فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹
در سمیناری به حضار گفته شد اسم خود را روی بادکنکی بنویسید. همه اینکار را انجام دادند
و تمام بادکنک ها درون اتاقی دیگر قرار داده شد.
اعلام شد که هر کس بادکنک خود را ظرف ۵ دقیقه پیدا کند.
همه به سمت اتاق مذکور رفتند
و با شتاب و هرج و مرج به دنبال بادکنک خود گشتند ولی هیچکس نتوانست بادکنک خود را پیدا کند.
دوباره اعلام شد که این بار هر کس بادکنکی که برمیدارد به صاحبش دهد.
طولی نکشید که همه بادکنک خود را یافتند دوباره بلندگو به صدا درآمد که این کار دقیقاً زندگی ماست.
وقتی تنها به دنبال شادی خودمان هستیم به شادی نخواهیم رسید.
در حالی که شادی ما در شادی دیگران است. شما شادی را به دیگران هدیه دهید و شاهد آمدن شادی به سمت خود باشید.
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت_سمانه
#پارت_سی_دو
من سمانه هستم…..متولد شیراز و امسال وارد ۲۲سالگی میشم…
در نهایت بازپرس گفت:الان شما از مادرتون شکایت دارید؟؟مامان مهربون من بابای بیچاره و بی گناه منو کشته بود اما نمیتونستم شکایت کنم….بغض داشت خفه ام میکرد و نمیتونستم حرف بزنم….اروم در حالیکه صدا میلرزید گفتم:ببخشید….مامان من کجاست؟؟بازپرس گفت:قبل از اینکه شما ماجرا رو تعریف کنید همه رو مو به مو مادرتون اعتراف کرده بود،.ولی فعلا بیمارستان روانی بستری هستند…پزشک قانونی مادرتو یه بیمار روانی تشخیص داده و ما هم بهش کاری نداریم...اما شاید در اینده زندان هم بره…سرمو انداختم پایین و سکوت کردم..بازپرس چند تا ورق روی میز گذاشت و ازم خواست امضا کنم...وقتی کارم تموم شد از اتاق اومدم بیرون و با دایی برگشتم خونه مراسم کفن و دفن شروع شد و بابای عزیزمو دیدم که روی دستهای اقایون داره میره.اون روز با خودم گفتم:من به چشم خویشتن دیدم که جانم میروووود..کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرووووود….حال اون روزهای من به هیچ عنوان توی کلمات و واژه ها گنجانده نمیشه……امیدوارم هیچ کسی و باز هم هیچ کسی حال منو تجربه نکنه اما کسی میتونه درک کنه..
ادامه درپارت بعدی👇
🛖@kolbehAramsh🌱
🔴 #صد_سال_دیگر
💠 برخی تصورات و افکار، میتوانند حال بد ما را تغییر دهند. و حتی مانع انجام تصمیمات غلط ما شوند.
💠 شخصی میگفت: گاهی که از دست همسرم عصبانی میشوم و یا کینه و دلخوری از او دارم چشمهای خود را میبندم و تصور میکنم صد_سال دیگر کجا هستم.
💠 صد سال دیگر نه من هستم نه همسرم و نه فرزندانم. بلکه همگی در عالم آخرت هستیم و فقط اعمال و نیّات ما باقی میماند کما اینکه اجداد ما صد سال پیش، زنده بودند اما الان دستشان از این دنیا کوتاه است.
💠 گاه صد سال از زمان، جلو بزنیم تا برای اصلاح گذشته و بدیهای خودبه عقب برگردیم..
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه برکت رزق میخایین
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت_سمانه
#پارت_سی_سه
من سمانه هستم…..متولد شیراز و امسال وارد ۲۲سالگی میشم…
وقتی بابا رو توی قبر دو طبقه ی محسن گذاشتند و خاک ریختند بدترین احساس عالم توی دلم جمع شد….حس بشددددت بی کسی و تنهایی….برای بابا مراسم سوم و هفتم و چهلم گرفتیم اما اینبار دایی و عموها کمک مالی کردند چون بابا نبود که خرج کنه…بعداز مراسم چند بار دیگه هم کلانتری رفتم و چند بار هم مامورا اومدند خونه و صحنه ی قتل رو بازسازی کردند…مراسم با ابرومندی کامل برگزار شد و کم کم من تنهای تنها شدم…..همه برای خودشون خونه و خانواده داشتند و نمیتونستند تا ابد پیش من بمونند……اصلا باورم نمیشد که در عرض سه ماه خانواده ی خوشبخت ما اینجوری از هم پاشیده و نابود شده بود……اقوام نزدیکم خیلی اصرار کردند که برمخونه ی اونا ولی من نمیخواستم سربار کسی باشم و از ترحم متنفر بودم….در نهایت با تصمیم بزرگترای فامیل مادربزرگم که سالها تنها زندگی میکرد اومد خونه ی ما پیش من تا من تنها نباشم……عزیز جون خیلی هوامو داشت و مواظبم بود ولی من واقعا حوصله نداشتم حتی درسمو هم ول کردم و نشستم کنج خونه…………
ادامه در پارت بعدی 👇
🛖@kolbehAramsh🌱
همیشه دعا کنید !
نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده
اگر بخواهد می دهد،نخواهد نمیدهد!
نه اینطور نیست
گاهی خدا مقدر داشته،
اما گفته اگر دعا کردی،اگر خواستی میدهم!
اما اگر لب بستی نمی دهم!
خدا را بخوان
نگو کار از کار گذشته
خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و
آن هم به شرط خواستن است،
بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند،
خدا به او چیزی نمی دهد.
باید او را صدا زد،باید خدا خدا کرد.
خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله...
مسلما هیچ یا الله و یا ربّی بی جواب نمی ماند.
گداییِ خدا عین عزت است!
اصلا این گدایی فوت و فن خاصی دارد؛
یک آدابی دارد.
🛖@kolbehAramsh🌱
از پیرمرد حکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟
پاسخ داد:
✨یاد گرفتم؛
که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم
✨یاد گرفتم؛
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
✨یاد گرفتم؛
که دنیا ی ماهر لحظه ممکن است تمام شود اما ماغافل هستیم.
✨یاد گرفتم؛
که سخن شیرین ،گشاده رویی وبخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
✨یاد گرفتم؛
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت وآرامش بهره مند باشد.
✨یاد گرفتم؛
که:بساط عمرو زندگیمان رادردنیا طوری پهن کنیم که درموقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم.
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت_سمانه
#پارت_سی_چهار
من سمانه هستم…..متولد شیراز و امسال وارد ۲۲سالگی میشم…
بعداز چند ماه توسط زینب متوجه شدم که علی میخواسته پا پیش بزار و منو از تنهایی نجات بده ولی خانواده اش مخالفت کردند و حتی مامانش گفته بود لازم نکرده دختر یه قاتل رو بگیری….بقدری دلشکسته بودم که این حرفها برام مهم نبود….مامان بیمارستان روانی بستری بود و منو عزیز جون هفته ایی دوبار ملاقاتش میرفتیم…بعداز اینکه ۱۸ساله ام تموم شدبه کمک عمو انحصار وراث کردیم و تمام اموال بابا به من رسید و بنامم خورد اما نمیتونستم همش از جیب بخورم چون به هر حال یه روز تموم میشد…..تصمیم گرفتم هم بخاطر اینکه روحیه ام بهتر بشه و هم درآمدی داشته باشم برم سرکار…..اما خب به منی که یه دیپلم ناقص داشتم کجا کار پیدا میشد؟؟چند وقت گذشت تا اینکه یه روز زینب تلفنی بهم گفت:ببین سمانه!!!عمو دنبال یه منشی میگرده،،،برو اونجا کار کن،……گفتم:عموت؟؟کدوم؟؟کارش چیه؟؟؟
زینب گفت:خنگول…!!!همون عموم که دکتره…..اگه میخواهی باهاش قرار بزارم و باهم بریم تا استخدامت کنه……
ادامه در پارت بعدی 👇
🛖@kolbehAramsh🌱
اگر کسی گرهای دارد
وتو راهش رامیدانی سکوت نکن!
اگر دستت به جایی میرسد کاری کن
معجزهی زندگی یک نفر شو
بیشک فرد دیگری معجزه زندگی تو خواهد شد..
🛖@kolbehAramsh🌱
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین عامل نابودی هر رابطه ...
#دکتر انوشه
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه مغرورتر باشی
تشنه ترند برای با تو بودن
و هرچه دست نیافتنی باشی
بیشتر به دنبالت می آیند؛
امان از روزی که غروری نداشته باشی
و بی ریا به آنها محبت کنی
آن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند
ساده از کنارت عبور می کنند …
به خودت اعتماد کن ، تکیه کن ، و بجنگ
از هیچ کس نمیشه انتظار داشت
رفیق ....
🛖@kolbehAramsh🌱
💎 ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ :
ﺟﻨﺎﺏ #ﻗﺎﺿﯽ_ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ #ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ #ﮐﻠﻨﮓ
ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ؟!
✨ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ
ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ ..
مراقب قضاوتهاي خود باشيم ...
🛖@kolbehAramsh🌱