eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خراسان روضه می‌گیرد مدینه می‌زند ناله رضا مرثیه می‌خواند شده مضطر اباصالح دلی آتش گرفته سینه‌ای بی‌تاب می‌سوزد نشسته کنجِ حجره پایِ این بستر اباصالح جهنّم کرده مَحرم خانه‌یِ شاهِ دوعالَم را اَمان از کینه‌یِ همسر زده بر سر اباصالح عذاب و دلهره سهمِ عزیزانِ رسول‌اللّه چه در خانه چه در کوچه به‌چشمِ‌تر اباصالح.... به ما با گریه می‌گوید چه شد در کاظمین ای‌وای گریزِ روضه‌اش مثلِ همیشه شد حسین اِی‌وای غریبی دست‌وُپا می‌زد ولی دورش نَشد جنجال نبوده کنجِ حجره روضه مثلِ گوشه‌یِ گودال نشد بر سینه سنگینیِ پایِ ظالمی اِحساس نرفته رویِ نِی سر زیرِ پا جسمی نشد پامال نشد اَنگشتر و پیراهن و عمّامه‌ای غارت نبوده بینِ چنگی معجر و آویزه و خلخال کبوترها به فکرِ سایه‌ای بالایِ سر بودند هراسان در بیابان پابرهنه نیستند اَطفال کسی اَهل و عَیالت را اسیری می‌بَرد؟! هرگز کسی پایِ سرِ بر نِی کنیزی می‌خرد؟! هرگز پریشان روضه می‌خوانم ولی پیکر پریشان نیست خدا را شکر زیرِ سُمِّ مَرکب جسمِ عریان نیست اگرچه مَحرمت با دیدنِ اشکِ تو می‌خندد ولی ناموسِ تو همراه با گرگِ بیابان نیست نمانده پیکرِ صد پاره‌یِ تو روی ریگِ داغ زبانم لالْ ناموسِ تو سرگردان و حیران نیست جوانِ خانه‌یِ سلطان جوانی اِرباً اِرباٰ شد پدر از خیمه می‌آمد ولی در پایِ او جان نیست علی‌اکبر علی‌اکبر علی‌اکبر هزاران آه تمامِ دشت می‌خندند بر حالِ نَزارِ شاه هوایِ کاظمین و کربلا دارم به سر سلطان غلامِ بی‌بها را بینِ این روضه بخر سلطان دوباره کاروان‌ها راه افتادند و جا ماندم بیا و کُن به حال و روزِ این نوکر نظر سلطان به حقِّ این جوان و آن جوان که رویِ بوریا حرم آمد حرم این سینه‌زنها را بِبر سلطان علیِ مُلکِ طوسی و نگاهت حکمِ پابوسی بزن امضا‌یِ حکمِ اربعین را زودتر سلطان بده اذن زیارت حال و روزم را خدایی کن بیا قبل از مُحرّم ندبه‌خوان را نینوایی کن
دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی
هر ناله ای که از دل غم پرورش کشید آتش دوباره بر جگر مادرش کشید مثل حسن به خانه خود هم غریب بود هر چه کشید دردِ سر ، از همسرش کشید او صورتش به خاک و فقط آه میکشید این جای آب ، هلهله دور و برش کشید دیگر توان نداشت کمی دست و پا زند از بسکه تشنگی رمق از پیکرش کشید از قاتلش چقدر تقاضای آب کرد کارِ غریبی اش به کجا آخرش کشید شکر خدا امام رضا در برش نبود بر روی خاکِ حجره که بال و پرش کشید دیگر رضا ندید چگونه زروی بام قاتل به خاکِ کوچه ، تنِ اطهرش کشید اما حسین دید زمین خورد اکبرش زانو زد و ناله زد و در برش کشید صد بار مُرد و زنده شد مظلوم کربلا از بس که نیزه از بدن اکبرش کشید یک بار هم دوباره پدر را صدا نکرد خون هرچه از دهانِ گل پرپرش کشید یک لحظه یاد مادرش افتاد ، چون حسین... ناچار شد عبا به روی خواهرش کشید در قتلگاه هم به لبش یا بُنَیَّ بود خنجر ، دمی که شمر روی حنجرش کشید می گفت خدا به دادِ موی دخترم رسد از پشتِ سر ، شمر که موی سرش کشید