اشعار آیینی حسینیه:
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
طبقو برگردونید برید
ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد
من خودم آرومِش میکنم
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دستوپاش کنید
رهاش کنید (٣)
توی اِزدحام زدنش/ مجلس حرام زدنش/ گفت بابا میخوام، زدنش زدنش، زدنش
تا چشاشو بست زدنش/ دندوناش شکست زدنش / چند تا مردِ مست، زدنش، زدنش، زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره، بی طاقته
آااه یادگاریه
دستِ من امانته
بند 2⃣
مگه این دختر چندسالشه
که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد؟
واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا
تو رو خدا (٣)
خواب بودی توو خواب، زدنت/ مجلس شراب، زدنت/ تا که گفتی آب، زدنت، زدنت، زدنت
بی سؤال جواب، زدنت/ بی حسابکتاب، زدنت/ آخ برا ثواب، زدنت، زدنت، زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
بند 3⃣
من ازین تنهایی دلخورم
منی که با درد همبازیام
من بابامو میخوام هرجوری هست
به سر بریدهشم راضیام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کِی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن
منو زدن (٣)
افتادم زمین، زدنم/ پاهامو ببین، زدنم/ به بابام نگین، زدنم، زدنم، زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان، میزنن، میزنن، میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
✍ #جواد_قمری و #داود_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_اسارت
از حالِ خوب روضه بهتر عالمی نیست
همراه من جز اشکهایم همدمی نیست
دلخونتر از پرچم سیاهِ گنبد تو
این روزها بر بامِ عالم پرچمی نیست
غیر از همین اشکی که میبارم برایت
والله... بر زخمِ تن تو مَرهمی نیست
باید به حال چشمهایم خون بِگریَم
آنجا که در داغ تو مرطوب از نَمی نیست
گر عالم و آدم شود بیگانه با من
وقتی تو هستی آشنایم، پس غمی نیست
آرامشی دارم که میدانم، برایش
از روضهاَت بهتر دلیلِ محکمی نیست
وقتی تو را بالا سرِ قبرم ببینم
دیگر برایم بهتر از آن دم، دمی نیست
**
در روضهی گودال جا دارد بمیرم
دزدیدن پیراهنت درد کمی نیست
در داغ تو زینب کمر خم کرده یعنی...
سنگینتر از داغ تو بی شک ماتمی نیست
آن زن، که حتّیٰ سایهاش را کس ندیدهست
وای از زمانی که برایش محرمی نیست...
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
جانشینِ به حق زهرایی
بینتان هیچ افتراقی نیست
اتفاقاً تو نیز فاطمهای
اتفاقی که اتفاقی نیست
خانهدار امیر خانهنشین!
سفرهدار بهشت! امّ بنین!
در دل خانههای نوکرها
خالی از نامتان اتاقی نیست
زندگی ساختی برای علی
سفره انداختی برای علی
عالم و آدم و ملائک را
غیر ازین سفره ارتزاقی نیست
گرچه گفتی کنیز زهرایی
مادر بچههای مولایی
ما همه تشنهایم مادرجان!
غیر عباس تو که ساقی نیست
سر ما هدیه محضر سقا
هرکسی گشته نوکر سقا
جز غلامی مادر سقا
در دلش هیچ اشتیاقی نیست
هرکجا که گره به کار افتاد
چند ذکر مقدس صلوات
نذر ام البنین شد و دیدیم
گره و درد و غُصه باقی نیست
دلم از روزگار بد شاکی است
مادر آب، مرقدش خاکی است
هرچه گشتم در آستان بقیع
خبر از گنبد و رواقی نیست...
✍️ #داود_رحیمی
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
حرفی نزن از تشنگی، دریا رسیده
از بی پناهیها مگو، مأوی رسیده
پیغمبر آمد؛ خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسیده
فرخنده فیضِ فرّخ و فرزانهای که
آوازهاش تا سدره و طوبی رسیده
آن مدعی کز نسل احمد حرف میزد
حالا ببیند چارمین آقا رسیده
این چارمین حیدر نسب، این پنجمین دُر
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده
داعیه داری که به علمش ناز می کرد
کارش به شاگردی این آقا رسیده
با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمیماند
با "قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده
لطفش همیشه شامل حال گداهاست
از لطف و از آقاییاش بر ما رسیده...
یا باقر العلم النبیّین یا محمّد
فرقی نداری در حقیقت با محمّد
دریای علمت تا ابد ساری و جاری
تو مثل زهرا، کوثری، دنباله داری
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی
با تو سر راه آمده عبد فراری
وقتی تو آقای منی، در خانهی تو
با آبروتر از گدایی هست کاری؟
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی
یک آسمان لبریزِ حس بی قراری
یک دست روی سینه و دست دگر را
در پنجرههای ضریحی که نداری...
از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم
نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...
✍ #داود_رحیمی
سرود ولادت حضرت علی اکبر صلوات الله علیه
#محسن_ناصحی
#داود_رحیمی
#احسان_تبریزیان
اومده به دنیا/شهزاده آقا
از نور جمالش/ دنیا شده زیبا
چه جلوه ای داره/آقای دو عالم /رو دستای بابا
خورشید بلا گردونش/ مهتاب میره قربونش
از بس که نمک داره/ لیلا شده مجنونش
الله اکبر به کمالش/الله اکبر به جلالش
الله اکبر به علی و / به آلش
الله اکبر علی اکبر
۰۰۰۰۰۰۰۰
از عشق تو مستم/ به به چه جنونی
دل میره به معراج/وقتی تو میخونی
به به چه صدایی/ چه حی علایی/ به به چه اذونی
هروقت که گرفتاریم/ کارو به تو میسپاریم
اول به خودت میگیم/ دردی اگه که داریم
الله اکبر به کلامت
الله اکبر به مرامت
الله اکبر به قعود و قیامت
الله اکبر به علی اکبر
.......
مو نمیزنه با پیغمبر مختار
یک سیب دو نیمه با حیدر کرار
رفتار پیمبر آقایی حیدر ارثیه شه انگار
از بس / شده پیغمبر
از بس / شده چون حیدر
ذکرم / توو قنوتامه
یارب / به علی اکبر
الله اکبر به خضوعش
الله اکبر به خشوعش
الله اکبر به سجود و / رکوعش
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
از غصههای تو نَفَس آسمان گرفت
در ماتم تو حال دل عاشقان گرفت
ای باغ و بوستان پیمبر! نگاه کن
رو به خزان شدی و دل باغبان گرفت
بانو! بمان که پشت و پناه نبوتی
تو سوختی که شمع رسالت توان گرفت
آنقدر گریه کردهای از ترس قبر که
جسم تو را عبای نبی در میان گرفت
::
گفتم عبا چرا غزلم روضه خوان شده؟
زهرا رسید و با غزل من زبان گرفت،
ای تشنه لب حسین من! ای بی کفن حسین!
ای وای بی عبایی و بی پیرهن حسین
شکر خدا که قسمت تو یک عبا شده
مادر! حسین من کفنش بوریا شده
::
میسوخت در حرارت دستان فاطمه
گفت ای رسول! جان تو و جان فاطمه
میترسم ابر تیره بیفتد به روی ماه
زهرای من تحمل سیلی ندارد آه
برگ گل است، مثل نسیم است دخترم
نگذار حس کند که یتیم است دخترم
چون چاره نیست میروم و میگذارمش
بعد خدا و تو، به علی میسپارمش
✍ #داود_رحیمی
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
عادت به گنبد دادهام چشم ترم را
این بارگاه اما به هم زد باورم را
در روضهات میسوزم و امیدوارم
بادی به سویت آورد خاکسترم را
سنگین شده بر شانههایم، میگذارم
روی ضریحی که نمیبینم، سرم را
آباد کردی خانهام را، زیر دینم
باید بسازم پس برای تو حرم را
داراییام را پای گنبد میگذارم
حتی النگوی طلای دخترم را
جبریل هم میآید و میخواهد این را:
بگذار زیر پای زائرها پرم را ...
چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم
بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را
آل سعودی نیست دیگر میتوانم
راحت ببوسم آستان دلبرم را
آن روز میخوانم چه زیبا در بقیعت
با سجده بر تربت نماز آخرم را
✍️ #داود_رحیمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
"باز این چه شورش است" که در خانهی علیست؟
این سوزِ گریههای غریبانهی علیست-
"کای مونس شکستهدلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانهی علیست
"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانهی علیست
"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانهی علیست
حیدر چرا به شانهی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانهی علیست
" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشهی بستر چه میکنی؟!
پر میزنی و با دل حیدر چه میکنی؟!
زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!
با ضربهی لگد شده همدست میخ در
کار تورا به فضه کشاندهست میخ در
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنهی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان! به نالهی شبهای من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
✍ #داود_رحیمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
"باز این چه شورش است" که در خانهی علیست؟
این سوزِ گریههای غریبانهی علیست-
"کای مونس شکستهدلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانهی علیست
"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانهی علیست
"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانهی علیست
حیدر چرا به شانهی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانهی علیست
" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشهی بستر چه میکنی؟!
پر میزنی و با دل حیدر چه میکنی؟!
زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!
با ضربهی لگد شده همدست میخ در
کار تورا به فضه کشاندهست میخ در
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنهی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان! به نالهی شبهای من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
✍ #داود_رحیمی
#زمینه
#نوحه_حضرت_ام_البنین_س
#حضرت_امالبنین_زمینه
پسرام قوربون اشکای، پسرای زهرا
جون ناقابل دارم اونم، به فدای زهرا
می میرم تا زینب بم مادر، میگه جای زهر
آخه برای زینب، چجوری مادر باشم؟
من اومدم اینجا که، کنیز حیدر باشم
بم نگید فاطمه، تازه میشه غمای زینب
جونمو میگیره، بغضه توی صدای زینب
من بمیرم برای زینب
من بمیرم برای زینب
خودم و هر چارتا فرزندم، به فدای زینب
دسته گلهام باشن تو جمعِ، شهدای زینب
به ابالفضلم گفتم باشه، خاک پای زینب
به بچه هام گفتم که، حسینی مذهب باشن
پسر بزرگ کردم که، غلام زینب باشن
زندگیشون باید، بگذره توو هوای زینب
نذرشون میکنم، واسهی کربلای زینب
تا بمیرن برای زینب
من بمیرم برای زینب
شنیدم عاشورا توو صحرا، گذر غم افتاد
هجوم آوردن سمت خیمه، وقتی پرچم افتاد
دستای عباس از تن افتاد، که حسینم افتاد
آخه تا عباسم بود، کسی مگه جرأت داشت؟
حسین ابالفضلو داشت، تو زانوهاش قدرت داشت
دیگه باید فقط، اشک بریزم برای زینب
آخ که جای طناب، مونده رو دست و پای زینب
من بمیرم برای زینب
من بمیرم برای زینب
#داود_رحیمی ✍️
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
جانشینِ به حق زهرایی
بینتان هیچ افتراقی نیست
اتفاقاً تو نیز فاطمهای
اتفاقی که اتفاقی نیست
خانهدار امیر خانهنشین!
سفرهدار بهشت! امّ بنین!
در دل خانههای نوکرها
خالی از نامتان اتاقی نیست
زندگی ساختی برای علی
سفره انداختی برای علی
عالم و آدم و ملائک را
غیر ازین سفره ارتزاقی نیست
گرچه گفتی کنیز زهرایی
مادر بچههای مولایی
ما همه تشنهایم مادرجان!
غیر عباس تو که ساقی نیست
سر ما هدیه محضر سقا
هرکسی گشته نوکر سقا
جز غلامی مادر سقا
در دلش هیچ اشتیاقی نیست
هرکجا که گره به کار افتاد
چند ذکر مقدس صلوات
نذر ام البنین شد و دیدیم
گره و درد و غُصه باقی نیست
دلم از روزگار بد شاکی است
مادر آب، مرقدش خاکی است
هرچه گشتم در آستان بقیع
خبر از گنبد و رواقی نیست...
✍️ #داود_رحیمی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
"توحید" بی ولای تو معنا نمیشود
راه خدا بدون تو پیدا نمیشود
فردا که حکم "عدل" خدا خوانده میشود
چیزی بدون اذن تو اجرا نمیشود
تنها زنی که فخر "نبوّت" شده، تویی
هر دختری که امّ ابیها نمیشود
اصلاً به یُمن بودن تو این "معاد" هست
بی تو حساب و حشر که بر پا نمیشود
دست نیاز کل "امامت" به سوی توست
فرمودهی امام که حاشا نمیشود
روح اصول دین خداوند فاطمه است
اسلامِ بی محبت زهرا نمیشود
بیخود نبی مقام به زهرا نمیدهد
بیخود به پای دختر خود پا نمیشود
اخلاص فاطمهست که او را بزرگ کرد
بیخود که رتبه این همه بالا نمیشود
آدم بدون فاطمه خوشبخت میشود؟!
احساس میکند شده اما نمیشود!
این زندگی که بی تو به دردی نمیخورد
دنیا بدون فاطمه دنیا نمیشود
سوگند میخورم که فقط شاعر توأم
غیر از برای تو دهنم وا نمیشود
✍️ #داود_رحیمی
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
حرفی نزن از تشنگی، دریا رسیده
از بی پناهیها مگو، مأوی رسیده
پیغمبر آمد؛ خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسیده
فرخنده فیضِ فرّخ و فرزانهای که
آوازهاش تا سدره و طوبی رسیده
آن مدعی کز نسل احمد حرف میزد
حالا ببیند چارمین آقا رسیده
این چارمین حیدر نسب، این پنجمین دُر
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده
داعیه داری که به علمش ناز می کرد
کارش به شاگردی این آقا رسیده
با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمیماند
با "قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده
لطفش همیشه شامل حال گداهاست
از لطف و از آقاییاش بر ما رسیده...
یا باقر العلم النبیّین یا محمّد
فرقی نداری در حقیقت با محمّد
دریای علمت تا ابد ساری و جاری
تو مثل زهرا، کوثری، دنباله داری
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی
با تو سر راه آمده عبد فراری
وقتی تو آقای منی، در خانهی تو
با آبروتر از گدایی هست کاری؟
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی
یک آسمان لبریزِ حس بی قراری
یک دست روی سینه و دست دگر را
در پنجرههای ضریحی که نداری...
از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم
نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...
✍️ #داود_رحیمی