eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیمْ🌹🍃 |•
🕊💌🌱 • ‏﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ [الملك : آية ١] • • ʝסíꪀ↷ ¦ http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34 ¦
- ڪسے ڪہ محبتــِ اورا پرنڪرده استــ دیگــر محبتــ چہ ڪسے اورا سرشار مے ڪند ♥️🌱 ʝסíꪀ↷ ¦ http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34 ¦
ازآیت‌الله‌بهجت(ره)پرسیدند: آیاآدم‌گناهکارهم‌میتواندامام‌زمانش‌را‌ببیند؟ جواب‌دادند: هم‌امام‌زمانش‌رادید ..! امانشناخت . . . http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
😔 تصویر باز شود .... @shohadae_sho
🌸 جوانی موبایلش را که کنار قران گذاشته بود یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل " قران سوالی ازموبایل میکنه " چرا اینجا انداختنت ؟ 📱موبایل:این اولین بار است که منو فراموش میکنه 📖قرآن : ولی من که همیشه فراموش میکنه 📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من 📖قرآن:منم همیشه بااون حرف میزنم ولی ان نه گوش میده ونه بامن حرف میزنه 📱موبایل:آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم.. 📖قرآن:منهم پیام و بشارتهای دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند 📱موبایل:از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضررباز هم منو ترک نمیکنه.. 📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ،از من دوری میکنه 📱موبایل:از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه 📖قرآن:من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه.. دراین بین صدای پا ی جوان امد که " موبایلم یادم رفته 📱موبایل: با اجازه شما ،اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه.... 📖 "" منهم قیامت به خدایم شکایت میکنم وعرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا ای مسلمانان والله قرآن مهجور مانده... در نشر این پیام کوشا باشید.. ان شاءالله دلهای هممون به نور منور باشه ❤❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله مجتهدی ⁉️ عدم توفیق در انجام عبادات چیست؟
به شناخت علاقه مندی؟! ✝ میخوای بدونی تو چه تحریفای صورت گرفته ؟!🤔 کانال تخصصی مسیحیت شناسی https://eitaa.com/joinchat/2257059889Cab01db6160 🌹🌹👆👆 .
📖°•. 🌾°•. 🌹°•.شهیدےڪـہ‌نمـاز‌نمےخواند••• 🤔😲😟😳🤭😨 ••• زمان اعزام به کمین فرا رسید. با یکدیگر به سوی سنگر کمین رفتیم، بیست‌وچهار ساعت مأمور شدیم؛ با چشم خودم دیدم که نماز نمی‌خواند. توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر حرف را باز کنم. هر چه تقلا کردم تا بتوانم حرفم رو شروع کنم، نشد. هوا تاریک شده بود و تقریباً هجده ساعت بدون حرف خاصی با هم بودیم. کم‌کم داشتم ناامید می‌شدم که بالاخره دلم را به دریا زدم. و گفتم: «تو که واسه خاطر خدا می‌جنگی، حیف نیس نماز نمی‌خونی؟! اشک توی چشم‌های قشنگش جمع شد، ولی با لبخند گفت: «می‌تونی نماز خوندن رو یادم بدی؟» گفتم: «یعنی بلد نیستی نماز بخونی؟» در جوابم گفت: «نه تا حالا نخوندم…» طوری این حرف را رُک و صریح زد که خجالت کشیدم ازش بپرسم برای چی؟ همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره‌ دشمن، تا جایی که خستگی اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم. توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر بعدی با قایق پارویی آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره‌ای توی آب خورد و پارو از دستش افتاد. ترکش به قفسه سینه و زیر گردنش خورده بود، سرش را توی بغلم گرفتم.‌ با هر نفسی که می‌کشید خون گرم از کنار زخم سینه‌اش بیرون می‌زد. گردنش را روی دستم نگه داشته بودم، ولی دیدم فایده‌ای نداشت. با هر نفس ناقصی که می‌کشید، هق‌هقی می‌کرد و خون از زخم گردنش بیرون می‌جهید. تنش مثل یک ماهی تکان می‌خورد. کاری از دستم ساخته نبود و فقط داشتم اسم خانم حضرت زهرا(س) را صدا می‌زدم. چشم‌هایش را نگاه می‌کردم که حالا حلقه‌ای خون تویشان جا گرفته بود. خِرخِر می‌کرد و راه نفسش بسته شده بود. قلبم پاره‌پاره شده بود. لبخند کم‌رنگی روی لبانش مانده بود. در مقابل نگاه مطمئن، مصمم و زیبایش، هیچ دفاعی نداشتم. کم آورده بودم، تحمل نداشتم. آرام کف قایق خواباندمش و پارو را به دست گرفتم که دیدم به سختی انگشتش را حرکت داد و روی سینه‌اش صلیبی کشید و چشمش به آسمان خیره ماند. پایان• [حیدر کرار]
🔴 سمیرا مقدسی، وكيل پایه يک دادگستری: 🔹اسلام میگه حدود روابط محرم نامحرم رعایت شه بهش برچسب دین متحجر می زنید. 🔹وقتی پاتون به دادگاه خانواده میفته و روابط پنهانی که از روشنفکر بازی سرچشمه گرفته و باعث فروپاشی خانواده شده رو می بینید متوجه میشید که شما 🔹"مو میبینید و اسلام پیچش مو" #پویش_حجاب_فاطمے #حجاب
•| بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیمْ🌹🍃 |•
ذِکرِ إِمروز: 🍃 {إی‌پروردگارِ‌جهانیان} ۱۰۰مَرتَبِہ...
🕊💌🌱 • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ [محمد :آية ٧] • • ʝסíꪀ↷ ¦ http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34 ¦
Narimani-ma-basijiha (1).mp3
5.81M
شور شهدایی 😍✌️ ✨ما بسیجیها پیرو خط دین و قرآنیم ✨تا ابد پای عهد دلهامان با شهیدانیم 🎤🎤 سید رضا نریمانی حتما بشنوید👌 مبارکمون باشه 🌷😇🌷 @shohadae_sho
💫به هرحال در زندگی مشترک انسان همسر و همسفرش را می‌شناسد. از خصیصه‌ها و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! خب آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند؛ همگی گویای این حقیقت بود. ✨همیشه می‌گفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم برای دنیا و آخرتم کافی است. در بسیاری موارد با هم در موارد مختلف بحث و گفتگو می‌کردیم و بهتر بگویم تذکره می‌کردیم و به آرامش معنوی می‌رسیدیم که بسیار لذتبخش بود. 💫همیشه می‌گفتند: من از خداوند رفیق تذکره می‌خواستم. از خدا می‌خواستم همسرم رفیق تذکره‌ام باشد.خدارا شکر زندگی با آقا وحید بهترین تجربه‌ی عمرم بود. ✍روایتی از همسر 🌹 @shohadae_sho
✨در اقوام چند خانواده یتیم بودند . علی خیلی به آنها سر میزد . 💫 برای برطرف شدن مشکلات نیت میکرد ودر قلکی که برای این خانواده ها گذاشته بود مقداری پول می ریخت و هرماه قلک را باز می کرد و هزینه را به آنها می داد. ✨هر سال عید بعد از تحویل سال اولین عید دیدنیمان با این خانواده ها بود . در این دیدارها علی کاری می کرد که آنها خوشحال شوند. 💫یک روز از من خواست که اگر روزی شهید شد این کارش را ادامه دهم. ✍روایتی از همسر 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ @shohadae_sho ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
خشتـــ بهشتـــ
🌹بسـم رب الـشهـدا و الصـدیقـین🌹 ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ شهیـــد مــدافع حـرم مصطفی صـدر زاده ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ 🌼نام و نام خانوادگی:مصطفی صدرزاده 🌼نام پدر:محمد 🌼نام جهادی:سیدابراهیم 🌼محل تولد:خوزستان-شوشتر 🌼تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ 🌼تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ 🌼محل شهادت:سوریه 🌼ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان ــــــــــــــــ♦️ــــــــــــــــــ 🌼وضعیت تاهل:متاهل 🌼تعداد فرزندان:دو فرزند-یک دختر و یک پسر 🌼تاریخ ازدواج:۱۳۸۶ 🌼اولین دیدار باهمسرشان:یکی از دوستان شهید همسرشان را به ایشان معرفی کردند اما در یک پایگاه و مسجد فعالیت میکردند 🌼چهارسال در حوزه امام صادق(ع)درس خواندند 🌼دانشگاه محل تحصیل:دانشگاه ازاد تهران 🌼رشته:ادیان و عرفان 🌼شغل:آزاد 🌼همسر شهید:در روز خاستگاری بجای اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من همسنگر میخواهم 🌼ارادت خاصی به حضرت عباس (ع)داشت 🌼دغدغه اش کارفرهنگی بود گویی تمام زندگی اش فعالیت های فرهنگی بود 🌼همسر شهید:بارزترین خصوصیت اخلاقی مصطفی عاطفی بودنش بود ـــــــــــــــ♦️ــــــــــــــــــ 🌹اولین اعزام:سال۹۲ 🌹تقریبا دوسال نیم در سوریه بودند که ۸بار مجروح شدند 🌹آخرین اعزام:چهارشنبه۲۰مرداد 🍁شهید دوبار با رزمندگان عراقی به جبهه نبرد رفت و در ماموریت دوم با رزمندگان فاطمیون آشنا شدند و از آن پس به عنوان یک نیروی افغانی به سوریه رفتند 🌹آقا مصطفی یکی از رزمنده های مورد علاقه سردار سلیمانی بود؛به گونه ای که سردار میگوید من عاشقش بودم 🍁شهید در شب حنابندان یا همان شب قبل از عملیات پیش بینی شهادتشان را کرده بودند که بخاطر این قضیه اخطار به اخراج از سوریه را به ایشان داده بودند زیرا این موضوع را تضعیف روحیه رزمندگان میدانستند 🌷یک اتفاق عجیب:پیکر شهید بعد از۷؛۸روز هم خونریزی داشت که مجبور شدند دوباره پیکر را غسل دهند.انگار خدا میخواست شرایطی فراهم اورد که فاطمه بتواند بهتر پدرش را ببیند 🌷اتفاقی عجیب:وقتی قران را بعد از اینکه تلقین خواندند بر روی صورت شهید گذاشتند شهید برای مدتی اندک چشم ها و دهانشان را بازکردند 🌷مصطفی در ظهر تاسوعا در۲۹سالگی به فیض رفیع شهادت نائل امد. ـــــــــــــــ📜ــــــــــــــ برشی از وصیت نامه ـــــــــــــــ📜ــــــــــــــ اگر میخواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سربزنید‌،زندگینامه شهدا را بخوانید و سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید سخنان حضرت آقا را حتما گوش دهید 🍂ــــــــــــشهادتــــــــــــــ 🍂 @shohadae_sho
°●•🥀•●° درنگاهت‌چیزیست‌کھ‌نمیدانم‌چیست؟! مثل‌آرامش‌بعدازیڪ‌غم... مثل‌پیداشدن‌یڪ‌لبخند... مثل‌بوۍنم‌بعدازبارآن... درنگاهت‌چیزیست‌کھ‌نمیدانم‌چیست..‌.! امااین‌راخوب‌می‌دانم‌ هرچه‌که‌هست‌ من‌بھ‌آن‌محتاجم...💔 💛🌿 @shohadae_sho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا