eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 🔴 چقدر آب بنوشیم؟ ✍درباره میزان آشامیدن آب بین مردم باور های غلطی رایج است. دادن یک توصیه واحد به همه افراد، مثلاً نوشیدن روزانه 8 لیوان‌ آب منطقی نیست و هر منع و تجویزی باید طبق مزاج فرد، فصل، عوامل محیطی، حالات روحی وموقعیت شغلی فرد صورت بگیرد. تا تشنگی غالب نشود نوشیدن آب زیان‌بخش است. نوشیدن بیش از حد آب، با افزایش سطح بلغم و افزایش رطوبت‌عارضی بدن باعث بروز بسیاری از بیماری‌ها بخصوص در افراد سرد مزاج می‌‌شود. چنانچه امام صادق(ع):« زياد آب ننوشيد كه ماده هر بيماری است و هر دردی را به سوی تو می‌کشد» ونیز فرمودند :«تا به آب اشتها پیدا نکردید از آن نخورید» 📚کافی ج6ص382 علت ایجاد و تشدید بیماریهای بسیاری از جمله سرماخوردگی‌ها و کرونا وجود رطوبت‌های عارضی در بدن است. تصرف حرارت بدن بر رطوبات عارضی باعث تبخیر و بالارفتن آنها به سمت سر می‌شود و با هوای سرد یا آب سرد یا غذای سرد این بخارات منعقد و در سر و سینه و ریه ایجاد درگیری می‌کند. تشنگی راستین زمانی است که بدن به خاطر از دست دادن رطوبت، از بین بردن یبوست و رقیق کردن غذا نیاز به آب داشته باشد. گاه بدلیل وجود خلط بلغم‌شور در معده و یا سودای‌سوخته در آن، تشنگی‌کاذب ایجاد می‌شود. این تشنگی بعد از غذا هنگام اشتغال بدن به هضم پدید می‌آید و باید با کمی صبر، خوردن کمی عسل‌آب و یا خوردن کمی آب گرم آن را برطرف کرد. ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
✅موقع خورد کردن پیاز تا میتوانید گریه کنید ! ✍زیرا اشک و سوزش چشم موقع خورد کردن سبب میشود چشم آهسته‌تر پیر شود، در بزرگسالی دچار آب مرواردید و پیری چشم نشده و آلودگی و سموم چشم ازبین برود ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطمئن باشید که بازی، مهم ترین کاری است که هر کودکی باید انجام دهد. هیچ کلاس آموزشی، ابزار آموزشی و چیزهای دیگر نمی تواند اهمیت ساعات بازی آزاد کودکان را در یک محیط امن و غنی پر کند. کودکان به ساعات بازی نیاز دارند که به طور آزادانه و خلاق به تجربه دنیای اطراف خود مشغول باشند. به جای ثبت نام کودک در کلاسهای مختلف ریاضی، زبان و یا نقاشی، او را با مکعب ها و پازل های اعداد و حروف، شکل های رنگی و جعبه گواش و قلمو سرگرم کنید. Join @khorshidebineshan
توصیه‌هایی به والدین برای نظارت بر بازی‌های کامپیوتری بچه‌ها 🎮 هميشه برای انتخاب يا خريد بازی، به آرم رده­ سنی که روی جلد بازی‌ها نوشته شده، توجه کنيد. 🎮 سعی کنيد قبل از بازی کردن يک بازی توسط بچه‌ها، خلاصه ‌ای از داستان يا نقدش رو بخونيد و با بقیه والدين و فرزندان بزرگتر درباره بازی صحبت کنيد. البته بهترين حالت اينه که خودتون، قبل از بچتون اون بازی رو بازی کنيد. 🎮 با بچه‌تون بازی کنيد، بازی کردنش رو تماشا کنيد و درباره بازي­‌هايی که بازی می‌کنه باهاش حرف بزنید. بهش بگید که چرا بعضی از بازی‌های خاص مناسب نيستند. 🎮 بعضی بازی‌های آنلاين نيازمند تعامل و گفت­‌و­گو با بقیه بازيکنان هست. به بچتون درباره نگفتن اطلاعات شخصی تو بازی‌های آنلاين آگاهی بدید؛ همچنين به فرزندتون یاد بدید که رفتار­های نامناسب بقیه بازيکنان رو در حين بازی، به شما اطلاع بده. 🎮 سعی کنيد فرزندتون تو فضای مشترک خونه بازی کنه و تا جایی که ممکنه از بازی کردن فرزندتون تو اتاق خصوصي­ش خودداری کنيد. @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چـهل_و_دوم ✍ آسمان ابری بود و چکیدنِ نم نمِ باران روی
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍-موبایل و تلفن خونه ات از طریق اون حسام عوضی و رفقاش کنترل میشه، تو فردا مرخص میشی، این گوشی رو یه جای مناسب قایم کن تا وقتی رفتی خونه بتونم باهات تماس بگیرم. فقط مراقب باش که کسی از جریان بویی نبره بخصوص اون سگه نگهبانت! دانیال واسه دیدنت لحظه شماری میکنه فعلا بای! اینجا چه خبر بود؟ صوفی چه میگفت؟ او و دانیال در ایران چه میکردند؟ منظورش از اینکه همه چیز با دیده های او و شنیده های من فرق دارد، چیست؟ فردای آن شب از بیمارستان مرخص شدم. و گوشیِ مخفی شده در زیر تشک را با خود به خانه بردم تمام روز را منتظر تماسِ صوفی بودم اما خبری نشد. نگران بودم چه چیزی انتظارم را میکشید! تازه به حسام و صبوری هایش عادت کرده بودم اما حرفهایِ تلگرافی صوفی نفرتِ دوباره را در وجودم زنده کرد. بعد از یک روز گوشی روشن شد، صوفی بود: سارا تو باید از اون خونه فرار کنی، در واقع حسام با نگهداشتن تو میخواد دانیال رو گیر بندازه اون خونه به طور کامل تحتِ نظره! ابهام داشت دیوانه ام میکرد: من میخوام با دانیال حرف بزنم اون کجاست؟ با عجله جواب داد: نمیشه من با تلفن عمومی باهات تماس میگیرم تا ردمونو نزنن، اون نمیتونه فعلا از مخفیگاش بیاد بیرون! سارا! تو باید از اونجا خارج بشی، البته طبق نقشه ی ما! نقشه؟؟ چه نقشه ای؟؟ حسام خوب بود، یعنی باید به صوفی اعتماد میکردم؟ اسم دانیال که درمیان باشد، به خدا هم اعتماد میکنم. ترس، همزادِ آن روزهایم شده بود و سپری شدنِ ثانیه ای بدون اضطراب نوعی هنجار شکنی محسوب میشد. دو تماسش بیشتر از یک دقیقه طول نکشید و تقریبا فقط خودش حرف زد. دو روز بعد دوباره تماس گرفت تا نقشه ی فرار را بگوید اما سوالی تمامِ آن مدت مانندِ خوره به جانم افتاده بود. به تندی شروع به گفتن اسلوبِ نقشه اش کرد به میان حرفش پریدم: چرا باید بهت اعتماد کنم؟ از کجا معلوم که همه ی حرفات دروغ نباشه و نخوای انتقامِ همه ی بلاهایی رو که دانیال سرت آورده از من بگیری؟ حسام تا اینجاش که بد نبوده لحنش آرام اما عصبی بود: سارا، الان وقتِ این حرفا نیست، حسام بازیگر قهاریه. اصلا داعش یعنی دروغ گفتن، عین واقعیته. اگه قرار بود بلایی سرت بیارم، اینکارو تو اون کافه، وسط آلمان میکردم نه اینکه این همه راه به خاطرش تا ایران بیام... دیگر نمیدانستم چه چیز درست است: شاید درست بگی شایدم نه! تماس را قطع کرد، بدون خداحافظی حکمِ ذره ای را داشتم که معلق میانِ زمین و آسمان، دست و پا میزد. صوفی و حسام هر دو دشمن به حساب میآمدند؛ حسامی که برادرم را قربانی خدایش کرد و صوفی که نوید ِانتقام از دانیال را مهر کرد بر پیشانیِ دلم. به کدامشان باید اعتماد میکردم؟ حسام یا صوفی! شرایط جسمی خوبی نداشتم، گاهی تمام تنم پر میشد از بی وزنی و گاهی چسبیده به زمین از فرط سنگینی ناله میکردم و در این میان فقط صدای حسام بود و عطرِ چایِ ایرانی... آرام به سمت اتاق مادر رفتم، درش نیمه باز بود، نگاهش کردم پس چرا حرف نمیزد؟ من به طمعِ سلامتی اش پا به این کشور گذاشته بودم، کشوری که یک دنیا تفاوت داشت با آنچه که در موردش فکر میکردم. فکری که بروشورهای سازمانیِ پدر و تبلیغات غرب برایم ساخته بود، اما باز هم میترسیدم، زخم خورده حتی از سایه ی خودش هم وحشت دارد. مادر تسبیح به دست روی تختش به خواب رفته بود، چرا حتی یکبار هم در بیمارستان به ملاقاتم نیامد؟ مگر ایران آرزویِ دیرینه اش نبود پس چرا زبان باز نمیکرد؟! صدای در آمد و یا الله گوییِ بلند حسام پروین را صدا میزد، با دستانی پر از خرید. بی حرکت نگاهش میکردم و او متوجه من نبود او یکی از حل نشده ترین معماهایِ زندگیم بود. فردی که مسلمانیش نه شبیه به داعشی ها بود و نه شبیه به عثمان. در ظرفِ اطلاعاتیم در موردِ افراد داعش کلامی جز خشونت، خونخواری، شهوت و هرزگی پیدا نمیشد و حسام درست نقطه ی مقابلش را نشانم میداد؛ مهربانی، صبر، جذبه، حیا و حسی عجیب از خدایی که تمام عمر از زندگیم حذفش کردم. صوفی از مهارتش در بازیگری میگفت، اما مگر میشد که این همه حسِ ملس را بازی کرد؟ نمیدانم شاید اصلا دانیال را هم همینطور خام کرده بود! اسلام ِعثمان هم زمین تا آسمان با این جوان متفاوت بود، عثمان برای القایِ حس امنیت هر کاری که از دستش برمیآمد، دریغ نمیکرد. از گرفتن دستهایم تا نوازش، اما حسام هنوز حتی فرصتِ شناسایی رنگِ چشمانش را هم به من داده و من آرام بودم، به لطفِ سر به زیری و نسیمِ خنکِ صدایش... بعد کمی خوش و بش با پروین، جا نمازی کوچک از جیبش در آورد و به نماز ایستاد! ⏪ ... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چـهـل_ســوم ✍-موبایل و تلفن خونه ات از طریق اون حسام
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍دوست نداشتم کسی کچلی ام را ببیند، پس کلاه گلداری را که پروین برایم تهیه کرده بود بر سرم محکم کردم و رویِ مبلی درست در مقابلِ جا نمازِ حسام نشستم. با طمأنینه ی خاصی نماز میخواند، مانند روزهایِ اولِ مسلمانیِ دانیال. به محض تمام شدنِ نمازش با چشمانی به فرش دوخته، نیم خیز شد و سلام گفت. بی جواب، زل زدم به صورتِ کامل ایرانی اش، پرسیدم: چرا نماز میخونی؟ لبخند زد: شما چرا غذا میخورین؟ به پشتی مبل تکیه دادم: واسه اینکه نمیرم. مهرش را در دستش گرفت: منم نماز میخونم، واسه اینکه روحم نمیره. جز یکبار در کودکی آنهم به اصرار مادر، هیچ وقت نماز نخواندم، یعنی خدایی را قبول نداشتم تا برایش خم و راست شوم؛ اما یک چیز را خوب میدانستم و آن اینکه سالهاست روحم از هر مُرده ای، مُرده تر است و حسام چقدر راست میگفت... جوابی نداشتم، عزم رفتن به اتاقم را کردم که صدایم زد و من سرجایم ایستادم. مُهر را نزدیک بینی اش گرفت و عمیق عطرش را به ریه کشید: این مُهر مال شما، عطرِ خاکش، نمک گیرتون میکنه. معنایِ حرفش را نفهمیدم، فقط مهر را گرفتم و به اتاقم پناه بردم. نمیدانم چرا بی جوابی در مقابلش، کلافه ام کرده بود. مهر را روی میز گذاشتم اما دیدنش عصبی ترم میکرد؛ پس آن را داخل جیبِ مانتویِ آویزان از تختم گذاشتم و با خشم به گوشه ای از اتاق پرتش کردم. این جوان، خوب بلد بود که رقیبش را فیتیله پیچ کند. نمیدانم چرا؟ اما تقریبا تمامِ وقتش را در خانه ی ما میگذراند و من خود را اسیری در چنگالِ او میدیم. بعد از شام به سراغش رفتم تا فکری به حالِ مادر کند و او با لحنی ملایم برایم توضیح داد که در زمانِ بستری بودنم، او را نزد پزشک برده و تشخیص، شوکِ عصبی شدید و زندگی در گذشته های دور است. یعنی دیگر مرا نمیشناخت؟ چه مِنویِ بی نظیری از زندگی نصیبِ من شده بود! نیمه های شب ویبره ی گوشیِ مخفی شده از چشم حسام را در زیز تشکم حس کردم. جواب دادم، صدایِ پشتِ خط شوکه ام کرد! او دیگر در اینجا چه میکرد؟ همراهِ صوفی آن هم در ایران! -الو.. سارا جان منم عثمان! یعنی صوفی راست میگفت؟ چرا این راهی که میرفتم، ته نداشت؟! خودش بود عثمان! با همان لحن مهربان و همیشه نگرانش، اما برای چه به اینجا آمده بود! در فرودگاه گفت که به عنوان یک دوست هر کمکی که از دستش بربیاید دریغ نمیکند، حالا این فداکاری دوستانه بود یا از سرِ عشق؟ -سارا... من زیاد نمیتونم حرف بزنم، تمامِ حرفهایِ صوفی درسته، جونِ تو و دانیال در خطره، حسام واسه رسیدن به دانیال هر کاری میکنه، تو طعمه ای واسه گیر انداختنِ برادرت. باید فرار کنی ما کمکت میکنیم من واسه نجاتِ جونت از جونمم میگذرم، فکر کنم اینو خوب فهمیده باشی! راست میگفت عثمانِ مهربان برایِ داشتنم هر کاری میکرد اما مگر ترسوها از جانشان هم هزینه میکنند؟ این عثمان اصلا شبیه به آن مهاجرِ مسلمانِ بزدل درآلمان نبود. صدایم لرزید: اصل ماجرا چیه؟ مگه نگفتی دانیال رو تو خاطراتم دفن کنم؟ مگه نگفتی اون الان یه وحشیِ آدم کشه؟ مگه صوفی نگفت که انتقام میگیره؟ اینجا چه خبره؟ بی تعلل جواب داد: سارا... سارا جان... الان وقت این حرفا نیست، بعدا همه چی رو میفهمی، فعلا باید از اون خونه فراریت بدیم سارا، تو به من اعتماد داری؟ من دیگر حتی به خودم هم اعتماد نداشتم نفسی عمیق کشیدم، صدایم کرد جوابش را ندادم... -سارا من فقط و فقط به خاطر تو به این کشور اومدم به من اعتماد کن! عثمان خوب بود اما خوبی هایِ حسام بیش از حد، قابل باور بود. باید تصمیم میگرفتم، پایِ دانیال درمیان بود باید چیکار کنم؟ -دلم برایِ یک لحظه دیدنِ برادرم پرمیکشید کاش میشد که صدایش را بشنوم، نفسی راحت کشید: ممنونم ازت به زودی خبرت میکنم... بیچاره عثمان، از هیچ چیز خبر نداشت؛ نه از بیماریم نه از چهره ای که ذره ای زیبایی در آن باقی نمانده بود. دوست داشتم در اولین برخورد، عکس العملش را ببینم، شک نداشتم که به محض دیدنم از فرط پشیمانی، آه از نهادش بلند میشد!! ⏪ ... Join @khorshidebineshan
چقدر این تصویر قشنگه👆 هدفمند زندگی کنیم👌
چله ذی القعده چله ای است که تنها، خدا از اهمیت آن خبر دارد* *💫چله ای است که خداوند، خود به حضرت موسی(علیه السلام)پیشنهاد داد* *🔻زمان این چله از اول ماه ذی القعده تا ۱۰ ذی الحجه است* *و این زمان قابلیت خاصی برای چله گرفتن دارد ...* ازچهار شنبه 11 خرداد که اول ذی القعده هست تا روز عید قربان که 40 روز متوالیه بهترین زمان برای گرفتن حاجاته و بهش چله ی ذی القعده گفته میشه که به اصطلاح علما بهار حاجت هاست! یعنی اگه کسی چله ذی القعده داشته باشه و تو این چهل روز دعا کنه محاله دست خالی برگرده. تو هم مثل من این روز را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!! 👈بهترین پیشنهادها یکی از اذکار و سوره های زیره(یکیش که به دلتون می افته): ❤️ چهل روز روزی یکبار سوره های فجر ❤️چهل روز ذکر لااله الاالله ❤️صلوات روزی ۳۵۰ مرتبه ❤️چهل روز ذکر یابصیر ۳۰۳ مرتبه ❤️ چهل روز زیارت عاشورا ❤️چهل روز سوره یاسین ❤️چهل روز آیه سوره مبارکه اسراء آیه 80. رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!»(٨٠) روزی۱۰۰ مرتبه خیلی ها گرفتارن و خیلی ها مشکلات کوچیک و بزرگ دارن. لطفا به همه یادآوری کنید وفرستنده این متن را از دعای خیرتون بی نصیب نفرمایید. 💐اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب کبری سلام الله علیها💐 @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Farahmand-Doaa-Ahd_SoftGozar.com.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ ظهور فرمانده ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ به نیابت از تا دفاع مقدس هدیه به محضر عج(علیه السلام) ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم و شهدا مهمانان ویژه سرود سلام فرمانده این اجرا را تا بحال ندیده اید.. 🔴به بپیوندید👇 Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمانهای جذاب و آموزنده و مذهبی🌺💐🌺 قسمت اول 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/16012 قسمت اول 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/10439 قسمت اول 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/13294 قسمت اول https://eitaa.com/khorshidebineshan/20397 قسمت اول داستان واقعی 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/21126 قسمت اول بر اساس 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/31363 قسمت اول رمان دورهمی👇👇👇 https://eitaa.com/JazreTanhaee/995 قسمت اول رمان 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/24171 قسمت اول رمان 👇👇👇 براساس https://eitaa.com/khorshidebineshan/24910 قسمت اول رمان 👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/25802 قسمت اول👇👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/28042 قسمت اول داستان واقعی 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/28519 قسمت اول براساس 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/29196 💚💝💚💝💚 قسمت اول اساس واقعیت 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/30523 قسمت اول 👇👇👇 https://eitaa.com/khorshidebineshan/32233
سلام و عرض ادب 💝💚💝 مخاطبین باصفایی داریم که مطالب کانال را به کانالها و گروههای خودشون بازنشر میکنند. لذا بازدید برخی مطالب به هزارنفر هم میرسد. ان شاءالله شما هم به جمع باصفاها بپیوندید و پس از مشاهده، اول پست ها رو فوروارد و سپس به سراغ دیگر کانالهاتون برید. 🌺💐🌺 این کانال را دلی زدیم و تاحالا تبلیغ وسیعی هم برایش نکردیم. تا الان هم که علیرغم مشغله فراوان مان پابرجاست بخاطر پیگیری شما مخاطبین است . پس خودتان تبلیغش کنید.
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 🌸پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «ماه شعبان، ماه من و ماه رمضان، ماه خدای تعالی است و آن ماه ، بهار فقیران و تنگ دستان است.»🌸 🌸امام صادق عليه السلام فرموند: بر درب بهشت نوشته شده است: قرض دادن هجده برابر پاداش دارد و صدقه ده برابر.🌸 👈 *قرض الحسنه وام دادن به خداست و كدام مؤمن است كه از وام دادن به خدا احساس تردید کند؟* دوستان عزیز تصمیم داریم با کمک شما صندوق قرض الحسنه خورشید پنهان را با هدف ایجاد اشتغال و رفع نیازهای ضروریِ خانواده های نیازمند راه اندازی کنیم. شما هم میتوانید یک باقیات الصالحات ماندگار از خودتان بجا بگذارید. شماره کارت برای واریز 👇👇👇👇 بنام موسسه نیکوکاری خورشید پنهان با مجوز رسمی از مراکز ذیصلاح ⚪ اطلاعات بیشتر ازطریق ایدی 👇 🆔@mahdavi255 ✋پخش این بنر صدقه جاریست ✅ ما را در شبکه های اجتماعی به دوستان خود معرفی بفرمایید 👇👇👇 🔹ایتا: https://eitaa.com/joinchat/573636754Cdcec2736d0
✅خواص عجیب کشمش ✍خانم‌هایی که موهایشان را بسیار رنگ می‌کنند از خوردن کشمش غافل نشوند. کشمش ریشه مو را قوی می‌کند، از سفید شدن مو پیشگیری می‌کند و عوارض رنگ‌های شیمیایی را کاهش می‌دهد؛ جالب است بدانید کشمش از پوسیدگی و سیاه شدن دندان پیشگیری می‌کند، از این رو توصیه می‌شود خانم ها این خشکبار را دربرنامه غذایی خود بگنجانند. 👌نکته: منظور کشمش طبیعی است کشمش شیمیایی و تیزاب ملاک نیست ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تناسب غذا با جنسیت (مردان) 👌مشکلات گرمی زیاد در مردان 👈 چه نوع سرکه ای مصرف کنیم 📚حکیم حسین خیراندیش، ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا