12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ همهجای دنیا هرکس، هرجایی، هرجور دلش بخواد لباس میپوشه.👫
فقط تو ایرانه که ما را لای منگنه گذاشتهاند!!!!🤫🤐😮💨
نظر شما چیه؟!🤔
این کلیپ دو دقیقهای را ببینید.
#قانون_حمایتازخانواده
#قاعدهی_زندگی_جمعی
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
قانون بهتر از بیقانونی
دخترش را مدرسه غیرانتفاعی ثبتنام کرد. مدرسهای که در پوشش آزاد بودند؛ هم والدین و هم بچهها. عقیده داشت آزادی خیلیخوب است.
سه سال بعد از آن ماجرا، اتفاقی دیدمش.
گفتم: «از مدرسه راضی هستی؟!»
انگار که منتظر باشد، شروع به دردودل کرد. از اینکه دخترش الان کلاس سوم است و هر روز لباس نو میخواهد. گفت مدرسه آزاد است و خانوادۀ بیشتر بچهها وضع مالی خوبی دارند، هر روز با لباسهای آنچنانی میآیند و دختر من هم حساس، دلش میخواهد.
گفت دیگر حواسها به درس نیست. ای کاش همۀ بچهها یک لباس میپوشیدند.
همه دردودلهایش را که کرد گفتم: «این یعنی اگه قانونی نباشه، هرکس هرجور میخواد بیرون میآد.»
روسریاش را جلو کشید:
_ البته نباید سختگیرانه باشه.
_ ملاک سختگیری چیه؟! فکر نمیکنی هر قانونی تصویب بشه عدهای ناراضی باشن؟!
به فکر فرو رفت.
گفتم: «گرچه از نظر بعضی قانون سختگیرانه است؛ اما بهتر از بیقانونیست.»
✍️صفورا. م
#روایت_مردمی
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#قانون_حمایتازخانواده
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
دنیای قاعدهمند
⛔️۲۸ ژانویه ۲۰۲۴ است. دختران یکی از دبیرستانهای شهر اتاوای کانادا در مقابل مدرسهشان تجمع کرده و "کاروان آزادی" راه انداختند. آنها میگفتند: "مدیران مدرسه تعداد زیادی از دختران را به دفتر مدرسه برده و بلندی شلوارک و دامنشان را اندازهگیری کردهاند و این موضوع خشم آنها را برانگیخته است."
پلیس اتاوا مداخله میکند و این تظاهرات را مصداق اختلال در قانون مینامد. پلیس ضمن برخورد شدید با دانشآموزان، تعدادی را هم دستگیر میکند.
مدیران مدرسه نیز اعلام میکنند که به گفتگو با دانشآموزان در رابطه با قانون پوشش ادامه خواهند داد تا اطمینان پیدا کنند محیطی مثبت و سالم و ایمن برای آموزش ایجاد شده است.
⛔️ پاییز ۱۴۰۱ است. خانمی ایرانی در آمستردام هلند، برهنه میشود و شعار "زن، زندگی، آزادی" سر میدهد و به پوشش زنان در ایران اعتراض میکند. او هنوز از روی سِن سخنرانیاش پایین نیامده که پلیس هلند او را دستگیر میکند. در هلند برهنگی جرم است و پلیس با مجرم برخورد قانونی و درصورت مقاومت، برخورد خشن میکند.
⛔️ ولادیمیر پوتین به آلمان سفر کرده است. او به همراه صدراعظم آلمان از نمایشگاه بازرگانی هانوفر دیدار میکردند که با سه زن برهنه مواجه میشوند که بر روی بدن خود شعارهای اعتراضی نوشتهاند. پلیس به سرعت آنها را دستگیر و از محل دور میکند. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین این زنان را «اوباش معمولی» میخواند و خواستار «تنبیه» آنان در همه جای دنیا میشود.
⛔️ در روی تابلوی ورودی شهر کریاسجوئل آمریکا نوشته شده است: «براساس سنن و رسوم مذهبی خود، از شما خواهشمندیم تا هنگام بازدید از اجتماع ما بهگونهای عفیف لباس پوشیده و رفتار کنید. این امر شامل موارد زیر میشود: پوشیدن دامن یا شلوار بلند، پوشیده بودن سینهها، پوشیدن لباسهای آستیندار حداقل تا آرنج، استفاده از الفاظ مناسب، رعایت تفکیک جنسیتی در تمام اماکن عمومی. از احترام شما به ارزشهای ما سپاسگزاریم؛ از بازدید خود لذت ببرید!»
🔺 ایران هم مثل بسیاری از کشورها که پوشش در آن قاعده دارد، با قانون "حمایتازخانواده" درصدد است با مکلفکردن بیستوپنج دستگاه، در حوزهی پوشش، فرهنگسازی کرده و با قانونمندکردن فضای جامعه، ناهنجاریهای رفتاری این حوزه را کنترل کند.
✍جناب یاس
#قانون_حمایتازخانواده
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#حجاب_و_عفاف
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
هرچی بهجای خود
_ بهجای گیردادن به یه تار موی جوونا، برین جلوی اون همه دزدی و اختلاس را بگیرین.
این حرف شبیه این است که بگوییم:
"بهجای گیردادن به نشتی لولههای آب ساختمان، برین نشتی لولههای گاز را پیدا کنین!
آقا! هرکدوم به جای خود.
آب باعث فرونشست میشه؛
گاز باعث انفجار.
هر دو آسیبزاست.
یکی زودتر یکی دیرتر.
آسیبِ یکی، الان به چشم میاد، یکی بعد چندین سال.
دلیل نمیشه یکی را رها کنیم، اون یکی را بچسبیم."
✍️ف. مهاجری
#قانون_حمایتازخانواده
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
https://eitaa.com/khatooonjan
دیروز در جشن روز زن معاونت زنان در محضر رئیسجمهور محترم پنج نفر سخنرانی کردند که چهارتایشان در نفی قانون حجاب بود. ادبیات دو نفرشان اینطوری بود:
"قانون بد رو باید زیر پا گذاشت!"
.
.
.
حالا اصلاً حجاب را بیخیال!
یعنی واقعاً از این ادبیات ککتان نمیگزد؟!
دلواپسانِ "جامعه" نگران نیستید؟!
عجیب است!
#قانون_حمایتازخانواده
#قاعدهی_زندگی_جمعی
@khatooonjan
@eqbali62
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
بدعت در اصول
بدعت آن هم در اصول خطرناک است و گاه مسیر جوامع را تغییر میدهد.
بدعت، از اسلامِ واحد، ۷۲ فرقه ساخت!
در فقه اسلامی یکی از خطوط قرمزی که عبور از آن مجازات شدید دارد، در حد خارجشدن از جرگهی مسلمانان، بدعت است.
سال ۸۸ را یادتان هست؟!
رهبر انقلاب که امنیت در طی سالیانِ زعامت ایشان خط قرمز است، هشت ماه آشوب و فروریختن حریمهای امنیتی جامعه را به جان خریدند تا تن به بدعت "ابطالِ انتخاب مردم" ندهند!
حال این روزها عدهای مشوق ایجاد بدعت ناصواب دیگری در حیطهی قوانینِ مصوب شدهاند.
هر روز موجی جدید ایجاد میشود تا جلوی قانون "حمایت از خانواده" گرفته شود:
❌ابلاغنکردن قانون؛
❌اصلاحیهزدن روی قانونی که هنوز یک روز هم اجرا نشده است؛
❌ایجاد شایعهی دروغ ورود شورای عالی امنیت ملی برای جلوگیری از اجرای قانون؛
❌تبلیغ رفراندوم برای اجرای قانون؛
❌قانون خوب و قانون بد.
اینها همه بدعت هستند.
اجرای درست قوانین، وظیفهی اولیه و ذاتی همهی دولتهاست. مردم احترام به قانون و تخطینکردن از آن را از دولتمردان میآموزند. هرچقدر تقید به اجرای درست قوانین در دولتها بیشتر باشد، نظم و قانونمندی در جامعه بیشتر خواهد بود.
اگر بدعتِ دخالت سلیقه و گزینش قوانین برای اجرا در دولت باب شود، مردم هم تقلید خواهند کرد؛ اما با سلیقه خود و گزینش خود.
آنوقت سنگرویسنگ بند نمیشود!
✍ م. شاهسنایی
#قانون_حمایتازخانواده
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
تجاوز
توی اتاق خوابگاه نشسته بودیم سر درس که رویا با گریه وارد شد. کیفش را پرت کرد روی تخت و صدای هقهق گریهاش بلند شد.
کنارش نشستم لب تخت. سمیرا آب آورد و لیوان را مقابلش گرفت.
رویا بلندبلند بدوبیراه میگفت: «پسره عوضی چشمچرون، اگه بابام اینجا بود، حقشو میذاشت کف دستش، آشغال عوضی.»
رد اشکهایش مثل جوی آب سیاهی روی صورتش بود. ریمل مژههایش شسته شده و قیافهاش را ترسناک کرده بود.
چتری موهایش را از روی پیشانی بلندش کنار زدم. دستهایش که میلرزیدند آرام گرفتم و گفتم: "چی شده مگه؟!"
_ پسرهی عوضی! یکساعته دنبال من راه افتاده. سوار اتوبوس شدم، اونم سوار شده، با من پیاده شده. حالم را بد کرد ازبس که پشت سرم راه رفت و حرفای زشت جنسی زد. پسرهی بیهمهچیز، بیحیای بیغیرت .... کاش میشد به یه جایی از دستش شکایت میکردم. اروپا و آمریکا این رفتارها تجاوز محسوب میشه. میگیرن بیچارشون میکنند. اینجا چی؟! هیچی به هیچی!
دلم برای رویا سوخت. چه لحظات سختی را پشت سر گذاشته؛ ولی خودش هم بیتقصیر نبود.
میخواستم بگویم: "دختر خوب! اول تو شروع کردی! با این لباس تنگ و کوتاه، با این وضع مو و آرایش صورت، حال اونو بد کردی!
اول تو به آرامش اون پسر تجاوز کردی! اینطور نیست؟!"
✍زینبسادات
#قانون_حمایتازخانواده
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
ضدِ قرمز!
از گوجه خوشش نمیآمد. توت فرنگی دوست نداشت و از آلبالو متنفر بود! نه اینکه از طعم این میوهها بدش بیاید، با رنگشان مشکل داشت.
یک استقلالی تمامعیار بود.
از بخت بد، عمه، خوراک لوبیاقرمز و قارچ درست کرده بود و تا جایی که میشد، سس گوجه ریخته بود رویش: "پاشو بیا دیگه بچه. ادا در نیار!"
نازنین، پشت به میز شام، رو به تلویزیون خاموش نشسته بود کف ویلا و زانوهایش را بغل گرفته بود: "من اگه بمیرم هم این غذای قرمز را نِمیخورم."
نمیخورم را بریدهبریده و با تاکید گفت.
شوهرعمه نانها را گذاشت روی سفره، وسط میز: "اومدیم شمال حالوهوامون عوض بشه، حالا تو نذار."
بابا جایش را روی صندلی درست کرد و طبق معمول، سعی داشت فضا را عوض کند: "تا حالا اردیبهشت نیومده بودیم شمال. فکر نمیکردم اینقدر سرد باشه."
نازنین، انگار غمهای عالم توی دلش جمع شده باشد، بغضش را فرو خورد و از جایش بلند شد. لِخلِخکنان بهسمت اتاق رفت: "آخه اینم شد ویلا؟! حتی پردههاش هم قرمزه!"
عمه همانطور که لقمهی بزرگی در دهانش میچپاند، چشمهایش را ریز کرد: "زرشکیه...!"
نازنین بزرگ شد. افکار و احوالش متفاوت شد؛ ولی همچنان یک استقلالی وفادار باقی ماند! حتی وقتی برای یادگیری طب چینی، تهران را به مقصد پکن ترک کرد.
روز فارغالتحصیلیاش، خانهی خانمجان جمع بودیم. عمه تماس تصویری گرفت تا همهی ما مراسم را بهصورت زنده ببینیم.
نازنین شنل منگولهدارِ قرمزی به تن داشت و کلاه قرمز با گلدوزیهای طلایی روی مقنعهاش سر کرده بود.
حالواحوال که کردیم، به شوخی رنگ لباسش را به رخش کشیدم: "میبینم که قرمز پوشیدی! چقدرم بهت میاد."
لبخندش محو شد، نگاهش را دزدید و مِنمِنکنان گفت: "خب میدونی، اینجا برای فارغالتحصیلی باید این لباس را بپوشیم. لباس ماها گلدوزی طلایی داره و مال اساتید، گلدوزیش سورمهایه. یهجورایی قانونه دیگه. باید رعایت کنیم. به دل اینواون هم تغییرش نمیدن."
✍آروما
#روایت_مردمی
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
⏭ https://t.me/khatoooonjan
دعواهای بیپایان دو برادر!
عماد، یکی زد و فرار کرد. صدرا به سمتش هجوم برد تا تلافی کند. در کشیدنِ مو، رحم ندارد. سر برادرش را طوری میان دو دستش گرفت و کشید که انگار مامور شده است او را به قربانگاه ببرد.
عماد خودش را رها کرد و هر دو دویدند بهسمت من. اصلاً از دعواهای بین دو برادر خوشم نمیآید. روانشناسان هم که میگویند در دعوای بچهها وارد نشوید. خودم قانون کرده بودم اگر دعوا کردند، مَحلشان نمیدهم؛ ولی داشتند شورش را در میآوردند. با اینکه صدرا حق تلافی داشت؛ اما ادامه زدوخورد به صلاح هیچ یک از طرفین نبود.
دستم را جلو بردم تا یقهی صدرا را بگیرم و او را بهسمت خودم بکشم که دستش به موهای برادرش نرسد.
اما، اشتباه غیرتاکتیکی کردم. حواسم به ناخنهای بلندم نبود. آخِ کودکم که بلند شد تازه چشمم به طول ناخنها افتاد. رد خون، مثل یک سیلی محکم، قلبم را به درد آورد. آنقدر هم بلند نبودند؛ اما برای تن نحیف کودکی ششساله حکم تیغ شمشیر را داشتند.
دو خط خونین که روی گردنش افتاد، دنیا روی سرم خراب شد. آسیبی که زده بودم بیشتر از نتیجه دعوای دو پسربچه بود.
چشمهایم خیس اشک شد. روی زخم پسرک روغن زدم و به این فکر کردم که باید به قانونی که تصویب کرده بودم، عامل میماندم.
✍آروما
#روایت_مردمی
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#قانون_حمایتازخانواده
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
بَلبَشوی بیقانونی
ایستگاه اتوبوس بابالرحمه همیشه شلوغ است. خیلیها پیاده میشوند، خیلیها هم سوار.
اتوبوس که میایستد، قانونی طبیعی در آن حُکمفرماست: "نمیشود از یک مکان واحد بهطور همزمان، یک نفر سوار شود و یکی پیاده؛ یکی باید به نفع دیگری بکشد کنار. قانون این است که اول سوارهها پیاده شوند بعد پیادهها سوار شوند."
قانون دیگری میگوید: "هرکس از سمت راست خودش حرکت کند."
امشب ایستگاه غلغله بود. وقتی اتوبوس ایستاد، همه هجوم آوردند سمت در. همهمه شد. نه کسی میتوانست سوار شود نه پیاده. داد و فریاد همه بلند بود.
دختر موبلندِ قد رعنا، با اقتدار ایستاد روی رکاب. لبخندی به تخطیکنندگان قانون اتوبوس زد و بلند گفت: "همهٔ این اذیت و بینظمی و بلبشو برای اینه که قانون رو رعایت نمیکنین، اگه قانون رو رعایت کنین، خودتون راحت میشین! قانون میگه از سمت راست خودتون سوار بشین و از سمت راست خودتون پیاده."
مردم حرفش را شنیدند و تلاش کردند نظم برقرار شود.
چشمم افتاد به موهای بلندی که بدون هیچ پوششی روی شانههایش ریخته بود.
✍ن. کریمی
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
...
گاهی لازم است ترمز بکشیم
زمانی رمان زیاد میخواندم. رمان بیمحتوا، بامحتوا. هرچه خواندنی بود، میخواندم.
گاهی ساعتها وقت میگذاشتم، وسط کار میفهمیدم آنچه میخوانم نه داستانی دارد، نه محتوایی نه چارچوبی.
هجو است! هجو! پرتش میکردم کناری و میرفتم سراغ بعدی!
شخصیتپردازیها برایم جالب بودند. بین آنها دنبال "انسان" میگشتم، با تمام مختصاتش. کمالگرا هم نبودم. هرکس بهاندازۀ ذرهای، بویی از انسانیت برده بود، دنبالش میکردم تا ببینم سرنوشتش چه میشود.
یکی از جذابیتهای هر شخصیت، حدی از پوشش بود که برای خود به رسمیت میشناخت!
یکی لباسِ بلندِ پوشیدهی بدون روسری برایش حد اعلای حجاب بود و کسی را که لباسش کوتاهتر بود، بیحیا و دور از شأن خود میدانست!
دیگری رقصیدن با دوست پسر یا همسرش در جمع را مجاز میدانست و کسی را که با همۀ پسرها میرقصید، ولنگار میپنداشت!
در یکی از رمانها، همه نوع رابطهای قبل از ازدواج مجاز بود. با وجود آنکه نویسنده و شخصیتهای داستان تقیدی به دین نداشتند، اما رابطهی جنسی را گذاشته بودند بعد از مراسم رسمی ازدواج.
جالب این بود که همۀ شخصیتها، معیارشان برای پوشش و اخلاق سلیقۀ شخصیشان بود و پایینتر از خودشان را بیقید و بیاخلاق میدانستند و از این ولنگاری در رنج بودند و گریزان!
حد پوشیدگی و نجابت در رمانها را نه دین معین میکرد نه قانون؛ بلکه سبکزندگی فردی تعیینکنندۀ آن بود!
اینها رمان بود و تخیل نویسنده؛ اما زندگی جمعی، مجال تجربۀ سبکها و پسندهای شخصی نیست.
شاید لازم باشد جایی ترمز گذاشت جلوی زندگی به سبک رمانهای زرد!
باید چارچوبی باشد که حد پوشش و روابط را معلوم کند تا آدمها از سبکزندگی بقیه گریزان و ترسان نباشند.
خودمانیتر بگویم: اگر قرار است ترمز دین را برداریم، حداقل ترمز جدیدی تعریف کنیم تا حریم خانواده را محفوظ نگه دارد.
✍️م.شاهسنایی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
#قاعدهی_زندگی_جمعی
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
1.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...
🎥 زندگی شخصی من به خودم مربوطه!
⚠️ پوشش افراد شخصی است؛ اما توقفهای جامعه روی پوشش فرد، میتواند به همینسادگی، جامعه را دچار مشکل و آسیب کند؛ حتی اگر خود فرد از مهلکه جان بهدر ببرد.
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
#قاعدهی_زندگی_جمعی
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan