#بصیرت #هفته_وحدت
#محمدجواد_پرچمی
تبرا متونش به ما یاد داد
به دشمن شناسی توجه کنیم
اگر پیرو سیره ی حیدریم
به بُعد سیاسی تو جه کنیم
تبرا همان فرصتی هست که
همه به تفکر تعلق دهیم
بیاییم و آن شمر دیروز را
در امروزی آن تطابق دهیم
تبرا همان گنج جاوید ماست
که در سینه ما نهفته شده
همان خط نابی که در مکتبِ
امامان معصومگفته شده
به نام برائت بر این پیکره
بیفتد خراشی پسندیده نیست
نخواندی مگر در روایاتمان
که دشمن تراشی پسندیده نیست
ببین کی از این تفرقه سود برد!!!
از این گونه نسخه نویسی بترس
ببین این برائت به کی ضربه زد
از این خدعه ی انگلیسی بترس!!!
تطابق بده اولی را ببین
یهودی صفت ها شبیه هم اند
همین صهیونیست و همان دومی
همه در عمل زیر یکپرچم اند
به جای اهانت کمی فکر کن
خرد را اسیر تعصب نکن
اگر از تبرای تو انگلیس
شود شادمان تر ، تعجب نکن
معاویه را باز تحلیل کن
ببین در کلام چه جریانی است
برائت بجویید از سازشی
که عمامه اش انگلستانی است
علی را مبادا که تنها کنی
در این فتنه ها مثل عمار باش
کمی فکروحدت کمی فکر دین
کمی مالک اشتر یار باش
به نهج البلاغه سفر کن بخوان
دفاع از ولایت کلام ولی است
حقوق نجومی و اشرافیت
به والله که حق خوری از علی است
برائت بجویید از آن کسی
کهوقت بیانیه ساکن نشست
و از نسل آینده خواهی شنید
سر میز برجام خائن نشست
#محکومیت_حادثه_تروریستی حرم #شاه_چراغ_ع
هرآنچه بنا بود ببینید همه
در فاجعه ای که بود ، دیدید همه
با فتنه گری و آتش افروزیتان
در خون شهید ها شریکید همه
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
گرد علي وجود تو اندر طواف شد
راه ميان خانه و مسجد طواف شد
تنها اميد دست خدا بود دست تو
دستت شكست و دست علي در كلاف شد
دست چهل نفر همه در جنگ با علي
دست تو با تماميشان در مصاف شد
از ذوالفقار نام علي كينه داشتند
يكجا حساب كينه شان با تو صاف شد
دستت محال بود علي را رها كند
تا اينكه نوبت ضربات غلاف شد
تو دست خير داري و از خير دست تو
از ماليات ، قنفذ ملعون معاف شد
چيزي به دور بازوي تو پيچ خورده بود
آن تازيانه بود كه در انعطاف شد
خانه به خانه در زدي و گفتي از غدير
اما جواب تو سخنان گزاف شد
بعد از تو اي ستاره ي خوشبختي علي
در كنج خانه كار علي اعتكاف شد
شاعر: #محمدجواد_پرچمي
#حضرت_زهرا_س_مدح
#طلیعه_فاطمیه
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه و حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است
نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته
فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی ست
حق ولایت را میان این دو توأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است
علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط
لشگری را با جلال خویش در هم ساخته
دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود
فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه
آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته
نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است
یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته
وصله های چادرش دیروز زحمت داشته
تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته
روز محشر ریشه های چادری که سوخته
مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته
هر زمان در روضه مادر صدایش می کنی
کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
#مناجات_با_خدا
#امام_زمان_عج_مناجات
اگرچه از من و اعمال من تو دلگیری
برای بار هزارم ندیده می گیری
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
#حضرت_زهرا_س_مدح
#طلیعه_فاطمیه
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه و حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است
نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته
فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی ست
حق ولایت را میان این دو توأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است
علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط
لشگری را با جلال خویش در هم ساخته
دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود
فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه
آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته
نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است
یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته
وصله های چادرش دیروز زحمت داشته
تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته
روز محشر ریشه های چادری که سوخته
مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته
هر زمان در روضه مادر صدایش می کنی
کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
گير كرد و به خانه راه نداشت
وسط كوچه ها پناه نداشت
او سر جنگ با مدينه نداشت
بين نامحرمان پناه نداشت
بر روي خاك بي صدا افتاد
مادر ما مجال آه نداشت
غير ديوار كوچه ها آن روز
فاطمه هيچ تكيه گاه نداشت
به چه جرمي ؟ چرا كتك خورده
بخدا مادرم گناه نداشت
كاشكي به مغيره ميگفتند
كه زمين خوردنش نگاه نداشت
كاش ميشد قلاف كاري با
زنِ تنهاي پا به ماه نداشت
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
ٱلْفَرَجَ💠
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
ماییم مست جام تو یا زین العابدين
خانه خراب نام تو یا زين العابدين
هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين
مست علی الدوام تو یا زين العابدين
پس می دهم سلام تو یا زین العابدین
دردم همینکه باتو دوا میشود بس است
ذکرم همینکه نام شما میشود بس است
لطف تو دستگیر گدا می شود بس است
وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است
با رحمت مدام تو یا زین العبادین
با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟
آب دهان کیست چنین کیمیا گری
آورده ام برات اگر دیدهی تری
فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری
به به، به این مرام تو یا زین العابدین
نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما
سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما
کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما
فطرس که نه، کنار تو هدهد شدیم ما
با اشتیاق دام تو یا زین العابدین
مهر غلامی پدرت بر جبین ماست
حب الحسین روز قیامت نگین ماست
شهبانوی مجلله شورآفرین ماست
نامش شرافت همه سرزمین ماست
ایران فدای مام تو یا زین العابدین
گرچه اسیر شد اَمَةُ الله شد فقط
روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط
آواره حسین دراین راه شد فقط
مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط
دلبست بر امام تو یا زین العابدین
نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت
جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت
سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت
آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت
جانم به این مقام تو یا زین العابدین
نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است
بالای ساق عرش عمودت مشخص است
یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است
زهرا در این قیام و قعودت مشخص است
حق کرده احترام تو یا زین العابدین
ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات
شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات
نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات
شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات
دارد شکر کلام تو یا زین العابدین
مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است
ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است
یک اربعین تکیه گاه تو زینب است
وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است
شد استوار گام تو یا زین العابدین
کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای
با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای
ابن زیاد را سرجايش نشانده ای
کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای
احسنت بر قیام تو یا زین العابدین
آویز دست مادر من نذر مرقدت
دو گوشوار دختر من نذر مرقدت
فرشی که هست در بر من نذر مرقدت
چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت
قبر بدون بام تو یا زین العابدین
شاید دوباره صحن و سرایی درست شد
بین مدینه نیز بنایی درست شد
یک گنبد امام رضایی درست شد
آخر ضریح های طلایی درست شد
آنجا به احترام تو یا زین العابدین
**
با ما ز دردهای شب قافله بگو
از زخم گردن و اثر سلسله بگو
از خار و پا و سوختن و آبله بگو
از طرز خنده های بد حرمله بگو
دور و بر خیام تو یا زین العابدین
با تو حدیث کرببلا ترجمه شد و
دانه به دانهی شهدا ترجمه شد و
با یک حصیر مرثیهها ترجمه شد و
جسم مرمل بدما ترجمه شد و
با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین
✍ #محمدجواد_پرچمی
#امام_حسین_ع_مناجات_ماه_رمضان؛ #ماه_مبارک_رمضان
آغاز میکنم سخنم را به "یا حسین"
در میزنم به خانهی معبود با حسین
کاری به خاطر رمضانم نکردهام
اما گرفت دست تهیِ مرا حسین
مثل همیشه آبرویش را وسط گذاشت
شد باعث رفاقت ما با خدا، حسین
در قتلگاه یک یک مارا صدا زده
ما را خرید زیر همان نیزهها حسین
ما روزهدارها همه یاد لب توئیم
ای تشنهلبتر از همهی تشنهها حسین
آخر مرا برای خودش میخرد شبی
من میشوم مسافر کرب و بلا حسين
✍ #محمدجواد_پرچمی
📋 جانم فدای آن بنایی که نداری
#واحد
#امام_حسن (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدستههایی که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از...
دلتنگی گنبد طلایی که نداری
بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد بابالمجتبایی که نداری
قالیچهی ارثیهی مادربزرگم
نذر تو و صحن و سرایی که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
ششگوشهی کرببلایی که نداری
ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
در مجلس دارالبکایی که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی که نداری
*شاعر : #محمدجواد_پرچمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_ولادت
هرکه را آسمانیاش کردند
در نگاه تو فانیاش کردند
هر که عطر و بوی تو داشت
غرقِ در مهربانیاش کردند
در بهشت خدا محبّ تو را
لایق حکمرانیاش کردند
و سپس عاشق ولایت را
تا ابد جاودانیاش کردند
از سبوی تو هرکسی مِی زد
مست آئینهخوانیاش کردند
هر نبی را جدا جدا اوّل
پای درس تو فانیاش کردند
هرکسی را لیاقتی دادند
خرج دلبر، جوانیاش کردند
با نگاهت دوباره زنده شدیم
تو نظر کردهای که بنده شدیم
عشق، سرمست دلربایی توست
عاشقِ جلوهی خدایی توست
ریزه خوار قدیمیات حاتم
شغل حاتم فقط گدایی توست
از نگاه تو کفر میلرزد
این همان ارث مرتضایی توست
از دم تو مسیح جان گیرد
لیک عیسی خودش فدایی توست
کربلایی، مدینهای، حاجیست
هر محبّی که سامرایی توست
مست جام توایم یا هادی
ما غلام توأیم یا هادی
دست خالی منم، کریم تویی
روح رحمان و یا رحیم تویی
فخر دارم به آسمان و زمین
چون امیر من از قدیم تویی
پیش دریای علم جاویدت
همه جاهل، فقط علیم تویی
عرش حق اعتبار دارد چون
ساکن کوی آن حریم تویی
بهر ایران بس است، استادِ
شاه عبدالعظیم تویی
تو کلیمُ اللَه از تبار علی
گفت موسی فقط کلیم تویی
کی شود شیعهی شما گمراه؟
راه ایمانِ مستقیم تویی
با تو من تا خدا سفر کردم
با تو از لامکان گذر کردم
جامعه یک حدیث ناب تو بود
جامعه بهترین خطاب تو بود
هر سلامش معارفی کامل
این قدیمیترین شراب تو بود
هست قرآن، کتاب ختم رسل
به خدا جامعه کتاب تو بود
جامعه کٌنهِ معرفتسازیست
این زیارت در احتساب تو بود
پشت چشمان تو بُوَد خورشید
پس طلوع از پسِ نقاب تو بود
سحری من خدا خدا کردم
لحنِ لبیک حق، جواب تو بود
جامعه، نافله و عاشورا
از وصایای مستجاب تو بود
هادیِ فاطمه دعایم کن
متّقی در ره خدایم کن
هرکه در این سرا ولایت داشت
از ولای شما روایت داشت
هرکسی در مسیر ایمانش
به خدا از شما هدایت داشت
مورد لطف حضرت زهراست
دلت از هرکسی رضایت داشت
تا خدا رفت و رستگارش کرد
هرکه را چشم تو عنایت داشت
در مسیر عبورتان آقا
مَلَکی پَر به زیر پایت داشت
بهر بخشیدنِ تمام بشر
خاک پای شما کفایت داشت
دست خالی نرفته هرکس که
سفری سوی سامرایت داشت
طالب عزّت و سرورم من
با شما انعکاس نورم من
میرسد بوی حضرت هادی
عطر گیسوی حضرت هادی
قبلهی عاشقان و سرمستان
خَم ابروی حضرت هادی
شیر هم صید میشود بینِ
پیچشِ موی حضرت هادی
ماه شرمنده میشود نزدِ
رخ مَهروی حضرت هادی
در گلستانِ یار، شد مهدی
گلِ خوشبوی حضرت هادی
فخر دارد به باغهای بهشت
تربت کوی حضرت هادی
هرکه را فیض طاعتش دادند
می ناب شهادتش دادند
حرف تو حرف ناب ایمان است
همهاش آیههای قرآن است
آن ولایت که گفتهای آقا
مرکز ثقل آن در ایران است
انقلابِ ولاییِ ایران
همه از التفات جانان است
لقب شیعهی حقیقی ِ تو
به خدا لایق شهیدان است
گشته بیدار امّت اسلام
این همان وعدهی امامان است
دشمنی با گناه و استکبار
پَر پرواز هر مسلمان است
هرکه تهدید میکند ما را
بی گمان در مسیر شیطان است
کاش میشد شهیدتان باشم
تا ابد رو سفیدتان باشم
گردش روزگار دست شماست
در خزان هم بهار دست شماست
من گرفتار سامرا هستم
اذن دیدار یار دست شماست
آبرو دارم از محبّت تو
هادیا، اعتبار دست شماست
ضرب شصتی نشان دشمن ده
یا علی ذوالفقار دست شماست
ای چهارم علی ز آل علی
کوثر خوشگوار دست شماست
بیقرارم تو التیامم ده
در دو عالم قرار دست شماست
شکر حق سائل شما هستم
روزیِ بی شمار دست شماست
من نمک گیر سفرهات هستم
از سبوی ولای تو مستم
✍ #محمدجواد_پرچمی
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
**
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
✍ #محمدجواد_پرچمی