eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم گرفته درین وسعت ملال ، بِلال اذان بگوی خدا را ، اذان بِلال ! بِلال سکوت تلخ تو ، با درد همنشینم کرد اذان بگوی و ببر از دلم ملال ، بِلال من و تو شعله وریم از شرار فتنه ، بیا برای این همه غربت چو من بنال ، بِلال هنوز یاد تو ، در خاطر زمان جاری است از این گذشتهء روشن به خود ببال ، بِلال دوباره بانگ اذان در مدینه می پیچد ؟ سکوت نیست جواب چنین سؤال ، بِلال اذان اگر تو نگویی ، نماز می میرد بخوان سرود رهایی ، بخوان بِلال ! بِلال اذان بگو به بلندای قامت توحید که دشمنت ندهد بعد از این مجال ، بِلال کبوتر حرم عشق ! بال و پر واکن به شوق آمدنِ لحظه وصال ، بِلال بخوان که عمر گل باغ عشق ، کوتاه است چو آفتاب که دارد سر زوال ، بِلال برای مرغ مهاجر ، زکوچ باید گفت بخوان سرود غم انگیز ارتحال ، بِلال سرود سبز تو ، با خشم سرخ من مانَد به یادگار برای علی و آل ، بِلال
✍️ بس کن جان پیمبر اذان نگو از حال رفت فاطمه دیگر اذان نگو بس کن بلال مادرم از دست میرود نام پدر دوباره اگر از تو بشنود بس کن بلال خاک عزا بر سرم مکن پایین بیا زماذنه بی‌مادرم مکن ترسم که جان رود زتن مادرم بلال زود است خانه دار شود خواهرم بلال حیدر حریف گریه زهرا نمی‌شود اینها برای فاطمه بابا نمی‌شود حالا که روی ماذنه هستی ،بیا بلال بهر شفای مادرما کن دعا بلال دست دعا بگیر سوی آسمان بلال امن‌یجیب بهر شفایش بخوان بلال شاید خدا دعای تو را مستجاب کرد رحمی به حال ما و دل بوتراب کرد بس کن بلال مادر ما داغدیده است روز خوشی زبعد پیمبر ندیده است جدم که بود مادر ما احترام داشت این خانه نیز حرمت بیت‌الحرام داشت یادش به خیر اذان تو را تا که می‌شنید قبل از نماز بر در این خانه می‌رسید جدم که رفت فاطمه بی‌احترام شد در پشت درب‌خانه او ازدحام شد وقتی شرار کین زسرایش بلند شد زهرا صدای یاابتایش بلند شد بابا ببین که شعله به کاشانه ام زدند بابا ببین لگد به در خانه ام زدند بابا ببین که پهلوی زهرای تو شکست ضرب غلاف بازوی زهرای تو شکست بابا ببین به گفته تو پشت پا زدند سیلی به روی فاطمه‌ات بی‌هوا زدند دختر دلش زنام پدر زیر‌ و رو شود ای وای اگر که با سر او رو به رو شود زهرا شنید نام پدر را زتاب رفت کی باسر بریده به بزم شراب رفت زهرا غم اسیری و رنج سفر ندید طشت طلا و رأس جدای پدر ندید زهرا ندید راس پدر در برابرش چوب جفا خورد به لب‌های اطهرش