eitaa logo
دغدغه های یک طلبه
886 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
35 فایل
دغدغه ی های بزرگ را روح های بزرگ دارند... روحت را آزاد کن که بزرگی ش را ببینی برای بیان دغدغه هاتون... 👇👇👇👇 @khodaparast313
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام هاتون رو می‌خونیم تشکر از لطف شما دعا کنید ما هم زائر باشیم
البته داستان هنوز قطعی نشده اگر پیشنهادی دارید بفرمایید شاید نظر شما تونست بهتر کنه روند داستان رو تا بیشتر استفاده کنند بقیه خواننده ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دغدغه های یک طلبه
💧#یک_قطره_آب💧 نویسنده: حسین خداپرست ♨️قسمت سوم 🔹تو که باشی گوش می‌دهی چه می گویم؟ این موج های
💧💧 نویسنده:حسین خداپرست ♨️ قسمت چهارم 🔹آرزو تو که باشی.... باشد اصلا نباید می گفتم. اینگونه نیز نگاهم مکن می دانم گفتن این پیشنهاد و فکر؛درست نبود مگر هر چیزی را که به فکر می آید باید گفت؟ ما پرنده ها؛ بیشتر بدون فکر حرف می‌زنیم ببخش مرا دست خودم نیست زبانم بی اختیار می چرخد؛یک جا نمی‌تواند بند شود بی قرار است و مضطرب مثل ماهی که از آب بیرون آمده دست و پا می‌زند تا مگر لااقل لحظاتی زنده بماند. لعنت بر این زنده ماندنِ جهنمی هزاران بار میخواهم بمیرم جای این چند لحظه زندگی.. کاش لال بودم و این زبان در دهان نمیچرخید و یک جا می ماند.. از دست این زبانِ لاکردار چه ها که نکشیده ام. پرحرف و زیاده گو و اشتباه گو و گاها مثل آتش..دل سوزان بعضی حرف ها بدتر از آتش می مانند؛که آتش جسم را می سوزاند و حرف های آتشین دل را. من این را زمانی متوجه شدم که یک انسانِ نمای بی حیایی رو به اباعبدالله گفت:مژده ات باد به آتش همه بهت زده شدند و من نیز هم عصبانیت و گُر گرفتن را حتی در شیهه ی اسب ها دیدم! اباعبدالله فرمودند:من نزد پروردگار مهربان و شفیع خواهد رفت و آتش برای من نیست. سپس اسم او را پرسیدند و گفتند: پروردگارا!او را به سمت آتش بکشان. همه منتظر بودیم؛من بیشتر!میخواستم با چشم خودم معجزه ببینم؛معجزه یی که سهم من از او فقط شنیده ش بود و خیال پردازی ش. خواستم ببینم چگونه به سمت آتش کشیده میشود؛دعای امام به گونه یی بود که بوی جواب دادن در همان لحظه می آمد.. سکوت همه جا حاکم شد و حتی اسب ها در انتظار؛ هوا معلق شد و گردن ها کشیده گشتند هنوز دست امام از آسمان روی برنگردانده بود که اسب آن بی حیا ناگهان شروع به دویدن کرد؛ دلم آشوب شد و هیجان زده شدم چرخی در آسمان زدم منتظر آتش بودم که او را بسوزاند و لشکر عبرت بگیرند! اما اسب بعد از دویدن به چاله یی فرو رفت راکبش به زمین خورد و پایش در رکاب قلاب شد؛ سرش به زمین کشیده شد و اسب شروع به دویدن کرد من از آن بالا دیدم که در انتخاب مسیر اسب از روی عمد به سمت مسیرهایی دوید که چوب و سنگ داشت!! کلاه خودش افتاد و فریاد استغاثه ش به آسمان می‌رسید اما آسمان از شنیدن بنا نداشت که فریادش شنیده شود چون با حرفش دل امام و انسان های با ایمان را سوزانده بود دل خانه ی خداست؛هر کس آتشش بزند زودتر آتش خواهد گرفت که خانه ی خدا از آتش معصیت و غفلت و ویرانی به دور است و به آتش عشق مانوس «هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست» سرش آنقدر در زمین به سنگ و چوب خورد که متلاشی شد و اسب با خوشحالی به گوشه یی در صحرا ارام گرفت. خوشحال شدم گفتم امام اگر اینگونه برای لشکر خونخوار مقابلش نفرین کند پس..... آرزو کردم که چنین دعایی بکند و کار را به خوبی و خوشی تمام نماید چه آرزویی... کاش آن آرزو اصلا به دلم خطور نمی کرد. آرزو هست دیگر گاه محقق می‌شود و گاه آتش میزند و می سوزاند. یادم هست روزی از پدرم در مورد پرنده های ابابیل پرسیدم؛پدرم یک جمله فقط گفت:آنها از ما نبودند و ما هم از آنها نیستیم!! یک بار آمدند و رفتند و دیگر دیده نشده اند. گفتم:چرا نباید مثل آنان بشویم میتوانیم کمک کنیم به خوبی ها و بر ظلم و ظالمان بشوریم و آنها را نابود گردانیم؟ خنده ی تلخی که معنی دار بود روی صورت پدر نشست،و نوک هایش از هم وا شدند.معنی آن خنده را متوجه نشدم؛پدر سکوت کرد. ادامه دادم :مگر ماچه کم داریم از آن پرنده های ابابیل پدر گفت:نمی دانم فقط میدانم آنها مأمور بودند گفتم:خودتان همیشه می گویید ما همیشه مامور به یاری و کمک ستمدیده هستیم و باید ظلم نکنیم و ظلم هم نپذیریم... گفت:تو هنوز زود است بدانی...اینها با هم فرق می کند به فکر پروازت باش و لانه یی درست کردن و غذا،بچه را چه به این حرف ها هنوز بال و پر در نیاورده هوس پرواز تا قله ی قاف می کند!!! همت بزرگ برای بزرگترهاست نه کبوتر کوچکی مثل ماها... گفتم:این همت است که بزرگ ترها را کوچک میکند و کوچک ها را بزرگ!!! از خدا می خواهم اگر عادل است مرا مامور کند مثل لشکر ابابیل...که بر سر ظالمین خراب شوم و روزگارشان را سیاه کنم. آن روز دلم شکست و آرزو کردم که به قله یی قافی که پدر گفت و نمیدانستم کجاست برسم حتی بدون بال و پر! دعا کردم و آرزو .... عدالت خداوند را دیدم؛ فکر میکنم دعایم را مستجاب کرد و آرزویم را محقق الان به حرف پدرم میرسم که ما با آنها فرق داریم اما چه فرقی؟؟؟نمی دانم.. شاید بخندی اما دوست داشتم ارزویم برآوده نمیشد! مثل مادری که آرزو داشت.. «آرزوهایی که داشتم بعد از تو نقش بر آب شد کوه رویاهای من بعد از رفتن تو خراب شد»
🌷🍃دوشنبه 22 🍃🌼مرداد ماهتون عالی 🌷🍃امروزتون پراز موفقیت 🍃🌼لحظاتتون سرشاراز آرامش 🌷🍃دلتون از محبت لبریز 🍃🌼تنتون از سلامتی سرشار 🌷🍃زندگیتون از برکت جاری 🍃🌼و خدا پشت پناهتون باشه
🍁صوت زیبای تو آرامشِ جانَست بیا وَجه پُرنور تواز دیده نهانَست بیا 🍁دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو قَدعالم ز فراقِ تو کمان است بیا اَلسّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلی علی اِبن الحُسَین وَ عَلی اَولاد الحُسَین وَ عَلی اَصحاب الحُسَین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ذکر مخصوص روز دوشنبه: «یا قاضِیَ الحاجات» ۱۰۰ مرتبه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده بی کس شدی و ناله تو بی اثر شده پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش خون لخته‌های روی لبت بیشتر شده شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد https://eitaa.com/joinchat/861929592C90c3138549
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚نقش ائمه در احیای دین 🖌استاد علامه عسکری ره کتابی بی نظیر در شناخت و تحلیل تاریخ مخصوصا صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تاریخ قضاوت خواهد کرد. 🎥فریادهای تاریخی یک نماینده در پارلمان شورای ملی در رابطه با استان چهاردهم ایران( بحرین) ➕ امروز سالروز جدایی استان ‎بحرین از ایران هست، بدون هیچ اغراقی بزرگ‌ترین خیانت پهلوی هدیه دو دستی بحرین و جدایی همیشگیش از ایران عزیز بود. ❌ بحرین از خیلی وقت پیش اشغال شده بود اما خاندان پهلوی ۶۰ سال قبل در چنین روزی این اشغال رو به رسمیت شناخت و مجلس آنروز رای به استقلال بحرین داد. ❌ امیر عباس هویدا نخست وزیر بهائی شاه در رابطه با جدایی استان بحرین گفته بود: بحرین دختر خودمان بود، شوهرش دادیم!