eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم در زمان ما شش گروهند: شیر، گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند. اما شیر، حاکمان و پادشاهانی هستند که دوست دارند بر هر کسی مسلط باشند و ظلم کنند، ولی احدی در برابر فسادشان ایستادگی نکند؛ و اما گرگ، تجاوز و کسبه ای هستند که در وقت خریدن جنس، آن را مذمت می کنند تا ارزان تر بخرند، ولی برای فروش، آن را می ستایند تا گران تر بفروشند، اما روباه، کسانی هستند که دین را وسیله ای برای دنیاشان قرار داده اند، و آنچه را به زبان می آورند، در دل قبول ندارند، اما خوک ها، مردانی که شبیه زن هستند که رفتار زنانه دارند و همچنین کسانی که ذلیل و اسیر شهوتند و به هر عمل زشتی که دعوت می شوند، پاسخ مثبت می دهند. اما سگ، انسان بد زبان و فحاش است، به طوری که مردم از ترس زبانش او را احترام می کنند. (در واقع کسی که جلوی زبانش را نمی گیرد و حرف های زشت از دهانش بیرون می آید و مردم از ترس این که مبادا به آنها فحش دهد یا بد زبانی کند او را احترام می کنند، و یا این که در منزل همیشه سر و صدا می کند و سر زن و بچه هایش داد و فریاد می کشد، این شخص گر چه در ظاهر شکل آدم است ولی در باطن سگ است و خوی و خصلت آن را دارد و در روز قیامت به صورت سگ وارد صف محشر می شود.) اما گوسفند، شخص با ایمانی است که مانند گوسفند افراد شرور موی او را می بُرند، گوشت او را می خورند و استخوانش را می شکنند 📚 خصال شیخ صدوق (ره)، ابواب ششگانه
« بيچاره فرزند آدم! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختي ها و كار دنيا بر او آسان مى شد. مصيبت اول: هر روز از عمر او كم مى شود، در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود؛ درحالیکه مال جايگزين دارد، اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. مصيبت دوم: روزيش را به طور كامل دريافت مى كند، كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند. مصيبت سوم از اينها بزرگتر است» پرسیدند: "آن چيست؟" فرمود: «هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش؟ 📚الاختصاص، ص۳۴۲
هر مؤمنی در راه ما اهل بیت و در راه دفاع از حریم آرمان های مقدس ما دچار رنج و آزاری شود و چشمانش بر اثر آن آزارها اشکبار شود و به خاطر رنجی که در راه ما دیده است اشک بر گونه اش جاری شود، خداوند اذیت و آزارها را از او دور می کند و روز قیامت او را از غضب خود و آتش جهنم در امان نگه خواهد داشت. 📚 تفسیر نورالثقلین، جلد ۴، صفحه ۶۲۸
✨ ابوحمزه ثمالی می‌گوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود می‌گذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می‌رساند و می‌فرمود: "صدقه ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می‌کند" (۱) ✨ محمد بن اسحاق می‌گوید: مردمی در مدینه زندگی می‌کردند و نمی‌دانستند معاش آنها از کجا تأمین می‌شود؛ با درگذشت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد(۲) ✨ شب هنگام انبان‌های نان را بر پشت خود بر می‌داشت و به خانه مستمندان می‌رفت و می‌گفت: صدقه پنهانی، آتش غضب پروردگار را خاموش می‌کند. برداشتن این انبان‌ها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوی آن حضرت آن نشانه‌ها را بر پشت او دیدند(۳) ✨ ابن سعد نویسد: چون مستمندی نزد او می‌آمد، برمی‌خواست و حاجت او را روا می‌کرد و می‌گفت: صدقه پیش از آنکه به دست خواهنده برسد، به دست خدا می‌رسد(۴) ✨ سالی قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشه‌ای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند. امام همه آن را میان مستمندان پخش فرمود(۵) ✨ علی بن الحسین(ع) پسر عموئی مستمند داشت. شب هنگام چنانکه وی او را نشناسد، نزدش می‌رفت و چند دینار بدو می‌بخشید. آن مرد می‌گفت: علی بن الحسین رعایت خویشاوندی را نمی‌کند خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را می‌شنید و شکیبائی و بردباری می‌کرد و خود را بدان خویشاوند نمی‌شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار علی بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد(۶) ✨ ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهکار توبه‌کننده را دوست دارد(۷) ✨ و نویسد: مردم او را بخیل می‌دانستند و چون به جوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهده‌دار بوده است(۸) ✨ چون گدائی نزد او می‌آمد، می‌گفت مرحبا به کسی که توشه مرا به آخرت می‌برد(۹) 📚منابع: (۱): ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۴، ص۳۹۳ (۲): همان (۳): - حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۳۶ -کشف الغمه، ج۲، ص۷۷ -ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۱۵۴ - علل الشرایع، ص ۲۳۱ (۴): طبقات، ج ۵، ص ۱۶۰ (۵): - اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۸؛ - صفة الصفوة، ج ۲، ص ۵۴ (۶): - اربلی، کشف الغمه، ج۲ ص۱۰۷ - حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۴۰ (۷): همان کتاب، ص ۱۳۶ (۸): - صفة الصفوة، ج ۲، ص ۵۴ - حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۳۶ (۹): کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۷ مناقب، ج ۴، ص ۱۵۴ حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۳۶
قد قامت تو کلام عاشورا بود آمیخته با قیام عاشورا بود سجّاد! پس از غروب آن ظهر غریب سجّادۀ تو پیام عاشورا بود
به وسیله عقل ناقص و نظریه‌های باطل، و قیاسهای فاسد و بی اساس نمی‌توان به دین خدا دست یافت؛ تنها وسیله رسیدن به دین واقعی، تسلیم محض می‌باشد؛ پس هركس تسلیم ما اهل بیت باشد (از هر انحرافی) در امان است و هر كه به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت ‏خواهد بود. و شخصی كه با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین را دریابد، هلاك می‌گردد مستدرك الوسائل: ج۱۷، ص ۲۶۲، ح ۲۵
غروب قافله یادت نمی‌رفت صدای هلهله یادت نمی‌رفت گلو و چشم و قلبت ‌سوخت عمری سه تیر حرمله یادت نمی‌رفت
ای که در زهد و ورع رتبه والا داری لقب سید سجاد ز یکتا داری چونکه در سجده به درگاه خدا روی کنی قدسیان را همه انگشت به لب واداری صاحب حلم رسول اللهی و علم علی حُسن روی حَسن و عفّت زهرا داری در شجاعت چو حسین بن علی بی بدلی آنچه اجداد تو دارند تو تنها داری موسی اَر جانب سینا به عبادت می‌رفت تو به محراب دعا سینه سَینا داری حکم تسلیم ترا کرد گرفتار خَسان ورنه هم قدرت و هم دست توانا داری روح عیسی به فلک از دم جان پرور تست ای که در هر نگهی معجز عیسی داری در شگفتم که چرا با دم روح القدسی خود تو تبداری و حاجت به مداوا داری ماه رخسار تو در هالۀ غم پنهان است ورنه چون ماه فلک چهره دل آرا داری ز شرار ستم و سوز تب و شعله‌ی غم داغ‌ها بر دل و آتش به سراپا داری مگر ای عابد تبدار خلیل اللهی که در این آتش افروخته مأوا داری ای‌که ازخاک رهت چشمه حیوان جاریست لب عطشان ز چه اندر لب دریا داری بسترت ناقۀ عریان شده سهل است چرا هم به گردن غل و هم سلسله برپا داری تا چو زینب به کنار تو پرستاری هست خود ز تبداری جانکاه چه پروا داری دل چسان می‌کَنی ازقاسم وعباس و علی حال چون عزم سفر همره اعدا داری گوشه خلوت واشک ست و"مؤید" دل تو وَه از این بزم عزائی که مهیا داری
شب شادی شب غم گریه می کرد به اندوهی دمادم گریه می کرد کتاب عمر او تقویم روضه ست محرم تا محرم گریه می کرد
آنچه با یک خطبه در شام بلا تبدار کرد کی تواند صد شهید راه حق این کار کرد آنچه باخونش پدرکردی،پسربااشک خویش واژگون کاخ ستم را با ستم‌کردار کرد هان!مخوان "بیمار"اورا زانکه تنهاچند روز حق برای حفظ نسل حجتش تبدار کرد ظاهراً بیمار و در باطن طبیب درد خلق کاو دعایش را خدا داروی هر بیمار کرد زان اَنَابن المکه اش شام وعراق ومصروروم درک حقانیت بابش شه ابرار کرد وز اَنَا بن الزمزمش آبی به روی خفتگان برفشاند و غافلان را تا ابد بیدار کرد شد اسیر و حکم آزادی انسان را به دهر دادو،خوش بااشک وخون امضای جوهردارکرد شیر در زنجیر پولادین و سگ با طوق زر مرگ و زندان را خدا شایستهء احرار کرد آن چهل سالی که بعدکربلا«خوشدل»بزیست انقلاب باب را جاوید فی الاعصار کرد
شب‌های غربت تو گذشت و سحر نداشت حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت در حیـرتم کـه سلسلۀ آهنین، مگـر جایی ز زخم گردن تو خوب‌تر نداشت زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت دنیا چه کرد با تو که هفده عزیز تو تن‌هایشان به روی زمین بود، سر نداشت؟ سنگت زدند بـر سر بازارهای شام با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت هفده سـر بریـده برایت گریستند آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت حـال تـو بـود در دل گـودال قتلگاه چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت مهمـان شـام بـودی و بهر تو میزبان جز گوشۀ خرابه مکانی دگر نداشت سوز شما به سینۀ «میثم» اگر نبود اینقدر نخل سوختۀ او ثمر نداشت
نزدیک غروب بر لب آب فرات سجادهء او شده ست کشتی نجات پیداست که از نسل خلیل الله است بر او که امام شد در آتش صلوات