#امام_زمان_علیه_السلام
#جمعه_انتظار
#مثنوی
هر طرف می گردم و آواره ام
آقاجون تا خود نمایی چاره ام
چاره ام ای گل من دیدار توست
کعبه ی چشم دلم رخسار توست
می روم در پی تو به هر طرف
کربلا ، مدینه ، سامرا ، نجف
هر کجا رَوم به هر بهانه ای
تا که جویم از تو یک اشاره ای
بهترین نشانه ام حضور توست
اولین دعای من ظهور توست
بر لبم به وقت سختی و حرج
ذکر عجل لولیک الفرج
خوش بُوَد به شام انتظار من
وصل روی تو شود قرار من
از سفر نیامدی من چه کنم
بی تو با طعنه ی دشمن چه کنم
تا نیایی خون دل مِیِ سبوست
خنده بر منتظران کار عدوست
تکیه بر کعبه زن ای کعبه ی راز
در بر مقام و رکن بخوان نماز
به اَنا المهدی خود غوغا کن
عقده از سینه ی مستان وا کن
که همه جزء سپاه تو شوند
جان به کف بر سر راه تو شوند
لحظه ی آمدنت چه دیدنی است
چهره ی حیدری ات بوسیدنی است
ذوالفقار خود بگیر تو ای امیر
انتقام خون فاطمه بگیر
#محمد_مبشری
#نوحه
#سنتی
#روز_و_شب_شهادت
#مجموعه_هجده_بهار۴
ای کاش از غم های تو بمیرم ۲
زهرا بمان من جای تو بمیرم
مرو یا زهرا ، مرو یا زهرا ۲
در اوج تنهایی میان دشمن
تنها تو آمدی به یاری من
هستی خود بر پای من نهادی
بر خاک کوی غربتم فتادی
جان مرا از من مگیر زهرا
رحمی نما امشب نمیر زهرا
مرو یا زهرا ، مرو یا زهرا ۲
ای کاش از غم های تو بمیرم ۲
زهرا بمان من جای تو بمیرم
مرو یا زهرا ، مرو یا زهرا ۲
تا آسمان ها پر مزن شبانه ۲
بار دگر آتش مزن به خانه
مرو یا زهرا ، مرو یا زهرا ۲
گریان ز سوز داغ خود فلک بین
اشک غمت بر دیده ی ملک بین
پروانه ها بر گرد تو نشستند
چشم انتظار ماندن تو هستند
جانی به قلب پر شراره ام ده
چشمی گشا عمر دوباره ام ده
مرو یا زهرا ، مرو یا زهرا ۲
#شام_غریبان
#مجموعه_هجده_بهار۴
ای کاش جای تو کفن بپوشم ۲
من نعش خود دارم به روی دوشم
وای ازغریبی ، وای از غریبی ۲
من زنده مانده ام به امر داور
ماندن پس از تو مردن مکرر
با اشک دیده شویمت شبانه
رو سوی قبر خود شوم روانه
من شاهد تشییع خویش بودم
گویی که من خود را کفن نمودم
وای از غریبی ، وای از غریبی ۲
ای کاش جای تو کفن بپوشم ۲
من نعش خود دارم به روی دوشم
وای از غریبی ، وای از غریبی ۲
غسلت اگر چه سخت بود و دلگیر ۲
هنگام دفنت کودکت شود پیر
وای از غریبی ، وای از غریبی ۲
با این تن بی جان توان ندارم
در قبر خاکی جسم تو گذارم
تلقین چگونه بر تنت بخوانم
اب کاش من در قبر تو بمانم
زهرا چگونه خاک بر تو ریزم
یا از سر قبرت چگونه خیزم
وای از غریبی ، وای از غریبی ۲
#بعد_از_شهادت
#مجموعه_هجده_بهار۴
روضه چگونه در غمت بگیرم ۲
زهرا دعا کن تا که من بمیرم
مادر زینب ، مادر زینب ۲
ما را به باغ آرزو کشاندی
اما غمت را روی دل نشاندی
رفتی و باغ آرزو خزان شد
خون از دو چشم عاشقی روان شد
اکنون بیا پاییز باغ را بین
خانه ی بی شمع و چراغ را بین
مادر زینب ، مادر زینب ۲
روضه چگونه در غمت بگیرم ۲
زهرا دعا کن تا که من بمیرم
مادر زینب ، مادر زینب ۲
با اشک و آه و زمزمه چه سازم ۲
در خانه ی بی فاطمه چه سازم
مادر زینب ، مادر زینب ۲
این مجتبی چون نوگلی ز باغت
گیرد ز خاک کوچه ها سراغت
زینب میان چادرِ نمازت
هر شب بوَد در راز و در نیازت
اما حسینم تشنه ی نگاهت
جان می دهد از داغ روی ماهت
مادر زینب ، مادر زینب ۲
#محمد_مبشری
#سرود
#زمزمه
#عید_قربان
به سبک
ای صفای قلب زارم ....
بند ۱
عید قربان آمد و دل ها پر از نور جلی شد
ذکر روی لب هامون نام زیبای علی شد
فدای او منم / گدای او منم
غلام و نوکر / سرای او منم
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۲
عیدتان بادا مبارک عید رحمت عید نور است
روزیتان ای محبان شادی و شور و سرور است
دلم را ده جلا / به من هم کن عطا
بده عیدی به ما / برات کربلا
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۳
تو مَه روی زمینی ، سرور اهل یقینی
کوری چشم حسودان ، تو امیر المومنینی
دلم شد منجلی / به این ذکر جلی
امیر ما بود / فقط مولا علی
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۴
عاشق صحن و سراتم ، عاشق ایوون طلاتم
نجفت باغ بهشتم ، خاک پای نوکراتم
منم خاک درت / غلام و نوکرت
به قربان تو و / نبی و همسرت
( علی مولا علی ۴ ) ۲
بند ۵
در فراق روی ماهت عقده ی دل وا نکردم
هر چه گشتم خیمه ات را من ولی پیدا نکردم
کجایی ماه من / قدم بر دیده زن
به جان مادرت / بیا یابن الحسن
( بیا یابن الحسن ۴ ) ۲
#محمد_مبشری
#سبک_ای_صفای_قلب_زارم
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
#محمد_مبشری
تویی که بر باده ی فیض ، واسط کبریا شدی
رحمت بیکران حق ،به جمع ماسوا شدی
روح کرامت و سخا ، ز جانب خدا شدی
به نغمه های عرشیان، همیشه در نوا شدی
دمی که از امام خود ، به امر حق جدا شدی
به دوره ی فراق او ، یکسره در دعا شدی
نامه رسید و دعوتی ، ز یار آشنا شدی
بهر وصال یار خود ، همسفر بلا شدی
به خاطر حضرت عشق ، وارد ماجرا شدی
شبیه یک پرنده ای ، به آسمان رها شدی
آمدی از مدینه و زائر کربلا شدی
سوی خراسان به سفر ، به جانب رضا شدی
تا به بیابان هدفِ ، هجمه ی ناروا شدی
بعد هجون دشمنان ، شاهد کشته ها شدی
چو ماه و انجم آمدی ، به جمع مردم آمدی
چه خوب شد بانوی من ، به جانب قم آمدی
تا که ورود تو به قم ، به مردمان خبر رسید
از پر هر فرشته ای ، به شهر صد گُهر رسید
فوج ملک نغمه کنان ، ز عرش بر گذر رسید
دمی که هودَجت ز ره ، به صد شکوه و فَر رسید
تا که لجام مرکبت ، به دست صد قمر رسید
بهر صلا به مقدمت ، صوت سروش سر رسید
به خیمه یاد تو که چون ، نسیمی از سحر رسید
طنابی از گیسوی حور ، ریسه ای از هنر رسید
ندا ز آسمان زدند ، که نور از سفر رسید
به خانه ات به بیت نور ، فاطمه ای دگر رسید
دوباره زینبی ز ره ، به شهر قم اگر رسید
برای مقدم تو بود ، اگر که سیم و زر رسید
به شرح اسماء خدا ، صفات تو به بر رسید
جوهر هر کتابتی، به لوح اگر اثر رسید
قلم تویی کرم تویی ، حریم و هم حرم تویی
واسطه ی فیض خدا ، به ذره ی عدم تویی
مِهر اگر رضای توست ، بر او چو ماه بوده ای
کعبه اگر وجود اوست ، تو قبله گاه بوده ای
به سوی آن کعبه ی خود ، پر از نگاه بوده ای
تو چشمه ی نور به هر ، شام سیاه بوده ای
کشته ی غربت رضا ، بر او گواه بوده ای
شهیده ی وصال او ، میان راه بوده ای
به وقت جان سپردنت ، چو بی پناه بوده ای
شبیه عمه زینبت ، اسیر آه بوده ای
ولی مگر به شهر قم ، بین سپاه بوده ای؟
شاهد طعنه هایی از ، قوم تباه بوده ای ؟
شاهد قتل دلبری ، چه دل بخواه بوده ای؟
شاهد قتل او کجا ، به قتلگاه بوده ای ؟
کجا میان شعله ها ، به خیمه گاه بوده ای؟
گواه کشتن کسی ، چه بی گناه بوده ای ؟
اگر که از برادرت ، به تیغ غم جدا شدی
مگر که زائر سری ، به روی نیزه ها شدی ؟
#محمد_مبشری
تویی که بر باده ی فیض ، واسط کبریا شدی
رحمت بیکران حق ،به جمع ماسوا شدی
روح کرامت و سخا ، ز جانب خدا شدی
به نغمه های عرشیان، همیشه در نوا شدی
دمی که از امام خود ، به امر حق جدا شدی
به دوره ی فراق او ، یکسره در دعا شدی
نامه رسید و دعوتی ، ز یار آشنا شدی
بهر وصال یار خود ، همسفر بلا شدی
به خاطر حضرت عشق ، وارد ماجرا شدی
شبیه یک پرنده ای ، به آسمان رها شدی
آمدی از مدینه و زائر کربلا شدی
سوی خراسان به سفر ، به جانب رضا شدی
تا به بیابان هدفِ ، هجمه ی ناروا شدی
بعد هجون دشمنان ، شاهد کشته ها شدی
چو ماه و انجم آمدی ، به جمع مردم آمدی
چه خوب شد بانوی من ، به جانب قم آمدی
تا که ورود تو به قم ، به مردمان خبر رسید
از پر هر فرشته ای ، به شهر صد گُهر رسید
فوج ملک نغمه کنان ، ز عرش بر گذر رسید
دمی که هودَجت ز ره ، به صد شکوه و فَر رسید
تا که لجام مرکبت ، به دست صد قمر رسید
بهر صلا به مقدمت ، صوت سروش سر رسید
به خیمه یاد تو که چون ، نسیمی از سحر رسید
طنابی از گیسوی حور ، ریسه ای از هنر رسید
ندا ز آسمان زدند ، که نور از سفر رسید
به خانه ات به بیت نور ، فاطمه ای دگر رسید
دوباره زینبی ز ره ، به شهر قم اگر رسید
برای مقدم تو بود ، اگر که سیم و زر رسید
به شرح اسماء خدا ، صفات تو به بر رسید
جوهر هر کتابتی، به لوح اگر اثر رسید
قلم تویی کرم تویی ، حریم و هم حرم تویی
واسطه ی فیض خدا ، به ذره ی عدم تویی
مِهر اگر رضای توست ، بر او چو ماه بوده ای
کعبه اگر وجود اوست ، تو قبله گاه بوده ای
به سوی آن کعبه ی خود ، پر از نگاه بوده ای
تو چشمه ی نور به هر ، شام سیاه بوده ای
کشته ی غربت رضا ، بر او گواه بوده ای
شهیده ی وصال او ، میان راه بوده ای
به وقت جان سپردنت ، چو بی پناه بوده ای
شبیه عمه زینبت ، اسیر آه بوده ای
ولی مگر به شهر قم ، بین سپاه بوده ای؟
شاهد طعنه هایی از ، قوم تباه بوده ای ؟
شاهد قتل دلبری ، چه دل بخواه بوده ای؟
شاهد قتل او کجا ، به قتلگاه بوده ای ؟
کجا میان شعله ها ، به خیمه گاه بوده ای؟
گواه کشتن کسی ، چه بی گناه بوده ای ؟
اگر که از برادرت ، به تیغ غم جدا شدی
مگر که زائر سری ، به روی نیزه ها شدی ؟
#امام_زمان_عج
#غزل
غروب های غم انگیز می رود بی تو
شده است حال دل من چقدر بد بی تو
بپرس حال مرااز سفیدی مویم
که تار موی سفیدم جوانه زد بی تو
مرا به نیمه نگاهی بیا و آدم کن
چقدر سعی نمودم ...نمی شود بی تو
سزاست از غم هجرت نحیف و پیر شوم
اجل به پشت سرم سخت می دود بی تو
به هر کجا که رسیدیم از دعای تو بود
نگشت در همه عالم کسی مدد بی تو
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
و حال بنده همین است تا ابد بی تو
بیا کنار هم آقا به کربلا برویم
کبوتر دل تنگم نمی پرد بی تو
#محمد_مبشری
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#سومین_سالگرد #حاج_قاسم
تقدیم به #سردار_دلها
با حالِ خوش گذشتی از این دنیا
هرچند پاره پاره و خون آلود
با پیکری رها شده در آتش
خاکستر تو بود که می شد دود
بعد از تو شهر غرق محرم بود
محوِ سکوت و حیرت و ماتم بود
شهری که در نبودِ تو جان می داد
در کوچه های مرده و بغض آلود
تو کوه غیرتِ شهدا هستی
ای ساحل نگاه تو ناآرام
دریایِ غم تویی پدرِ امواج!
در تو خلاصه بود هزاران رود
بالا بلند ماه تمامی که
در روی تو عیان شده معنی ها
روز صعودِ سرخ تو رفت اما
هرگز نشد غمت به زمان محدود
خورشیدِ جاودانه ی این قرنی
شرقی ترین ترانه ی این قرنی
آیی تو از بهشت چو ابراهیم
برگشت اگر ز قعر زمان نمرود
ای خاستگاه واقعی ایمان
ای اعتقادِ ماندنی تاریخ
ای زندگی به روی لبت جاری
ای آنکه مرگ در تو شده نابود
تشییعِ آنچنانیِ جسمت را
تاریخ هم به یاد نیاورده ست
دنیا به پیشواز می آمد هم
چیزی به قدرت تو نمی افزود
هر لاله یادگارِ نگاه توست
هر صبحِ عاشقانه پگاه توست
در قبر هم دوباره شدی "سرباز"
این آرزوی سنگ مزارت بود
دستت شبیه دستِ علمدار است
شرمنده شد ز دست تو انگشتر
هرچند ساربان نرسید آنجا
گر چه به کربلا تو رسیدی زود
#محمد_مبشری✍
.
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
ای که چون آمدی آماده ی پرواز شدی
غنچه ای بودی و چون شاخه ی گل باز شدی
در گلستان و سراپرده ی زیبایی ها
زینت و زیور باغی ز گل ناز شدی
قاصدک بودی و اما به مسیر معشوق
توسن عشق شدی رفتی و تکتاز شدی
کودکی بودی و بر جمله ی پیران طریق
رهنمای حرم و جلوه ی ایجاز شدی
در کرمخانه ی انبوه کریمان جهان
باب حاجات دو صد حاتم و ایّاز شدی
ظاهراً کوچکی اما به زمان پرواز
نه کبوتر که عقابی ، ز پی باز شدی
چون ستاره برِ خورشید تجلّی کردی
بر سر دست پدر مایه ی اعجاز شدی
گوشه چشمی به تو شد از رخ زیبای حسین
محرم راز شدی دلبر طنّاز شدی
در دل خیمه نماندی که پدر تنها بود
تا که سرباز شدی کودک جانباز شدی
رفته ای قافله ی دل ببری همراهت
یا که با محسن شش ماهه تو همراز شدی
این که جان از بدن کوچک تو بیرون رفت
نیست پایان ، به خداوند تو آغاز شدی
خون تو هدیه شد از دست حسین تا به خدا
روی دست پدر آماده ی پرواز شدی
#محمد_مبشری
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
رونق گرفت از غم تو زندگانیام
ای یار مهربان! به کجا میکشانیام؟
حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود تمام جوانیام
خواب و خوراکِ زندگیام را گرفته است
حتّی خیال اینکه بخواهی برانیام
زهرای مرضیه به سرم دست میکشد
وقتی سیاه لشگر هیئت بدانیام
از برکت زیارت تو باخدا شدم
من در زمین کرببلا آسمانیام
شرمندهام گناه مرا از تو دور کرد
شرمندهام حسین! که من از شما نیام
برسینه میزنم که مُطهر کنی مرا
مشغول گردگیری و خانه تکانیام
مارا نمیخرید کسی جزتو یاحسین
مبهوت ازین بزرگی و این مهربانیام
هیئت کلاس درس ولایت شناسی است
با گریه بر حسین، امام زمانیام
چیزی نمانده است دگرتا به اربعین!
یعنی مرا پیاده حرم میرسانیام ؟
مثل امام عصر عزادار روضهی
غمهای قلب زینب قامت کمانیام
یاد دمی که روی تل آمد نگاه کرد
پای برهنه رو بسوی قتلگاه کرد
✍️ #محمد_مبشری