eitaa logo
دنیای کودکان
65.9هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
3 فایل
با ما بهترین مادر دنیا باشید♥️♥️ کانال عالی تربیت فرزند ارتباط با ما @Hastiii98 تبلیغات پذیرفته می شود https://eitaa.com/joinchat/1530397092C444c0ca877
مشاهده در ایتا
دانلود
انقد به بچه ها سخت گیری نکنین که ازتون پنهون کاری کنن! یه مادر مهربون ،یه جوری برخورد میکنه که فرزندش خیال پنهون کاری یا دروغ رو اصلا نمیکنه، چون میدونه با گفتن اتفاقات و تصمیماتش نه سرزنش میشنوه و نه مقایسه و نه غُر !!! رمزش هم اینه که زیادی سخت گیری نکنین ،با سخت گیری زیاد بچه ها حس زیر دست شدن و مورد کنترل بودن میکنن که ازش متنفرن! @kodakan_city
👈🏻مواظب باش نندازیش! 👈🏻ندو وگرنه می‌افتی... 👈🏻تو نمی‌تونی، بذار خودم بیارمش! و جملاتی از این دست که روزانه ازشون شاید بارها و بارها استفاده می‌کنیم... 🤔برخلاف تمام توجهی که ما برای مراقبت از فرزندمون نشون می‌دیم، بکاربردن این نوع جملات باعث می‌شه، برعکس تمام این اتفاقات بیفته! چون بهش القا می‌کنیم که منتظریم خرابکاری کنه، و این برای کودکی که تلاش می‌کنه مستقل باشه، بسیار مضره. 💡بهتره این طور مواقع مثلاً بگیم:«وقتی از لیوان دسته‌دار استفاده کنیم، دیگه لیوان از دستمون نمیفته.» اینجوری روش بهتر رو گفتیم و به فرزندمون هم‌ برچسب ناتوانی یا بی‌عرضگی و اعتماد به‌ نفسش رو نابود نکردیم؛ در ضمن او رو در راه استقلال‌طلبی هدایت کردیم.😊 @kodakan_city
004-BaziBiMoghe-www.MaryamNashiba.Com_.mp3.mp3
2.29M
💠 بازی بی‌موقع 🔻موضوع: به موقع خوابیدن در شب 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا @kodakan_city
«اگه میخوای فرزندت بی اجازه وسیله بقیه رو برنداره این قصه رو واسش بخون.» روزی بود و روزگاری در یک شهر قشنگ پسربچه بازیگوشی به اسم رادمهر" زندگی میکرد رادمهر خیلی به نقاشی علاقه داشت و برای همین کلاس نقاشی میرفت رادمهر به همه چیز خوب دقت میکرد حتی به وسایل دوستاش یه روز دوستش که کنارش میشست یه مدادی خریده بود که خیلی قشنگ بود. رادمهر تمام حواسش به اون مداد بود و وقتی خانم مربی گفت بچه ها حالا این خرسی رو بکشید رادمهر دستش رو نزدیک مداد برد تا برداره که دوستش گفت نه اجازه نداری برداری چون خودم لازم دارم. لطفا با مدادهای خودت نقاشی کن. اما رادمهر خیلی بی ادبانه رفتار کرد او به زور مداد قشنگ دوستش رو برداشت و شروع کرد به نقاشی دوستش خیلی ناراحت شد و به خانم مربی گفت. خانم مربی مداد رو از رادمهر گرفت. رادمهر خیلی ناراحت شده بود اون روز تمام فکرش پیش مداد دوستش بود و با خودش میگفت خیلی زشته خیلی خسیسه مگه چیه؟ من فقط مدادشو دوست داشتم و لازم داشتم خیلی ازش ناراحتم نباید این کارو میکرد در همین فکرها بود که ناگهان خوابش برد. رادمهر خواب دید همون اتفاقی که توی کلاس نقاشی افتاده دوباره تکرار شد. او مداد قشنگ دوستش رو دید حواس دوستش پرت بود. برای همین میخواست بدون اجازه مدادش رو برداره دستش رو آروم سمت مداد برد که برداره یهو مداد بلند شد و اونورتر پرید. چشمای رادمهر از تعجب چهار تا شد خودشو بیشتر خم کرد که مداد رو برداره که یهو میزش کج شد و با سر رفت تو زمین رادمهر سرش رو گرفته بود و مداد با صدای بلند به او میخندید و میگفت:" ها ها ها دیدی حالا من تو رو نمیشناسم تو نباید بهم دست بزنی باید حتما از صاحب من اجازه بگیری من که تو رو نمیشناسم!". رادمهر عصبانی شد. صورتش از خشم قرمز شده بود. فورا از روی زمین بلند شد و دوباره دستش رو سمت مداد برد. این بار مداد فورا از روی میز پایین پرید و با سرعت زیاد فرار کرد رادمهر هم برای اینکه بتونه بگیرش فورا دوید که ناگهان رفت توی شکم خانم مربی مداد صدای تصادف رادمهر با خانم مربی رو شنید. برگشت و دوباره بلند بلند خندید و گفت: " ها ها ها! من تو رو نمیشناسم نباید بهم دست بزنی حتما باید از صاحبم اجازه بگیری و گرنه دوباره بلا سرت ميادا و بعد خندید و فرار کرد. رادمهر که به شکم خانم مربی خورده بود و افتاده بود، با عصبانیت بلند شد و دوباره دنبال مداد کرد مداد همینطور که فرار میکرد بر میگشت و پشت سرش رو نگاه میکرد وقتی رادمهر رو میدید تندتر فرار میکرد رادمهر هم با سرعت خیلی زیاد میدوید که ناگهان یه پوست موز اومد زیر پاش و دوباره با سر خورد زمین رادمهر افتاد و سر و کمرش رو گرفت دوباره مداد برگشت و رادمهر رو روی زمین دید خندید و گفت: باباجان بدون اجازه نمیتونی بهم دست بزنی من تو رو نمیشناسم باید از صاحبم اجازه بگیری!". مداد از خنده دلش رو گرفته بود و رادمهر هم از عصبانیت قرمزه قرمز شده بود. رادمهر بلند شد و کمرش رو گرفت و بلند گفت: آخخخخ کمرم! و دوباره با چشمایی خشمگین دنبال مداد کرد. مداد هم با صدای بلند میخندید و فرار میکرد. رادمهر که خیلی عصبی شده بود جایی رو نمیدید او فقط میدوید. تا اینکه پاش سر خورد و از بالای پله ها پرتاب شد همین که به زمین خورد از خواب بیدار شد رادمهر نفس نفس میزد و صدای قلبش رو میشنید. وقتی قلبش آروم تر شد گفت حالا فهمیدی چرا دوستت انقدر ناراحت شد و به خانم مربی گفت؟ چون تو بی اجازه به مدادش دست زدی!". رادمهر بلند شد و کمی آب خورد و بعد خوابش رو برای مامانش تعریف کرد مامان گفت خوابت ناراحت کننده بود راد مهرم اما یه چیز مهمی رو یادمون داد. یاد داد که نباید بدون اجازه به وسایل بقیه دست بزنیم!". رادمهر سرش رو تکون داد. روز بعد وقتی به کلاس نقاشی رفت از دوستش معذرت خواهی کرد و گفت: " من نباید بدون اجازه تو مدادت رو برمیداشتم اصلا نباید بدون اجازه به وسیله کسی دست بزنم دوستش رادمهر رو بغل کرد و اونو بخشید بعد با هم یه نقاشی قشنگ کشیدن . @kodakan_city
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️برای خودتون 🌛خانواده های پر مهرتون 🌛عزیزان و دوستانتون 💫و همه کسانیکه دوستشون دارید ⭐️ارزوی سلامتی 🌛و حال خوب خوب دارم 🌛روی غم نبینید 💫و خدا هر روز صداتونو بشنوه🌷 🌛شبتون پر مهر🌛.... @kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 🍂صبحتـون بـه درخشش آفتاب 🌼و روزتان سرشار از رویش مهر 🍂طلوعی دیگر و امیدی دیگر و 🌼نگاهی دیگر به خورشید آفرینش               سلاااااااااااام🙋‍♀ ☀️صـبحتون بخیر و شـادی 🍂امروزتـون پر از اتفاقات خوب @kodakan_city
16.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نکته تربیتی بسیار مهم👆 هدیه به پدر و مادر ها، معلم ها و مربی های دغدغه مند @kodakan_city
💕💕 عذرخواهی کن! نگو آخه من مامانتم/ باباتم همین مونده از تو نیم وجبی عذرخواهی کنم الگوی درست بودن برای کودکان از همین رفتار های ساده و کوچک شروع میشه. بچه ها وقتی ببینند ما تشکر میکنیم، سلام میکنیم، اشتباهات مان را می پذیریم و بعد عذرخواهی می کنیم از ما یاد می گیرند بعد از عذرخواهی باید بخشیدن و جبران کردن را آموزش دهیم. می‌توانیم بپرسیم چی تو رو خوشحال میکنه؟ من می خواهم اشتباه مو با خوشحال کردن تو جبران کنم ! با این آموزش ها کودک ما در نوجوانی و جوانی یاد میگیره دیگران را ببخشه اگر اشتباه کرد پذیرای خطاهایش باشه عذرخواهی کنه و برای جبران اشتباهاتش گام برداره @kodakan_city
اگر کودکتان شما را می زند یا چنگ می گیرد، نه نصیحت کنید، نه داد بزنید ، نه تنبیه کنید، و نه شما هم کتک بزنید که ببین درد دارد. مدتی باید دست های شما آماده باشد قبل از اقدام کردن دست او را بگیرید، نه بگویید. اگر زد یا رفتاری کرد که به شما درد فیزیکی داد به مدت یک یا دو دقیقه با حالت صورتتان نشان دهید ناراحتید. فراموش نکنید داد زدن، نصیحت کردن یا ناز کردن کودک، کارش را تبدیل به بازی و لجبازی خواهد کرد. تماس فیزیکی و در آغوش گرفتن باعث رشد مغز، رشد احساسات و رشد روابط اجتماعی در نوزاد و کودکان می شود. @kodakan_city