✨﷽
〰〰〰〰〰
#مقاومت
امید
ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﺎ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ [ ﻟﺸﻜﺮﮔﺎﻩ ]ﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻳﺘﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﻫﺎ [ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺗﺮﺱ ] ﺧﻴﺮﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﻠﻮ ﺭﺳﻴﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﻫﺎ [ ﻱ ﻧﺎﺭﻭﺍ ] ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ ] ﻣﻰ ﺑﺮﺩﻳﺪ .(١٠)
ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺰﻟﺰﻝ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺑﻲ ﺳﺨﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ .(١١)
توی زمانی زندگی میکنیم که ترس و اضطراب همخانهی همیشگیمان شدهاند. از زمان شهادت سردار دلها دنیا کنفیکون شد. بعد از شهادت سید جانمان هستی بهم ریخت. هر روز شاهد تکرار عاشورا هستیم. نفس توی سینههایمان حبس ابدی خورده و برای آزادیاش هرچه دیه میدهیم افاقه نمیکند. نمیدانم اضطرار توی آیه دقیقا چه شکلیست. چه اتفاقی قرارست بیفتد تا جانها به گلویمان برسند و مضطر بشویم؛ اما آنقدر شدید و کوبنده هستند که مومنین قرار است همهی وجودشان بهم بریزد. چیزی شبیه زندهکنده شدن پوستشان. حتما میدانیم مومنین توی قرآن چه کسانی هستند؟!
این دو آیه شده بلای جانم! مثل سمباده روحم را خراش میدهد. الان هم دیدن و شنیدن اتفاقها خارج از طاقت ماست. دیدن کودکانی که آب را به رویشان بستهاند، غذا ندارند و آدمهایی که جسدشان خوراک سگ و گربهها شده، مادرانی که به رسم هرشب برای آغوش خالیشان لالایی میخوانند و هزار اتفاق دیگر، مثل چنگال عقاب قلبهامان را پاره پاره میکند. نمیدانم چه چیز بدتری در کمین روحهای زخمیمان و قلبهای تکهتکه شدهمان، نشسته. هرچه شود به قول شهید جهانآرا فقط باید مواظب ایمانهایمان باشیم. همان ایمانی که توی زیارت آلیاسین میگوییم باید تا قبل از ظهور به منصهی بروز و خیر برسد.
به آیات این شکلی که میرسم ضریبش را میبرم بالا تا بلکن قدر ارزنی عظمت و بزرگی آیه را درک کنم. من الان هم با خواندن این دوآیه جانم به گلوگاه رسیده و مثل آدمی که توی غاری تاریک گیر افتاده و نمیداند چهچیزی یکهو جلویش ظاهر می شود، شدهام.
میترسم؛ با اینکه یقین دارم نصرت خداوند میآید.
اضطراب دارم؛ با اینکه باور دارم ما پیروز هستیم.
گاهی از حجم حوادث و وحشیگریهای شیاطین و همدستانش، میکوبم به سینه و التماس میکنم خدا باقی غیبت را بهمان ببخشد.
اشکهای داغم روی گونه سر میخورند و نگاه به آسمان میدوزم و خواهش میکنم ما را جزء ناامیدان و بدبینها به نصرت و یاری خدا قرار ندهد.
اگر نصرت خدا نیامده حتما منتظر واقعیاش نبودهایم.
خدا نمیخواهد ما مضطرب بشویم. میگوید، شرایط، شرایط اضطراب زا هست؛ اما ما باید قوی باشیم و مطمئن.
دستهایم را مشت میکنم و میگویم، بین ما و شیاطین جن و انس جدایی ابدی بیندازد و با آنها زبانم لال محشورمان نکند.
✍ #زهرا_نوری
〰〰〰〰〰
#خط_روایت
#جنگ_احزاب
🔻روایتهای خود در مورد آرمانهایتان را برای ما ارسال کنید.
〰〰〰〰〰
@khatterevayat
@baharezahraa