eitaa logo
خودمانی
88 دنبال‌کننده
33 عکس
15 ویدیو
0 فایل
می نویسم تا آرام بگیرم. @Manyekmadaram5
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا "پدرانه ، دخترانه" سلام آخرش بود. هرکس نداند سکینه اما می‌داند . می‌داند که این سلام کردن با همه سلامهای پدر تفاوت دارد. "یا سکینه ! یا فاطمه!یا زینب! یا ام کلثوم! علیکنَّ مِنِّی السَّلام " آن روزها که در مدینه بودند و پدر قربان صدقه‌اش می‌رفت خوب زیر و بم لحنش را از بر کرده بود. اصلا از بغض صدایش پیداست که این آخرین سلام است. برای همین دل توی دل دخترش نیست.. از صبح تمام تلاشش را کرده بود تا مثل عمه زینبش صبور و مقاوم باشد. شاید هم دنبال جمله‌‌‌‌ی دخترانه‌ای می‌گشت تا بازهم مثل همیشه قلب بابا را تسخیر کند. پدر که به او و عمه هایش سلام می‌کند، دیگر طاقت نمی‌آورد... بلند بلند می‌پرسد: "پدر جان! آیا تسلیم مرگ شده ای؟" دختر است دیگر... همیشه پدرش را از همه چیز و همه کس قوی‌تر می‌داند حتی اگر پدرش تنها باشد و مقابلش هزار هزار لشگر باشند. پدر به چشمهای بی‌تاب سکینه‌اش نگاه می‌کند و پدرانه با او نجوا که... "چاره ای جز تسلیم ندارد کسی که هیچ پناه و یاوری برایش نمانده است." دخترها هرچقدرهم که عاقل و فهمیده باشند به پدرها که می‌رسند دلشان می‌خواهد هی بیشتر به پدرشان تکیه کنند و هی یک جوری به او بفهمانند که دلشان به پدرشان قرص است . مخصوصا اگر بابایشان بهترین بابای روی زمین باشد . "بابا اول بیا ما را ببر از اینجا ببر اصلا بیا برگردیم مدینه برویم حرم جدمان نمیدانی چقدر دلتنگ آنجایم پدر" می‌داند که رفتن ممکن نیست ، اما دخترانه تلاش می‌کند تا شاید... و پدر ، آن مظلوم مقتدر: "هیهات! لو تُرِکَ القِطا لَنام" (اگر قطا* را رها می‌کردند در لانه‌اش آرام می‌گرفت.) شاید یک غروب در مدینه وقتی پرنده‌ای از بامی به بامی دیگر می‌پرید تا در تیر رس سنگ قلابهای پسر بچه های بازیگوش نباشد، از پدرش پرسیده بود چرا این مرغ به لانه اش بر‌نمی‌گردد؟ *قطا : پرنده ای است که به فارسی به آن سنگخوار می‌گویند ، شبیه فاخته و قمری . چشمش بسیار تیزبین است و از ارتفاع بسیار ، وجود آب را تشخیص می دهد و در شناخت آب و راهها مهارت دارد و پیش از طلوع آفتاب ، به اندازه مسافت ده روز در پی آب خارج می شود و بی آنکه مسیر را در رفت و برگشت گم کند، به لانه بر می گردد.(لغت نامه دهخدا) ✍ س.غلامرضاپور خودمانی
ا ﷽ ا حوادث آخرالزمانی مثل یک سریال از جلوی چشمهای آدمها دارد رد می‌شود. از آن سریالهای ایرانی که اولش کش دار است و طولانی ، اما آخرش تندتند همه‌ی اتفاقات فیلم سرانجام می‌گیرد. حوادث آخر الزمانی را می‌گویم، دارد تندتند اتفاق می‌افتد. اصلا نمی گذارد با یکی کنار بیاییم بعد دیگری را رو کند. چهل و اندی سال است که افتاده روی دور تند و دارد تخته گاز می رود تا نزدیکیهای قله. انگار دنیا هم خسته شده ازین دیرشدن ازین منتظر ماندن ازین کج فهمی ازین ظلم ازین کودک کشی ازین بی رحمی خودش دکمه تندش را زده و می خواهد فیلم زودتر به پایان خوشش برسد. که وَنُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ قابل باشیم ما را هم درین میدان راه می دهند. فقط نباید تماشاگر باقی بمانیم. ✍س.غلامرضاپور خودمانی
ا ﷽ ا رگ‌ ‌به رگ چندروزی است شدیدا دارم به این فکر میکنم که آیا واقعا " بنی آدم اعضای یک پیکرند؟ که در آفرینش زیک گوهرند؟ چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار؟" شده تابحال جایی از بدنتان درد بگیرد که بخاطر آن تقریبا کار همه اعضای بدنتان مختل شده باشد؟ کمی رگ به رگ‌ شدن دوتا از رگ‌های شانه و گردن کافی است تا به راحتی نتوانید حتی جرعه‌ای آب بنوشید، دیگر عطسه و سرفه که جای خود دارد. چنان از عمق وجود همه جای آدم درد می‌گیرد و دنیا پیش چشمش تیره و تار می شود که یادش می‌رود همین‌چند صباح پیش همه چیز گل و بلبل بوده و جاییش درد نمی‌کرده . اصلا انگار این درد از همان اول زندگی با او زاییده شده. القصه که این روزها که درگیر جابجایی دو تا رگ گردن هستم حسابی از کت و کول افتاده‌ام . نمی‌دانم دولت با این حجم از جابجایی می‌خواهد چه کند؟ چه دردی بر پیکره‌ی اجتماع قرار است وارد شود خدا می‌داند. نمونه‌اش هم همین افاضات اخیر معاون راهبردی دولت است. همانجا که عرضه داشتند "مردم ما ازین سیاست‌ها خسته‌اند" و دقیقا منظورشان از این‌ سیاست‌ها کمک به بهبودی درد شدیدی ست که سالها در پیکره‌ی جامعه اسلامی رخنه کرده و این روزها به اوج خودش رسیده است. در پی‌نوشتِ گفتارشان هم بیشتر عرضه فرمودند که دقیقا منظورشان ازین مردم همان مردم ایران هستند نه مردم فلسطین. و باز عرضه داشتند که "خستگی ازین سیاستها " دقیقا یعنی چرا رگ ایرانی جامعه اسلامی بیشتر از رگ فلسطینی‌اش درد می‌کند؟ البته حق هم دارند آخر ظاهرا ایشان موی زیر دماغ یک پیکره دیگری هستند به اسم شیطان بزرگ. اصلا هم دردشان نمی‌گیرد که این روزها شاهرگ فلسطینی جامعه اسلامی بشدت تحت فشار است. این عنوان معاونت جدید برای بزور چپاندن ظریف الممالک در هیئت دولت هم خودش به تنهایی رگ به رگ عظیمی است که احتمالا درد شدیدی به دنبال خواهد داشت. هرچه گشتم و از هر کس سوال کردم که معاون‌های راهبردی دولت‌های قبلی چه کسانی بودند، چیزی نیافتم و وقتی فهمیدم این معاونت جدید التاسیس است نزدیک بود بقیه رگهای گردنم هم جابجا شود . به نظر می رسد معاون راهبردی همان عروسک گردان صحنه باشد که ... بگذریم. خدا کند با چند جلسه ماساژ ساده این مشکل حل شود و مثل جامعه اسلامی که در حال جراحی توده‌ی بدخیمی به نام اسرائیل است ( حتی اگر بعضی‌ها نخواهند) ، کارم به جراحی نکشد. ✍س.غلامرضاپور خودمانی