eitaa logo
فلسفه زبان اسلامی
1.2هزار دنبال‌کننده
607 عکس
52 ویدیو
159 فایل
#فلسفه_زبان_متعارف #فلسفه_زبان_اسلامی #نظریه_فعل #Islamic_philosophy ارتباط با ادمین @projectsystem مجتبی رستمی کیا، دکتری مبانی نظری اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
💢از همه سروران ارجمند، اساتید و فضلای محترمی که در فضای معناشناسی و فلسفه زبان ( به خصوص با نگاه های تطبیقی به دانش های زبانی در فضای اسلام) یادداشت هایی جهت انتشار دارند، درخواست دارم که چنانچه مایل باشند و بنده حقیر کمترین را قابل بدانند با نام خود ایشان مطالب و نکاتشان در کانال به اشتراک گذاشته شود 💠 از همه سرورانی که کمک می نمایند حلقه علاقمندان و اندیشمندان در این زمینه ها تکمیل شود، سپاسگزارم ارتباط با ادمین @projectsystem —————————————- 🔶 کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای است برای تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
———————— 🔶 کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای است برای تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
💠 صفحه این حقیر برای ترویج فلسفه در فضای دانشگاه و رشته های عمومی طراحی شده و عمومی سازی علوم اسلامی، فلسفه و سبک زندگی از دغدغه هایم برای اداره اش بوده است؛ خوشحال میشوم مرا از نظرات ارزشمند خود محروم نکنید. 👇👇 I'm on Instagram as @kiamojtabaphd ______________________________ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
💠یکی از مخاطبین محترم کانال، سؤالات ارزشمندی را در زمینه مطالعات زبانشناختی در علوم اسلامی و فضای تطبیقی مطرح نمودند، که بسیار پخته و به جا بود، بسیار خوب خواهد بود که این سؤالات در قالب پایان نامه، رساله و یا مقاله ای جداگانه مورد بررسی جدی تر قرار گیرد. 🔹سوال اول : مباحث پیرامون "حقیقت وضع و اقسام آن" که پایه ای ترین مباحث زبان شناسی در علم اصول فقه است ، خود مبتنی بر چه پیشینه های فلسفی و معرفتی است؟ 🔹سوال دوم : با توجه به ساختار کلی مباحث پیرامون زبان در علم اصول فقه ، می توانید مشخص کنید هر یک از این مباحث ناظر به کدامیک از ساحتهای زبان است؟ 🔹سوال سوم : با تقسیم بندی شهید صدر در مورد فصول مباحث اصول فقه پیرامون زبان تا چه اندازه موافق هستید؟ [منبع : بحوث فی علم الاصول ؛ جلد : 1 ؛ صفحه : 217] 🔹سوال چهارم : نسبت مرجعیت عرف مخاطب نزول آیات و صدور روایات در فهم لسان قرآن و سنت با تحلیلات عمیق زبان توسط اصولیون چیست؟ 🔹سوال پنجم : تفکیک حریم خصوصی زبانها و حریم عمومی آنها چگونه میسر است؟ 🔹سوال ششم : اگر گفته شده در علم اصول فقه مباحث الفاظ من جهه عامه بررسی می شود ، روش شناسی (یعنی : منابع ، شیوه استناد دهی به منابع ، چینش منابع و ادله ، اولویت بندی رجوع به آنها ،...) تحلیل این جهه عامه مباحث الفاظ (یا به عبارتی روش تحلیل حریم عمومی زبانها) از چه الگو یا الگوهای روشی تبعیت می کند؟ 🔹سوال هفتم : آیا بر اساس مباحثی که در علم اصول فقه پیرامون زبان شکل گرفته است ، می توان میان مکاتب اصولی یا دانشمندان مطرح اصول فقه در این عرصه ، تفاوتهایی در حوزه های مختلف روش شناسی شناسایی کرد؟ 🔹سوال هشتم : متناظر با مباحث زبانی در فصول وضع و الفاظ علم اصول فقه چه حوزه های دانشی در علوم زبانی جدید شکل گرفته است؟ 🔹سوال نهم : نسبت حجیت ، شارع و تصرفات او در عرصه زبان چه مباحثی را در زبان شناسی اصول فقه ایجاد کرده است؟ 🔹سوال دهم : دانشمندان اصولی در طی تاریخ علم اصول فقه در حوزه مباحث زبانی ، چه اندازه به مسائل حریم خصوصی زبان عرب توجه کرده اند؟ 🔹سوال یازدهم: "زبان و اعتباریات" 1)کدام ساحت از زبان مصداق نفس اعتبار و کدام ساحت مصداق معتبر است؟ 2)آیا نتایج بررسی های عقلی ساحت نفس اعتبار در عالم زبان حتما دال بر محالیت وقوع پدیده های زبانی مخالف این استنتاج ها است؟ 🔹سوال دوازدهم : چه نسبتی می توان میان "نظریات و اصول پذیرفته شده مکاتب بزرگ زبان شناسی" و "بناء عقلاء" (که مورد استناد دانشمند اصولی برای تایید اصول زبانی همچون اصاله عدم النقل و اصاله التطابق و اصاله عدم التقدیر و ... قرار میگیرد) یافت و تعریف کرد؟ نظریات قرن اکید شهید صدر و تداعی معانی امام خمینی چه نسبتی با اعتباری دانستن حقیقت وضع دارد؟ 🔹سوال سیزدهم : زبان با چه ساحتهایی از مراتب وجودی انسان پیوند دارد؟ 🔹سوال چهاردهم : اصلی ترین دوران تطورات نظریات دانشمندان اصول در حوزه مباحث زبان متعلق به کدام دوره و اصولیون هستند و آثار آموزشی حوزه در رشته اصول فقه در این عرصه چه جایگاهی دارند؟ ————————————————— ✍️آیدی ارتباط با جناب آقای @ALImaa ________________________ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
💠خوش آمد گویی به زبان شناسان ✍️جان سرل تا همین اواخر تعیین مرز ، هر چند مبهم ، بین زبان شناسی و فلسفه زبان امکان پذیر به نظر می رسید: زبان شناسی با واقعیت های تجربی زبان های طبیعی انسان سروکار دارد. فلسفه زبان با حقایقی مفهومی سروکار دارد که زیربنای هر زبان یا سیستم ارتباطی احتمالی است. با توجه به این تمایز ، به نظر می رسید که مطالعه افعال گفتاری کاملاً در فلسفه زبان است و تا چند سال گذشته بیشتر تحقیقات درباره اعمال گفتاری توسط فیلسوفان انجام می شده است و نه توسط زبان شناسان ، همه اینها تغییر کرده است. در دوره کنونی، زبان شناسان به سادگی به قلمرو وسیعی نقل مکان کرده اند که قبلاً فقط فیلسوفان در آن کار می کردند و نوشته های فلاسفه ای مانند آستین ، گریس و دیگران اکنون به ابزار کار زبان شناس معاصر تبدیل شده است. 💢فیلسوف زبان فقط می تواند از این پیشرفت استقبال کند و به آنها خوش آمد بگوید ، چرا که زبان شناس واقعیات زبانهای طبیعی انسان را همراه با تکنیک های تجزیه و تحلیل نحوی که حداقل در گذشته ، در نوشته های کاملاً فلسفی در مورد زبان وجود نداشته است، تحقق می بخشد. همکاری بین زبان شناسان و فیلسوفان به ویژه در مطالعه سوالات ذیل دارای اهمیت است: ساختار و عملکرد چگونه با هم تعامل دارند؟ چه ارتباطی بین افعال گفتاری و اشکال نحوی آنها در زبان طبیعی وجود دارد؟ EXPRESSION AND MEANING, p 162 ———————————- کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
نظر یکی از مخاطبان محترم کانال ______________________ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
نظر یکی از مخاطبان محترم کانال ______________________ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
در جواب به پیام 👆 : 📝 محمد علی ملک اینکه برخی مباحث وضع و الفاظ علم اصول فقه با علوم و مباحث زبانی نوین از جمله زبان شناسی و افعال گفتاری مشترک است که لاریب فیه است.(می توانید به کتاب درآمدی بر فلسفه اصول استاد حسن معلمی و آدرس اینترنتی 👇 رجوع کنید : http://ijtihadnet.ir/%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%d8%8c-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%88-%d8%a7%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84-%da%af%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d8%b2%d8%a8/ ) اما اینکه میان عرف محاورات زمان پیامبر (ص) و قراردادهای اجتماعی ، تضاد می بینید ، باید عرض کنم آن زمان عرب جاهلی بود که پذیرش قدرت مرکزی بر اساس قوانین اجتماعی مدنی ، غیر قابل پذیرش بود. (به نقل تاریخی زیر توجه کنید ، خصوصا به قسمت علامت گذاری شده👈) عُثْمَانُ بْنُ الْحُوَيْرِثِ فَإِنّهُ ذَهَبَ إلَى الشّامِ، وَلَهُ فِيهَا مَعَ قَيْصَرٍ خَبَرٌ، وَلَمْ يَذْكُرْ ذَلِكَ الْخَبَرَ، وَذَكَرَ الْبَرْقِيّ عَنْ ابْنِ إسْحَاقَ أَنّ عُثْمَانَ بْنَ الْحُوَيْرِثِ قَدِمَ عَلَى قَيْصَرٍ، فَقَالَ لَهُ: إنّي أَجْعَلُ لَك خرجا على قريش إن جاؤا الشّامَ لِتِجَارَتِهِمْ، وَإِلّا مَنَعْتهمْ، فَأَرَادَ قَيْصَرٌ أَنْ يفعل ... فذكر أن قيصر كَانَ قَدْ تَوّجَ عُثْمَانَ، وَوَلّاهُ أَمْرَ مَكّةَ، فَلَمّا جَاءَهُمْ بِذَلِكَ أَنِفُوا مِنْ أَنْ يَدِينُوا لِمَلِكِ، وَصَاحَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزّى: 👈 أَلَا إنّ مَكّةَ حَيّ لَقَاحٌ لَا تَدِينُ لِمَلِكِ [1] ، فَلَمْ يَتِمّ لَهُ مُرَادُهُ ... [1] أى لا تخضع للملوك [نام کتاب : الروض الانف - ت الوكيل ؛ نویسنده : السهيلي ؛ جلد : 2 ؛ صفحه : 359و360] اما تحولات ناشی از شرایع دین اسلام و ایحاد قرار دادهای اجتماعی توسط رسول الله با اقوام مختلف (که در برخی آیات قرآن نیز بازتاب داشته است) بدون شک محاورات عرفی و قواعد زبانی قوم عرب را زیر و رو کرده است. (شواهد این مدعا را در بازخوردهای رنگارنگ مخالفین پیامبر(ص) با احکام دینی و قوانین حکومتی ایشان از مشرکین مکه تا منافقین مدینه می توان پیدا کرد) پس باید توجه کرد عرف محاوراتی که از زمان بعثت پیامبر (ص) تدریجا شکل گرفت ، کاملا با عرف محاوراتی عرب جاهلی و قواعد زبانی آن متفاوت است. به خاطر همین مطلب نیز آیت الله سیستانی در کتاب الاصول ، می نویسد : الحاجة للمصطلحات الفلسفية(فی علم الاصول) وبيان ذلك في مقدمتين : أ ـ إن اللغة العربية لم تكن لغة قانونية فهي رغم كثرة مفرداتها وتعدد أساليب التعبير والتجوز فيها الا أنها لا تضم بين طياتها مفردات قانونية دقيقة ، وذلك بسبب عدم معاصرتها لكيان حضاري مهم في عهد الجاهلية ، ومن هنا حينما أراد الشرع المقدس إيصال الأفكار القانونية كالوجوب والحرمة والاستحباب والكراهة والطهارة والنجاسة والحقوق كحق الرهانة والغرامة والجناية لأذهان المسلمين استخدم اللغة المولوية ، وهي لغة الأمر والنهي والوعد والوعيد ، إذ لا يمكن طرح هذه المفاهيم بحدودها الدقيقة لعدم وجود مفردات قانونية في اللغة العربية تعبر عنها تعبيراً واضحاً ، وقد تعرضنا لهذا البحث في مبحث علل اختلاف الحديث ودور اللغة في ذلك الاختلاف ، وذكرنا أن القرآن والحديث قد يعبر عن القانون التكليفي والقانون الوضعي بصيغة واحدة مثلاً يقول القرآن : ( وَعَاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ ) و هو حكم مولوي ، ويقول : ( فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ ) وهو حكم وضعي ، أي شرطية العدة في الطلاق ، فهذا الاشتراك في الصيغة سبب من أسباب اختلاف الحديث ومنشأه فقر اللغة العربية من المصطلحات القانونية. ب ـ إن الأصوليين عندما بحثوا حول قواعد الاستنباط وأرادوا وضع المصطلحات فيها وجدوا أن اللغة العربية فقيرة من المفردات الصريحة الوافية بتحديد المعنى الأصولي القانوني تحديداً دقيقاً ، فاستخدموا المصطلحات الفلسفية المترجمة إلى اللغة العربية للتعبير عن ذلك ، فمثلاً يعبرون عن الارتباط بين الحكم التكليفي وموضوعه بالشرط فيقولون الزوال شرط لوجوب الصلاة ، ويعبرون عن الارتباط بين الحكم الوضعي وموضوعه بالسبب فيقولون الغسل سبب للطهارة ، مع أنه لا توجد سببيبة وعلية واقعية بين الحكم وموضوعه بل الموجود هو الارتباط الجعلي لا الواقعي ، وهذا عامل يؤثر في فهم الفكر الأصولي واستيعابه لبقاء رواسب الفكر الفلسفي في نفس هذه المصطلحات مما يؤدي لاختلاط الافكار كما سيأتي البرهنة عليه. [نام کتاب : الرافد في علم الأصول ؛ نویسنده : محاضرات السید علی السیستانی،السيد منير السيد عدنان القطيفي ؛ جلد : 1 ؛ صفحه : 59و60]
-اگر دانشمندان اصولی از حقیقت وضع بحث نکرده اند ، پس نظرات مختلف ایشان دقیقا با عنوان "حقیقت وضع" چه معنایی دارد؟ ✍️محمد علی ملک -اگر ادیبان ، لغت را از جهت "ساخت لغات جدید و توسعه زبان" تحلیل نکرده اند ، پس امثال مباحث زیر در کتب ادبی چه می کند؟ 👇👇👇 (آراء مختلف در مورد توسعه زبان عربی) (1)وَلَا إِلْحَاق إِلَّا بِسَمَاع من الْعَرَب إِلَّا أَن يكون على جِهَة التدرب والامتحان كالأمثلة الَّتِي يتَكَلَّم بهَا النحويون متضمنة لحروف الْإِلْحَاق على طَريقَة أبنية الْعَرَب يقصدون بذلك تمرين المشتغل بِهَذَا الْفَنّ وإجادة فكره وَنَظره وَهَذَا الحكم جَار فِي كل مَا أردْت أَن تبني من كلمة نَظِير كلمة أُخْرَى وَإِن لم يكن إِلْحَاق فَإِن ذَلِك لَا يجوز إِلَّا أَن يكون على وَجه التدرب والامتحان هَذَا أصح الْمذَاهب فِي الْمَسْأَلَتَيْنِ لِأَنَّهُ إِحْدَاث لفظ لم تَتَكَلَّم بِهِ الْعَرَب (2) وَالثَّانِي يجوز مُطلقًا لِأَن الْعَرَب قد أدخلت فِي كَلَامهَا الْأَلْفَاظ الأعجمية كثيرا سَوَاء كَانَت على بِنَاء كَلَامهَا أم لم تكن فَكَذَلِك يجوز إِدْخَال هَذِه الْأَلْفَاظ المصنوعة هُنَا فِي كَلَامهم وَإِن لم تكن مِنْهُ قِيَاسا على الأعجمية وَعَلِيهِ الْفَارِسِي قَالَ لَو شَاءَ شَاعِر أَو متسع أَن يَبْنِي بإلحاق اللَّام اسْما أَو فعلا أَو صفة لجَاز ذَلِك لَهُ وَكَانَ من كَلَام الْعَرَب وَذَلِكَ قَوْلك حزجج أحسن من دخلل وضريب زيد ومررت بِرَجُل كريم وضريب قَالَ ابْن جني فَقلت لَهُ أترتجل اللُّغَة ارتجالا قَالَ لَيْسَ هَذَا ارتجالا لكنه مقيس على كَلَامهم أَلا ترى أَنَّك تَقول طَابَ الخشكنان فتجعله من كَلَام الْعَرَب وَإِن لم تكن الْعَرَب قد تَكَلَّمت بِهِ فرفعك إِيَّاه ونصبك صَار مَنْسُوبا إِلَى كَلَامهم انْتهى ورد بِأَن اللَّفْظ الأعجمي لَا يصير بِإِدْخَال الْعَرَب لَهُ فِي كَلَامهَا عَرَبيا بل تكون قد تَكَلَّمت بِهِ بلغَة غَيرهَا وَإِذا تكلمنا نَحن بِهَذِهِ الْأَلْفَاظ المصنوعة كناقد تكلمنا بِمَا لَا يرجع إِلَى لُغَة من اللُّغَات (3)وَالْمذهب الثَّالِث التَّفْصِيل بَين مَا تكون الْعَرَب قد فعت مثله فِي كَلَامهَا كثيرا واطرد فَيجوز لنا إِحْدَاث نَظِيره وَإِلَّا فَلَا فَإِذا قيل ابْن من الضَّرْب مثل جَعْفَر قُلْنَا ضربب فَهَذَا مُلْحق بِكَلَام الْعَرَب لِأَن الرباعي قد ألحق بِهِ كثيرا من الثلاثي بالتضعيف نَحْو مهدد وقردد وَبِغير التَّضْعِيف نَحْو شأمل ورعشن وَلَا فرق بَين قِيَاس اللَّفْظ على اللَّفْظ وَالْحكم على الحكم عِنْد صَاحب هَذَا الْمَذْهَب وَالَّذين قَالُوا بِالْقِيَاسِ فِي مثل هَذِه الْأَشْيَاء اخْتلفُوا فِي المعتل وَالصَّحِيح أَنَّهُمَا بَاب وَاحِد فَمَا سمع فِي أَحدهمَا فَلَيْسَ عَلَيْهِ الآخر أَو هما بَابَانِ متباينان يجْرِي فِي أَحدهمَا مَا لَا يجرى فِي الآخر فَذهب سِيبَوَيْهٍ وَجَمَاعَة إِلَى أَنَّهُمَا بَاب وَاحِد وَذهب الْجرْمِي والمبرد إِلَى أَنَّهُمَا بَابَان. [نام کتاب : همع الهوامع في شرح جمع الجوامع ، نویسنده : السيوطي، جلال الدين ؛ جلد : 3 ، صفحه : 460 و 461]
در پاسخ یکی از دوستان در مورد نظریه اعتباریان و واقعیات اجتماعی سرل، کتاب خانم اولیایی☝️ رو معرفی کردم، ایشان در ادامه سؤالات ذیل را مطرح کردند: ————————————————————————————- ❗️ممنونم کتاب را خوانده ام ولی خوب مطلب جانیفتاد. منظور از حیث التفاتی را متوجه نشدم. تفاوت عینیت و ذهنیت وجودشناختی و معرفت شناختی را هم متوجه نشدم. چون گفت اعتباریات به لحاظ وجودشناختی ذهنی اند و به لحاظ معرفتشناختی عینی! (همان عروض در ذهن و اتصاف در خارج خودمونه؟) —————————————————————————————— ✍️ پاسخ بنده 1️⃣نکته اول: حیث التفاتی ترجمه کلمه Intentionality، همانطور که مستحضرید،معنای intention قصد هست، هر نوع قصدی حیث التفاتی نیست حیث التفاتی خاصیتی است که در آن ذهن فاعل شناسا به بیرون معطوف می شود؛ 2️⃣نکته دوم: معنا امری قصدی است در علم اصول به این اشاره شده است ( معنا یعنی رسیدن به قصد و مراد جدی متکلم)؛ فیلسوفان تحلیلی قصدی را معتبر می دانند که حالت روی آورندگی و تعمیمی داشته باشد، این را در حوزه شناخت و قواعد می دانند، قصدی که در زمینه بروز کرده باشد و گرنه در حیطه زبان خصوصی قرار می گیرد و قابل شناخت نیست، 3️⃣نکته سوم: قصد در فضای علوم اسلامی معمولا در حیطه علم تحلیل شده است، در حالی که حیث التفاتی اعم از علم و احساسات و میل و باور و هر گونه اراده ای که معطوف به بیرون از خود چیزی صادر می کند؛ 4️⃣نکته چهارم: محل تصادم حیث التفاتی با فلسفه نظری به خصوص با بحث علم حضوری و وجدانیاتی است که بروز نیافته اند و گرنه با زبان اعتباری همخوان است، زبان اعتباری یعنی زبان قاعده مند 5️⃣نکته پنجم: این بحث با مبحث " اراده" در فلسفه اسلامی و مباحث علم اصول به شدت گره می خورد، حیث التفاتی از زیرساخت های تحلیل فعل و اراده است ————————————————————— در مورد نکته دوم شاید توجیه زیر مناسب باشد: اعتباریات به لحاظ هستی شناسی و مرتبه ای وجودی در عوالم، موطنشان عالم ذهن است یعنی واقعیت خارجی به معنای وجود یا از عوارض وجود بودن را ندارد ـ البته بر طبق دیدگاه فلسفه اسلامی ـ یا به عبارت فیلسوفان تحلیلی، جنس این واقعیت، واقعیت طبیعی نیست واقعیت نهادی است؛ واقعیت نهادی بین الاذهانی است. در معرفت شناسی واقع گرایی به این سؤال پاسخ می دهد: آیا امکان شناخت واقع وجود دارد؟ پاسخ شما اگر " بله" باشد واقع گرا هستید، یعنی اوهام و مبهمات نیستند واقعیت دارند اما جنس واقعیت شان نهادی است وابسته به اعتبار عقلا در مقابل کسانی که در این قسمت نیز ذهنی هستند و به واقعیت اجتماعی و نهادی نیز اعتقادی ندارد و ساخته و پرداخته ذهن می دانند ماحصل چنین تفکیکی یک پیامد خیلی خوب دارد؛ در معرفت های اعتباری نیز می توان برای تعین معنا ملاکاتی یافت و معنا نسبی نمی شود، امکان رسیدن به معنا وجود دارد، کسی که این حرف را بزند واقع گرا معرفت شناختی است —————————————————————————————- نظر شما در رابطه با قصد و حیث التفاتی و نکات تفکیکی بین معرفت شناسی در اعتباریات چیست؟ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
جهت توضیحات بیشتر در زمینه حیث التفاتی و مناسبات آن با فلسفه اسلامی به لینک زیر مراجعه کنید: 💠نشست علمی تبیین و بررسی حیث التفاتی و تأثیر آن در نگرش به نفس حجج اسلام و المسلمین دکتر عبداللهی و دکتر قائمی نیا 30 دی ماه 1395 - مجمع عالی حکمت اسلامی http://hekmateislami.com/?p=5372 ———————————— نظر شما در رابطه با قصد و حیث التفاتی و نکات تفکیکی بین معرفت شناسی در اعتباریات چیست؟ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
💢بر سوگ رقیبان سرسخت باید گریست ✍️مجتبی رستمی کیا علی رغم همه انتقادات و مخالفت ها با شیوه تفکر و روش شناسی علمی دکتر فیرحی، نگاه گفتمان شناسانه و تبارشناسی که تحت تأثیر میشل فوکو در خصوص رابطه میان قدرت و دانش در بستر تاریخی مسائل علمی را از پایگاه فقه مورد بررسی قرار داده است، و همچنین برداشت های هرمنوتیکی وی از فلسفه گادامر، مباحث بسیار مهمی تلقی می شود، امروز به جرأت می توان گفت که یک رقیب قوی در مباحث علمی را از دست داده ایم، وبر سوگ این رقیبان سرسخت باید گریست؛ و از خودمان یک سؤال بپرسیم در مقام فهم و پاسخگویی، چقدر بر نظریات گفتمان، تبارشناسی و دیرینه شناسی فوکو تسلط داریم؟ در مطالعات معناشناسی امروزه، این مباحث از جایگاه مهمی برخوردارند و به نوعی امتداد فلسفه زبان در عرصه های تحقق عمل اجتماعی محسوب می شوند؛ راهی که از بازی های زبانی ، افعال گفتاری و واقعیت اجتماعی شروع و به ساخت جهان اجتماعی و نظریات گفتمان و تبارشناسی رسیده است؛ فوکو را چه شالوده شکن و یا فراساختارگرا بدانیم، نقطه مقابل ساختارگرایان در مباحث معناشناختی قرار می گیرد و یکی از رقیبان جدی ما در آینده، مخالفان ساختار و نظام سازی های مفهومی در عرصه تمدن سازی اسلامی خواهند بود؛ وی نمونه درخشان کسی است که فقه را از این پایگاه مطالعه کرده است و می طلبد پاسخی انتقادی با تسلط بر نظریات پیش گفته به این جریان داده شود؛ تا به قول شهید مطهری، این انتقادات گفتمانی بتواند راه ترقی علوم اسلامی را بیش از پیش باز کند، "اگر نبود انتقادات فخر رازی و غزالی، فلسفه اسلامی اینقدرها توسعه و تعمیق نمی شد؛ " نگاهم در این نوشته به نوعی در حوزه " مدیریت دانش" و " مدیریت رقیبان علمی" دسته بندی می شود ———————————- کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
🔴 به نقل از اداره آماده سازی و چاپ کتاب درسنامه معناشناسی (1) اثر ارزشمند دکتر علیرضا قائمی نیا به زودی منتشر می شود. این اثر پژوهشی از مجموعه دروس مصوب مرکز هماهنگی و توسعه پژوهش و آموزش عالی قرآن کشور است که با مشارکت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نگارش و تدوین یافته است. این اثر براساس سرفصل مصوب و با حمایت مرکز هماهنگی و توسعه پژوهش و آموزش عالی قرآنی کشور تدوین و به عنوان منبع آموزشی درس معناشناسی1 رشته علوم قرآن و حدیث معرفی شده‌است. ______________________ کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
💢امروز بسیار بخت یار بودم که با فاضل ارجمند حجت الاسلام دکتر سعید امینائی عزیز، مؤلف درسنامه " فهم روشمند قرآن کریم" دیداری داشتم و چای نوشیدیم و چند ساعتی در باب " پدیدارشناسی قرآن کریم" سخن گفتیم؛ خدا رو شکر می کنم که فضلای ارزشمندی همانند ایشان در حوزه علمیه وجود دارند و به مباحث "پدیدار شناسی متن" آنهم به مثابه روش توجه کرده اند و تحقیقات ارزشمندی ارائه کرده اند؛ وجه مثبت دیگر کار ایشان، کار ترویجی و آموزشی در زمینه زبان شناسی است، امیدوارم که در آینده نزدیک از ایشان بیشتر بشنویم؛ برای ایشان آرزوی توفیق روز افزون دارم؛ ————————————————— کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
✍️ محمد علی ملک 🔶کتاب "مغنی اللبیب" مشتمل بر قواعد اجتهادی گسترده ای در مباحث مختلف پیرامون زبان و متن (همچون : اصول نحو ، قواعد تحلیل متن(فقه النص) ، اعراب و تجزیه ، گونه های مختلف تفسیر متون دینی ، ...) می باشد. این قواعد و خرده روش های ابن هشام در موضوعات فوق ، لا به لای صفحات کتاب نفیس "مغنی اللبیب" قابل اصطیاد است. شما می توانید با استخراج دقیق این قواعد و نام گذاری های متناسب برای آنها -ضمن تطبیق آنها بر متن کتاب "مغنی اللبیب"- توضیحات لازم برای هر یک از این قواعد را بنویسید. به عنوان مثال به 10 نمونه زیر توجه کنید. 👇👇👇 (1) موضوع: استناد به اجماع ادبای کوفه و بصره در مقام معناشناسی / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط ۱۱ و ۱۲ (2) موضوع : استناد به قرآن برای شناخت معنای لفظی در قرآن با لحاظ بود یا نبود استعمال آن لفظ در آن معنا درسایر مواضع قرآن / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط ۱۵ (3) موضوع : توجه به خداوند متعال و صفات او در معناشناسی حقیقی و مجازی الفاظ آیاتی که گوینده آن خداوند سبحان است / تطبیق : صفحه ۳۵ خط ۱۵ و ۱۶ (4) موضوع : قرینیت قرینه مقالیه و مقامیه برای شناسایی کلمات و کلام های محذوف / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط 17و18 (5)موضوع : نقطه ضعف بودن کثرت حذف ( مخالفت با اصاله عدم تقدیر) برای یک ترکیب نحوی / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط 17 و ۱۶ (6) موضوع : نقطه ضعف بودن مجازیت (مخالفت با اصاله الحقیقه) برای یک ترکیب نحوی / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط ۱۵ و ۱۶ (7) موضوع : نظیر یابی در کلام فصیح (شعر عرب) برای اثبات محذوف بودن و صحت مقدر در نظر گرفته شده در قرآن / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط 19 و ۲۰ (8) موضوع : نظیر یابی در کلام فصیح (قرآن) برای اثبات محذوف بودن و صحت مقدر در نظر گرفته شده در قرآن / تطبیق : صفحه ۳۶ ، خط ۱ و ۲ و صفحه ۴۵ ، خط ۱ و ۲ (9) موضوع : اصطلاح شناسی اجماع در کلام نحویون که منظور اجماع مکتب بصره و کوفه است / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط 11و12 (10) موضوع : ساحت پیچیده محاورات و قواعد زبانی و ساحت ساده آن / توضیح : با دقت در دو مثالی که ابن هشام برای همزه ندا و همزه استفهامی ذکر کرده است متوجه شدم می توان در بسیاری از موارد کشف محاورات و قواعد زبان ساده عمل کرد و برای کشف آنها به ترکیبات صناعی روزمره متوسل شد و اقوام پیشین را نیز پیرو و مستعمل همین ترکیبات دانست و البته در بسیاری موارد دیگر نیز باید به دنبال منقولات مستند در محاورات قوم مورد نظر گشت و نباید به ترکیب سازی های صناعی دل خوش کرد. به عنوان نمونه ابن هشام برای اثبات معنای استفهامی همزه به مثال صناعی و ساختگی "أَ زید قائم؟" متوسل می شود و برای اثبات معنای همزه ندا به یک بیت شعر از عرب فصیح متوسل می‌شود. لازم به ذکر است باید برای موارد استفاده از مثالهای صناعی و حقیقی ، حریم مشخص شود. در مسئله ذوالحال واقع شدن مبتدا نیز به نظر می‌رسد قائلین به ذوالحال شدن مبتدا به مثال های صناعی متمسک شده اند. با توجه به این مثالها به نظر می‌رسد موارد شایع در زبان و موارد مورد نیاز همه صاحب زبانها در همه مکان‌ها و زمان‌ها را می‌توان مواردی دانست که در آنها می‌توان مثال صناعی آورد و دنبال استعمالات مستند اهل آن زبان نرفت. با مقایسه مثالهای دو حرف "أَیا" و "أَجل" هم به صحت این تحلیل پی می‌بریم. / تطبیق : صفحه ۳۵ ، خط ۸ و ۱۰ و ۱۳ و صفحه ۴۲ ؛ موسوعه ص337،پ13 [ مغنی اللبیب ج1 ؛ تحقیق : محمد محیی الدین عبد الحمید ؛ منشورات ذوی القربی] —————————— کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
هوش مصنوعی به مثابه انسان شبیه سازی شده یا ابزار دقیق فحص؟! ✍️مجتبی رستمی کیا 💠اخیرا در شهر مقدس قم همایشی تحت عنوان " هوش مصنوعی و علوم انسانی" برگزار گردید، بررسی چکیده مقالات منتشر شده و عناوین و مؤلفین بسیار قابل توجه بود؛ از سویی به لحاظ فناوری در مرز تکنیک قرار دارد و از سوی دیگر در فلسفه تحلیلی و معناشناسی، مباحث هوش مصنوعی به مثابه هوش شناختی و التفاتی که به نوعی شبیه ساز فعالیت ها و اراده و تفکر انسانی است با تردید جدی مواجه است؛ براستی آیا نرم افزار و رایانه توان حیث شناختی و التفاتی که منجر به آگاهی و قصد در عمل می شود را داراست؟! 🔶 جان سرل، که در دوره دوم فکری خود بر روی فلسفه ذهن تمرکز کرده است، مباحث مفصلی در مورد شناخت، آگاهی و حیث التفاتی و ارتباط آن با اندامواره و مغز ارائه داده است؛ وی در نفی هوش مصنوعی به مثابه انسان شبیه سازی شده برهانی به نام " برهان اتاق چینی" مطرح کرده است؛ ما حصل این برهان به این صورت است که حاصل نرم افزار کارکرد است و نه فهم، 💢 نگاهی به مؤلفین همایش مذکور نشان می دهد که بیش از 70 درصد ایشان تحصیلات مرتبط با فضای طلبگی و معناشناسی استظهاری در علم اصول ندارند اما الگوریتم هایی را در سامانه « نجف» مرکز نور که بر اساس هوش مصنوعی مبتنی است، طراحی کرده اند؛ 🔶 نگارنده تخصصی در زمینه مباحث مرتبط با برنامه نویسی هوش مصنوعی ندارد، اما در حوزه معناشناسی و آنالوژی های علم و معنا، این نرم افزار قابل بررسی تخصصی است، فارغ از استدلال سرل در نفی هوش مصنوعی، در حوزه درک و استدلال و نظریه احتمالات معنایی و حتی تعین معنایی هوش مصنوعی، مباحث بسیار مهمی مطرح است که امیدوارم طراحان این نرم افزار بتوانند آگاهانه به این سؤال پاسخ دهند. امیدوارم بتوانم در آینده به صورت تخصصی تر در این حوزه مباحثی را مطرح کنیم. از همه علاقمندان درخواست می کنم مطالب خود را برای انتشار ارسال نمایند. ————————————————————————————— کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
هوش مصنوعی و تصرف در قوای نفسانی ✍️حسین صبوری 🔶آیا می توان تفاوت هوش مصنوعی با برنامه نویسی های عادی را در این دانست که افق پیشروی هوش مصنوعی درک و تولید گزاره های کلی است که شاید بتوان از ماحصل آن تولید دانش کرد ولی برنامه نویسی های عادی تنها می توانند با گزاره های جزیی کار کنند؟ 🔶آیا چنین قابلیتی یعنی درک و تولید کلیات، نیاز به وجود روح ندارد و صرفا طراحی ساختار اندیشه کفایت می کند تا هوش مصنوعی بتواند چنین کاری انجام دهد؟ در بحث مرگ مغزی، تعطیل شدن مغز منجر به جدایی روح از بدن می شود درحالی که جدایی قلب از بدن موجب جدایی روح نمی شود. البته این ملازمه حاصل تحقیقات فعلی و شاید در آینده بتوان مغز را نیز پیوند زد و کشف شود که چنین ملازمه ای برقرار نیست. 💠پاسخ به این سؤالات نیاز به فکر عمیق و دقت نظر دارد. به نظر می رسد جدای از بحث های ذهن و اندیشه، بحث های نفس شناسی هم جای کار داشته باشد. وقتی صحبت از حرکت انسان می کنیم جدا از کشف و نظر، اراده و تصرف در جسم و جهان و خلق هم بسیار با اهمیت است درحالی که اینگونه از مباحث در کامپوتر معنای خاصی ندارد. شاید وجود روح برای اراده و تصرف توسط انسان لازم باشد ولی برای درک کلی صرف درست کردن هوش مصنوعی و الگوریتم های مغز برای درک کلیات کفایت کند و نیازی به روح نباشد. 💠 از سوی دیگر، شناخت صحیح سیستم افعال انسان فارغ از تاثیر در علوم فنی نظیر طراحی هوش مصنوعی و سنسورهای هوشمند که به شبیه سازی انسان می پردازد در زمینه بازشناسی افعال انسان و به خدمت گرفتن آن در جامعه شناسی، روان شناسی و ... بسیار موثر است. تمام دغدغه یک روانشناس این است نکته و توصیه روانشناسی را که نوعا خود بیمار یا مراجع هم به آن التفات دارد، به مرحله التزام و عمل در بیمار برساند. قطعا شناخت صحیح عملکرد سیستم قوای انسانی در این زمینه حائز اهمیت است. 💠مطالب فوق صرفا یک ایده پردازی و دغدغه است، پاسخ به آن از یک سو منوط به شناخت سازمان یافته انسان مبتنی بر مباحث فلسفی، انسان شناسی و علم النفس، و از سوی دیگر منوط به شناخت دقیق مباحث روانشناسی، فلسفه زبان، ذهن و ادراک است. علامه طباطبایی، استاد مطهری و استاد مصباح از جمله شخصیت های علمی هستند که در آثار خود به صورت منسجم و قوی به بررسی ابعاد مختلف انسان پرداخته اند. ——————————- کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
💠به لطف فکر و دستان هنرمند دوست عزیزم سرور ارجمند و طلبه گرامی لوگوی کانال فلسفه زبان اسلامی طراحی گردید. 💢از همه دوستانی که با مشاوره های خود جهت نهایی سازی نشان کانال، کمک کردند سپاسگزارم. 👈 صفحه وی در ایتا و اینستاگرام: @poorvahhab ————————- کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd
تامل کوتاه : "تاثیر پذیری نحو عربی از اصول فقه اهل سنت" ✍️ محمد علی ملک َمحمّد بن الحَسَنُ الشَّيبانيّ -و هو صاحب الإِمام أبي حنيفة- ضمّن كتابه المعروفَ بـ"الجامع الكبير" في كتاب "الأيمان" منه مسائلَ فقهٍ تُبتنى على أصول العربيّةِ، لا تتضِحُ إلّا لمن له قَدَمٌ راسخٌ في هذا العلم، فمن مسائله الغامضة أنَّه إذا قال : "أيُّ عَبِيدِي ضَرَبَكَ فهو حُرٌّ"، فَضَرَبَهُ الجميعُ عَتَقُوا ، و لو قال: "أيُّ عبيدي ضربتَه فهو حرٌّ"، فَضَرَبَ الجميعَ، لم يعتق إلّا الأوّلُ منهم؛ فكلامُ هذا الحِبر مَسُوقٌ على كلام النحويّ في هذه المسألة، وذلك من قِبَل أنّ الفعل في المسألة الأولى مسندٌ إلى عامٍّ، وهو ضميرُ "أيٍّ"، و"أَيٌّ": كلمةُ عُموم؛ وفي المسألة الثانية خاصٌّ, لأنّ الفعل فيه مسندٌ إلى ضمير المخاطَب، وهو خاصٌّ، إذ الراجع إلى "أَيٍّ" ضميرُ المفعول، والفعلُ يصير عامًّا بعُموم فاعله، وذلك أنّ الفاعل كالجُزء من الفعل، وإنّما كان كذلك, لأنّ الفعل لا يَستغني عنه، وقد يُستغنى عن المفعول، فكأنّه أحدُ أجزائه التي لا يُستغنى عنها، ويدلّ على ذلك أُمورٌ: الأوَّلُ : منها أنّه متى اتّصل بالفعل الماضي ضميرُ الفاعل سكن آخِرهُ، نحو: "ضَرَبْتُ" و"ضَرَبْنَا"، وذلك لئلّا يجتمع في كلمةٍ أربعُ حركاتٍ لوازمَ لو قيل: "ضَرَبْتُ"، ولا يلزم ذلك في المفعول لأنّه فَضْلَةٌ، فهو كالأجْنَبيّ من الفعل. الثاني : أنك تقول: "قامت هندٌ وقعدتْ زَيْنَبُ"، فتُؤنِّث الفعلَ لتأنيث فاعله، والقياسُ أن لا يلحق الكلمةَ عَلَمُ التأنيث إلّا لتأنيثها في نفسها، نحو "قائمةٍ" و"قاعدةٍ"، وأمّا أن تلحق الكلمةَ العلامةُ، والمرادُ تأنيثُ غيرها، فلا، فلولا أنّ الفعل والفاعل ككلمةٍ واحدةٍ، لَمَا جاز ذلك. الثالث : أنّك تقول: "يضربان"، و"تضربان"، و"يضربون"، و"تضربون"، و"تضربين"، فالنونُ في هذه الأفعال علامةُ الرفع، وقد تخلَّل بينه وبين المرفوع ضميرُ الفاعل، وهو الألفُ والواو والياءُ في "يضربان" و"يضربون" و"تضربين"، فلو لم يكن الفاعلُ والفعلُ عندهم كشيءٍ واحدٍ، لَمَا جاز الفصل بين الفعل وإعرابه بكلمةٍ أُخرى، ولا يجوز مثل ذلك في المفعول، [الرابع] : و من ذلك أنهم قد قالوا: "كُنْتِيٌّ"، فنسبوا إلى "كُنْت"، قال الشاعر [من الطويل]: - فأَصبَحْتُ كُنْتِيًّا وأصبحتُ عاجِنًا ... وشَرُّ خِصالِ المَرْءِ كُنْتُ وعاجِنُ فلو لم يكن الفعل والفاعل عندهم كالجزء الواحد، لَمَا جازت النسبة إليه، إذ الجُمَلُ لا يُنْسَب إليها، [الخامس] : و قد قالوا: "لا تُحَبِّذْهُ بما لا ينفعه"، فاشتقّوا من الفعل والفاعل فعلًا لاتحادهما، فَبانَ بما ذكرناه أنّ الفعل والفاعل عندهم شيءٌ واحدٌ، فلذلك لمّا كان الفاعل في "أيُّ عبيدي ضربك" عامًّا، صار الفعل عامّا، ولمّا كان الفاعل في "أيُّ عبيدي ضربتَه" خاصًا, لأنّه كنايةٌ عن المخاطَب، صار الفعل خاصًّا، ولولا خَوْضُ هذا الإِمام في لُجَّةِ بَحْرِ هذا العلم النفيس، ورُسوخُ قَدَمِه فيه، لَمَا أَلَمَّ بفقه هذه المسألة ونظائرها، ممّا أَوْدعه كتابه، فجاحدُ فَضْلِ هذا العلم مكابِرٌ، والمنكِّبُ عنه خاسرٌ. [منبع : شرح المفصل ؛ نویسنده : ابن يعيش ؛ جلد : 1 ؛ صفحه : 60و61] 🔶همانطور که در متن بالا مشهود بود توسعه حکم "اتحاد و هماهنگی فعل و فاعل" در برخی مسائل ادبی در موضوعات مختلف به خاطر وجود علت "شیء واحد بودن فعل و فاعل" در آن موضوعات و مسائل ، صرفاً بر اساس استنباط ظنی علت "شیء واحد بودن فعل و فاعل" برای حکم "اتحاد و هماهنگی فعل و فاعل" در برخی مسائل ادبی در موضوعات مختلف دیگر ، توضیح داده و اثبات شد. و این چیزی جز که نتیجه اثر گذاری اصول فقه اهل سنت بر نحو عربی است ، نمی باشد. طبق نظریه مذکور فعل هیچگاه با عمومیت مفعول عام نمی گردد فلذا فعل در جملاتی مثل : (اکرمت العلماء ، اکرم العلماء) عام نیست.😳😳😳😳😳 عدم توجه به نیاز اهل زبان برای بیان حدوث افعال عام به موجب مفاعیل عام و در عوض قیاس گرایی افراطی ، چنین فجایعی را برای نحو عربی رقم زده است.😔😔😔 —————————————- کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای تعاملی به سوی تأملات شما در باب زبان 🆔@projectsystem 🌐@kiamojtabaphd