eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.1هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_دویست_و_پانزده خب! برگردیم به شب قبلش! یعنی زمانی که من
با نسترن و 3200 و عاصف هماهنگ کردم فورا بیان سمت خونه الف 1000 ! وقتی رسیدیم به الف 1000، ریموت و زدم وارد پارکینگ سربسته ی اون خونه امن شدیم. عاصف و خانوم افشار و 3200 هم همزمان با ما از پشت سرمون وارد شدند. خونه امن مخصوص جلسات سری رییس با سران قوا و مسئولین ارشد نظام دو طبقه بود. نسترن و منتقل کردیم به طبقه دوم. قبلا 2 دفعه به این خونه اومده بودم، اونم به واسطه حاج کاظم، چون ورود به این خونه تحت هر شرایطی برای همه ممنوع بود مگر با هماهنگی و اطلاع ریاست و حاج کاظم. بیست و چهارساعته این خونه که در یک کوچه بن بست بود دائم کنترل میشد! وقتی وارد طبقه دوم شدیم نسترن و منتقل کردم به همون اتاقی که از قبل آماده کرده بودیم. هر طبقه چهارتا اتاق داشت. اتاقی که نسترن و داخلش قرار دادیم، 15 متری بود که کاملا امنیتی بود، حتی ضربان قلب نسترن هم در اون فضا زیر ذره بین ما بود. خانوم 3200 و خانوم افشار هم وارد شدن و موندن داخل هال_پذیرایی طبقه دوم. دکتر و پرستار وارد اتاق شدند، منم اومدم بیرون در و بستم. به مهرداد گفتم: «پایان ماموریت تو از این لحظه اعلام میشه.» باهم خداحافظی کردیم و اون از خونه امن الف 1000 خارج شد! وقتی رفت موبایلم زنگ خورد... نگاه به شماره کردم فورا جواب دادم: +سلام حاج آقا. _سلام.. نزدیکم. تا 3 دقیقه دیگه بهت دست میدم. +قدمتون به روی چشم. یاعلی. چنددقیقه بعد در خونه که باز شد، عاصف و 3200 فورا مسلح شدن، چون خیال کردن قرار هست اتفاقی بیفته. بهشون گفتم: «غلاف کنید، غریبه نیست. خودیه!» بچه ها تعجب کردن. به عاصف گفتم: «بیا بریم استقبال.» هیچ کسی نمیدونست داره چه اتفاقی می افته! رفتیم پایین، وقتی عاصف دید رییس تشکیلات هست یه نگاه به من کرد آروم گفت: «اینجا چه خبره؟» توجهی نکردم به حرفش... رییس تک و تنها و بدون تیم حفاظت اومده بود! کارش خیلی خطرناک بود، چون جزء کسانی بود که در کنگره آمریکا علنا پیشنهاد ترورش و به مقامات اطلاعاتی و امنیتی «CiA» دادند و موساد اسرائیل هم بارها اعلام کرد «....» در لیست ترور اونها قرار داره. لباس روحانیت و از تنش کَنده بود، با یه گرم کن و کلاه پشمی که تا چشماش و پوشونده بود، یه کلاه کاسکت روی سرش، با موتور اومده بود الف 1000 تا ببینیم هم و. وقتی رفتیم بالا رییس نشست و کمی صحبت کردیم و از حساسیت این قسمت از کار برای 3200 ، خانوم افشار، وَ سیدعاصف عبدالزهراء گفت. بچه ها خوب توجیه شدند که در چه مرحلهٔ مهمی قرار داریم و چقدر این قسمت از کار ما فوق سری هست. رییس نیم ساعتی رو حرف زد و از حساسیت ها گفت، بعدش از ما خداحافظی کرد و رفت. خانوم 3200 و خانوم افشار موندن داخل خونه. من و عاصف رفتیم سمت 4412. فورا یه جلسه مهم ترتیب دادیم و با بچه ها نشستیم افرادی که موقعیت هاشون و شناسایی کرده بودیم مورد ارزیابی و بررسی قرار دادیم. تموم اقدامات فنی و اطلاعاتی رو انجام دادیم. قرار شده بود تا ساعت 7 صبح وارد فاز عملیات بشیم که بنابردلایلی نشد. اما ساعت 9 صبح استارت کارو زدیم و وارد فاز عملیات دستگیری شدیم. طبق دستور ریاست کل، وقتی اون 7 نفر دستگیر شدن، بنا بر ملاحظات امنیتی و اطلاعاتی هیچکدومشون و به اداره منتقل نکردیم! دلیلش هم همون حفره بود. اون 7 نفر از شاخه های مهمی بودن که با نسترن کار میکردن و عضو اون شبکه نفوذی و جاسوسی بودن که بلافاصله بعد از دستگیری منتقل شدن به خونه امنی که مدنظر رییس تشکیلات بود. در اون خونه 3 نفر از امین ترین های حاج آقا حضور داشتند تا همه چیز طبق روال پیش بره. حتی حاج هادی و حاج کاظم از اون ماجرا باخبر نبودن که ما دستیگری بعضی از شاخه های مرتبط با این شبکه ی نفوذ رو آغاز کردیم. فقط رییس (حاج آقای ..... ) در جریان بود و من و عاصف. اینم بگم که برای دستگیری این هفت نفر هم از اون تیم 5 نفره که حیدر سرتیم بود استفاده کردیم. بازجویی ها از اعضای دستگیر شده آغاز شد. طی سه روز اول اعترافات مهمی کردند که من به اون موضوع فعلا نمیپردازم. نسترن اما همچنان در خونه الف 1000 تحت شدیدترین مراقبت های پزشکی و امنیتی بود. خانوم افشار و خانوم 3200 هم به شدت ازش مراقبت میکردند. ✅ هرگونه کپی و استفاده فقط با ذکر منبع و لینک و نام صاحب اثر مجاز است. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat