eitaa logo
مشاوره کیمیا
852 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
307 ویدیو
1 فایل
قراره با کیمیا والدگری آگاه رو تمرین کنیم. 👨‍👩‍👦 اگر تو این مسیر به کمک احتیاج داشتی، اینجا برای شما والدین مشاوره داریم‼️⬇️ ارتباط با ادمین کانال: @f_sh_1995 بات مشاوره کیمیا: https://ble.ir/kimiya_bot
مشاهده در ایتا
دانلود
مشاوره کیمیا
2️⃣ ا خرداد ۱۳۴۴. این بار در بیمارستان زایمان کردم. پرستارها همدیگر را خبر می کردند تا همه ببینند، این مادر لاغر و کوچولو چه پهلوانی به دنیا آورده. 🤩😍 یک پسر تپل با موهای مشکی. 👶🏻 از بیمارستان که برگشتم، خانه دوباره شلوغ و پر رفت و آمد شده بود. عزیز اسفند دود می کرد و روی پا بند نبود. محمودآقا برای پسرم گوسفند قربانی کرد.🐑 اسمش را هم که با خودش آورده بود. داوود. 😍🤩 زندگی دوباره به رویمان لبخند زد. 😌مادرشوهرم صبح به صبح برای داوود اسفند دود می کرد و تخم مرغ می شکست. هرکس هم می پرسید چند وقتش است، دو ماه بیشتر می گفت که بچه چشم نخورد.🧿 از بس درشت و سنگین بود. به من هم سفارش می کرد خیلی داوود را بین مردم نبرم. خنده ام می گرفت؛ ولی می گفتم: "چشم" 🫡🫡 در خوش قدمی پسرم همین بس که با تولدش عزیز به تهران اسباب کشی کرد و همسایه مان شد. 🥳 محمودآقا شب ها به ذوق بازی کردن با داوود زودتر از مغازه می آمد‌. برای راه افتادن، دندان درآوردن و تا هفت سال شب تولد داوود، گوسفند قربانی کرد. جانش به جان داوود بسته بود. 🥲❤️ وقتی در حیاط مشغول بودم، داوود چهار دست و پا دنبالم می آمد. یک بار از لبه ی ایوان کوتاهمان افتاد‌. 😯😥 صورتش از درد سرخ شد. 😩با چشم های خیس، کمی بالای گوشش را مالید و نفس عمیقی کشید‌‌. مادرشوهرم شروع کرد به قربان صدقه رفتن: - پسر باغیرت من. غیرتت رو قربون که گریه نکردی. 🥰😌 آنقدر خوشش آمده بود که شب برای محمودآقا هم تعریف کرد. محمودآقا می خندید: - مگه ایوان یک وجب بیشتر ارتفاع داره؟ برای چی گریه کنه؟ 😂 - هر بچه ی دیگه ای بود، از گریه ضعف می کرد؛ ولی داوود با غیرته و گریه نکرد. 😎 ادامه دارد... @rahche