eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.7هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
200 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
به طوری که تنها در یک مورد، دلالیِ و را برعهده داشتند؛ این قرص‌ها برای سال‌های متمادی در صدر لیست پرفروش‌ترین قرص‌های ضدبارداری کشور قرار داشت و در حالی که حاوی ماده خطرناکی به نام « » هستند، احتمال سکته مغزی را چند برابر می‌کنه. ، صندوق جمعیت بین‌الملل ذیل «مرکز عملیات‌های نظامی و غیرنظامی آمریکا» و تحت مدیریت پنتاگون فعالیت می‌کنه. در بحبوحه افزایش عمق و دامنه تحریم‌ها در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی علیه کشورمون، سرنوشت و اغمای طولانی مدت برجام، جبهه جنگ جمعیتی چندان مورد توجه مسئولان کشور نیست. بنده در بارها در قالب استوری پروژه های دشمن رو شرح دادم و گفتم هسته ای بهانه هست، راه انداختن داعش بهانه است، جنگ های اطلاعاتی بهانه است. چون آمریکا و کشورهای غربی تیریلیون_تریلیون دلار خرج کردند تا زنان جامعه خودشون و بکشونن توی خیابونا، مردهارو هم بی غیرت کنند، دائم غرق در فساد باشند و... تا سیاستمدارانشون به هرجایی که میخوان لشکر کشی کنند و مردم غرق در هوس متوجه نباشند، که سیاسیون جامعه شون دارند چه غلطی میکنند. حالا بیاید برید در غرب ببینید دارند چیکار میکنن! سیاسیون ورشکسته غربی دارند میلیون ها دلار خرج میکنند تا زن ها رو مجددا برگردونن داخل خونه ها یا مهدکودک ها تا به خانواده هاشون برسن و دور از فساد باشند. حتی یکی از مشاورین و جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود نوشته بود: ما موفق شدیم چادر مشکی زن ایرانی را به چادر توری و گلدار تبدیل کنیم. چادر توری و گلدار زنان مسلمان را به مانتو تبدیل کنیم! مانتو های بلند را به مانتوهای رنگین، تنگ و خیلی کوتاه.  اکنون از حجاب یک زن مسلمان فقط یک روسری مانده است. آنان از اینکه با نامحرمان ارتباط داشته باشند، شرمنده نیستند! از این شرمنده اند که در محیطی نتوانند با نامحرم ارتباط مستقیم برقرار کنند. اگر ما بتوانیم این روسری را هم از خانم های ایرانی بگیریم، چیزی از اسلام و انقلاب در ایران باقی نخواهد ماند!! خانوم های محترم، بدونید که آماج دشمن اول از همه شماها هستید. مخاطبان محترم ، بارها هشدار دادم که جنگ نفتی و هسته ای بهانه هست. در همین زمینه سیاستمدار کهنه‌کار و مشاور امنیت ملی سابق امریکا به همفکران خودش توصیه می‌کنه: «از فکرکردن به حمله پیش‌دستانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران اجتناب کنید و گفت‌وگو‌ها با تهران را حفظ کنید و بالاتر از همه بازی طولانی‌مدتی را انجام دهید، چون زمان آمار‌های جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.» این اظهارنظر نشان میده که الگوی جمعیتی در کشورمون و تغییرات اون تا چه حد برای آمریکا مهم هست و چقدر دقیق رصد میشه. فقط یک نکته عرض کنم: شیعیان امیرالموئمنین، بیخ گوش شما در سیستان و بلوچستان و... بعضی فرقه ها حتی نون ندارند بخورند، اما از هر زنی 5 الی شش تا بچه میارن! علیرغم اینکه برحق نیستند اما باور دارند خدا روزی رسان هست! فقط خواستم بگم شیعیان عزیز، خطر بیخ گوشتون هست. مشکلات معیشتی هم بهانه هست. همین! مخاطبان محترم لطفا عجله نکنید. بگذارید من بهتون اطلاعات مهمی رو بدم تا بدونید در پشت پرده ی تمام اتفاقات امنیتی و اطلاعاتی و نظامی چه چیزی وجود داره! به موقع ما به اعترافات متهمین میرسیم. آمریکایی ها برای به ثمر رساندن راهبرد‌های دکترین امنیت ملی خودشون، حتی لحظه‌ای آرایش جنگی‌شون رو  به هم نمی‌زنند و در این راه از هیچ مهره‌ای نمی‌گذرند؛ اونم اگر مهره‌ای به کارآمدی که از دهه ۵۰ تا قبل از دستگیری در زمینه‌های مورد علاقه ایالات متحده در کشورمون تحرک داشته و در دوره‌ای حتی بیخ گوش دولت جمهوری اسلامی فعالیت می‌کرده. بخش قابل توجهی از فعالیت‌های به سال ۱۳۷۳ و اجلاس جمعیت و توسعه قاهره برمی‌گرده. سالی که در اون برخی مسئولین احمق و نادان از ایران که عازم اون اجلاس بودند تعهد دادند که رشد جمعیت کشور رو به صفر برسونن!!! این تعهد تا سال ۲۰۱۴ وجود داشت و بعد از اون در قالب قطعنامه توسعه پایدار تمدید شد که ته اون قطعنامه منجر شد به ! . اما پروژه بعدی که این شبکه روی اون کار میکرد، ترویج بی بند و باری بود.. مثلا به زنان و دختران پول میدادند تا فلان مانتو و رنگ سال رو که این شبکه نفوذی تعیین میکرد بپوشند تا در خیابون ها و جلوی دانشگاه ها و معابر عمومی، یک مسیر خاص وَ نسبتا طولانی رو  10 مرتبه برن و بیان تا همه اونارو ببینن. این طرح هم شکست خورد و اون افراد دستگیر شدند.
فقط از همین جا به دشمنان این مردم و این کشور هشدار میدم که برای آزادی و تلاش نکنند. چون آزادی نمازی ها غیر قبال ممکن و غیر قابل مذاکره است. خب این از خاندان نمازی که من قطره ای از دریارو براتون گفتم. آخرین نکته رو درمورد این ها بگم. پری نمازی پس از انفجار در یکی از سات های هسته ای فرار کرد. اینم بگم که شوهر یعنی همزمان با کودتای مخملی علیه ایران در سال 88 به کشور برمیگرده، اما افسران اطلاعاتی گمنام آقاجانمان حضرت مهدی روحی فدا این شخص رو دستگیر میکنند. حتی در دادگاه عناصر اغتشاش در سال 88 با لباس زندانی وارد دادگاه شد و در کنار دیگر متهمان نشست. اما متاسفانه به دلیل نفوذ و ارتباطی که در بین عناصر قضایی و مسئولین کشور داشته تونسته به زندان نره و از ایران فرار کنه !!! در سال 1394 پس از بازداشت سیامک نمازی در ایران، محمدباقر نمازی که برای رسیدگی به پرونده پسرش به ایران اومده بود دستگیر میشه. به این ترتیب یکی از مهره‌های مهم شبکه نفوذ در ایران به تور دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی می افته.  این، تنها بخشی از اقدامات صورت گرفته توسط خانواده نمازی در ایران برای پیاده‌سازی نفوذ و شبکه‌سازی در حوزه جاسوسی از کشور، هست. باقر نمازی و فرزندش الان در بازداشت هستند.. برای هرکدوم ده سال حبس تعیین شده. البته اینم بگم که به دلیل وضعیت بد جسمانی در زندان نیست و به دلیل کهولت سن طبق نظر پزشک و نظر سیستم امنیتی و قضایی ایران در خارج از زندان در خانه های امن زیر نظر سربازان گمنام امام زمان نگه داری میشه و چپ و راست هم به غلط هایی که کرده اعتراف میکنه. خب از این موضوع بیایم بیرون.. همه اینارو گفتم تا همین یک جمله رو بگم... دکتر افشین عزتی به وارد کردن اون قطعات آلوده به ویروس استاکس نت توسط شرکت آتیه بهار و همکاری با پری نمازی هم اعتراف کرد. اون روز تصمیم گرفتم بعد از بازجویی برم دنبال همسرم تا باهم بریم بازار. البته اون نمیتونست راه بره. برای همین با خواهرش داخل ماشین نشستند. ماشین و جلوی یه مغازه ای پارک کردم، رفتم داخل یه عروسک فروشی. اون شب تولد دختر دکترافشین عزتی بود و افشین خیلی ناراحت بود که در تولد دخترش حضور نداره. از طرفی به دخترش قول خرید هدیه داده بود. برای دختر افشین عزتی یه عروسک خرس شاسخین بزرگ قرمز رنگ خریدم. بعد از خرید اون شاسخین، اومدم بیرون و بردمش گذاشتم روی صندلی عقب ماشین. با فاطمه زهرا و خواهرش مهدیس رفتیم سمت خونه دکترعزتی. وقتی رسیدیم، شاسخین و گرفتم رفتم سمت خونه دکتر عزتی پر حاشیه!! زنگ زدم، وقتی خانومش فهمید منم درو باز کرد فورا اومد بیرون... دیدم داره نفس نفس میزنه.. گفتم: +اجازه هست یه لحظه بیام داخل، این هدیه رو بزارم روی پله ها !! همونطور که استرس داشت و نفس نفس میزد...ازم پرسید: _شوهرم کجاست آقای سلیمانی؟ +بعدا عرض خواهم کرد.. اول بفرمایید اجازه هست بیام داخل؟ رفت کنار، وارد خونه شدم، دیدم دخترش روی پله ها نشسته.. رفتم سمت اون دختر زیبای کوچولو که کمتر از 4 سال سنش بود.. بهش گفتم: «سلام بِهتا خانوم، خوبی عموجون؟ من دوست بابا افشین هستم! این عروسک و بابات فرستاده و گفته کادوی تولدته! شاید یه کم سرش شلوغ باشه و نتونه برسه به تولدت، برای همین ازم خواسته کادویی که برات خریده رو بیارم تحویلت بدم.» عروسک و گذاشتم کنارش روی پله، بعد ازش یه عکس گرفتم. معلوم بود خیلی خوشحال شده. برادرش آریا هم کم سنی نداشت و ازش شاید دوسال بزرگتر بود اومد سمتم، باهاش سلام علیک کردم و علیرغم اینکه تولدش نبود اما بهش یه خودکار هدیه دادم. اومدم برم دیدم همسر دکتر افشین عزتی داره نگام میکنه... خواستم بدون اینکه چیزی بگم فقط خداحافظی کنم... اما چیزی رو که انتظار داشتم بهم گفت... _شوهر من کجاست؟ همینطور که سرم پایین بودم گفتم: +خانوم، من نمیتونم توضیحی بدم خدمتتون... فقط لطف کنید به اون شماره ای که دادم و مربوط به همکاران من هست انقدر زنگ نزنید.. چون جوابی دریافت نمیکنید. _آقای محترم، این حق منه که بدونم... نزاشتم حرفش تموم بشه و خداحافظی کردم درو بستم اومدم بیرون..سوار ماشین شدم و فوری از اون محل دور شدم. با فاطمه و خواهرش مهدیس کمی توی خیابونا گشتیم تا شب بشه! وقتی شب شد جلوی یه رستوران برای شام خوردن ایستادم، اما چون حال خانومم زیاد مساعد نبود و نمیتونست پیاده بشه، شام و گرفتم اومدم داخل ماشین با خواهرش سه تایی غذامون و همون داخل ماشین خوردیم. ساعت حدود 10 شب بود که خانومم و خواهرش و رسوندم خونه، اما خودم مجددا برگشتم اداره. ✅ هرگونه کپی و استفاده فقط با ذکر منبع و لینک و نام صاحب اثر مجاز است. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
43.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پس از ورود به ایران. ضمنا، این کلیپ حاوی لحظاتی از بازجویی وی در خانه های امن مربوط به یکی از سرویس های اطلاعاتی کشور در شمال ایران و دیگر مناطق میباشد. ✅ @kheymegahevelayat
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
❤️ همه باهم دعای فرج حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زمزمه کنیم.❤️ 🌸إلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌹 🌸أولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ 🌸ففَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ🌹 🌸اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ 🌸يا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 🌹 يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌹 🌹یاصاحب الزمان...🌹 🌸تا نیایی گره از کار بشر وا نشود🌸 @kheymegahevelayat
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 هر روز یک آیه از قرآن هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ (فاطر/٣) آیا آفریننده ای غیر از خدا هم هست ؟ ➖➖➖➖➖➖ علیه السلام: ‌ 🌱پستی آن است که نعمت را سپاس نگویی.🌺 ‌ 📚تحف العقول، ص ۲۳۳🍃 @kheymegahevelayat
ای آسمان گرفتی از ما سه «مقتدا» را «پیغمبر» و «رضا» و «امام مجتبی» را 🔴 شهادت 🔘 پیامبر اعظم ؛ محمّدمصطفی صلّی الله علیه وآله وسلّم 🔘و سبط اکبر رسول‌الله؛ امام حسن‌مجتبی علیه‌السلام 🔘و ثامن‌الحجج ؛ علی‌بن موسی الرضا علیه‌السلام به شیعیان و دوستداران اهل‌بیت علیهم‌السلام تسلیت باد. ✅ @kheymegahevelayat
🔴مختصات سیاسی - اجتماعی دور جدید اعتراضات در عراق پس از اربعین ✅تشدید تنش و درگیری بین شیعیان/ تمرکز درگیریها در 10 استان شیعه نشین (بغداد، بصره، نجف، کربلا، الدیوانیه، واسط، میسان، المثنی، ذی قار و بابل)/ آرامش در مناطق کردی و شهرهای سنی نشین غرب عراق ✅تداوم اعتراضات بدون رهبر و با طراحی شبکه های اجتماعی به ویژه فیس بوک و فعالیت سلبریتی هایی مانند احمد البشیر از اهل سنت و از کشور اردن. ✅حضور و میدان داری دختران و پسران دانشجو و متعلق به طبقه متوسط شهری. ✅توسل معترضان به شعارهایی علیه مرجعیت عراق و به آتش کشیدن تصویر آنها از روز قبل. ✅عبور و بی اعتنایی معترضان به بیانیه های مرجعیت در برگزاری مسالمت آمیزاعتراضات، برای نخستین بار پس از فتوای مهم مرجعیت در روند مبارزه با داعش. ✅تعرض هدایت شده به دفاتر احزاب اسلامی و انقلابی در جنوب عراق به‌جز سرایا السلام وابسته به گروه صدر/ حمله به آمبولانس «وسام العلیاوی» مدیر دفتر عصائب ااهل الحق و به شهادت رساندن وی ✅شایعه سازی و شعارسازی علیه ایران(ایران بره بره) و نیروهای سیاسی همسو با ج.ا در عراق و معرفی نیروهای امنیتی و پلیس به عنوان«شبه نظامیان هوادار ایران» ✅تلاش معترضان برای ورود و تخریب ساختمانهای دولتی و مراکز امنیتی و منطقه سبز بغداد ✅کشته شدن 180 نفر در استان های شیعه از اوایل ماه اکتبر تاکنون. ✅ @kheymegahevelayat
🔴 تردیدها درباره ادعای واشنگتن درباره «ابوبکر البغدادی» 🔹ادعای هدف قرار دادن البغدادی در ادلب در حالی مطرح می‌شود که این منطقه به ندرت شاهد حضور داعش بوده و عمده گروه‌های تروریستی حاضر در ادلب گروهک‌های وابسته به «القاعده» هستند که از لحاظ سازمانی با داعش دشمنی دارند. 🔹از این رو حضور البغدادی در مرکز تجمع گروه‌های رقیب، بسیار بعید به نظر می‌رسید. این مسئله در توییتر هم مورد توجه شماری از کارشناسان آمریکایی قرار گرفته است، خصوصا آنکه ادلب با آخرین مناطقی هم که زمانی تحت سیطره داعش بود پیوستگی جغرافیایی ندارد. 🔹ادلب تنها منطقه‌ای است که در سوریه همچنان تحت کنترل گروه‌های تروریستی قرار دارد و عملیات آمریکا علیه البغدادی در حالی صورت گرفته که ارتش سوریه قصد دارد به زودی عملیات پاکسازی این منطقه را آغاز کند. 🔹در صورت صحت ادعای واشنگتن مبنی بر حضور البغدادی ادلب، با آزادسازی این منطقه احتمال بازداشت وی و بازجویی از او می‌رفت. 🔹روزنامه نیویورک‌تایمز هم نوشته است که با توجه به حضور نیروهای القاعده در ادلب و خصومت میان القاعده و داعش، برخی کارشناسان در مورد ادعای حضور البغدادی در این منطقه ابراز تردید کرده‌اند. حاج عماد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelaya
🔵 تحلیگیر و کارشناس مسائل استراتژی در جدیدترین توییت خود در صفحه شخصی اش پیرامون اظهارات شاق جناب پرزیدنت روحانی با عنوان «تاکتیک در عملیات روانی یعنی همین!!» نوشت: ✍ گزاره غلط: می‌گویم چه کسی کشور را تعطیل کرده است!! و‌ بعد افکار عمومی با یک جابجایی روانی به دنبال مقصر می‌گردند و گرفتار هستند. ✍متن کامل را در تصویر فوق ببینید ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی از عملیاتی که گفته می شود ابوبکر بغدادی، سرکرده داعش در آن کشته شده است. ✅ @kheymegahevelayat
برای دریافت آخرین تحولات عراق استوری خیمه گاه ولایت و دنبال کنید ✅ خیمه گاه ولایت در اینستاگرام 👇 🌐 https://www.instagram.com/kheymegahevelayat/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی اختصاصی از تیم خبری خیمه گاه ولایت. لحظه محاصره و حمله به آمبولانس حامل شهید العلیاوی و برادرش در عراق توسط باقی مانده های رژیم فاسد صدام بعثی و داعشی ✅ @kheymegahevelayat
#فوری_مهم 🔸پیام محرمانه استخبارات(اطلاعات) عربستان ●این تصویر در شبکه های اجتماعی در لبنان باز نشر شده، موضوع آن درباره شروع تظاهرات در عراق است که در تاریخ ۲۵ اکتبر با موفقیت عملی شد!! ● عربستان به فعالان (سرپلها) جامعه مدنی در عراق پیام داده تا مردم را به تظاهرات دعوت کنند و به خیابان بکشانند و خواسته هایشان این است: ● انحلال نیروهای امنیتی و حشد الشعبی. ● نابودی یگانهای مسلح شیعه که برای امنیت عربستان خطرناکند. ● ثبت موارد حمله نیروهای امنیتی به تظاهرکنندگان و انتشار برای مردم... و چقدر آشناست این تکنیک سعودی ها، اگر آگاه نباشیم قرآن ها را سر نیزه می‌کنند... #هوشیار_باشیم #جنگ_رسانه_ای 👤 ادمین: فاتح اسرائیل ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸دست فتنه عراق از لبنان سر درآورد؟!! مواظب ایران باشیم... ● پیاده روی دختر پسرهای پولدار دانشگاه آمریکایی بیروت که آیفون ۱۷۰۰ دلاری دستشان می‌گیرند و خواستار کناره گیری سید حسن نصرالله شده‌اند! آنها می‌گویند ارحل نصرالله... ● مگر نصرالله رئیس جمهور است که کنار برود؟!! ● جوانان مسیحی مثل احزاب #قوات و #کتائب علناً اظهار آمادگی می‌کنند که با حزب الله بجنگند. از طرفی شورشیان مسلح سوریه هم از آنها حمایت کرده‌اند. ⚠️ قطعا هدف ایران است... #هوشیار_باشیم #جنگ_رسانه_ای 👤 ادمین: فاتح اسرائیل ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸فتنه‌گران عراقی چه کسی را به شهادت رساندند؟ ● کاری که داعش در میدان جنگ نتوانست انجام دهد حامیان رژیم بعث در خیابان‌های اصلی عراق کردند! 👤 ادمین: فاتح اسرائیل ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 كليپی که حضور افراد مسلح در خیابان‌های عراق و شلیک به معترضین را به وضوح نشان میدهد. ● پیش از این برخی از علما و احزاب فعال در عراق، نسبت به نفوذ افراد مغرض در بین مردم و سوق دادن اعتراضات به سمت اقدامات خشونت ‌آمیز هشدار داده بودند. 👤 ادمین: فاتح اسرائیل ✅ @kheymegahevelayat
🔺 آخرین دست نوشته شهید ابو جعفر ● آتش گرفتن مقری که ۷۰۰ شهید تقدیم کرده، جشن داعش است... #فتنه_در_عراق 👤 ادمین: فاتح اسرائیل ✅ @kheymegahevelayat
🔸کودتا در عراق در پوشش تظاهرات؛ طراحی در امارات، پول از عربستان روزنامه «الاخبار» نوشت: ● از زمانی که عبدالمهدی مأمور تشکیل کابینه در عراق شد، تلاش‌هایی برای بسترسازی سرنگونی آن صورت گرفت. ● طرح کودتا در آمریکا، امارات و عربستان سعودی پایه‌ریزی و امارات، مرکز ایده‌پردازی شد. ● هزینه مالی این کودتا که حدود ۱۵۰ میلیون دلار است، بر عهده عربستان سعودی قرار گرفت. ● اجرای میدانی نیز بر عهده نهادهای موسوم به «جامعه مدنی» عراق است که تحت حمایت مالی سفارت آمریکا قرار دارند. ● آمریکایی‌ها مسئولیت پیگیری میدانی را به دو اتاق عملیات سفارت آمریکا در بغداد و منطقه کردستان عراق به ویژه سلیمانیه محول کرده‌اند. ● «ثامر السبهان» سفیر پیشین سعودی در عراق تابستان گذشته گفته بود اکتبر در عراق، با ماه‌های گذشته متفاوت خواهد بود. ● عوامل بسیاری باعث شد که آمریکا تصمیم بگیرد دولت عبدالمهدی را مجازات کند. ● نخست، موضع وی در قبال تحریم‌ها علیه ایران؛ دوم، گسترش نفوذ الحشد الشعبی در نهادهای حکومتی و سوم، بازگشایی گذره مرزی «قائم-بوکمال» بین سوریه و عراق. ● «قیس الخزعلی» رهبر «عصائب أهل الحق نیز» یک ماه قبل از آغاز تظاهرات، فاش کرده بود، هدف از این تظاهرات، براندازی دولت بوده است. ● یک منبع امنیتی بلندپایه هم تأکید کرد، هدف از این تظاهرات، تحقق چهار هدف بود: ●ایجاد درگیری شیعی-شیعی ● متزلزل کردن دولت ● ایجاد چند جبهه در چند منطقه ● مشخص نکردن رهبر این اعتراضات. ● او می‌گوید طراحان این نقشه فکر می‌کردند که دولت فقط طی چند روز سرنگون خواهد شد، ولی این اتفاق رخ نداد. ● برای عبدالمهدی مبرهن شده است که برخی از افسران قصد دارند از اعتراضات بهره‌برداری کنند و دست به کودتا بزنند. ● برکناری «الساعدی»، فرمانده سرویس مبارزه با تروریسم عراق اقدام پیشگیرانه‌ای در مبارزه با طرح کودتا بود. ● این اقدام نقشه کسانی را که با وی همکاری داشتند برهم زد، ولی برخی از افسران، به کار خود ادامه دادند. آنها دو مسیر را در پیش گرفتند: شایعه‌پراکنی درباره اینکه الحشد، تظاهرات‌کنندگان را هدف قرار می‌دهد و تحریک عبدالمهدی برای وارد کردن الحشد در اعتراضات، به بهانه اینکه سرویس‌های امنیتی نمی‌توانند مردم را کنترل کنند. ● مسئله قابل توجه در خصوص اعتراضات اول اکتبر، اصرار برخی شبکه‌‌ها به ترویج شایعاتی مانند تیراندازی نیروهای الحشد به معترضان بود. ●این در حالی بود که در گزارش رسمی هیچ اشاره‌ای به نقش الحشد در اعتراضات نشد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelaya
✅ وزیر دفاع آمریکا گفته نیروهای آمریکایی از سرکرده داعش خواستند خود را تسلیم کند اما وی در نهایت از کمربند انفجاری خود استفاده کرده است. به گزارش رصدخانه امنیتی برون مرزی خیمه گاه ولایت «مارک اسپر»، وزیر دفاع آمریکا می‌گوید که در جریان عملیات نیروهای آمریکایی علیه سرکرده گروه تروریستی داعش، نیروهای آمریکایی از او خواستند تا خود را تسلیم کند اما وی با رد این خواسته، کمربند انفجاری خود را منفجر کرد. این سخنان اسپر دقایقی پس از آن منتشر شده که «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا رسما ادعا کرد که آمریکا در شمال غرب سوریه البغدادی را کشته است. وی در سخنان خود البغدادی را در حین مرگ، در حال شیون و زاری توصیف کرد و گفت که او همچون یک سگ و یک بُزدل مرد. وی تاکید کرد که کشته شدن ابوبکر البغدادی به‌منزله ضربه‌ای محکم بر پیکره داعش است. او همچنین مدعی تلاش واشنگتن برای از بین بردن ایدئولوژی گروه تروریستی داعش شد. مقامات آمریکایی در حالی سخن از کشتن سرکرده گروه تروریستی داعش به میان آورده‌اند که شخص رئیس‌جمهور این کشور در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2016 خود اذعان کرده بود مقامات وقت آمریکا بنیان‌گذاران گروه تروریستی داعش بوده‌اند. در همین حال، وزارت دفاع روسیه که ترامپ در جریان نشست خبری خود از این کشور به خاطر همکاری در کشتن سرکرده داعش تشکر کرد، اعلام کرده که هیچ‌گونه اطلاعات موثقی درباره عملیاتی ادعایی ارتش آمریکا در حمله به محل اختفای البغدادی در ادلب سوریه در اختیار ندارد. وزارت دفاع روسیه اضافه کرده که اطلاعات ضد و نقیض درباره عملیات آمریکا، تردیدها درباره صحت و به خصوص موفقیت‌آمیز بودن این عملیات را افزایش می‌دهد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelaya
خیلی جالبه، خودشون داعش و بوجود میارن، خودشون میکشن اون و! اونم چه موقعی؟ دقیقا یکسال قبل از زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. دقیقا کاری که اوباما با کشتن اسامه بن لادن کرد، حالا ترامپ با ابوبکر البغدادی کرده تا برای خود در مبارزه با آن تروریستی که خودشان بوجود آوردند او را، سلاح دادند، کمک اطلاعاتی کردند، کسب آبرو کند. @kheymegahevelayat
تصویری از ترامپ و تیمش در حال تماشای عملیات ادعایی شنبه شب در سوریه که گفته شده به قتل البغدادی منجر شده است. پی نوشت : نمایش قشنگی بود. خودشون داعش و برای سرنگونی (اول:بازوهای ایران در منطقه نظیر سوریه و عراق و سپس استحاله ایران) بوجود آوردند، بعد خودشون حذفش میکنند. شوآف قشنگی بود. @kheymegahevelayat
وقتی برگشتم اداره خواستم ماشینم و پارک کنم، دیدم ماشینی که مربوط به حمل و نقل حاج هادی میشه داخل پارکینگ هست. از گیت کنترل اشیا رد شدم وارد ساختمون شدم و رفتم به سمت دفتر حاج هادی مدیر بخش ضدجاسوسی تا برای یک موضوعی باهاش دیدار داشته باشم، اما دیدم مسئول دفترش میگه حاجی چندساعتی میشه رفته... داشتم برمیگشتم دفترم دیدم حاج کاظم زنگ زد به موبایل کاریم. جواب دادم: +الو! سلام ! جانم آقا.. امر کنید. _دارم از دوربین میبینمت.. نرو دفترت. بیا دفترمن کارت دارم. +شما مگه هنوز اداره ای؟ _بله. بیا منتظرتم. +چشم. برگشتم رفتم سمت دفتر حاج کاظم... وقتی رفتم وارد شدم سلام علیکی کردیم و گفت: _برای چی رفتی سمت دفتر هادی ؟ +اتفاقی افتاده؟ _باید بیفته؟ +نه! آخه سوالتون غیر منتظره بود! برای همین بهم گفتید بیام دفتر شما؟ _سوال نپرس! جواب بده! چندلحظه ای مکث کردم گفتم: +راستش امشب تولد دختر عزتی هست. اون بچه گناهی نداره !! میخواستم ببینم حاج هادی اجازه میدن با دو سه تا تیم حفاظت افشین و بگیریم ببریم خونه ی خودش تا حداقل نیم ساعتی رو جلوی مهمونا و کنار دخترش باشه؟ _مخت تاب برداشته پسر؟ اون یک جاسوس رده بالا در سیستم اتمی ایران بوده. اتهامش امنیتی هست. +میدونم! اما دلم برای دخترش می سوزه! حاجی از پشت میزش بلند شد اومد سمتم، خیلی محکم گفت: _دلسوزی در کار امنیتی حماقته! بفهم. +من به شما حق میدم، اما قول میدم اتفاقی پیش نیاد! _خیر. اصلا چنین چیزی رو از من تقاضا نکن. +حاج آقا، من حالم از افشین عزتی به هم می خوره، اما دخترش گناهی نداره! _مخالفم. نمیشه.. اصرار بیهوده نکن... رفتی دفتر هادی که این و بگی؟ شک نکن اگر بود بهت چنین اجازه ای نمیداد! اگر میداد باید به عقلش شک میکردم... از تو هم تعجب میکنم که چرا میخوای این کارو کنی. تو که میدونی باگ داریم. این کار خطرناک هست. درسته کشف شدن و قرار نیست باهاشون فعلا برخورد بشه، اما اونا بو ببرن متهم و فراری میدن!!! خدایی نکرده اتفاقی بیفته، باید تک تکمون بریم گوشه زندان بیفتیم و آب خنک بخوریم. گفتم: +چی بگم والله! راستش من امروز طی هماهنگی که با حاج هادی داشتم، برای دختر عزتی یه هدیه خریدم گفتم این و پدرت فرستاده. _همین قدر کفایت میکنه... کارت ارزشمند بوده. اما دیگه ادامه نده. تموم کن. +چشم. _میتونی بری. اون شب گذشت و  من تا ساعت 1 صبح اداره موندم و یه کار نیمه تموم داشتم که انجامش دادم... وقتی خواستم از اداره خارج بشم، اون عکسی رو که از دختر افشین عزتی در کنار شاسخین نشسته بود و گرفتم بردم بهش نشون دادم.. خیلی خوشحال شد و ازم تشکر کرد گفت: «ببخشید وسط بازجویی که ازم داشتی، بهت گفتم چرا شما امنیتی ها انقدر بی انصاف و بی عاطفه اید! فکر نمیکردم بدون اینکه ازت تقاضا کنم برای دخترم چیزی بگیری، بری واسش چنین هدیه ای رو بخری.» طی مدتی که عزتی در اختیارمون بود سخت بازجویی می شد وَ اعترافاتش خیلی به دردمون خورد.. متاسفانه درچند مرحله اسناد به کلی سری سازمان اتمی رو در اختیار سرویس جاسوسی کشور آمریکا قرار داده بود. از طرفی اسم و آدرس محل زندگی چندنفر از متخصصین صنعت هسته ای رو به اسراییلی ها داده بود که تونستیم با قرار دادن محافظ برای اون ها و اقدامات پیشگیرانه شبکه ترور اون ها رو هم بعد از مدتی کشف کنیم. دکتر عزتی بخاطر مسئولیتی که در بخش بازرگانی سازمان انرژی هسته ای کشور داشت، از تموم شیوه های دور زدن تحریم ها با خبر بود.. چون خودش یک پای اون ماجرا بود. به همون علت بعضی از جوانان مظلوم ایرانی در خارج از ایران و عوامل خارجی که برای ایران کار میکردند و با بعضی شرکت های خارجی قرار داد می بستن تا قطعات لازم رو یواشکی با دور زدن آمریکایی ها  وارد کشور کنند، لو میداد، و همین کارش باعث میشد عوامل ما در خطر دستگیری قرار بگیرند. عزتی یا عوامل ایران برای دور زدن تحریم های هسته ای رو لو میداد، یا اینکه سعی میکرد قطعات خراب وارد کشور کنه تا هم هزینه مالی برای صنعت هسته ای ما داشته باشه، هم هزینه جانی که خداروشکر جلوشون گرفته شد! 20 روز از افشین عزتی در هر شبانه روز چندساعت بازجویی میکردیم. طوری که به غلط کردن افتاده بود... هر چند روز دارویی می دادیم که اصلا نمی خوابید و شدیدا تحت شکنجه روانی بود. با اون دارو هر 2 روز، سه ساعت الی پنج ساعت می خوابید... برای خودش در نخوابیدن یه پا عاکف سلیمانی شده بود!! یک ماه از دستگیری افشین عزتی گذشته بود و تخلیه اطلاعاتیش کرده بودم. یه روز داخل اتاق بازجویی بودم و داشتم با دکتر افشین عزتی ناهار میخوردم، بهش گفتم: +می دونی چرا آمریکایی ها تورو به ما برگردوندن؟ _نه!
به دکتر افشین عزتی گفتم: +اینکه ما از لحظه به لحظه کارهای تو وَ فعالیتت، وَ روابط کثیفت، ارتباطت با عوامل سرویسهای امنیتی دشمن، ارتباطت با نسترن توسلی و دادن اطلاعات به کلی سری برنامه های اتمی ایران به اون ها با خبر بودیم، اما در یک سناریوی از قبل طراحی شده اعلام کردیم تو رو دزدیدن. برای همین آمریکا تا حدودی تحت فشار افکار عمومی در جامعه ی بین الملل قرار گرفت، اما خب براش مهم نبود و طبق همیشه بیخیال بود! اما دلیل مهمترش این بود که تو دیگه براشون بی ارزش شده بودی و اطلاعاتت به دردشون نمی خورد. از طرفی تموم کسانی که عامل ما بودن و تحریم ها رو دور میزدن از اون کشورها فورا خارجشون کردیم و آمریکایی ها دیدن به در بسته خوردن و نمیتونن اونارو دستگیر کنند، برای همین براشون یه مهره سوخته شدی. مسئولین میز مشترک سرویس های امنیتی حریف تصورشون این بود سرویس اطلاعاتی ایران واقعا فکر میکنه تو ربوده شدی، به همین دلیل گفتند تا گندش در نیومده دیپورتت کنن. تو در اون فایل هایی که از خودت منتشر کردی حرف های متناقضی رو به دستور آمریکایی ها زدی و گفتی من با پای خودم اومدم آمریکا که همین هم به نفع ما شد وَ اون ها خواستند چهره ی حق به جانب بگیرن. با این سناریوی تهیه فیلم خواستند نقش پلیس خوب و بازی کنند و بگن این اومده، اما ما تحویل کشورش میدیم. گفت: _یعنی چی؟ گفتم: +یعنی اینکه تو فقط یک مهره سوخته بودی! ضمنا، تو فقط چندبار بهشون اطلاعات درست دادی که خب همون برای ما خسارت بود!  اما از اون شبی که فهمیدیم جاسوس هستی، تموم اطلاعاتی که سازمان اتمی بهت میداد دروغ و سوخته بودن. تصادفی هم که کردی طراحش من بودم.. اینکه بری کشور آمریکا و چندروز بمونی اونجا تا سرویس آمریکا احساس پیروزی کنه هم کار من بود. آقای افشین عزتی،  هم شما، هم ارباب آمریکاییت در این جنگ اطلاعاتی شکست خوردید. هدف ما پس از محرز شدن جاسوسی شما این بود حالا که قرار هست آمریکا تورو ببره، بزاریم ببره، تا سرفرصت هم تورو برت گردونیم و هم اینکه آمریکا رو بازی بدیم. این یعنی کیش و مات. حالا هم غذات و بخور! افشین عزتی خشکش زد. غذام و نیمه کاره رها کردم و نشستم گزارش بازجویی اون روز و داخل اتاق افشین عزتی نوشتم. تقریبا بازجویی تموم شده بود و قرار بود پروندش و ارسال کنیم دادسرا تا تکلیفش و قوه قضاییه مشخص کنه. عاصف اومد روی خطم: _آقاعاکف... +جانم... _تلفن شخصیتون داره زنگ میخوره.. از اتاق بازجویی رفتم بیرون درو بستم بعدش تلفنم و گرفتم... دیدم شماره خواهر خانومم مهدیس هست... جواب دادم: +الو.. سلام مهدیس. _الو... آقا محسن ! +چرا گریه میکنی؟ _فاطمه... +گریه نکن، آروم باش ببینم چی میگی.. فاطمه چی؟؟ مهدیس! صدای من و داری؟؟ درست حرف بزن ببینم چی میگی! برای فاطمه اتفاقی افتاده؟ مهدیس از شدت گریه نمیتونست حرف بزنه... یه خانومی اومد گوشی رو گرفت.. گفت: _الو، آقای سلیمانی سلام.. خوبید.. خانومِ آقای نقوی هستم.. همسایه واحد روبروییتون؟ استرس گرفتم... گفتم: +ببخشید چیزی شده؟؟ اون جا چه خبره؟ چرا خواهر خانومم گریه میکرد؟ _آقای سلیمانی تورو خدا هول نکنید.. همسرتون حالشون بد شده، ما زنگ زدیم اورژانس بیاد. فقط خواستم بگم شما هم خودتون و برسونید.. وقتی اینطور گفت نفهمیدم چطوری از اتاق رفتم بیرون. عاصف پشت سرم اومد گفت « چیزی شده؟ » توجهی نکردم و فورا رفتم دفترم سوییچ ماشین و گرفتم و از اداره خارج شدم. بلافاصله رفتم سمت خونه.. تموم خیابونارو یه طرفه رفتم و مسیر 40 دقیقه ای رو در عرض 15 دقیقه طی کردم تا خودم و برسونم به منزل شخصیم. وقتی رسیدم دیدم آمبولانس جلوی درب آپارتمان هست. فورا ماشین و همون وسط کوچه روشن گذاشتم پیاده شدم رفتم داخل. دیگه منتظر آسانسور نموندم و تموم پله ها رو 2تا یکی میپریدم و میرفتم! وقتی رسیدم دم واحدمون دیدم مادرم روی زمین نشسته، خواهرم حسنا و بچه ش با داداشم و همسرش کنار مادرم هستند.. مهدیس و دیدم داره زار میزنه. پدر مادر و برادر فاطمه رو دیدم. آروم و با تعجب به خواهرم گفتم: +حُسنا جان چیزی شده؟چرا همه اینجایید؟ حاج خانوم چرا بی حاله؟یکی به من بگه اینجا چه خبره؟ خواهرم اومد بغلم کرد.. گلوم از استرس خشک شده بود! کنار زدمش رفتم داخل... دیدم پدر فاطمه داره گریه میکنه.. چشمم افتاد به داخل اتاق خواب.. دیدم تیم اورژانس بالای سر خانومم هست.. رفتم سمت اتاق... همزمان با رسیدن من جلوی در اتاق، یه پرستاری که پشتش به من بود به همکارش گفت: «تموم کرده. حداقل بیست دقیقه میشه تموم کرده. دیگه بر نمیگرده،چون هیچ علائم حیاتی وجود نداره.» وقتی این و شنیدم، همون زیر چهارچوب در اتاق خواب، با زانو خوردم زمین. دیگه نمیتونستم خودم و کنترل کنم، مثل مادر جوون مرده گریه میکردم. مثل خواهری که برادر از دست داده ضجه میزدم.
تا اون لحظه هیچ وقت خانوادم یا غریبه اشک چشمم و ندیده بودند. فقط یکبار دوتا آدم اشک من و دیدند، اونم چندوقت قبلش بود! یعنی حاج هادی و حاج کاظم که برای بیماری همسرم بغضم شکست و گریه کردم! اما دیگه نتونستم طاقت بیارم! حالا همه شاهد اشک ریختن من بودن برای مرگ فاطمه زهرا، عزیزترین آدم زندگیم. چون همهٔ پشت و پناهم رفته بود. همه زندگیم ذره ذره جلوی چشمام تموم شده بود. چون تموم دلخوشی من در روزهای سخت رفته بود. چون دیگه کمرم شکسته شده بود. برادرِ فاطمه اسمش ابوالفضل بود و جانباز و موجی اعصاب و روان بود.. جیغ میزد گریه میکرد.. انقدر گریه کرد تا حالش بد شد و با سر رفت توی دیوار، زنگ زدن یه اورژانس خبر کردن تا بیاد و منتقلش کنند بیمارستان!  زمین و زمان داشت دور سرم میچرخید. دلم میخواست همون لحظه بمیرم. خانومم و بردن بیمارستان. از داخل بیمارستان روی صورتش ملحفه ی سفید کشیدن و بعدش داخل یه کاور پیچیدنش تا منتقل بشه به سردخونه.. باورم نمیشد. انگار داشتم کابوس میدیدم. اصلا آمادگی چنین روزی رو نداشتم. تموم این هایی که دارم مینویسم، با چشم های اشکبار دارم مینویسم. یاد اون روزها برای من سختترین لحظات زندگیم هست. حاج کاظم و عاصف اومدن بیمارستان. احتمالا از اینکه سراسیمه اومدم خونه مطلع شدن و بعدشم از طریق خانواده پیگیر شدن و فهمیدن ماجرا چیه. سعی کردم بعد از خارج شدن از خونه دیگه گریه نکنم و خودم و کنترل کنم.. حاجی که رسید بیمارستان، تا من و دید بغلم کرد و با نوزاش پدرانش روی سر و صورتم، وَ با آغوش گرمش سعی داشت من و آروم کنه، اما دلم طاقت نمی آورد. دلم میخواست بین آغوش حاج کاظم گریه کنم تا سبک بشم، اما خودم و کنترل کردم.. از شدت بغضی که به گریه ختم نمیشد تموم گلو و گردنم درد میگرفت. گواهی فوت همسرم صادر شد.. قرار شد 2 روز صبر کنیم تا همه ی اقواممون از دور و نزدیک بیان.. خواهرم میترا باید از لبنان می اومد... حاج کاظم هماهنگ کرد و موانع و برطرف کرد تا فورا از لبنان برگرده ایران. روزهای سختی بود.. بسیار درد آور و تلخ. دو روز نخوابیدم، دو روز فقط بغض کردم و اشک نریختم. تا اینکه بعد از 2 روز که فاطمه در سردخانه ی بیمارستان نگهداری میشد، جنازه عزیزترین فرد زندگیم و تحویلم دادند. اون روز تلخ ترین روز عمرم بود که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه و نخواهد شد الی یوم القیامه. از طرفی مرگ همسرم، از طرفی بی احترامی های پدرخانومم تا روز خاکسپاری که من و باعث و بانی همه ی اتفاقات می دونست و...! حاج کاظم عین یک پدر، وَ عاصف عین یک برادر کنارم بودند و بهم توجه میکردند تا حالم بد نشه. دنبال تابوت فاطمه بودم تا رسیدیم به محل دفنش.. خودم با پای برهنه، لباس پر از گرد و غبار، سر و صورت ژولیده و خاکی، وارد قبر شدم، صدای شیون همه رفت به آسمون... یه نگاهم به فاطمه زهرا که داخل کفن قرار داشت بود، یه نگاهم به چشمای مادر فاطمه و صورت خسته ی پدر فاطمه و مادرم و خواهرام که روی خاک نشسته بودند و اشک میریختن. پدر فاطمه علیرغم اینکه ازم متنفر بود، اما من دلم براش می سوخت. آخرین حرفام و با فاطمه زهرا زدم، براش زیارت عاشورا خوندم. موقعی که داخل قبر داشتم زیارت عاشورا میخوندم، یاد قولی افتادم که قبل از رفتنم به ماموریت عراق در ایام اربعین به خانومم دادم. اگر یادتون باشه شرایط جوری شده بود که نتونستم حتی یه زیارت هم برم. از طرفی همسرم از من تربت اصل سیدالشهداء رو تقاضا کرده بود که من نتونستم براش تهیه کنم. اصلا انگار خدا میخواست دعای فاطمه رو اینجا مستجاب کنه! یعنی دقیقا روز دفنش.. در همین حین یکی از محافظای حاج کاظم که اگر اشتباه نکنم سرتیمش بود، اومد سمت قبر... من داخل قبر بودم سرم و آوردم بالا دیدم میگه: «آقا عاکف، این و حاج کاظم دادند.. تربت امام حسین هست. گفتند بدم به شما.» از لا به لای زانوی آدم هایی که بالای قبر ایستاده بودند چشمم دنبال حاجی گشت، دیدم روی یه صندلی نشسته و با دستمال جلوی صورتش و گرفته. بخشی از اون تربت و ریختم درون قبر و بخشی از اون رو گذاشتم داخل کفن. اعمال تدفین رو انجام دادم، بعدش عزیزترین آدم زندگیم رو با دستای خودم به خاک سپردم، سنگ لحد و گذاشتم، بعد روی مزارش خاک ریختم. گفتن و نوشتن این خاطرات تلخ که از زهر هم بدتره به همین راحتی ها و به همین سادگی نیست، واقعا عذاب آوره، اونم برای من که دیوونه ی همسرم بودم. حالا دیگه فاطمه زهرا زیر خاک بود. حالا دنیای تاریک من شروع شده بود! حالا دیگه روزهای سخت زندگی من که فقط اسمش زندگی بود شروع شده بود! بعد از خاکسپاری نشستم برای خانومم قرآن خوندم، باهاش حرف زدم. دیگه غروب شده بود.. به همه گفتم برن.. مادرم دلش طاقت نمیاورد تنهام بزاره، اما با اصرار من، خواهرام و برادرم و دامادم گرفتن بردنش.