#دلنوشته ❤️📝
🖌هرشب که میرفتم مسجد یک سر به مزار شهدا هم میزدم بدون هیچ احساسی نسبت بهشون...
یه سه شنبه اردیبهشتی بود و سر مزار شهدا در حال غر زدن بودم که:
ای بابا کاش یه احساسی بینمون وجود داشت چرا خودتونو به من نشون نمیدید هنوز حرفم تموم نشده بود که یه خانمی کنارم ایستاد، با یه احوال پرسی گرم و صمیمی ...
نگاه به کتابی که تو دستش بود کردم و همینجوری الکی گفتم عهه این کتابه(حالا نه عکس رو جلد کتابو میشناختم نه میدونستم کیه و چیه)
خانم گفت پنج شنبه تولد این آقاست که عکسش رو جلده شمام حتما تشریف بیارید ...
شماره تماستون رو بدید نذر کتاب کردم هروقت کتابا رسید یه دونه از این کتابها برات کنار میذارم...
++منو میگید؟ اون لحظه رو ابرا بودم
گفتم من بی ادب داشتم غر میزدم شما چنان هدیه ای بهم دادید و پیشنهاد دوستی دادین که فقط میتونم از خجالت اشک بریزم...😥
اون کتاب زندگیم رو عوض کرد، نه تنها زندگی من شاید زندگی صد نفر،
آنقدر دست به دست شد که معلم های مدرسه راهنمایی هم شروع کردن به خوندن و به بقیه دانش اموزا پیشنهاد کردن
حالا کسی نیست تو این دوسال ابراهیم رو نشناسه تو شهر کوچیک ما
یا ندیده باشنش.
اون #کتاب کتاب سلام بر ابراهیم بود....
#شهید #ابراهیم_هادی بود اون فرد فوق العاده....
با کتابش گریه کردم خندیدم ..یه جاهایی انقدر اشک ریختم رو برگه های کتاب که هنوز جاش هست...
یه عطر خاصی داره کتابم که بعد از دوسال بوش نرفته
تغییر کردم، نفهمیدم چجوری؛ اما قطعا ادم دوسال پیش نیستم....
دستم رو گذاشت تو دستای حضرت زهرا ...😍
اون موقع ها شبا با ابراهیم دردودل میکردم، الان با خود حضرت زهرا...
شهدا یه واسطه اند برای رسوندنمون به اهل بیت
و اهل بیت یه وسیله برای رسوندمون به خدا...
ببخشید طولانی شد....
@komail31
#دلنوشته
🔹تجربه در مورد رفاقت با شهدا
من خیلییی تجربه و ارتباطی در این مورد نداشتم
اما میدونم #شهید #ابراهیم_هادی که دوست داشته گمنام باشه،این سالهای اخیر غوغا کرده
کتاب شو بخونید حتما
بقول حاج آقا پناهیان زندگی تون دوقسمت میشه، زندگی قبل از مطالعه این کتاب،و زندگی بعد از مطالعه این کتاب
جوری نیست که راهکار خوب بودن بده ها
یا ثقیل باشه و ..
اصلا یه الگوی خیلی خیلی ملموس برا انسان بودنه
فوق العاده ست این شهید بزرگوار
@komail31
#دلنوشته
آسمان .:
اولین باری که با شهید هادی آشنا شدم،تو صحن باصفای امیرالمومنین علی علیه السلام بود...نزدیک اذان بود و نشسته بودم تا نماز شروع بشه،یه دختر خانوم اومد کنارم...دفترچه شو که بست...دیدم عکس یه شهیده....ازش خواستم که اجازه بده دفترچه شو ببینم...نوشته بود شهید #ابراهیم_هادی
مثل یه دعوت بود برام...
@komail31 🍃🍃🌸🍃🍃
#دلنوشته
سلام علیکم
من به #شهید #ابراهیم_هادی خیلی بدهکارم.
خیلی تو زندگیم کمکم کرده .
برای کربلا دعوت شدن مامان خدابیامرزم که واقعا به صورت معجزه دعوت شد ،
از شهید ابراهیم هادی خواسته بودم دعا کنن و بخوان که کربلای مامانم امضاءبشه درصورتی که اصلا تصور نمی کردیم درست بشه.
بارها تو زندگیم بهشون متوسل شدم وجواب گرفتم.
والان هم ازشون خواسته ای دارم واز خداوندمهربون می خوام که به زودی به حق این شهید بااخلاص وبزرگوار، تواین شبِ باشکوه ۲۲بهمن که سالروز شهادت ایشان هم هست، حاجت روا و عاقبت بخیر شویم.
به امید ظهور
#دلنوشته ✍❣❣
📝متن زیر بخشی از صحبت های عاشقانه و عارفانه #شهید ناصریان است که درباره خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها عنوان شده است :
زهرا سلام الله علیها مادر همه سادات است ، سیّدها حواسشان جمع باشد ، گناهشان دوبرابر و ثوابشان نیز دو برابر به حساب می آید ، آبروی مادرشان را حفظ کنند.
البته زهرای مرضیه سلام الله علیها مادر همه است و اختصاصی نیست
از مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها ، از بهترین مادر دنیا صحبت کردن ، برایم مشکل است . زهرا زهرا زهرا یا زهرا .
زهرا مادر پهلو شکسته ماست . مادری که برای خدا زیست و همه زندگی اش جلوه ای خدائیست.
مادری که از هر چه تجمّل و زیور آلات به دور بود. مادری که علیرغم همه داشتن ها ، خود را از رفاه مادّی محروم میکرد.
مادری که هر چه داشت ، ایثار میکرد . صائم بود و خستگی ناپذیر ، مادری که الگوست برای تمام مادران و زنان عالم و تنها زنی بود که هم کفو با علی علیه السلام بود و علی (ع) نیز تنها مردی بود که هم کفو با زهرا سلام الله علیها بود.
🗓قبل از اینکه به اینجا(جبهه) بیایم ، کم میشناختمش و با هم میانه ای نداشتیم.
در یکی از دعاهای توسّل ، که شبی از ده شب اوّل آمدنم ، بر پا شده بود ، یک مرتبه حس کردم انگار میان من و زهرا سلام الله علیها حجابی نیست . من او را نمیدیدم ، امّا انگار او حرفهایم را میشنید و من هم پشت سر هم با او حرف میزدم و درد دل میکردم و این برنامه شبهای بعد هم در دعاهای توسّل و در خلوت بیابان ها ادامه داشت. هرگاه مسئله ای دارم یا مشکلی که حل نمیشود ، به سراغش میروم . اگر خالص شویم و تزکیه پیدا کنیم «ان شاالله» ، توسّل به حضرت زهرا سلام الله علیها سریع الاجابه است . البته هر خواسته ای هم که اشتباه بوده یا زود بوده ، جواب نداده ، و به نحوی هم فهمانده که چرا جواب نداده است .
حال اینکه میگویم مادرم زهرا سلام الله علیها ، به این دلیل است که سیّد هستم و زهرا سلام الله علیها را مثل مادرم میدانم و انگار محرم هستیم . من او را مثل مادر واقعی صدا میکردم و او اشکالی نمیگرفت و میدانم که اگر اشکالی بود ، حتما به نحوی توضیح میداد. زهرا سلام الله علیهامادر همه سادات است ، سیّدها حواسشان جمع باشد ، گناهشان دوبرابر و ثوابشان نیز دو برابر به حساب می آید ، آبروی مادرشان را حفظ کنند . البته زهرای مرضیه سلام الله علیها مادر همه است و اختصاصی نیست.
@komail31 🍃🌸🍃🍃🍃
#دلنوشته
«دل نوشته ای با یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله» ؛
سلام به خاک های کانال کمیل
سلام به ذره ذره خاک تو
خوش بحال تو که ابراهیم و یارانش بغل کردی
چه صبری داشتی تو
چطور صدای علی اکبرهای خمینی را شنیدی و دووم آوردی
سلام من به ابراهیم و یارانش برسون
بگو دلی تنگ دارم
با سنگینی کول باری از گناه
ابراهیم به خاطر مادرت به منم نگاه کن
@komail31
#دلنوشته فرزند #شهید_همت خطاب به #رئیسی
محمد مهدی همت
▪️جناب آقای رئیسی! رئیسجمهور منتخب تمامی مردم ایران اسلامی، یقین دارم از دیروز صبح، سونامی آدمها و پیامهای تبریک به سوی شما روانه شده و به احتمال زیاد خستهتر از آن هستید که همه آنها را بخوانید، هرچه هست این یک پیام تبریک نیست. این خطابی است از بنده خدا که بدون لکنت با بنده دیگر خدا حرف میزند و این توصیه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است.
▪️وقتی با آخرین نفر برای شرکت در انتخابات چانه میزدم، انگار داشتم ذرههای کوچک بذر امیدی که در دلم بود را نصف میکردم و آن نیم بذر باقیمانده لای گلایهها را با هزار امید در دل دیگری میکاشتم. نمیدانم به شما رأی داد یا نه، اصلا مهم نیست. حتی مهم نیست خودم به شما رأی دادم یا نه. آنچه مهم است اما امروز شما رئیسجمهور منتخب من و او هستید؛ همانگونه که رئیسجمهور منتخب آنهایی هستید که رأی ندادند. حتی آنها که تلاش کردند کسی رأی ندهد، شما رئیسجمهور آنها هم هستید.
▪️آقای رئیسجمهور منتخب! لطفا بلند شوید، بایستید و به ما تبریک بگویید. به ما که هر چه داشتیم آبرو کردیم و ریختیم در صندوقها تا شاید فرجی بشود و این دیواری که بین ما ایستاده است را برداریم و به هم نزدیکتر بایستیم. ما مردمیم؛ مردمی که انتخاب کردند انتخاب کنند. ما انتخاب کردیم با هم باشیم. لطفا این بار پیش از آنکه به هوادارانتان تبریک بگویید، به طلبکارانتان تبریک بگویید. به آنها که انتخاب دیگری داشتند اما همه بهاتفاق، راه جمهوریت را پیش گرفتند و طوری پای صندوق ایستادند که انگار تنها راهحل باهمبودن بود. بلند شوید و بگویید من حاصل آن راهحل هستم و اجازه نمیدهم دانههای امید به درختهای تناور ایمان تبدیل نشود.
▪️ما خستهایم. آنقدر دریای تحقیر و بیاعتنایی توی سرمان را موجزده کرده که به هر ساحلی پناه میبردیم. بیآنکه امید روشنی داشته باشیم، روزهای پیش رو را میشمردیم. شما اما نشان بدهید هر ساحلی نیستید. ما را بغل کنید و با ما حرف بزنید. با ما که با دولت آنقدر غریبه شده بودیم که بعضیهایمان در زمستان کرونازده یخ بستیم و گلایههایمان آنقدر زیاد بود که نای رأیدادن نداشتیم و جا ماندیم. بعضی از ما فقط یک همکلام میخواستند تا «ها»ی نفسش از این سرما نجاتشان بدهد، اما نبود.
▪️به همه بگویید، از ما خیلیها بودند که رأی ندادند، اما دشمنی نداشتند. بگویید از این خانواده اگر برادری به جشن برادری نرفته، خانواده هنوز همان است که بود. به مردم بگویید ما با هم برادر میمانیم. ما در این جامعه مدرن و فردگرا بیشتر از هر چیز به برادر احتیاج داریم وگرنه رئیسجمهور قبل از شما بود، بعد از شما هم خواهد آمد. ما یک نفر میخواهیم که برادری کند. به آن آخرین نفر گفتم اگر شیشهای میشکنی، شیشه خانه خودمان است. همانطور که اگر گلی بکاری، در حیاط خودمان سبز میشود. به ما بگویید آن حرفها که به هم گفتیم، اشتباه نبود.
▪️مادرم یک قانون داشت که میگفت در این خانه سفره یک بار پهن میشود. هر کسی که هست بیاید، حتی اگر قهر باشد. ما قهر بودیم اما میآمدیم و به حرمت نان و نمک دوباره با هم آشتی میکردیم. قهر در خانه ما روزشمار نداشت. همان ساعت اول که قهر میکردیم دلمان برای هم پر میزد. حالا اما سالهاست خیلیها از هم خبر نداریم.
▪️آقای رئیسجمهور! آقای سید ابراهیم! ما دلمان برای هم تنگ شده است. دلمان برای آن همکلاسیها، آن همخانهایها، آن همکارها، آن همسایهها، دلمان برای آنها که رأی ندادهاند، تنگ شده است. به آنها بگویید خانه خودشان است. بگویید بیایند و بنشینند. سفرههای کوچک مردم را به سفره بزرگ ایران وصل کنید. دوباره باید همه سر یک سفره بنشینیم. شاید دوباره نان و نمک خیلی چیزها را یادمان انداخت.
▪️ما به شما تبریک نمیگوییم، چون شما پیروز نشدی. حکایت شما حکایت آن دونده ماراتنی است که تازه برای دویدن انتخاب شده و به خط شروع رسیده است. ما هر چه در توان داریم برای شما دعا میکنیم. هر بار میرویم مشهد، نایبالزیاره میشویم، اما شما تا خط پایان و پیروزی هنوز خیلی راه دارید. آن روزی که از آن روبان رضایت خدا و مردم رد شدید، تبریک ما را خواهید داشت. فقط در این راه به این فکر کنید که آن سوی خط پایان، حاج همتها و حاج قاسمها هستند که رسیدهاند و ما، شما و هر کس دیگری که برای خدا به مردم خدمت میکند را نگاه میکنند؛ شهدایی که پیشتر عبور کردهاند.
#انتخابات
@komail31
#دلنوشته
سائل الائمه علیهم السلام:
......و امّا بعد :
💌ضریح و گنبد وصحن و سرا و رواق و بست ومناره ها و تمام آیینه ها و دار و ورودی و باب و حتی کنار قطره های شیرهای آب ودرب و در و ایوان وفرش و کفشداری وزائر سرا و دفاتر و حوض ها و، نزد تک تک خادمان وکبوتران وحتی درون بسته های نبات و نمک ،برنامه ی جارو کشان و نقاره واذان ....
من هیچ ندیدم......
جزء
❤️نور خدا ومهربانیِ تو❤️
که تمامی ندارد.
💖یا امام رئوف علیه السلام💖
@komail31
علمدارکمیل
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمایبیخبری
#دلنوشته
خدایا به آخر چله رسیدیم
حدود چهل هفته با هم، برای اهل بیت و شهدا و به یادشون زیارت رو خوندیم
درسته اونطور که شایسته اولیای تو بود نخوندیم، اما با توکل و امید به قبولی خوندیم😢😢
خیلیا مشکل دارن، گرفتارن، حاجت داشتن و دارن
چشم همه مون به سفره پر برکت و دستان پر از مهر و کرم تو و بنده های برگزیده دوخته شده تا دست خالی نریم
خودت از همه قبول کن
حرف تو دلمون زیاد داریم، تو از همه نیازها و خواسته هامون خبر داری
تویی که عالم به همه چیز و همه کسی، تویی که محرم اسراری، سنگ صبور و پشت و پناه مایی
خودت به داد دلمون برس و غرق معنویت، محبت، خلوص نیت و آرامش بکن.
@komail31
#دلنوشته
بسم الله الرحمن الرحیم
❤️یا امام زمان جونم ،سلام ❤️
آقای خوب و مهربونم،آقای عزیزم،
دلم گرفته از اینهمه غم، از اینهمه گرفتاری و مریضی و مشکلاتی که مردم دارن، از ظلمایی که تو دنیا داره به شیعیان و مسلمونا میشه
از گناهان خودم، از فساد جامعه
شرمنده ام از اینکه دلتنگ تو نیستیم و اگر میگیم بیا
فقط با زبونه و در عمل منتظرت نیستیم!
آقا کمکم کن بتونم برای رضای خدا کار کنم و همه لحظات عمرم مفید باشه
کمکم کن بهت نزدیک بشم و عاشق ومنتظر واقعی باشم
خدایا بهمون آرامشی بده تا با خیالی راحت بتونیم در راه خودت زندگی کنیم
آقا جان خیلی محتاج دعاهای خیرتون هستم،مثل همیشه
یا امام زمان عزیزم دست هامون و بگیر
برای شفای مریضا دعا کن
برای آرامش دل اونایی که عزیر از دست دادن دعا کن و کمکشون کن با غم و مصیبتشون کنار بیان.
آقا از خدا بخواه به قلبامون آرامش و شادی و هدیه کنه
و اجازه بده قدم بر چشمان گنه کار ما بگذاری
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
#امام_زمان
#جمعه
#اللهم_عڃل_لولیڪ_الفرج
@komail31 🍃🍃❤️🍃🍃
#دلنوشته منتشر نشده و بسیار زیبای #شهید_مرتضی_عطایی
به #شهید_مصطفی_صدرزاده
امشب اول #سلام میکنم سمت بقیع، به چهار مزار بینشانهء بیزائر. به جای بقیع، آمدهام سر بر خاک تو بسایم، و بلند بلند بر غربت #بقیع گریه کنم. آنگاه بر تو سلام کنم از زبان خودت که چون تویی را فقط خودت لایق سلام دادنی: «سلام عیلک یوم ولدتُ»؛ سلام مجاهد، سلام #عباس_حریم_زینب ، سلام بسیجی، سلام شهید، #سلام_سید_ابراهیم
به جای هدیه برایت شمع آوردهام، بسپارم به دستانت تا بقیع روشن نگاهشان داری. آمدهام زیارت مادر بخوانی من گوش کنم، گریه کنم، استخوان سبک کنم دوری بقیع را. سلام سیدابراهیم، دمت گرم.
دمت گرم بسیجی! به راستی که تو را، آرزوهایت، راه و مرام و مسلکت را نشناختهایم، شب میلادت هم مراسم روضه به پا کردهای! تو میان خیمهء اربابی و دوستانت ـ به نام تو و به اذن تو ـ در خانهات. میبینی محمدعلی را، میانداریاش را؛ حتماً غرق کیف شدهای. چه تناقض قشنگی است شب میلاد و مراسم روضه. سلام #سید_ابراهیم ، شیر مادر حلالت.
شیر مادر حلالت دلاور؛ امسال دلمان برای بقیع تنگ شده بود؛ حرامیها، آشکارا راه حرم را بستهاند. دوستانت به بوی یاس بقیع، دور مزارت جمع شدهاند. آن روزها که فکر روز و شبت شده بود بنای هیئت، لابد این روزهای تنهایی و بیپناهی رفقایت را دیده بودی. سلام سیدابراهیم؛ نگاهی، دعایی دلاور.
دلاور! نگاهی، دعایی؛ دلمان پوسید در دنیای بدون شما؛ الهی مادرت زنده باشد ـ یادت هست گفتی دعا کند شهید شوی؛ گفتی مفیدتری، بامرام چشممان به در خشک شد؛ میهمان داری، شب میلادت، همه روضه خواندهاند، سینه زدهاند، نایی برایشان نمانده. کجایی؟ دمی، دقیقهای از مجلس اربابی قدم رنجه کن! بیا حداقل مهمانهایت را بدرقه کن. سلام سیدابراهیم، کجایی صدرزادهء صدرنشین خیمهء اربابی.
صدرزادهء صدرنشین خیمهء اربابی! آقای صدرزاده! کجایی بسیجی؟ انگار از همان لحظهء تولدت انتخاب شده بودی؛ مصطفی شده بودی؛ صدرزاده بودی که به صدر نشستی؛ شدی صدرنشین مجلس عشقبازان. ما که دستمان از ذیل مجلس هم کوتاه است، اصلا ما را چه به مجلس عشقبازی! بیا و معرفت نثارمان کن؛ دعایی کن شاید به روضههای باقر آل عبا، سبک شدیم، اهل پرواز شدیم، پرنده شدیم. دمت گرم، هر وقت از جام سقا مست فیض شدی، نام ما را هم ببر، یادتت که نرفته؟ قول داده بودی. ما را یاد کن شاید به دعای ندبهء فردا صبحی، دست با کرامتی زیر برات شهادت ما را هم امضا کرد. سلام سیدابراهیم؛ الوعده وفا»
😔😢😔😢😔
‼️‼️‼️حتما خوانده شود.
@komail31
به بهانه سالگرد شهادت ابوعلی
#شهید_مدافع_حرم مرتضی عطایی
❤️📝 #دلنوشته بسیار زیبای محمدمهدی همت فرزند #شهید محمد ابراهیم همت در رسای بانوی #شهید #فاطمه_اسدی 🌹
😭روضه مادر گمشده
🩸صد پدر در خون بغلتد گم نگردد مادری...
1⃣ یک:
بعضی چیزها هستند در تاریخ که یکیشان هم زیاد است. بعضی چیزها که کمر قطورترین کتابهای تاریخ هم زیر بار آنها خم میشود؛ مثلا مادر مفقودالاثر برای تمام تاریخ، یکی هم زیاد بود. حالا دوباره یک نفر، یک عمر به دنبال مادرش، خاک را جستوجو کرده است.
مگر ما یک فاطمه نداشتیم در تاریخ؟ مگر کم گریه کردیم برای آن زنی که بین آن همه نامحرم بود؟ مگر قرارمان صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری نبود؟ حالا چرا این قصهها را برای ما تعریف میکنید؟
من که روضهخوان نیستم و خیلی حرفها از دهان قلم من، بزرگتر است اما این همه گفتند و شنیدیم و شنیدید، چرا دوباره یکی باید بیاید و دم دروازه فاطمیه برایمان روضه مادر بخواند؟
2⃣ دو:
بعضی چیزها هستند توی تاریخ که با همه چیز فرق دارند؛ مثلا ما در زندگیمان خیلی مادر دیده بودیم که چشم به راه فرزند بودند، ۴۶هزار جفت چشم مادرانه که یکیشان مادربزرگ مادری خودم بود. دیده بودیم به سمت سر کوچه باز و بسته میشدند و حالا یکی آمده و میگوید یک جفت چشم هست که با همه چشمها فرق میکند.
یک جفت چشم دخترانه که سی و چند سال به یک چارچوب فلزیای دوخته شده بود که روزی مادر از آن بیرون زده و قرار بود زود برگردد. خودش که برنگشت هیچ، خبری هم از او نیامد. آنقدر که وقتی آمدند و گفتند این استخوانهایی که در این جعبه چوبی است مال مادرت است، آن چشمها به گریه افتادند.
برای اینکه از دیدن یک جنازه خوشحال شوی یا باید مثل سنگ شده باشی یا مثل باران. او معلوم بود باران است، از قطرههای روی صورتش معلوم بود.
3⃣ سه:
بعضی چیزها هستند در تاریخ که هیچوقت اثرشان از بین نمیرود؛ مثلا اثر زخمی که روی چشمهای دختری افتاده که گهوارهای خالی را سی و چند سال تکان داده هیچوقت خوب نمیشود.
میگویند خاک سرد است، اما نه آن خاکی که روی گهواره و پستانک و لباسهای نوزاد را میپوشاند. آن خاکی سرد است که سینه داغدیده را میپوشاند. بله، بعضی چیزها هستند که یکیشان هم برای یک عمر زیاد است، مثل داغ!
آخ داغ، داغ، داغ... بله آقای قاضی، اگر سینه سوخته ما خوب شد، سینه سوخته آن زن هم خوب میشود.
4⃣ چهار:
اینها را گفتیم اما بعضی چیزها هستند که هم کم اند و هم زیادند. مثلا با خودم فکر میکنم برای چهارپاره استخوان زنی که سی و چند سال توی قبری که خودش برای خودش کنده بوده خوابیده، برای زنی که کلی شکنجه شده و روی آرامش ندیده، برای زنی که استخوانهای گلوله خوردهاش ترک برداشته یک مادر شهید رشیده کافی بود تا بیاید و کفن کند و تربت و گلاب بپاشد. لازم نبود همسر شهید همدانی و مادران شهیدان عسکری و حدادیان و قاسمی و میانلو بیایند.
بعد حساب میکنم برای بلند کردن این همه داغ و زخم از توی کاور تفحص و چیدن یکییکی استخوانها لای کفن، آن هم زنی که صدای گریههای نوزادش در گوشاش پیچیده و هیچ کاری از دستش برنیامده و تمام مادرهای دنیا هم جمع شوند کم است. برداشتن این داغ کار یکی دو نفر نیست. برداشتن این داغ یک اربعین روضه است.
5⃣ پنج:
بعضی چیزها هستند که هزارتایشان هم کم است؛ مثلا دلیل برای آدمی که نمیخواهد مظلومیت یکی دیگر را بپذیرد.
چندتا از این گلها باید در باغچههای باور کاشت تا ثمر بدهد؟
عکساش را به مادرم نشان دادم. مادرم که معلمی بود در پاوه، مادرم که همان سالها و در همان خاک با معلمی دیگر که بعدها فرمانده سپاه پاوه شد، یعنی پدرم آشنا شده بود، پرسیدم میشناسید؟
بغض کرد. گفت:«خاک ما از این گلها کم دارد؟ از پدرت بپرس، ما از این آتشها زیاد به خرمنمان افتاده است!»
✍محمد مهدی همت
📰 روزنامه جامجم ۲۲ آبان ۱۴۰۰
@komail31
#ایران_قوی
❤️✍ #دلنوشته ای از خادم الشهدا
❤️🚎سفری مجازی به سرزمین عشق...
سرزمین عشق! تنها اسمی که برای این مناطق به ذهنم رسید!
فقط بردن نام شلمچه، طلائیه، کانال کمیل و ... کافیست تا بغض راه گلویت را ببندد
مثل حال الان من. اتفاقی نیفتاده، فقط لحظهای تصور کردم روی خاک شلمچه نشستهام!
حاج حسین یکتا دارد شبهای بله برون را روایت میکند: «اینجایی که نشستی شلمچه ایرانه...» بعد از جغرافیا، درس معارف را شروع میکند: «بچهها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟ باور کنید اشک است و اشک است و اشک! گریه است و گریه است و گریه! »
بعد صحبتهای بغض آلود آقا: «چنانچه از سیم خاردار میخواهی رد بشی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی..!»
اصلا فکر کردن به این فضا هم دل را زیر و رو میکند، چه برسد به حضور.مثلا تصور کن الان در ورودی یادمان کانال کمیل و حنظله ایستادهای.
روبرویت را نگاه کن که نوشته: کانال کمیل، معبری به سوی خدا. کمی جلوتر میروی؛ به نزدیکی کانال که میرسی، متن دستنوشتهی یکی از شهدای کانال را میبینی: «امروز روز پنجم است که در محاصرهایم. آب را جیره بندی کردهایم. عطش همه را هلاک کرده است. همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیدهاند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنهاتای پسر فاطمه»
بعد از اینها عجیب میچسبد روضهای درست وسط کانال! همانجا که #ابراهیم_هادی و یاران به یاد تشنگی عزیز زهرا تشنه جان داده اند. یا مثلا کنار اروند را تصور کن با روایت گری
📣حاج حسین کاجی؛ چه آتشی به دل میزند این روایت.
@komail31 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#دلنوشته برای عزیز دلها #حاج_قاسم
💔💔 داغ از دست دادن تو هنوز از دل مردمی که برایت از جان خود هم می گذشتند تا در عزاداریت شرکت کنند، نرفته. به راستی بگو سلطان قلب های ایرانیان تو با ما مردم چه کردی که اینگونه عاشقت شدیم؟ تو با ما مردم چه کردی که اینگونه وابسته ات شدیم. حاج قاسم تو از پیش ما رفته ای و ما آرامشی نداریم.
مگر می شود به زودی این داغ را فراموش کرد؟ مگر می شود که دل و روح ما ایرانیان آرام بگیرد. ما کسی را از دست دادیم که به مانند نزدیک ترین فرد زندگیمان دوستش داشتیم. آری به راستی که همه ی ما احساس می کردیم که شخصی از نزدیکترین اعضای خانواده مان را از دست داده ایم؛ همه ی ما احساس می کردیم که فرزندان حاج قاسمیم و پدرمان را از دست داده ایم! آخر حاج قاسم به مانند پدری مهربان برای ایران از خودگذشتگی می کرد.
حاج قاسم تو رفته ای و می دانیم که نمی آیی. کاش هیچوقت آن روز نحس که تو در آن به شهادت رسیدی سر نمی رسید. آن روز درست است که برای تو روز رسیدن به خواسته ات بود، اما برای ما روز گرفتن جگرگوشه مان بود.
#سردار_دلها
#hero
@komail31
علمدارکمیل
#دلنوشته برای عزیز دلها #حاج_قاسم 💔💔 داغ از دست دادن تو هنوز از دل مردمی که برایت از جان خود هم م
#دلنوشته ای برای #سردار_دلها
آن شب که تو به شهادت رسیدی انگار تمام دیوارهای دنیا بر روی سرم آوار شد اما من از تو ای اسوه قدرت و استواری یاد گرفتم که پا برجا،محکم و قوی بمانم.در برابر تمام غم ها و غصه ها و هرچیز دیگری شاید من تنها اینگونه نباشم بلکه یک ایران با من هم عقیده باشند اما افسوس که غم از دست دادن تو چیز دیگری بود و قلبم را در آتشی به بزرگی دنیا سوزاند اما من آن شب با خودم عهد بستم که مثل تو مالک اشتر زمان بشوم و وجودم را همچون ستونی قرار دهم و علم کنم با چادرم که از جدم فاطمه زهرا (س) است و به من رسیده و بر سرم هست سرپناهی برای تمام مظلومان جهان و جانم را تقدیم کنم در راهی که تو آن راه را به من نشان داده ای و خودت در انتهای این راه ایستاده ای و منتظر من هستی.
#حاج_قاسم
@komail31
#دلنوشته ❤️✍
ابراهيم هادي اسوه ي شجاعت ، رشادت مروت ، ديانت و صاحب مدال شهادت است دلم گرفت و آمدم بعد از مدتها برايت بنويسم اي ابراهيم .....
همه از من سراغ صاحب خانه ام را مي گيرند .مي پرسند اين ابراهيم شما كجاست ؟ مي گويم : نمي دانم مي پرسند نشاني از او داري؟ مي گويم :نه ، اما مي گويم كه اينها نشاني نمي خواهند فقط منتظرند كه صدايشان كنيد، همين و بس . راست گفتم ؟؟؟ مي پرسند از او چه مي داني كه مهمان خانه اش شدي؟ و من مي گويم نامت را در جايي ديدم و از تو خواندم ،از تو خواندن همانا و دنبالت گشتن همانا . مي پرسند چرا هميشه از خدا خواست كه گمنام بماند ؟ شايد اين باشد پاسخت كه گمنامي صفت ياران خداست. صدايت مي زنم ، مي دانم مهمان نوازي اما كمي با من حرف بزن !!! كمي صداي اين بنده ي خطاكار را بشنو ، واسطه اي شو بين من و بين پروردگار. در سراي بي نور دلم ،تو نوري از عشق به خدا را در وجودم دوباره روشن كردي .يادت هست چه چيزهايي به تو گفتم ... يادت هست خواسته هاي مرا ؟ اذان تو در ميدان نبرد لرزاند دلهايي را نه دل خودي بلكه دل بيگانه را ، درست است ؟ پس منتظريم يك اذان هم در گوش ما بگو شايد دلمان بلزرد و ديگر منتظر لرزشهاي بعدي نباشد كاش مي شد.
#شهید_ابراهیم_هادی
@komail31
#دلنوشته
امروز #روز_پدر است روز مردانی که عاشقانه و شجاعانه تا آن سوی مرزها رفتند و با اهدای خون پاک و مقدس شان اجازه ندادند معجر از سر ناموس مسلمانی کشیده شود، همان مردان بی ادعایی که طعم پدر شدن را نچشیدند و نام پدر از زبان کودکان خود نشنیدند. پدران شهید آسایش و آرامش خود را فدای آرامش آیندگان کردند چرا که عمق عشق و اندیشه شان از عمق اقیانوس ها فراتر بود.
#میلاد_امام_علی
@komail31
✍❤️ #دلنوشته ای برای حضرت ماه
#حضرت_عباس
دست استغاثه عالم به سوی او
❤️تو متولد شدى، ولی نخست دستهایت به دنیا آمدند. دستهایت که پیش از تولد تو در تمام هستی زبانزد بودهاند. دستهایت که دست استغاثه تمام عالم به سوی آنهاست. دستهایت که تاریخ را ساختهاند... خدا نخست دستهایت را آفرید... به آن دستهای توفانی عاشقانه نگاه کرد و گفت: «این دستها بهترین دستهای عالمند...» آنگاه تمام افلاک در برابر دستهایت به سجده افتادند. تمام فرشتگان بر دستهایت بوسه زدند و خدا گفت: «برای این دستها مردی خواهم آفرید که نامش را در آسمانها دست به دست خواهند برد...» و خدا تو را آفرید، برای آن دستهای بیبدیل ... دستهای معجزهگر... .
دستهایت را دوست میدارم که با دستهای خدا نسبت دارند و از ازل با ثارالله بیعت کردهاند؛ دستهایی که تنها برای حمایت از آفتاب به زمین آمدهاند برای آنکه پسر خورشید روی زمین باشند. از تو تنها به همین دستها کفایت میکنیم و گرههای کور روزگارمان را به آستانه مهر این دستها میآوریم تا گشوده شوند. تا نمکگیر شویم... تا از نو ایمان بیاوریم... به تو... به عشقی که تو را اینگونه شهره عالم کرد... و به خدایی که این عشق را آفرید... .
تو را عشق به این روز انداخته ای ماه! تو را عشق چنین سرفراز کرده... وقتی که سایه به سایه خورشید، تمام راههای سخت را بپیمایى، وقتی که چشم از خورشید برندارى، وقتی که خویش را وقف او کنى، وقتی که تمام هستیات را در دستهایت بگذارى، تمام خودت را در دستهایت بریزی و آن دستها را به سوی عشق دراز کنى، اینگونه خواهی شد. اینگونه که خدا دستهایت را در آغوش میگیرد و آنگاه تمام قدرت بیمنتهایش را به دستهای تو میبخشد. آنگاه تمام درهای بسته، تمام قفلهای ناگشودنی و تمام گرههای کور، با دستهای تو گشوده خواهد شد ای بابالحوائج!
دستهایت کو؟ که دلتنگم برای دستهایت
تمام دنیا دستهایت را میشناسند. تو را همه با دستهایت میشناسند. دستهایی که دستان خداست و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده. همان دستهایی که دستان پر سخاوت دریاست و تمام آبهای دنیا را شرمنده خویش کرده است. دستهای تو را نمیشود نادیده گرفت؛ چون دستان خدا فراتر از همه دستهاست. هر که با دستهای تو بیعت کند، دستان خدا را در آغوش گرفته...
دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است که تمام هستی در دست ولایت اوست. مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش میگرفت و بر در خانههایشان میبرد و سفرههایشان را نمکگیر خویش میکرد. تو فرزند دستهای حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت، ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت. پس از دستان او که نانآور خاک بود، دستهای تو آبآور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.
دستهایت، برکت عشق را در سفرههای عاشقان مینهند. اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات میطلبیم، آب مراد... . از تو عافیت میخواهیم. از دستهای توانگرت، سعادت میخواهیم ای مرد! کاش دستهای تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند. کاش دستهایت به یاری انسان برخیزد و او را وارث صلح و آشتی کند.
✍سودابه مهیجی
@komail31 🍃🍃🌸🍃
#ماه_شعبان
.:
#دلنوشته ای برای #شهید_ابراهیم_هادی در روز تولدش
سلام بر ابراهیم
ابراهیم مهربان و دلسوز و همیشه حاضر و ناظر
ابراهیم عزیزما
فکرش را هم نمی کردم در راهیان نور امسال که کتابت را سر راهمان قرار دادی، همچنان کنارمان بمانی..
ابراهیم مهربان ما
فکرش را هم نمی کردم زیارت کانال کمیل نصیبمان شود..
فکرش را هم نمی کردم قرار است شب اول رجب را با خواندن یکباره "سلام بر ابراهیم" احیا بدارم و شیفته ات شوم برادر..
مزار همه شهدای گمنام مزار توست
کمک کن سر مزار شهدای گمنام بهشت رضا مراسم تولدت را برگزار کنیم..
به قول دوستت کادو برایت چه بیاوریم جز خواندن حدیث شریف کساء...
ما را نزد مادرت و مادر همه شهدای گمنام شفاعت کن ابراهیم..
وقتی مهربانی های تو را می بینم
قلبم فشرده می شود که پس چقدر ائمه اطهار مهربان هستند!!!!!
پس خود خدا چقدر مهربان است!!!!
خدایا ممنون که ابراهیمت را به این دنیا هدیه دادی و ما را با او آشنا کردی..
@komail31 ❤️
علمدارکمیل
محمود آبسالان محافظ فرمانده تیپ ۱۱۰ سلمان فارسی و فرزند جانشین فرمانده سپاه سلمان سیستان و بلوچستان،
#دلنوشته برای آقازادهای به نام #شهید محمود آبسالان
#شهید #ماه_رمضان
❤️ با تو هستم ای شهید بلندمرتبهای که در شب قدر، قدر یافتی و به سمت معشوق بال گشودی!
ای آقازادهی خوشعاقبت! از تو کسی نخواهد نوشت؛ تو صدرِ اخبار رسانهها را از آنِ خود نخواهی کرد؛ چرا که اکنون روزهاست که رسواییِ خطای آقازادهای، قلمهای قلمبهدستان را مشغولِ خویش نموده.
از تو در رسانههای بیگانه نخواهند گفت چرا که آنان با شور و شعفِ وصفناپذیری، مدتیست 'کالسکه' عَلَم کردهاند و با تمام قوا بر کوسِ رسواییِ آقازادهها میکوبند.
هرچند که تو هم، مثل او که اکنون در صدر خبرهاست، 'ژنخوب' داری؛ اما خبر شهادت تو در هیاهوی رسانهها و جنجالافکنیهای کممایگانِ پرمدّعا،گم خواهد شد؛ چرا که مرام و مَنِشت، با تصویری که دشمنانِ انقلاب، برای این خاک میسازند، نمیخوانَد؛ آنها و عمَلههایشان با تمام قدرت میکوشند ثابت کنند مسوولِ جمهوری اسلامی، از مردم جداست.
🌷 راستی، حساب و کتاب خدا را میبینی؟ پرکشیدنت، در شب شهادت مولایت رقم خورد؛ هم او که وقتی خبر ضربت خوردنش در محراب مسجد پیچید، حیرتزده گفتند: "مگر نماز هم میخواند؟!" و خبر شهادت تو هم که آمد -آنقدر که در گوشمان خواندهاند: آقازادهها اینچنینند و آنچنانند- عدهای شگفتزده پرسیدند: " مگر میشود فرزند فرماندهی بلند پایهای باشی و در منطقهای محروم، برای امنیت میهنت، خدمت کنی؟!" و این، قدرت کجروایتهاست که امامی را بینماز جلوه میدهد و همهی آقازادهها را غرق در بیدردی و اشرافیت.
اما این بار خون تو، روایتِ راستین را در میان آتشبارانِ روایتهای دروغین، جانی تازه میبخشد که به قول شهید سید مرتضی: " در عالَم، رازیست که جز به بهای خون، فاش نمیشود
شهادت این شهید خوشبخت مدافع امنیت را به محضر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف ) و نایب برحقش امام خامنه ای (مدظله العالی) و همه همکاران تبریک و تهنیت عرض می کنیم ؛روحش شاد و یادش گرامی باد.
@komail31 🍃🌸🍃
💌 #دلنوشته مهدوی
سلام پدر مهربانم
❣مهدے جان! همه ی زندگی!
▪️جاهای خالی زندگیام را یکی یکی نگاه میکنم، ولی جای خالی تو را پیدا نمیکنم.
▫️تا وقتی که تو یکی از جاهای خالی زندگیام نشوی
نمیتوانم خودم را منتظر تو بدانم.
🔹وقتی که تو تنها جای خالی زندگیام شدی
میتوانم ادعای عاشقی کنم.
▫️کسی که تو همۀ زندگیاش میشوی
در تو ذوب شده و به هدف خلقتش رسیده.
▪️شرمندهام که هنوز جای خالی زندگیام نشدی.
وقتت بخیر همۀ زندگی!
ای همه هستم #امام_زمان ام
📌محسنعباسیولدی
اللهمعجللولیکالفرج
التماس دعا
@komail31
#دلنوشته فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران
🛑 پسرم آرتین؛
سرباز وطن سخت غصه دار است.
«کاش من به خون غلطیده بودم »
🔸امیر سرلشگر سیدعبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران در دل نوشته ای برای آرتین، کودک مظلومی که والدین و برادرش در حادثه تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ (ع) به شهادت رسیدند، گفت:
کاش من بجای پدر، مادر و برادرت به خون غلطیده بودم و تو اکنون تنها و داغدار نبودی!
🔸پسرم آرتین؛ اگر چه قلبم آزرده دلتنگی تو است، اما کاش زخم های دل تو، روی سینه ام انباشته می شد و تو را غصه دار و دلتنگ پدر، مادر و برادرت نمی دیدم.
🔸 برای یک سرباز ایرانی هیچ چیز سختتر از آن نیست که در عین توانایی، خون دل بخورد، دندان به هم بفشارد و صبوری کند و شمشیر در نیام نگه دارد.
شرح کامل این دلنوشته فرمانده ارشد جمهوری اسلامی ایران برای یک کودک ایرانی داغ بده در لینک زیر
https://b2n.ir/j46391
@komail31 🖤
#شهید ناصرالدين باغانی
رشته ی تحصیلی دردانشگاه :معارف اسلامي و تبليغ
#دلنوشته و دستنوشته شهید👇👇
بار الها ای چراغ شبهای تار من، ای نوربخش قلب تیر ه ي من، ای فریادرس من، ای امید من، ای سجود من، ای رکوع من، ای که قیامم برای توست.
ای که سلامم به روی ماه توست. ای که مرا از چاه های ضلالت رهانیدی و به قله ي رفیع انسانیت رساندی. ای که تاج کَرّمنا بر سر من نهادی، ای یار من، ای دلدار من، ای شاهد زیبای من، ای آگه از غم های من، تو را شاهد می گیریم که من بنده ي تو بودم و اگر غیر از راه تو پیمودم نه از روی عصیان که از راه نسیان بود. مولای من تو خود شاهد بودی که با آن همه گناه باز در خانه ي تو می آمدم و باز سر بر خاک می سا ییدم، تو خود شاهد بودی که تو را دوست می داشتم هر چند گاهی اسیر دام های شیطان می گشتم.
مولای من اگر خطا کارم امید عفو بر درگهت دارم و اگر نبخشی ام بر کرمت اعتراض دارم.اگر از من بپرسی که چرا گناه کردی از تو می پرسم که چرا درِ عفو را باز کردی؟! اگر تو مرا عفو نکنی چه کسی به آن سزاوارتر از تو خواهد بود؟!
@komail31