eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 آن روزتا شب هر چه می پرسیدم: چه بلایی سرت آوردن ؟،چیزی نگفت، حالش که بهتر شد شب باز رفقای طلبش آمدن آن طرف پرده باهم نشستند به صحبت،لا به لای حرف‌هایش اسم سروانی را برد و گفت:اسلحه رو پشت گردنم گذاشت دست و پام بسته بودن. یکیشون اومد جلوم سیلی میزد و میگفت: پدرسوخته بگو اونایی که باهات بودن کجا هستند؟؟ می‌گفتم:کسی با من نبوده،همان سروان،گفت: نگاه کن پدر سوخته این همه کتک میخوره رنگش عوض نمیشه آخرشم کفرش در اومد و شروع کرد به زدن یعنی می‌زدبه قصد این که دندونام را بشکنه. عبدالحسین می‌خندید و از وحشی‌گری ساواک حرف میزد من آرام گریه می کردم تمام دندان‌هایش را شکسته بودند. روحیه اش قوی تر شده بود مصمم تر از قبل میخواست مبارزه ادامه بدهد،تضاهرات شده بود عبدالحسین هم تظاهرات بود،شب شد و باز هم خبری از او نشد دیگر زیاد حرص و جوش نداشتم حتی زندان رفتنش برام طبیعی شده بود،همان طلبه ها آمدند و گفتند در خانه سیمان دارید، جاشو نشان دادم یک کیسه سیمان آوردن اعلامیه ها جدید امام گذاشتن زیر پله ها رویش را هم با دقت سیمان کردند کارشان تمام شد به من گفتند نوارها و این چند تا کتاب هم با شما ببرین پیش همون همسایه ای که دفعه قبل برده بودین صبح همه رو ریختم توی ساک و رفتم دم خانه شان، گفتم آقای برونسی را دوباره گرفتن،جور خاصی گفت: خوب؟، می خوام دوباره نوار اینجا قایم کنید.گفت: حاج خانوم من نمیتونم شوهرم نیست.زیاد معطل نکردم خداحافظی کردم و برگشتم خانه مانده بودم چه کارکنم! ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
••🍃•• 🌸 بـرای لـمس وضو میـگیرم🚰 👀چشمانم لبریز میشود..♥️ 🧔🏻 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
خوشتیپ آسمانی
••🍃•• 🌸 بـرای لـمس #خیالت وضو میـگیرم🚰 👀چشمانم لبریز #بـاران میشود..♥️ #شهیدبابڪ‌نورے🧔🏻 ┄┅═✧❁🌹❁✧
°°[].🕊 اگرسربازخدانشوی،دیگری‌می‌شود.. بی‌ادعاباش‌وشهدایی‌زندگی‌کن🥀 🌼تمام‌هویت‌ومرام‌شهداءخلاصه‌شده‌در همین‌بی‌ادعایی... 💫ازخودت‌ودلبستگے‌های‌دنیایی‌ات‌که بگذری‌تازه‌میشوی‌لایق✨... | 🌿 | •♥️• ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
◽️شب قبل از شهادت بابڪ بود. یه ماشین مهمات تحویل من بود. من هم قسمت موشکی بودم و هم نیروی آزاد ادوات. اون شب هوا واقعا سرد بود. بابڪ اومد پیش من گفت: علی جان توی چادر جا نیست من بخوابم. پتو هم نیست. ◽️گفتم: تو همش از غافله عقبی. بیا پیش من، گفتم: بیا این پتو؛ اینم سوءیچ .... برو جلو ماشین بخواب، من عقب می‌خوابم. ساعت ۳شب من بلند شدم رفتم بیرون. ◽️دیدم پتو رو انداخته رو دوش خودش داره نماز می‌خونه... وقتی میگم ساعت ۳ صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرده نمی‌تونی از پتو بیای بیرون!! ◽️گفتم: بابڪ با اینکارا شهید نمیشی پسر.. حرفی نزد، منم رفتم خوابیدم.‌‌صبح نیم ساعت زودتر از من رفت خط و همون روز شهید شد🙂💔 🕊 شادی روح پاکشون صلوات🕊 ✍راوی: همرزم‌شهید ❤️ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
📢 مادرم می گوید کبوتَرَند...!!🕊 کبوترانی با رنگِ سپید و پاک که پرواز کردند تا خدای آسمان های آبی...!!🌸💫 دیشب که با خودم فکر کردم؛🧐دیدم من که کبوتر نیستم!!🤷🏻‍♀ آن هم از نوعِ سپیدَش!!👌 من فقط یک پروانه ی کوچَکَم!!🦋 با بال های آبی و سپید!! و البته پُر از گناه!!❌😞 اما می خواهم ثابت کنم که...💪🏻 پروانه ها هم بالِ پرواز دارند!!😎 و می توانند تا خدای خورشید و دریا پرواز کنند!!🌞🌊 خدایا لطفا پرواز تا خودت را یادَم بده!!🕊💫 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🍁 پیشرفت‌ڪشورنیازمند👇 ﴿حرڪت‌علمۍبسیارقوۍاست﴾ ڪہ‌پایہ‌هایش‌رابایددرمحیط‌دانش ‌آموزی ایجادڪرد‌!🌱 وبہ‌همین‌دلیل‌است‌ڪہ‌‌درس‌خواندن‌؛👌 مھم‌ترین‌ڪاردانش‌آموزان‌ و‌بہ‌عبادت‌بشمار‌مۍ‌آیـد💚😍 ✨ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🍃🌺🍃 [و‌چگونہ‌از‌جآن‌نگذرد 🌾آنکہ‌مےداند‌ بهاےدیداراستـــ...؟!♥️✨] 🦋 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
خوشتیپ آسمانی
#شناسنامہ‌شہید‌بابڪ‌نورے📕 #پارت‌یک 🌸|•خوشتیپ آسمـــانے•| 🌸 درروزهای‌آخرآبان۹۶‌خبر‌شهادت‌ جوان‌خوشت
📕 🌸|•ویژگے‌های‌شہیــد•| 🌸 بابک‌از‌دوران‌کودکی‌بسیار‌زرنگ‌بود‌ و‌همیشه‌مدرسه‌اش را‌به‌موقع‌می‌رفت. کوچکترین‌‌پسر‌خانواده‌بود،‌ اودوبرادر‌ودوخواهر‌داشت. همیشه‌در‌مدرسه‌شاگرد‌ممتاز‌بود‌. سال‌۱۳۹۰‌در‌دانشگاه‌قبول‌شدو‌در‌ رشته‌ی‌حقوق‌‌مشغول‌ به‌تحصیل‌شد. وقتی‌کارشناسی‌اش‌را‌گرفت،‌ در‌مقطع،ارشد‌رشته‌ی‌ حقوق‌تهران‌قبول‌شد. ازگناه‌فراری‌بودوهمواره‌در‌کارهای‌ انسان‌دوستانه‌پیش‌قدم‌بود. بابک‌سوالات‌زیادی‌درباره‌ی‌جنگ‌ و‌جبهه‌ها‌داشت‌و‌از‌پدرش‌می‌پرسید. پدرش‌که‌از‌رزمندگان‌ ‌دوران‌دفاع‌مقدس‌بود،‌خاطرات‌ جنگ‌را‌نوشته‌بود‌و‌دفتر‌خاطراتش‌را‌به‌بابک‌داد‌تا‌بخواند. علاقمند‌به‌مسجد‌بود،یک‌پسر‌فعال‌ مسجدی،‌هیئتی‌،‌ ورزشکاروبسیجی. ورزشکاربود.هنگام‌ورزش‌مداحی "زینب‌زینب"رامی‌گذاشت‌.‌ مادر‌می‌گفت: "‌پسرم،‌تو‌جوانی،یک‌آهنگ‌شاد‌بگذار،چرا‌این‌نوحه‌را‌در‌موقع‌ورزش‌ می‌گذاری؟" می‌گفت: "مامان‌،این‌طوری‌نگو.‌من‌این‌آهنگ‌ را‌دوست‌دارم." "ادامه‌پارت‌ویژگی‌های‌شهید،‌ در‌پارت‌سه" 🚫 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🌹 مے‌دهند در جبهہ! و ما خوب مے‌دانیم همہ قبول شدند... 💫🌸💫🌱 ای کاش ما هم در امتحان بندگی، قبول بشویم...🌵🍂 🥀🕊 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
💫🌺💫 گُفتم: 🌟 آخہ مَن غیر تو کیو دارم؟ گُفت: «اَلیسَ اللّٰہُ بکآفِ عَبده»🌸 مگہ من براےِ تو نیستم؟!(: ﴿زمر،³⁶﴾🌻 🍃 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 اخرش گفتم :«توکل بر خدا همینجا قایمشون میکنم، عبدالحسین هم که عاشق شهادته اگه اینارو پیدا کردن اونم به آرزوش میرسه.» چند تا قالی داشتیم بعضی از نوار هارو گذاشتم لای قالی ها،بعضی هارا هم لای متکا گذاشتم،کتاب هارا هم به زیرزمین بردم و درون قابلمه گذاشتم. یکهو سروکله نحسشان پیدا شد ،از درو دیوار ریختند داخل خانه. حسن هفت سالش بود همانجا زبانش بند امد،دو سه تاشان با کفش آمدند داخل خانه به خودم تکانی دادم،یکیشان اسلحه گرفت طرفم و گفت همانجا که هستی بشین.در آن لحظه خدا کمکم کرد و همان متکا که درونش نوار بود را زود برداشتم و روی پایم گذاشتم و دخترم را هم خواباندم رو متکا. شروع کردن به گشتن به خانه گاهی زیر چشمی به قالی ها نگاه می‌کردم و به امام زمان متوسل شدن آقا هم گویی چشم آن هارا کور کرده بودند،انگار نه انگار که ما داخل خانه قالی داریم،طرفش هم نرفتند!» هرچه بیشتر گشتند کمتر چیزی پیدا می‌کردند آخرش هم دست از پا دراز تر گورشان را گم کردند. باز هم آقای غیاثی سند گذاشت و آزادش کرد.با آقای رضایی و چند نفر دیگر آمد خانه از از همه سراغ نوار هارا گرفت.گفتم:لای قالی رو بدین بالا. داد بالا وقتی نوار هارا دیدند همه شان مات و مبهوت مانده بودند،با تعجب گفت:ینی ساواکی ها اینارو ندیدن؟! گفتم اگه میدیدن که میبردن و شما هم به آرزوت میرسیدی. خندید و سراغ چیز های دیگر را گرفت گفتم خودتون پیدا کنید. ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃