارسال مینمایم
1-نسبت سنجی اراده خدا در بلاها آفات و بیماریها( عشق یا خشونت)( محبت یا مجازات) با اراده انسانها
2- با اشاره به قاعده لطف و نیز روایتی که میگوید از طرف امام زمان که ما از احوال شما شیعه غافل نیستیم
کارکرد این توجه در عمل در مواجهه با این همه ظلم و آفات و بیماریها وگرفتاریهای شیعه چیه?
3- اینهمه عالم و عارف و فقیه و فاضل و... چرا دعاهاشون در رفع اینهمه ظلم و آفات و بیماریهای خطرناک مستجاب نمیشه
چرا دعوت به دعا شدیم ولی اجابت نمیشن?
4- کارکرد عملی روحانیت در گرفتاریهای کلان اجتماعی و بیماریهای خطرناک و واگیر و... چیه?
5- با توجه به ترس و استرس واضطراب محسوس ناشی از بیماری واگیر و رو آوردن مردم جهان به سمت معنویت و طرح گوش دادن به قران حتی برای یهویان و مسیحیان و.. آیا این سخن قوت نمیگیرد که مذهب محصول جهل و ترس است?
6- فلسفه شرور
و تبیین اراده خدا در شرورات
7- مرگ خوبه اما برای همسایه... این روزها فراوانی مرگها در میان اطرافیان ودر جهان باعث شده خیلی به مرگ خودمان فکر کنیم ..ماهیت مرگ تمام شدنه یا آغازیست بر تمام پایانها?
8- از مسایل مطرح این روزها بحث نجات دنیا و منجی است حقیقت این منجی در مبانی دینی چگونه باید تبیین گردد?
9- رسالت تغییر تلقی مردم و دگرگونی افکار و اندیشه ها در میان تشیع و فراتر در میان تمام ادیان آسمانی و زمینی( هندوییسم و بودیسم) چگونه باید زمینه ساز ظهور منجی و تحمل مردم باشد?
10- نقش حوادث و اتفاقات ناگهانی در امکان تدبیر و تصمیم صحیح?
(موقعیتها مهم نیستند آنچه اهمیت دارد موضعگیری صحیح است...)
11- نقش تربیتی حوادث کلان اجتماعی در رفع تعلقها و همدلی با نوع بشر و خیرخواهی انسان?
12- برخورد حاج شیخ با گرفتاریهای اجتماعی ملموس و طبیعی مردم مثل زلزله و سیل و... که مردم مناطقی گرفتار میشدن چی بود?
سال 69 در زلزله رودبار- زنجان که حاج شیخ مطلع شدند چه موضعی داشتند?
مرادی:
سلام علیکم
خدا قوت
سوالات(شبهات) مطرح شده به تناسب شرایط روز را --- که امید است اساتید بزرگوار بر اساس مبانی حاج شیخ و مستند به آیات و روایات در جهت استفاده عموم افراد جامعه پاسخگو باشند--- محضرتان ارسال مینمایم
1-نسبت سنجی اراده خدا در بلاها آفات و بیماریها( عشق یا خشونت)( محبت یا مجازات) با اراده انسانها
✅پاسخ حجت الاسلام استاد علاالدین اسکندری:
ما در روایت داریم"البلاء للظالم ادب و للمومن امتحان و للاانبیاء درجه و للاولیاء کرامه"
در هر صورت بلاء از رحمت واسعه ی الهی سر چشمه میگیرد حتی آنجایی که خشم میکند و مجازات میکند از روی عشق و رحمت است"یا من سبقت رحمته غضبه".
برای کسی که از جاده بیرون زده مجازات و سنگ و لاخهای بیرون راه او را ادب میکنند تا به راه برگردد و در دره سقوط نکند.
و لنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون"(سوره سجده آیه ۲۱)."(سوره روم آیه ی۴۱)
ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهمبعض الذی عملو لعلهم یرجعون".
جواب شبهه ی اول که نسبت سنجی اراده خدا در بلاها آفات و بیماریها(عشق یا خشونت)(محبت یا مجازات) با اراده انسانها.
✅جوابیه حجت الاسلام استاد داود پارسا به سوال اول:
خدمتتون عرض کنم که در مورد سوال اول و اینکه فرمودید که اراده خدا در واقع چی هست طبیعتاً اراده خدا در آیه میفرماید:یرید الله بکم الیسر خدا اراده آسانی برای بندگانش کرده و بعضی از آیات بیان شده که هر خوبی که به شما می رسد از جانب خداست و هر بدی که به شما می رسد از جانب خودتون هست . حالا این فلسفه مشکلاتی که برای انسان پیش میاد همانطور که مرحوم استاد فرمودند: سهگونه است: که یا از ناحیه خود انسان است یا از ناحیه دیگران و یا از ناحیه طبیعت است. اونجا که از ناحیه خود انسان است و طبیعتاً این ها را باید خراب کنه و بتونه جبران کنه مثلا من درس نخوندم از اینکه از امکاناتم درست بهره نبردم و دچار مشکلات شدم باید گذشته ام را خراب کنم و یک آینده نویی را دوباره بسازم و بتونم بر اساس اصولی که حاکم هستند هدایت شوم. و اگر دیگران در واقع تاثیر گذاشتن با یک رفیق بد گشتم در من اثر گذاشته و یا در اثر تربیت بد پدر و مادری نتونستم خوب هدایت شوم ولی الان متوجه شدم و به بصیرت رسیدم این هم باید بگذرم و از نوع بنیان کنم.و یا از طبیعت است و از ناحیه پروردگار که یا بخاطر تنبیه است و یا محبت و عشق و یا بخاطر ترفیع درجه. در هر صورت انسان میتواند در برابر بلایا چهار موضعگیری داشته باشد.
۱- در برابر مشکلات بی تابی کند.
۲- یا در برابر آنها صبر و استقامت کند.
۳- یا در برابر آنها شکر کند و بهرهبرداری
۴-و یا در برابر آن ها طلب کند چون بهره ها را در بلاها احساس کرده و فهمیده که حوادث و بلاها چقدر در زندگی می تونه کاربرد داشته باشه و سازندگی داشته باشه این درباره سئوال اول اگر نکته ای هست در خدمتتون هستم.
2- با اشاره به قاعده لطف و نیز روایتی که میگوید از طرف امام زمان که ما از احوال شما شیعه غافل نیستیم
کارکرد این توجه در عمل در مواجهه با این همه ظلم و آفات و بیماریها وگرفتاریهای شیعه چیه?
✅پاسخ حجت الاسلام استاد علاالدین اسکندری:
شیعه کسی است که عزم رفتن دارد و هدفش جز رشد خود و دیگران و جامعه نیست و در این راستا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف از احوال اینها غافل نیست و ولایت و عهده داری میکند.
و امت شیعه از فقر و مریض ی و ... به رنج نمی افتد ابوذر فقر را بیشتر از ثروت دوست دارد و مریضی را بیشتر از سلامتی.
لطف اهل بیت این است که در این زمینه ولایت و عهده داری کنند.البته اگر مردم انتخاب نکنند و عزم رفتن نداشته باشند طبیعی است که گرفتاری های مختلف چه از طرف طبیعت و چه از طرف هم نوع خود بوجود بیاید مگر این که توبه کند و بازگردد و جبران کند.
در آیه ی۷۲ سوره انفال آمده است که کسانی که ایمان آورده اند و هجرت کرده اند و با اموال و جانشان جهاد کرده اند بعضی عهده دار بعضی دیگر میشوند اما اگر ایمان آوردند ولی هجرت نکردند عهده داری اینها معنایی نمیدهد مگر این که در امر دین از آنها طلب یاری کنند باید آنها را یاری کرد.
بنابراین باید ملاک خود شناسی در دست داشته باشیم و میزان ها را بکار بگیریم ببینیم ما در چه مرحله ای هستیم و گرفتار عجب و طلبکاری از خدا و پیر و پیغمبر نشویم بلکه به خود بیاییم به جای طلب کاری کاری را در خود آغاز کنیم و حرکتی کنیم و بجای طلبکاری حیا کنیم و عذر خواهی کنیم و ممنون هم باشیم که با این حوادث ما را بیدار کردند و ما را به خود شناساندند و علامت زدند که تا فرصت هست فرصت را غنیمت بشماریم که این فرصتها مانند ابرهای پر بار و سرشار و پر بارشی هستند که به سرعت از دست میروند.
جواب شبه ی دوم که با توجه به قاعده لطف و این که امام زمان از احوال شیعه غافل نیست و از طرفی این همه ظلم و بیماریها و گرفتاریها وجود دارد.
پرسش:
با سلام
در خيلي از جمعها ميشنويم كه غربيها درست زندگي ميكنند وحقوق شهروندي و بين فردي را بيشتر از ما رعايت ميكنند. اهل دروغ نيستند و به كسي ظلم نميكنند و انصاف را در رابطههایشان رعايت ميكنند.
در همین رابطه دستور زرتشت(گفتار و كردار و پندارنيك) یا منشور کورش كبير را مطرح میکنند و میگویند: همين خوببودن براي يك قانون مشترك بين انسانها كافي است. با این توضیح ما چه نيازي به دين داريم؟ همين خوببودن را رعايت كنيم، برایمان كافي است؟ مگر دين چيزي جز همين انسان خوببودن را ميخواهد؟
پاسخ:
سلام علیکم
توصیههای زرتشت و منشور کورش، اگرچه دربر دارنده نکات بسیار مهم و ضروری هستند، بسیار کلیاند و برای مدیریت و هدایت زندگی انسان کافی نیستند.
مشکلات و مسائل اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و...، بسیار بیشتر و پیچیدهتر از آن است که با این اصول کلی، پاسخ داده شوند؛ به همین دلیل است که انسانها برای شناخت انسان و خانواده و اجتماع و... و تدوین حقوق و قوانین فردی و خانوادگی و اجتماعی و ... به اینها اکتفا نکرده، دانشهای بسیاری ایجاد کردهاند و نظریات مختلف مطرح نمودهاند.
نوع زندگی انسان در غرب و قوانین حاکم بر آن برای تنظیم روابط او با خانواده و اجتماع، طراحی شدهاند، که برای کام گرفتن از این دنیا است تا آنجا که طرحی برای ادامه انسان و آخرت او ندارند.
و البته غربیها در زمینه همین روابط دنیوی انسان نیز به نتیجه قطعی نرسیده اند.
بالعکس امروز شاهدیم که مشکلات و مسائل انسان بیشتر از قبل شدهاند.
بر اساس آیات قرآن، دین طرحی برای هدایت انسان دارد که نه تنها انسان به آن دست پیدا نکرده است؛ بلکه نمیتواند به آن برسد: «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ»[1]
اینکه گفتهاید انسانها در غرب درست زندگی میکنند، اگر با توجه به آمار جرم و جنایت و بیماریهای روانی در آنجا، سخن درستی باشد که نیست، مربوط به این دنیا است. آن هم بدون توجه به تأثیر رابطهها و اعمال در جهانهای دیگرِ پیش روی انسان. در حالی که مسأله ما انسانی است که با خود، جامعه، هستی و خدا رابطه هایی دارد. این رابطه ها باید شناخته شوند و برای آنها ضابطه هایی تعیین شوند؛ آن هم ضابطههایی که نه فقط محدوده هفتاد ساله او در این دنیا، بلکه تا بینهایتِ او را لحاظ کنند.
به نظر نمیرسد بشر با ابزراهایی که در اختیار دارد، بتواند از عهده این کار بزرگ برآید.
استاد صفایی در ابتدای کتاب «از معرفت دینی تا حکومت دینی» مینویسد:
«زندگى انسانى، پس از گذشت از مراحل مختلف و دستيابى به تمدّن و صنعت و حتى در جامعه جديد پس از صنعت و همراه موج سوم[2] و ظهور كالاى اطلاعات و علوم پايه، زندگى انسانى حتى تا اين سطح متعالى و پيشرفته اگر در همين محدوده هفتاد سال مطرح باشد، به سه اصل بيشتر احتياج ندارد:
1- اصل علم و اطلاعات،
2- اصل قراردادها،
3- اصل منافع مشترك.
و در آنجا كه تعارض منافع روى مىدهد، ناچار بايد منتظر تعادل جديد بود و از اين اصل تعارض و تعادل به نظمهاى نوين و باز هم نوتر راه يافت.
در اين سطح بر فرض خدا اثبات شود و يا در اعتقاد انسان ريشه بگيرد، و بر فرض كه رسولان مؤثر و كارآمد باشند و بر فرض كه مذهب مفيد باشد، بر فرض تمامى اين فرضها، باز هم مذهب ضرورى نيست. مىتواند اهرم و وسيلهاى باشد، ولى لازم نيست كه مبناى زندگى فردى و جمعى انسان باشد. اين زندگى بيشتر از علم و قرارداد و منافع مشترك را نمىخواهد.
اما اگر آدمى براى وسعتى بيش از هفتاد سال و با توجه به عوالمى ديگر- چه محتمل يا متيقّن- بخواهد برنامهريزى كند و بخواهد براى اين استمرار و ارتباط حساب باز كند، ديگر علم و تجربه كارگشا نيست و قراردادها و منافع مشترك، متزلزل و نامعلوم خواهد ماند. در اين مرحله نه تنها علم كه حتى عقل و قلب آدمى هم، كارساز نخواهد بود؛ كه علم و فلسفه و عرفان او كفاف اين همه رابطه و اين همه مشكل را نمىدهد. در اين وسعت، آدمى به وحى و به عهد نياز دارد.»[3]
[1]. قرآن کریم، سوره بقره، آیه 151.
[2]. موج سوم كتابى است از الوين تافلر ترجمه شهيندخت خوارزمى، و براين مفهوم بنا شده كه تاريخ بشر دو انقلاب را پشت سر گذاشته: انقلاب كشاورزى و انقلاب صنعتى و اكنون در آستانه سومين آن، يعنى انقلاب الكترونيك قرار گرفته است. اين انقلاب ساختارهاى نظام صنعتى را متلاشى كرده يا خواهد كرد، همانگونه كه انقلاب صنعتى باعث ويرانى ساختارهاى نظام كشاورزى شد و بحران كنونى جهان نيز ناشى از اين انتقال پر تنش است.
[3]. ص11.
درجواب شبهه3 فکرمی کنم ابتداء باید مفهوم دعا واستجابت رادرفرهنگ دینی شناخت متاسفانه تصوری که غالب مردم ازدعا واستجابت دارند خیلی همخوانی باروح دین نداردبنظرم بدون شرح وتوضیح این کلمات استاد درکتاب شرحی برادعیه حضرت زهرا(س) بهترین پاسخ می تواندباشد
دعا دو خاصيّت دارد:
1- تو را به اندازهاى كه مضطرّ و متوجه مىشوى، به خواسته هايت مىرساند و به تو مى دهند.
2- دعا مى كنى به خاطر اين كه عبوديّت و وابستگى و تعلّقت را اثبات كرده باشى و برايت مهم نيست كه مى دهند يا نه، برآورده مى كنند يا خير. و حتّى منتظر اجابت هم نيستى كه حقيقت عبادت و بندگى دعاست؛ «الدُّعاءُ مُخُالْعِبادَةِ». روحش دعاست. مى گويد:
حافظ كار تو دعا كردن است و بس در قيد اين مباش كه نشنيد يا شنيد.
در اين ناليدن است كه ارتباط پيدا مى كنى و از مكر شيطان است كه نكند صدا را نمى شنود تا زمزمه ى تو را خاموش كند.
در روايت آمده كه يكى از اسامى قيامت يوم الحسرة مى باشد. حتّى حسرت براى مؤمنين. در آن روز مى گويند تو دعاهايى كرده اى و به خاطر جهاتى مستجاب و برآورده نشد. حال در برابر آن چه به تو نداديم، اين همه براى تو. آدمى حسرت مى خورد و مى گويد كاش هيچ يك از دعاهاى من برآورده نمى شد. اصلًا رنج اين را نداشته باشيد كه برآورده شد يا نشد؛ چون حقيقت دعا در اين است كه من محتاجم؛ «رَبِّ انّى لِما انْزَلْتَ الَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ». موسى فرار كرده و در كوچه ها و بيابان هاى مدين است و هيچ كس را ندارد مى گويد من محتاج توام. همين. از اين عاشقانه تر و زيباتر چيست؟
نكته ى مهمتر اينكه او قبل از استحقاق و سؤال بخشيده؛«يا مُبْتَدِأً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها». و در جاى ديگر فرموده:«انْتَ الَّذى تُفيِضُ سَيْبَكَ عَلى مَنْ لايَسْئَلُكَ». قبل از اينكه بدانم چشم و زبان و دست و پا مى خواهم به من عنايت فرموده.
تشنگى و آب را با همه آورده. وحشت و انس را با هم. ديگر چه رنجى؟
حال بعد از اينكه مى فهمم و مى خواهم و اصرار مى ورزم نمى بخشد؟ در حالى كه بخششها از او كم نمى كند؛ «كَيْفَ يَنْقُصُ مُلْكٌ انَا قَيِّمُهُ».
اين گامها را بايد محكم كرد تا آن جايى كه جوابى نيامد، رنج نيافتن را نداشته باشيم و اينها را جز موجودى خودمان حساب كنيم.
آن قدر لطيف و خبير و عزيز است كه به آنهايى كه آمدند و نرسيدند دو مزد مىدهد، يكى مزد و اجر حركتشان و ديگرى مزد محروميتشان «اولئِك يُؤْتَونَ اجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا».
نكته ى ديگر اينكه توقّع را بايد كنار گذاشت و صبورى كرد، اين نيست كه هر وقت خواستى بدهند، وقتى از او مى خواهى به اين معناست كه از ضعف خودت و از عجزت به غناء و عنايت و لطف و رحمت او نزديك شده اى. پس ديگر تو حاكم نيستى. او ربّ است و حكيم.
در روايت آمده دعاى موسى در حق فرعون كه از خداوند خواست او را غرق كند مستجاب شد و به موسى گفته شد: «قَدْ اجيبَتْ دَعْوَتُكُما». در حالى كه پس از چهل سال از استجابت دعا فرعون غرق شد.
ویژگی های استاد صفایی در کلام حجت الاسلام رنجبر
راز تاثیرگذاری «عین. صاد»
حجت الاسلام رنجبر در مراسمی که چند سال قبل برای درگذشت مرحوم صفایی برگزار شد ابعاد جالبی از شخصیت این استاد بزرگ را معرفی کرد که بخشی از این سخنرانی را می خوانیم: سرّ تاثیرگذاری استاد صفایی این بود که حقیقتاً خودش را به دست خدا داده بود. انسان وقتی خودش را دست خدا داد صاحب اثر می شود و وقتی از خدا فاصله گرفت بی اثر می شود. اگر انسان با خدا معامله کند صفا پیدا می کند و می تواند صفایی بدهد. پیامبر (ص) تعبیری دارند در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام: ای علی تو از دنیا چیزی برنداشتی و دنیا هم چیزی از تو برنداشت... . مرحوم صفایی نیز همین گونه بود چیزی را به سمت خود نمی کشید. وقتی چیزی برنداشتی بی تعلق می شوی و هرچه کمتر تعلق داشتی راحت سیر و حرکت می کنی؛ مثل قاصدک. روزی به در خانه ایشان رفتم گفتم چیز تازه ای راجع به امام زمان عجل ا... تعالی فرجه الشریف ننوشتید؟ گفت چرا. رفت سریع نوشته تازه خودش را که با قلم خودش نوشته بود و برای چاپ هم آماده شده بود آورد و داد به من. نگفت برو کپی کن اصلش را بیاور، نگفت برو کپیاش را بیاور و نگفت بیاور! به همین راحتی.... با خودش حساب کتاب نکرد که این چاپ می شود و اثری به تالیفات ما افزوده می شود. اصلاً تعلق نداشت به نام، به نشان. در کتاب «مشهور آسمان» می خواندم: به بچهها میگفت: «بروید حرف های من را چاپ بکنید به نام خودتان». هرکس هم تعلق نداشت؛ خدا به او می دهد. خدا به نام حساسیت دارد. آقای صفایی با خودش هضم کرده بود که اگر این جزوه را به این بچه طلبه بدهم خودم حرکت می کنم و خودم رشد می کنم. نام که برای من رشد نمی آورد. ما خودمان رشد نمی کنیم خانه و ماشینمان رشد می کند. اولین باری که آقای صفایی را دیدم قرآن می خواند و گریه می کرد. به من که طلبه جوانی بودم می گفت تو باید در این سن و سال، پوست و گوشت و خونت با قرآن عجین باشد. در واقع می خواست بگوید که من این راه را رفتهام. مداد دو ویژگی دارد؛ تا صاحبی نداشته باشد که با آن بنویسد اثرگذار نیست و دیگر اینکه باید آن را تراشید تا روان بنویسد. مرحوم صفایی این ویژگی ها را داشت. خودش را دست خدا سپرده بود. اجازه داد تا تراش بخورد. یکی از بحث هایی که در آثار آقای صفایی چشم نواز و دلنشین است بحث بلا و ابتلاست. زیرا خودش چشیده و آثار و برکاتش را دیده است لذا هرجا به کمتر بهانهای به این موضوع اشاره می کند؛ اوجش همان کتاب «صراط» است که مفصل به این موضوع می پردازد.
✅در این دنیای مرتبط و مترابط، هر ابتلایی که دیگران پیدا کنند تو را هم گرفتار می کند
❇️استاد علی صفایی حایری
اگر يكى از دعاهاى ما اين باشد كه: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِى مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» ، اگر خواستيم كه همراه رسول باشيم و او را ترك نكنيم و كنارش نگذاريم؛ همان طور كه عدّه اى اين كار را كردند: «إذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْلَهْواً انْفَضُّوا الَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» ، اگر به اين معنا رسيديم و خواستيم كه رسول را رها نكنيم، بايد در رسالت رسول، شريك باشيم و سهم ما در رسالت او، چيزى بالاتر از رفاه و امن و رهايى است، كه مسئوليت است. اطمينان است و كوثر؛ يعنى بهره بردارى زياد، حتى در امكانات بد.
👈اينجاست كه خير مطرح مى شود، نه رفاه. طمأنينه مطرح مى شود، نه وابستگى به شرايطى كه متحول و متغيرند. مسئوليت مى آيد، نه رهايى.
مسئوليت مى آيد نسبت به همه چيز، حتى از زمين و گاوت و ... چون تو با اينها مرتبط هستى.
👈اينجاست كه تويى كه مى خواهى تبليغ بروى، تويى كه مى خواهى براى ابلاغ بروى، مى فهمى كه براى هر حوزه اى حرفى دارى. براى انسان آمريكايىِ معاصر، براى انسان اروپايىِ معاصر، براى انسان شرقى و غربى، حرف دارى؛ حرفى بالاتر از آرمانهاى او و مى توانى به او ابلاغ كنى.
كسانى كه تو را به رؤيايى بودن، به ايده آليسم بودن متهم مى كنند، همانها خود، متهم به اين هستند كه واقعيتها را نفهميده اند.
👈آنها رهايى را در دنيايى مطرح مى كنند كه علم، قانونمندى اش را باور كرده است. امن را به انسانى تحميل مى كنند، كه به تاريخ مندى و زمان مندى و آگاهى از زمان وقوف دارد. به دروغ، وعده رفاه را به انسانى مى دهند كه مستمراً تحول نعمتها را مى بيند.
👈مسأله اين است كه تو در شرايطى هستى كه نمى توانى بگويى مى خواهم كشور خود را مرفَّه كنم. نمى شود آمريكايى ها بهترين زندگى را داشته باشند و بقيه بميرند و بسوزند و به هر چيزى كه مى خواهند مبتلا شوند؛ چرا كه در اين دنياى مرتبط و مترابط، هر ابتلايى كه ديگران پيدا
كنند، به تو هم بر مى گردد و تو را هم گرفتار مى كند.
ممكن است به يكى از اين آدمها چيزى اضافه كنى، ولى همين كه از آن آفريقايى چيزى كم شد، كمبود او در زندگى دورترين آدمها در آمريكا اثر خواهد گذاشت، كه دنيا، دنياى روابط است.
وقتى مى گويند آثار عمل وضعى است و اگر كسى زنايى كند با دخترش زنا مى كنند، اگر كسى لواط كند با پسرش لواط مى كنند، شايد خيال كنيم كه اين ظلم خداست، در حالى كه اين، طبيعى ترين معنايى است كه مطرح مى شود. اين اثرِ وضعىِ عمل است و اصلًا بحث عدالت و ظلم مطرح نيست.
✅وقتى تو وبا را به وجود آوردى، حتى اگر به محيط دورترى بروى، آن محيط را نيز آلوده مى كنى؛ چون با تو مرتبط است. وقتى تو فساد و زنا را در آن عدّه به جريان انداختى و آنها را مبتلا كردى، ابتلاء آنها به بچه هاى تو هم سرايت مى كند. اين عين قانونمندى است و خلاف عدالت نيست.
وعده رفاه؛ آن هم براى يك عدّه، بيش از يك دروغ نيست و واقعيت ندارد. تويى كه مى خواهى در جايى جنگ افروزى كنى، همان جنگ، دامان خودت را هم خواهد گرفت. همان غصّه، همان داغ، دل تو را هم خواهد سوزاند.
دنيا، دنيايى نيست كه بتوان گندش را يك جا پنهان كرد، مگر آن كه او غفّار باشد. ستّار باشد. جبّار باشد؛ مگر آن كه او جبران كند، كه: «وَادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً» و الّا افسادى كه بعد از اصلاح مى آيد، دامنگير همه كسانى خواهد شد كه خواسته و ناخواسته متوقف مانده بودند؛ «لا تُفْسِدُوا فِى الْارْضِ بَعْدَ اصْلاحِها». اگر اين فساد بيايد همه را گرفتار مى كند.
📚اخبات ص25 _ 28
🌿ما تا به اين نظارت از خود نرسيم و محرك هاى خود را كنترل نكنيم و حالت هاى خود را بررسى نكنيم، نمى فهميم چقدر هستيم و چقدر مى توانستيم باشيم.
❇️با شناخت استعدادها و تركيب عظيم خود و به شهادت درونمايه هاى سرشار خويش به جايگاه ها و پايگاه خويش مى رسيم. 👈و با اين نظارت بر خويش و اين شهود و ديدار از خود، به حقارت كنونى و قناعت مرگ زاى خويش، پى مى بريم و تفاوت اين كه هستيم با آنكه بايد باشيم، ما را به آنچنان درد و سوزى مى اندازد كه بتوانيم اين دعا را بفهميم و براى رسيدن به اميدى و جبران كمبود خويش راهى را دنبال كنيم.
✅عظمت اين دعاها در همين است كه انسان را به شهود و ديدار و به نظارت بر خويش وادار مى كند و آنچه كه بايد باشد به او نشان مى دهد و با درك تفاوت فاحش، 👈در او همتى را مايه مى ريزد 👈و با درك خسارت ها، براى او ندامت و حسرتى را زنده مى كند و سپس با اميدهايى كه به او مى دهد، آن نيروى عظيم و متراكم حسرت و ندامت را،👈 تبديل به تحرك بيشتر و رفتن سريعتر مى سازد و انسان را از دو دره به راه مى آورد، از غرور و جهل و از ضعف و يأس.
👈غرورش را، با اين شهود و نظارت از خويش و ضعفش را با آن ديدار از لطف و رحمت حق. أَدْعُوكَ يا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِياً خائِفاً؛ خداى من! تو را مى خوانم با خشيت و با رغبت؛ با خشيت از عظمتى كه آن را هدر داده ام و با رغبت به مرحمتى كه جبران كار من باشد. تو را مى خوانم با اميد و با ترس، با اميد به لطف ها و ترس از ماندن ها.
بشنو از نی
4_5998829265259331708.mp3
5.2M
شرح فراز هائی از دعای مکارم الاخلاق همراه با سوز و گداز استاد صفائی
امید است که در این ماه غفران اشک و سوز اولیا خدا ما را هم متذکر کند شاید تکانی بخوریم و از خواب غفلت بیدار شویم و از غافله جا نمانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 #حتما_ببینید 💯
📽 جوان ایرانی که آتئیست (خداناباور) شد و بعد با مطالعه مسلمان شد👆
#تازه_مسلمان
یکی از منابع اصلی مطالعه این جوان در بازگشت به توحید آثار حاج شیخ علی صفایی حایری(ره) بوده است.