اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
15 #هلیبرن_شرط_فتح_بمو
روز سهشنبه هجدهم مرداد ۱۳۶۲ شماری از فرماندهان عالیرتبهی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران، جهت حضور در یک نشست محرمانه از جانب شورای عالی دفاع به تهران فراخوانده شدند. #محمد_ابراهیم_همت ؛ فرمانده #لشکر۲۷ از جملهی آن دعوتشدگان بود.
در آن جلسه، ابتدا گزارشی از نحوهی اجرای عملیات والفجر-۳ توسط محسنرضایی ارائه و سپس در مورد گزینش دو منطقه برای انجام عملیات بعدی، تصمیمگیری شد؛ یکی عملیات در محور بمو- دربندیخان و دیگری در دشت شیلر. حسب قراین موجود؛ بهنظر میرسید آقایان سیّدعلی خامنهای؛ رئیس و اکبر هاشمیرفسنجانی؛ سخنگوی شورایعالیدفاع متفقاً به این نتیجه رسیدهاند که مأموریت عملیات در محور بمو-دربندیخان را، به لشکر خطشکن محمّدرسولالله (ص) محوّل نمایند.👌
هفده روز پس از برگزاری آن جلسهی شورایعالیدفاع، محمّدابراهیمهمّت؛ ضمن نشست توجیهی روز جمعه چهار شهریور ۱۳۶۲ در اردوگاه #قلاجه برای فرماندهان تیپهای عمّار، سلمان و ابوذر و نیز فرماندهان گردانهای لشکر۲۷، مهمترین سرخط دیدار خود با اعضای شورایعالیدفاع را، اینسان بازروایی کرد:👇
«... وقتی در جریان مقدمهچینی برای کار در این منطقه، به جلسه شورایعالیدفاع در نهاد ریاستجمهوری رفته بودم، آنجا آقای خامنهای و آقای هاشمی گفتند در این منطقه، هیچ یگانی به جز لشکر۲۷ قادر نیست عمل کند. بعد هم از من پرسیدند: آیا شما میتوانید این مأموریت را انجام بدهید؟! بنده پاسخ مثبت دادم. بعد هم آمدیم و کارِ شناسایی دقیقتر در محور بمو-دربندیخان را شروع کردیم. البته از همان روز اول؛ کل بار مسؤولیت مأموریتهای شناسایی در اینجا، بر دوش برادران واحد اطلاعات-عملیات لشکر۲۷ قرار داشته است».🌹
از جمله اهداف تعیین شده برای اجرای عملیات در محور بمو-دربندیخان، انفجار تونل قاشتی و سد دربندیخان جهت غرقکردن شهر خانقین و تهدید شهرِ بغداد بوده است. عملیات دشواری که طرحریزی و اجرای آن، به رزمندگان #گردان_تخریب_لشکر۲۷ محوّل شده بود.جعفر جهروتیزاده، فرمانده گردان تخریب لشکر میگوید: تأسیسات سد، در دامنهیجنوبی زیمناکوه مستقر شده بود. آنها به شکل گستردهای روی زیمناکوه پایگاه داشتند. سنگرهای کمین در شبِ آنها تا ارتفاع برددکان کشیده میشوند. در سمت پایین هم، چنین اوضاعی حاکم بود. بعثیها تا بالای کوه بمو هم یگان و سنگر داشتند، با این حساب؛ آنها در کل منطقه دیده میشدند. به دستور #حاج_همت، باید تمام طرحهای متعدد بررسی میشد، و برای مسائل موجود، جوابهای قاطعی بهدست آورده میشد.
این در حالی بود که اگر آب پشت سد رها میشد، از خانقین تا حومهی شرقی بغداد، به ویرانهای مبدّل میشد، یکپنجم برق عراق قطع میشد، سپاه دوّم عراق متلاشی میشد، عقبهی جبههی میانی عراق زیر آب فرو میرفت.❌
📸 سردار جانباز سرافراز سپاه اسلام، فرمانده همیشه پیروز #گردان_تخریب #لشکر۲۷_محمد_رسول_الله حاج #جعفر_جهروتی_زاده🌹
#عملیات_والفجر4کوهستان_آتش🔥
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
25 #اینقدر_هی_نگویید_بزمرده_بزمرده 😠
#سعیدقاسمی میگوید:
«... مشکلاتی که در روند انجام شناساییهای #بمو داشتیم، سرانجام منجر به آن شدند که بچّههایی مثل: #مجید_زادبود ، حجت معارفوند، احمد استادباقر، و...با #حاج_همت زاویه پیدا کنند و علناً در مقابل دیدگاههای او، موضع بگیرند.
اگر اشتباه نکنم؛ صبح روز دهم مهر ۶۲ بود که دستجمعی برای زدن حرفهایمان به حاجی، به قلّاجه رفتیم. در آن جلسه؛ حرف ما بچّههای اطلاعات عملیات با #حاجهمت این بود که آقاجان؛ خودمان در جریان ماموریتهای شبانهای که توسط تیم های دو سه نفره انجام میدهیم، با هزار مصیبت از این صخرهها و ارتفاعات بالا می کشیم، چطور میخواهیم شب عملیات آن همه نیروی بسیجی را از این معبرهای تنگ و صعبالعبور، حرکت بدهیم؟ چابکترین افراد ما از قبیل شیخاحمد؛ به زحمت خودشان را از تیغههای صخرهای و دیوارههای سنگی اینجا و راهکارهایی مثل بُزمُرده عبور میدهند،☝️ با چه مبنایی فکر میکنید یک گردان بسیجی بتواند از چنان راهکارهایی بگذرد؟ این بچّهها میگفتند: با توجّه به جنس نیروهای پیادهی بسیجی گردانهای لشکر که عموماً هیچ سابقه و تجربهای از زندگی و جنگیدن در کوهستان را نداشتند، این محور؛ جای مناسبی برای انجام چنان عملیات کوهستانی پیچیدهای نیست. میترسیم عمدهی نیروها در این راهکارها، بیخود و بیجهت بسوزند. با توجّه به تمام این ملاحظات منطقی، چرا اصرار دارید که در اینجا عملیات بکنیم؟
در جواب آنها؛ #همت میگفت: 👇
...اینقدر هِی نگوید بزمرده، بزمرده! الان سه ماه آزگار است در قلّاجه، فرمانده گردانها با اجرای مانورهای کوهستانی هفتاد و دو ساعته، نیروی بسیجی ما را جوری پرورش دادهاند که هر کدام آنها، شدهاند یک شیر کوهی! ندیدید توی #والفجر۳ ، بسیجیهای گردان کمیل و گردان مقداد ما، چطور کلّهقندی ۳۴۳ را گرفتند و آن سرهنگ جاسم بعثی را اسیر کردند و شاخ بعثیهای پدرسوختهی تیپ ۴۱۷ کوهستانی صدّام را شکستند؟ حالا شما لاشیهی آن بُزِ مرده را به رخ من میکشید؟! 😒
نبینم دیگه کسی بگوید بزمرده، بزمرده!
بچّهها وقتی دیدند با حاجی نمیتوانند کنار بیایند، دنبال راهکارهای دیگر رفتند. آنها از آن به بعد؛ دیگر فقط سر آن داشتند تا به هر نحوی که ممکن بود، جلوی اجرایی شدن طرح عملیات در بمو را بگیرند.»☝️
#عملیات_والفجر4کوهستانآتش🔥
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
32 #اصطکاک_اطلاعات_عملیات_با_حاجهمت
🟢 ناگفته نماند، پالسهای منفی ارسالی از طرف بعضی از فرماندهان لشکرهای سپاه به فرماندهان ارشد قرارگاه، در برگزاری آن دو جلسه بیتأثیر نبود. به غیر از آقا مهدیباکری که واقعاً برای شرکت در عملیات در هر محور و با هر شرایطی آمادگی داشت، مابقی فرمانده لشکرهای سپاه، نسبت به طرح مانور بمو اعتراض داشتند. به همین خاطر، #همت انتظار نداشت بچّههای واحد اطلاعات-عملیات لشکرِ او هم، دور از چشمش پیش محسنرضایی بروند و در مقابل طرح مانوری موضع بگیرند که حاجی شش ماه آزگار برای طراحی آن زحمت کشیده بود.🌹
حالا دیگر همّت احساس میکرد، از همه طرف- چه فرماندهان ارشد سپاه، چه فرمانده لشکرهای دیگر و از همه بدتر؛ بچّههای دستپرورده خودش در اطلاعات #لشکر۲۷ - به اعتماد او خیانت شده و در نتیجه؛ حال و روز بوکسوری را پیدا کرده بود که در گوشهی رینگ گیر افتاده و نه راه پس دارد و نه راه پیش!
شخصاً الآن که به گذشته نگاه میکنم، معتقدم در آن مقطع ششماهه، واقعاً به #حاج_همت فشار زیادی وارد آمد. از یک طرف؛ هر روز باید میرفت و راهکارهای شناسایی محور بمو-دربندیخان را شخصاً چک میکرد و نسبت به جزئیات و نقاط قوّت و ضعف هر کدام از آنها توجیه میشد. از طرف دیگر؛ باید مدام به ایرادهای وارد و ناوارد مسؤولین قرارگاه نجف به طرح مانور خودش پاسخ میداد☝️. از طرف دیگر؛ باید فرماندهان سایر لشکرها را هم توجیه میکرد. از همهی اینها مهمتر؛ هر چند وقت یکبار میرفت به اردوگاه قلّاجه و برای بسیجیهایی که مدّت مأموریت سهماههشان تمام شده و برای مراجعت به تهران بهانه میگرفتند، سخنرانی توجیهی میکرد. به هزار و یک جور زبانریزی، قربان صدقهشان میرفت و نازشان را میکشید، تا بمانند و عملیات را انجام بدهند.
حالا در چنین وضعیتی، همّت میبیند قرارگاه به او میگوید: اجرای عملیات در بمو؛ به آن سهل و آسانیهایی هم که تو میگفتی نیست! اینکه دیگر حرف ما نیست، حرف مسؤولین واحدهای طرح و شناسایی و اطلاعات-عملیات لشکر خودت هست. نیروهای تیمهای شناسایی تو میگویند در منطقه بمو نمیشود عملیات کرد. خودشان آمدند و توی قرارگاه، این حرفها را با سند و از روی نقشه و کالکهای دقیق، به ما زدند... خب؛ راستش گمانم در همین برهه بود که آستانهی تحمل #همت به زیر صفر رسید و او که مظهر بردباری و مدارا در حد اعلاء بود به طور علنی با نیروهای واحد اطلاعات-عملیات لشکرش اصطکاک پیدا کرد».✅
#عملیاتوالفجر4کوهستان_آتش🔥
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
به دستور متوسلیان به سرعت وسایل و تجهیزات تیپ جمع آوری شد و صبح روز جمعه بیستم خرداد ۱۳۶۱ یعنی یک روز پیش از عزیمت به سوریه نیروها در پادگان امام حسین علیه السلام گرد آمدند.سعیدقاسمی ؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات #تیپ_۲۷ می گوید:«هیچوقت فراموش نمیکنم. قریب به هزار نفر بودیم؛ حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر سپاه، و مابقی، بچّههای تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطهی زمین صبحگاه پادگان امام حسین (ع) صف کشیده بودند.در مقابل ما و روی جایگاه، علاوه بر حاج احمد و #حاج_همت تیمسار ظهیرنژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم اَحدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند.حاج احمد در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجانانگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهرهای برافروخته و لحنی حماسی گفت:برادران، این راه، راهی بیبازگشت است! کسی که با ما میآید، باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازهی هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه میگذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با اسرائیلیها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اوّلین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود. حاج احمد با حرفهایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچّهها با وصیتنامههایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق میریختند. پادگان از فریادهای«یاحسین» بچّههای سپاهی و ارتشی به لرزه در آمده بود. حتی به چشمهای احمد، #همت و تیمسار ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود.بعد از وداع با نیروها،قرار شد که فردای آن روز، حاج احمد خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی سوریه شود.»
📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای #همپای_صاعقه ، به قلم گلعلی بابایی - حسین بهزاد ، با تخلیص و اختصار از صفحات نورانی ۷۷۴، ۷۷۵ و ۷۷۶.
#بیست_و_یکم_خرداد_1361
#سالروز_اعزام_لشکر_محمدرسولالله_به_لبنان🌹
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar