#دقایقی_دیگر
▪️همزمان با اربعین شهادت حضرت اباعبدالله الحسین💔 (ع) و یاران باوفای ایشان، مراسم قرائت زیارت اربعین و عزاداری با حضور رهبر معظم انقلاب در حسینیه امام خمینی برگزار میشود.
▪️این مراسم مطابق دستورالعملهای ستاد ملی مبارزه با کرونا بدون حضور جمعیت برگزار و از ساعت ۱۰ صبح امروز زنده از شبکه هاي صداوسيما پخش میشود.🌹
@kheiybar
امروز را با
نفس گرمتان آغاز مےڪنیم🌱
🍁آنـان همه از
تبار بـاران بودند ،
رفتنــد ولے
ادامـه دارند هنــوز ....💔
#شهیدمحمدابراهیمهمّت
#روزتون_شهدایے🕊
@kheiybar
#احادیث_حسینی
✨حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمودند:
پيروان ما از چهار چيز بىنياز نيستند:
۱- سجادهاى كه بر روى آن نماز خوانده شود
۲- انگشترى كه در انگشت باشد
۳- مسواكى كه با آن دندانها را مسواك كنند
۴- تسبيحى از خاك مرقد امام حسين (ع)✨💔
@kheiybar
#همسرشهیدهمت
میخواستم سفره بیندازم که #حاجی دستم را گرفت گفت «وقتی من میآیم، تو باید استراحت کنی🙂 من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم☺️ » گفتم «من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم یک روز میگفتی میخواهی زنت شریک باشد، حالا میگویی از جایم تکان نخورم » شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره سرش پایین بود🙁 با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت «تو بعد از من سختیهای زیادی میکشی😞 پس بگذار لااقل این یکی دو روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم☺️ »
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت🌹
@kheiybar
#پنجشنبههای_بیقراری
یادی کنیم از عاشقان مهدیعج✋
بپرسیم از آنها نشان مهدیعج💔
باز آینه و سینی و چای و نبات
باز پنجشنبه و یاد شھدا باصلوات
#مزار_یادبود_حاج_همت✨🌸
@kheiybar
👞 کفشاشو نمیبرد
😇داخل حرم
🧐دلیلشو پرسیدم گفت...
🖤#اربعین
🖤#به_تو_از_دور_سلام
🖤#حب_الحسین_یجمعنا
@kheiybar
#حسین_جان
خیر یعنی در_جوانی رفته باشی کربلا☝️
رحم کن بر من #برات_کربلا گم کرده ام😔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله✨
#شب_جمعه💔
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل ششم قسمت 7⃣0⃣1⃣ ابراهیم دوباره رفت به منطقه... ابراهیم که رفت ، دوب
#عاشقانه_به_سبک_حاجهمت😍
فصل ششم
قسمت9⃣0⃣1⃣
چه مشکلاتی برای بچه های ما در این عملیات پیش می آمد...
همت،حاج احمد رودر آغوش کشید و بوسید و اشک بر چهره اش دوید...😭
دل نازک شده ای ابراهیم!🤭
و ابراهیم از شوق فریاد زد:حاج محمود ببین کی اومده؟
و تا چشم بر هم زد، همه دور حاج احمد و آن ها جمع شدند و صلوات فرستادند و از شادی هلهله کردند...☺️✌️
حاج احمد پس از چهار شبانه روز ، از شناسایی برگشته بود!
موفق و شاد و سرفراز مثل همیشه...🤩
حاج احمد چهار شبانه روز در عمق مواضع دشمن، در بلتا و ارتفاعات علی گره زد مانده بود...
روزها به همراه کریم چوپان در شیارهای منطقه مخفی می شد و شب ها با استفاده از اطلاعات بسیار خوبی که از کریم می گرفت، تمام منطقه روقدم به قدم شناسایی می کرد...🍃
و این شناسایی ها آن قدر مهم بود که بعدها عملیات در آن منطقه دقیقا بر مبنای همین شناسایی ها انجام گرفت و باعث شکست سپاه چهارم ارتش عراق در آن منطقه شد...🙃🙂
حاج احمد به محض اینکه به دوکوهه برگشت با همفکری ابراهیم همت و محمود شهبازی ، به سرعت طرح اولیه ی کار در منطقه ی بلتا و ارتفاعات عدی گره زد را تکمیل کرد...😌
ابراهیم که برگشت، ژیلا گفت:
-می گویند دانشگاه ها می خواهند باز شوند...😬
+چه خوب!☺️
-می گویند دانشگاه ها باز شده اند بخصوص رشته ی من...🙊
+خب؟
فصل ششم
قسمت0⃣1⃣1⃣
ژیلا گفت:
-میخوام برگردم اصفهان...😬
+برگردی؟؟نه حالا دیگر من نمیذارم بروی...
-نمیذاری؟؟چرا؟😟
ابراهیم گفت:
+باید بمونی ،بعد با من بیای...😇
-کجا؟با تو کجا باید بیام؟
+لبنان،فلسطین...🙃
ابراهیم کمی سکوت کرد و بعد افزود:راستش می خواهیم برویم قدس روبگیریم!
تو و مهدی باید آن جا هم با من باشید...☺️
ژیلا گفت:
-ولی من میخوام برم دانشگاه، درسم رو تموم کنم...🙍♀
ابراهیم گفت:
+فعلا فکر دانشگاه رو از سرت بیرون کن...🤭
-زیاد نمی مانم.فقط چند واحد مانده ام را پاس میکنم...
فوق دیپلم ام رومی گیرم و برمیگردم!
هر چه ژیلا می گفت،هر چه اصرا می کرد، فایده ای نداشت، ابراهیم قبول نمی کرد!
میگفت نمیشود...☹️
+نمی خواهم!باید بمانی و....
-ژیلا متعجب دوباره بهانه ی عقرب ها
🦂رو آورد...😦
مادرت هم گفت توی این عقرب ها 🦂ماندن برای مهدی خطرناک است...
مخصوصا حالا که کم کم هوا
دارد گرم می شود!😣
+ابراهیم گفت:دلتنگ پدرومادرت شده ای، حق داری!😓
دلتنگ شهر و کلاس و درس و دانشگاه ات شده ای، حق داری اما اگر بتوانی این جا بمانی بهتر است!😞
به هر حال بیشتر همدیگر رو می بینیم! راستش برای من خیلی سخت است که از تو و مهدی خیلی دور باشم...😔
ژیلا گفت:....
#ادامه_دارد...
@kheiybar
.
هرڪس #شبجمعه شھدا را یاد ڪند
شھدا او را نزد #اباعبدالله💔
یاد میڪند
📎 یادشان ڪنیم با ذڪر صلوات تا یادمان ڪنند🌱
#بیاد_شهیدابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا✋
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
شهید مدافع حرمی که برات شهادتش را در آخرین حضورش در پیاده روی #اربعین گرفت!💔 🏴 #قرار_شبانه ختم ص
جمع کل صلوات
🌸10،587🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله 💐🏴
شهیداربعین💔
کاری زینبی(س) کنید و پیام رسان شهدا باشید.☝️
🏴 #قرار_شبانه
ختم صلوات به نیابت از
✨#شهید_میرزا_محمود_تقیپور✨
{هدیه به حضرت زهــرا س}
و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐
☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️
تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
#یابن_الحسن(عج)
من معمای دلم را به نگاه تو فقط حل کردم؛😔
تو بیا تا گره کار جهان باز شود …💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@kheiybar
صبــح است
و بـاز
در پی لبخند
و #معجـــزہ ام✨
تقـدیـر را نگـاه شمـا
تغییـر مےدهـد...😍
#شهید_ابراهیم_همت
#روزتونشهدایی🕊
@kheiybar
#احادیث_نبوی
✨حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
خداوند از اين رو پيامبران را بر ديگر مردمان برترى داد كه با دشمنان دين خدا بسيار با مدارا رفتار مى كردند و براى حفظ برادران همكيش خود نيكو تقيه مى كردند.✨☝️
@kheiybar
بیسیمچی گردانِ حنظله #حاج_همت را خواست. حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
⚡️صدای ضعیف و پر از خش خش…
از آن سوی خط شنیدم که میگوید :
احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام می شود. عراقیها عنقریب می آیند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظی می کنم.💔
😭حاج همت همانطور که به پهنای صورت اشک می ریخت، گفت:
بیسیم را قطع نکن…
حرف بزن.
هرچی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن...😔
📞صدای بیسیم چی را شنیدم که می گفت:
سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید : همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ..✌️
🕊۳۰۰ تن از رزمندگان گردان حنظله درون یکی از کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در می آیند. آنها چند روز رو صرفا با تکیه بر ایمان سرشار خود به مبارزه ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و با عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ...💔
شهید #دفاع_مقدس
#شهید_حسین_یاری_نسب
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
شهیداربعین💔 کاری زینبی(س) کنید و پیام رسان شهدا باشید.☝️ 🏴 #قرار_شبانه ختم صلوات به نیابت از ✨#ش
جمع کل صلوات
🌸5،052🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله 💐
شهید مدافع حرم
اربعین 93 ، در حال واکس زدن کفشهای زائرین پیاده امام حسین علیه السلام.💔
🏴 #قرار_شبانه
ختم صلوات به نیابت از
✨#شهید_هادی_کجباف✨
{هدیه به حضرت زهــرا س}
و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐
☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️
تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاجهمت😍 فصل ششم قسمت9⃣0⃣1⃣ چه مشکلاتی برای بچه های ما در این عملیات پیش می آمد...
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍
فصل ششم
قسمت 1⃣1⃣1⃣
-برای من هم سخت است ولی راستش هم خیلی نگران مهدی ام، هم تنهایی اذیتم می کنه. پدر و مادرت هم رفتند و دوباره من تنها شدم...🤦♀
روزا که تو نیستی همه ش چشمم به دره !😓
ابراهیم لحظه ای رفت تو فکر. بعد گفت: +از تنهایی درت میارم و درآورد...
فردا صبح به عباس ورامینی گفت: که چون زن و بچه اش تنها هستند ، اگر موافق است او همزن و بچه اش را بیاورد اندیمشک.عباس هم خوش حال شد...☺️
زنگ زد تهران وبه همسرش گفت. همسرش هم خوشحال تر از او بچه به بغل خودش را رساند به دزفول و کنار ژیلا ساکن شد...😇
هر دو در یک آپارتمان دواتاقه!
هرکدام در یک اتاق. از آن پس عباس ورامینی و حاج همت هروقت فرصت می کردند با هم به خانه سر می زدند وباهم
بر می گشتند واین رفت وآمدها دوستی آن ها را عمیق کرده بود...🙂🙃
با آن که عباس ورامینی یک سال از حاج همت بزرگتر بود اما عباس درهرکاری او را ولی و بزرگ خویش می دانست ومی گفت : چون او برمن ولایت دارد ،هرچه می گوید، چشم بسته اطاعت می کنم...
یکی دو هفته بعد ،ژیلا دوباره به فکر رفتن افتاد. رفتن به اصفهان و درس خواندن. دوباره نگران مهدی شده بود .عقرب ها بیشتر شده بودند...😢
نگرانی اش را با ابراهیم درمیان گذاشت :
_ شنیده ام دو روز دیگر که بهار بشود، گرم بشود،این عقرب ها خیلی تُپُل مُپُل می شوند و خطرناک تر...😰
ابراهیم زل زد به مهدی. مدتی در سکوت گذشت.
بعد گفت:
+ تو می خواهی به خاطر چندتا عقرب بلند شوی بروی ومرا تنها بگذاری؟
-فقط عقرب ها نیستند. دانشگاه من هم هست. راستش من...
ژیلا آهی کشید . آمد جلوتر ، دست های ابراهیم را گرفت و به خنده گفت:
-همین چند واحد را که گذراندم ، امتحانم را که دادم، خودت بیا، دنبالم بَرَم گردان باشد؟☺️
فصل ششم
قسمت 2⃣1⃣1⃣
ابراهیم دست های ژیلا را لمس کرد وگفت:
+باشد. هر طور راحت تری!☺️
اشک تو چشم های ژیلا نشست و دیگر نتوانست چیزی بگوید...😢
...
همت به بچه های بسیجی نگاه کرد وگفت:
و خدا می داند که او از شما راضی است چون شما هرچیزی که داشتید ،در طبق اخلاص گذاشتید که همان طور که گفته شده شاید در طول جنگ سابقه نداشت که نیرویی حاضر بشود زیر آتش مداوم بایستد و مبارزه بکند بایستد وبجنگد درحالی که نه مهمات به آنها برسد ونه آب. این اختناق واین معیار را نسبت به عملیات های گذشته داشته وتوان می خواهد و صبر می خواهد وبا حوصله و خدا راشکر که در شما وجود داشت وخدا از همه شما راضی باشد که ان شاالله هست...🍃
هرچه توان داشتید در طبق اخلاص گذاشتید طوری که سه شب پیش واحدی از یکی از گردان ها که
می خواستند جابه جا کنند آن بسیجی اش می گفته است نه من می خواهم بمانم و اصرار داشت... غش می کند وبا برانکارد می آوردنش...😬
یعنی یک ترک خط کردن برای یک بسیجی پر جرئت وصلابت ما این قدر سخت و مشکل است!
خداوند از شما راضی باشد ان شاءا... آن طور که دِین تان در این عملیات به اسلام و شهدا ادا کردید، بتوانید در آینده نیز این چنین باشید (الهی آمین)🤲
به علت اینکه این عملیات یک مقدار تاخیر داشت و اکثر شما خسته شدید با اجازه ای که از فرماندهی گرفته شد، تصمیم گرفته شد که به سرعت تسهیلات آماده کنیم که ان شاءا... شما به یک مرخصی و استراحت بروید تایک مقدار این گرد و خاک ازجسم تان دور بشود ویک خستگی از وجودتان رفع بشود لذت این کار شد لازم دانستیم حتما از حرکت یک سلامی خدمت همه شما انسانهای باشرف وباشهام داشته باشیم...
#ادامه_دارد...
@kheiybar