eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
979 دنبال‌کننده
93 عکس
6 ویدیو
2 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار
مشاهده در ایتا
دانلود
تو در کنار خودت نیستی؛ نمی‌دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم 💔
اسمم را صدا که می‌زنی قبل از من قلبم می‌ایستد... 💔
پیچیده عطر خاطره‌ات در خیال من روییده یاس مهر تو روی نهال من یک روز در کنار تو بودن سبب شده است مثل بهار سبز شود ماه و سال من کاری نداشت صید تو ای عشق بی‌دلیل بی تور آمدم به شکارت غزال من یک قلب ساده بود تمام تموّلم خرج تو شد تمامی مال‌ومنال من پرسیدم آرزوی دلم! دوست داری‌ام؟ با بوسه‌ات رسید جواب سؤال من خط‌های یادگاری تو مانده بر دلم من ماندم و خیال تو خوش‌خط‌وخال من! 📍@Khobaneparsigoo
تا چند عُمر در هَوَس و آرزو رود ای کاش! این نفس که برآمد فرو رود مهمان‌سراست خانهٔ دنیا که اندر او یک روز این بیاید و یک روز آن رود بر کام دل به گردش ایّام دل مبند کاین چرخ کج‌مدار نه بر آرزو رود آن‌کس که سر به جیب قناعت فرو نبرد بگذار تا به چاه مَذلَّت فرو رود از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه هم غم به‌جای ماند و هم آبرو رود آن آبروی چو جوی بُوَد، رنج و غصه سنگ سنگش به‌جای ماند و آبش ز جو رود ای گل! به دست‌‌مال هوس‌پیشگان مرو مگذار تا ز دست تو این رنگ‌ و بو رود کردیم هر گناهی و از کرده غافلیم ای وای! اگر حدیث گُنه روبه‌رو رود امروز رو نکرد به درگاه حق «سنا» فردا به سوی درگه او با چه رو رود
گرفته‌تر ز خزان دلم خزانی نیست ستاره‌بارتر از چشمم آسمانی نیست به حجم تنگ‌دلی‌های آفتابی من مدار حوصلهٔ هیچ کهکشانی نیست
نسبت شمع به رخسار تو از بی‌بصری است هرچه در پردهٔ شب جلوه کند معیوب است سهل‌کاری است گذشتن ز تماشای بهشت هر که صبر از رخ خوب تو کند ایوب است بی‌کشش کوشش عاشق به مقامی نرسد فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است دلپذیر است ز نزدیکی گل نشتر خار هر جفایی که ز محبوب رسد محبوب است
می‌آورمت به دست، باور دارم از بس که دلی خیال‌پرور دارم والله نمی‌شود جدا از تو دلم دست از تو اگر، اگر، اگر بردارم
باید تو را نشاند و نشست و نگاه کرد بنشین دمی مقابل من، مهربان من!
حسرت زلف توام بود شکستم دادند وصل می‌خواستم آیینه به دستم دادند
آره والا... 😅👌
آه، بی‌تاب‌شدن عادت کم‌حوصله‌هاست... 💔
هنوز خوب‌ترین کار، بوسه بر لب توست
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی که درد شـب‌نشـیـنـان را دوا کرد @khobaneparsigoo
گیرم غم روزگار سنگین باشد گیرم دل بی‌قرار غمگین باشد باید بکَنیم بیستونی در خویش تا آخر شاهنامه شیرین باشد
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لب لعلی گزیده‌ام که مپرس بی‌تو در کلبهٔ گدایی خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده‌ام که مپرس
مگر به قهر نگـفتی که از تـو بیزارم چرا هنوز نگاهت محبت‌آمیز است؟!
در حیرتم که دیده از او بر نداشتم دل را چگونه بُرد که چشمم خبر نداشت؟!
دیدی و چیدی و بوییدی و دور انداختی آنچه کردی با دل من با دل دیگر مکن
بی‌خانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست ویرانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست می‌خواستیم سر بگذاریم رویِ... آه بی‌شانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست شب تا سپیده‌دم چه غریبانه سوختیم پروانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست افسوس هرکه دمخور ما شد شکستِمان پیمانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست با آن‌کسی‌ که رفت و نشد آشنای دل بیگانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست بی عشق، می‌رویم و فراموش می‌شویم افسانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست شعر مرا ندیده بگیرید و بگذرید... دیوانه‌ایم، حوصلهٔ شرح قصه نیست @khobaneparsigoo
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
از خوبی و کمال و وفا هیچ کم نداشت هر کس که غرق صحبت او بود غم نداشت وقت گناهِ بنده، سراسر گذشت بود در پیش اهل فقر به غیر از کرم نداشت حتی عذاب دوزخیان عین عدل بود در هیچ نقطه از حرکاتش ستم نداشت چتر وجود را به سر واژه‌ها گرفت در هیچ حرف از کلماتش عدم نداشت وقت دعا دوباره مرا غرق خواب کرد آن یکّه‌تاز مهر مگر دوستم نداشت؟ @eitaaparvanegi
من همیشه سربه‌زیرم تو همیشه با حیا کفش‌هایت را عوض کردی تو را نشناختم
مثنوی نیست نه، طومارِ جنون است جنون بیت‌هایی است نوشته شده با جوهرِ خون مثنوی نیست نه طومار رفیقانیه است! معرفت‌نامه‌ای از دورهٔ اشکانیه است! و گرفتیم در این معرکه تصمیمی خوب نِعْمَ الطّالِبُ فی مُصحَفِنا و المَطلوب... اصفهان‌زادهٔ زایـنده‌دلِ با ریشه! پسرِ سومِ پاییــــز! رباعــــــی‌پیشه! دیشب از شدتِ خوبیت، کشیدم آهی مَردِ نورانیِ بی‌شائبه! خیلی ماهی! در شبِ غصّه، برای غمِ ما تسکینی شک نداریم، تو آقای شرابُ‌الدّینی! آمدی، سلسلهٔ پادشهان شد منحل حضرتِ صلح‌طلب، شاه‌جوادِ اوّل! پسرِ جنبشِ بی‌واهمهٔ پنجمِ تیر! ارتشِ تک‌نفره! بمبِ اتم در شمشیر! * شاهِ مغرورِ سرایندهٔ اشعارِ جنون! مَردِ افلاکیِ کولاکیِ دیدارَ افیون! مردِ جذابِ غزل‌رویِ کمانی ابرو! صاحبِ قلعهٔ تاریخیِ عالی‌قاپو! توی دربار تو هستند مریدانِ زیاد شاهِ بی‌مثل‌وبدل! حضرتِ آقای جواد! مافیازادهٔ گنگسـتـرِ شهـر آشوبی شهروندی وسطِ قصهٔ یک مشروبی چه کسی هست که دلبستۀ چشمانت نیست؟ پســــر خـاص! بگو رازِ کاریزمایَت چیست؟ این همه ماه نشو شهر به هم می‌ریزد سیرِ تاریخیِ این دهــــر به می‌ریزد ای بنازم به تو و شعر تو ای شاه کبیر شعر تو کشت مرا، شعر تو دارد شمشیر! ما گرفتیم از اشعار تو بیماری قند شاعر شَهدسُرا! حضرتِ والا لبخند! انگبیــنا! شکلاتا! عسـلا! شیــریــنا! قنــدپرداز! چه‌طوری نشدی نابینا؟! شعر تو حاوی هشتاد‌ودو درصد انگور شعر من حاوی هشتاد‌وسه درصد «پاسور» آیت‌الله دلم گفتـــه: اگر دارد حــال «بِقُمـارید» و بنوشید و بِحالیـد! حلال! وای، مجنون شده‌ام! با تو جنون، رؤیایی است صحنهٔ جالبِ بی‌سابقهٔ زیبایی است مست مستیم، پلنگی لب ماهت هستیم همگی مخلص آن چشم سیاهت هستیم تو از آقاییِ بسیارِ خودت بی‌خبری به خدا خـوب‌تر از خـوب‌تر از خــوب‌تری قِسمَتت زندگیِ سادهٔ با یک دلِ شاد دشتی از لالهٔ روبان شده تقدیمت باد این جهان رنگیِ رنگیِ است برایم پس‌از این اصفهان شهر قشنگی است برایم پس‌از این سیاهه‌ای ناچیز و ضعیف از طرف محمدامین عبادی تقدیم به سلطان‌الشعراء و رباعی‌گرها جناب آقای جوادخان محمدی دهنوی دامت عظمته... ❤️ ۲۲ آبان ۱۴۰۳ * پی‌نوشت شماره در تاریخ پنج تیر ۱۳۵۶، دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر قدیم) در بازار تهران و مقابل دانشگاه بر علیه رژیم شاهنشاهی تظاهرات شدیدی کردند.