⭐ لوح | حضرت آیتالله خامنهای ماه مبارک رمضان را «ماه فرصتها» میدانند.👌
در این اطلاعنگاشت ۱۰ توصیه کاربردی رهبر انقلاب اسلامی را برای بهرهبرداری از این فرصت عظیم الهی مرور میکند.🌹
#ماه_رمضان📿
@kheiybar
Tahdir-joze1.mp3
4.13M
تند خوانی قرآن✨
استاد معتز آقایی🎤
#جــزء_یـک
#ماه_رمضان📿
به نیابت از #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کار مومن نشد ندارد ...
صحبت های حاج همت
با صدای او :🎤
سرت رو به خدا عاریه بده
حرکت کن ...✨
#شهید_شاخص_طلائیه💛
@kheiybar
#تجربه_کردید_حتما...⁉️
حاج آقا دولابی(ره):
🌸پیغمبر فرمود هروقت فکر کردی تنها نشستی اگر خوشحال شدی از آن نشستن صلوات📿 بر من بفرست و اگر پکر شدی غصه دار شدی از آن خلوت نشستن نمی دانی
غصهات از چیست استغفارکن...🍁
@kheiybar
YEKNET.IR قسم به روزای روزه داری - مهدی رسولی.mp3
2.52M
قسم به روزای روزه داری
قسم به تشنگی تو آقا😭
قسم به لحظههای اذون و
به خشکی لب روزه دارها
تا جرعه آبی مینوشم آقاجون✋
لبای خشکتون یادم میاد😔
گرمای آفتابو که حس میکنم💔
تن بی سایهبون یادم میاد😭
#مهدی_رسولی🎤
#پیشنهاد_دانلوود👌👌
@kheiybar
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان📙
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسرش
قسمت 1⃣2⃣
ساکش را دادم دستش، سرش را انداخت پایین
گفت : " قول بده ناراحت نشی. "
گفتم : " چی شده مگه؟ "
گفت : " ممکن است به این زودی ها نتوانم بیایم ببینم تان. "😢
گفتم : " تا کی؟ "
گفت : " تا بعد از عملیات. "
ابراهیم که رفت تمام ساختمان های خراب آنجا را گذاشتند برای تعمیر.
کل خانه آن روز ما، با دوتا اتاق و دستشویی و حمام، شاید به اندازه هال خانه امروز مان نبود.☝️
تمام وسایل مان را جمع کردم گذاشتم یک گوشه تا بنایی خرابش نکند.
خانه آقای عبادیان زندگی می کردیم. که بعد ها شهید شد. 🕊
ابراهیم آمد. نه آنقدر دیر که خودش گفته بود.
توی راه برایش می گفتم که چرا آمده ایم خانه آقای عبادیان،
چی شد که خانه هارا دارند تعمیر می کنند،
چی شد که بنا آوردند،
چی شد که همه جا به هم ریخته ست.
ولی انگار نه انگار، توی خودش بود.
کلید را انداخت توی در و در را باز کرد و خانه را دید و
گفت : "چرا خانه این ریختی شده؟ "☹️
گفتم : " پس من تا حالا داشتم قصه لیلی و مجنون برات می گفتم؟ "
بیست و نهم بهمن شصت و دو، زمستان و سرد بود.
هیچ امکاناتی هم نبود و اصلا نمی شد زندگی کرد.😞
خانم عباس کریمی هی می آمد اصرار می کرد شب برویم پیش آنها، توی ساختمان آنها،
ولی ابراهیم می گفت :نه.
می گفت : " دوست دارم امشب را خانه خودمان باشیم، کنار هم. "😌
هرگز آن روز را فراموش نمی کنم. تا ابراهیم کلید برق را زد، نگاه کردم به چهره اش، دیدم گوشه چشمش چروک های زیادی افتاده و پیشانی اش دو سه خط برداشته.😢
بغض کردم، گریه کردم،😔
گفتم : " چی به سرت آمده توی این دو هفته یی که خانه نبودی، ابراهیم؟ "
گفت : " هیچی نگو، هیچی نپرس."
گفتم :" دارم دق می کنم، این خط ها چیه که افتاده زیر چشمت، روی پیشانیت؟ "😭
هیچ وقت بهش نمی آمد بیست و هشت سالش باشه، همیشه به جوان های بیست و دو ساله می ماند.
ولی آن شب، زیر آن نوری که ناگهان پخش شد توی صورتش، دیدم ابراهیم پیر شده است. 😔
دلواپسی ام را زود می فهمید.
گفت : " اگر بدانی امشب چطور آمدم!؟
لبخند زد و گفت : یواشکی.
خندید و گفت :اگر فلانی بفهمد من در رفته ام..... "🙊
دستش را مثل چاقو کشید روی گردنش و گفت : " کله ام را می کند. "😱
انتظار داشت من هم بخندم. نتوانستم. او ابراهیم همیشگی من نبود.
همیشه می گفت : " تنها چیزی که مانع شهادت من است وابستگی ام به شما هاست. "
مطمئن باش روزی که مساله ام را با شما حل کنم دیگر ماندنی نیستم.👌
یا می گفت : " خیلی ها ممکن ست به مرحله رفتن برسند، ولی تا خودشان نخواهند نمی روند. "💔
#ادامه_دارد....
@kheiybar
@shahedaneosve
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ ✨شهید حاج قاسم سلیمانی✨ هدیه به { ح
جمع کل صلوات
🌸6,613🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله💐
❣ #قرار_شبانه
🌸ختم صلوات به نیابت از
✨شهید محمد ابراهیم همت✨
✨شهید حاج قاسم سلیمانی✨
هدیه به {حضرت علی ع،حضرت فاطمهالزهرا سلاماللهعلیها} برای سلامتی و تعجیل آقا امامزمانعج💐
🌺مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت ۲۱🌺
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii