24.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸#کلیپ | #رئیسی
☑️ بازسازی اعتماد عمومی
حسین ظفری؛ دکترای آیندهپژوهی
▫️گام اول مردمی شدن برای دولتها این است که بین مردم بروند و حرفهای مردم را بشنوند تا آرام آرام آن اعتمادی که در مواردی دچار خدشه شده است را بازساری کنند. مرحوم آیتالله رئیسی در جهت مردمی شدن دولت بسیار تلاش کرد و تا حدودی هم موفق بود.
➕فایل کامل این گفتوگو را در «آپارات» و «یوتیوب» فکرت تماشا کنید.
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وب | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
23.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸#کلیپ | #رئیسی
☑️ اسم رمز خالصسازی
حسین ظفری؛ دکترای آیندهپژوهی
▫️خالصسازی، اسم رمز حرکتی است که اگر افرادی کنار رفتند، بتوانند به آن متوسل شوند. اگر قرار بر خالصسازی بود خیلی زودتر کشور در همان ابتدای انقلاب این فضا را تغییر میداد. در آن دورهای که هژمونی و گفتمان انقلاب به قدری قدرتمند بود که امام بهراحتی میتوانست اجازه ندهد آقای بازرگان امور را به دست بگیرد.
➕فایل کامل این گفتوگو را در «آپارات» و «یوتیوب» فکرت تماشا کنید.
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وب | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️#کلیپ | #رئیسی
☑️ میراث ارزشمند رئیسی
🎙شهریار زرشناس
▪️میراثی که از مرحوم آیتالله رئیسی برای ما باقی مانده است نمونه عینی و موفقی از یک مدیریت با روحیهی جهادی و پرتلاش است که این مدیریت اساسا نقطه مقابل مدیریت بوروکراتیکِ اشرافیمنش و بریده از مردم است.
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وب | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
✅حجت الاسلام ابوالقاسم دولابی، نماینده خبرگان رهبری و مشاور امور روحانیت شهید #رئیسی ، به عنوان رئیس ستاد روحانیت دکتر #جلیلی منصوب شد.
🇮🇷#سعید_جلیلی
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هلیکوپتر رئیس جمهور در اثر حادثه سقوط کرد ؟
یا توسط سیستم های راداری الهام علیف هک شده؟
این کلیپ را به دقت ببینید تا این شغال اسرائیل را بهتر بشناسید 👆
#رئیسی
💔
درباره ماجرای پناهیان...
1. پناهیان چه گفت؟ یکبار مرور کنیم، گفت:
دوقطبی سازی بد است.
هرکسی دوقطبی ایجاد کرد با او برخورد کنید.
چه کیهان باشد چه جمهوری اسلامی.
کجا نسبت ناروایی به کیهان داد؟
گویی کسی بگوید:
آقای رئیس قوه قضائیه هرکسی دزدی کرد و به بیتالمال تعدی کرد با او برخورد کنید.
چه پسر رهبری باشد
چه پسر خاتمی باشد...
بعد یک عده فریاد واسلاماه بلند کنند که تو به پسر رهبری نسبت دزدی دادی!
اسلوب این نوع سخن اقتضا میکند هردو سر طیف را بیان کند، در وزان جمله شرطیه که تعلیق در آن جریان دارد نه اسناد.
2. اما درباره پناهیان، او کیست؟
وقتی به #روند_دینداری نگاه میکنم میبینم حلقه وصل مردم و دیانت منبری های اثرگذار هستند:
طیفی دین خود را از مرحوم کافی گرفتند و طیفی از مرحوم فلسفی.
طیفی پای منبر شیخ حسین انصاریان بزرگ شدند و طیفی پای منبر مرحوم فاطمی نیا.
اما طی دو دهه گذشته طیف بسیار زیادی از #بچههای_انقلاب پای منبر پناهیان بزرگ شدند و قد کشیدند.
پناهیان برای شان از اسلام گفت، هم از جمال اسلام و هم از جلال اسلام. پناهیان از نماز خوب گفت، از تشکیلات گفت، از تقوا گفت، از اعتکاف گفت، از تربیت دینی گفت و همه با خوانشی جدید و معمولاً رو به جلو... و شد مایه رشد و ارتقاء طیفی از انقلابیها.
آغاز ماجرای #پیادهروی_اربعین را شاید خیلی ها به یاد نداشته باشند. چه کسی بیشترین محتوا را درباره این مناسک اجتماعی تولید کرد، بيشترين تبلیغ را کرد، سالهای سال رفت و آمد، جماعتی از جوانان را #اربعین با خود برد تا کمکم طعم آن را فراگیر کند.
همین پناهیان سالهای سال #اسلام_سیاسی گفت. از #دوقطبی واقعی گفت، وسط دهها #فتنه از اولین کسانی بود که سینه سپر کرد، فریاد زد، راه تحلیل را باز کرد. همان موقع هایی که بسیاری از منبری های انقلابی در تقیه یا سکوت یا تردید بودند. چقدر مثال یادمان میآید اینجا.
3. همه اینها یعنی پناهیان بی عیب و ایراد است؟ یعنی همه حرف های او درست است؟ یعنی هیچ نقدی به او وارد نیست؟ خیلی روشن است پاسخ منفی است. مسئله در نقد نیست، مسئله سطح واکنش و جنس واکنش است. بدانیم کسی را نقد میکنیم که حداقل دو دهه خطیب و منبری جبهه انقلاب بوده و چند نسل را برای انقلاب رشد داده. حالا نقد کنیم، جدی هم نقد کنیم اما با لحاظ همین نکته.
4. مسئله این است: نقد کنیم هرجا اشکالی بود اما بدانیم چگونه! زدن امثال پناهیان از بیخ و بن، مصداقی از #قدرنشناسی است. خدا از انسانهای #ناسپاس خوشش نمیآید، عقوبت میکند. آخرین مورد پیش روی مان #رئیسی است. همانهایی که امروز علم زدن پناهیان را در دست دارند، چند صباح قبل با همین سبک و سیاق رئیسی را میزدند جماعت #ناسپاسها و اینجا چقدر جای پای #جریان_خاص پررنگ است.
5. این حجم از حمله به پناهیان برای چیست؟ برخی واقعاً دلسوزانه از سر درد نقد میکنند، میدانم #قاطبه بچههای انقلابی اینگونه اند. اما #برخی را میشناسم دردشان چیز دیگری است. نقدشان از روی #احقاد_بدریه است.
نقد کنیم، اما منصفانه و بدون ناسپاسی، همین!
✍حجتالاسلام حسین ایزدی
🔹.............🔹............🔹
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
🔺پست قابل تأمل روح الله مومن نسب در مورد دلیل سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی.
#رئیسی
#هادی_قطبی | عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3989176323Cb21ed1abc9
دستگاه مورد استفاده توسط خلبان هلیکوپتر شهید #رئیسی آیپد اپل بود.
طبق اعترافات اسنودن(۲۰۱۲) اپل مرتبط با NSA است.
حملهی سایبری به پیجرهای لبنان عملیات مشترک NSA+GCHQ+8200 بود!
نتیجه گیری دیر نیست؟
🖋️ سید علیرضا آل داوود
➖➖➖
💥به غرب نباید اعتماد کرد
خستگی ناپذیر.pdf
حجم:
379.5K
🌀خستگی ناپذیر
🔰مقام معظم رهبری: «رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت»
✍️ بررسی برخی از خدمات دولت آقای رئیسی براساس مقاله حجت الاسلام و المسلمین سید رضا فاطمی نیا
#رئیسی
#شهید_جمهور
#منبر_کوتاه
✅ حکمتِ بیان
@hekmatebayan
شهید جمهور منتخب خدا.pdf
حجم:
110.7K
🌀 شهید جمهور؛ منتخب خدا
🔰چگونه منتخب خدا شویم؟!
🔻شهادت تصادفی یا انتخابی؟!
🔻معیارهای گزینش خدا برای شهادت چیست؟
#رئیسی
#شهید_جمهور
#منبر_کوتاه
✅ حکمتِ بیان
@hekmatebayan
✳ وقتی #رئیسی به داد #عباس_معروفی رسید...
رویکرد سیدابراهیم رئیسی در قبال جریانات فرهنگی، ناشران کتاب، رسانهها و آثار روشنفکران سؤالی است که در چند ماه گذشته به اندازه پررنگشدن نامش برای ریاست قوه قضاییه، پررنگ شده است.
خاطرات عباس معروفی با ابراهیم رئیسی بهعنوان دادستان تهران شاید برای خیلی از اهالی فرهنگ و رسانه تکراری باشد، اما با توجه به شایعات اینروزها خواندنی است.
عباس معروفی، نویسنده مشهور مقیم آلمان و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سالهای دهه ۷۰، توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت.
برای امانتداری بخشی از گفتوگوی او با نشریه «الفبا» در شرح ماجرای دیدارش با سیدابراهیم رئیسی را برایتان میآورم:
🔹روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰ بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیم به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیرکل گفت کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آنروز خیلی با من حرف زد و گفت باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یکسو او میدوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.
یکی از غمانگیزترین دورههای زندگیام همین ۱۸ماه تعطیلی گردون بود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام».
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت ۶صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چندبار طول کشید و نوبت من نرسید، بار پنجم، ساعت۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمایید! خودم را معرفی کردم. رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباسِ معروفیِ معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بیشاخ و دُم که هر روز کیهان مینویسه.»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم. هر کار بشه! چون دفترم بازه اما گردون رو توقیف کردن.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سؤال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«۳۳سال»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد و با خنده پرسید: «حتی خانمبازی هم نکردهای!؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری!» ۳۰۰تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری همه گردونها را به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون را دادم و خداحافظی کردم.
هفته بعد، پروندهام به دادگستری ارجاع و گردون تبرئه شد.
#شهابالدین_طباطبایی
#پس_از_توقیف_گردون
#روزنامه_شرق
شماره ۳۳۷۷، چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷
صفحه یک.
@Ab_o_Atash