eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🙂♥️ 😄❗️ 🙅🏻‍♂ 🚶🏿‍♂‼️ 🙋🏻‍♂🔥 - هانیه : فکرم خیلی مشغول حرف های آن روز پدر بزرگ شده بود اولین چیزی که بهش فکـر کردم غیرت این آقا بود … یاد ساشا افتادم ! به جرعت میگم اگه برادرش چیزی نیاز داشت اصلا کَـکِشم نمیگزید غیرت میرت حالیش نمیشد اما ایشون پا به پای حسین جنگیده بود " یک حس خوبی ته دلم بود خیالم راحت بود که الان شاید ساشا را نداشته باشم اما این آقا مثل ابراهیم میتواند دوست من باشد تازه غیرتی هم هست پس دیگه هرچی ازش بخواهم نه نمیارد (: برایم جالب بود ،برای اینکه حرف ان خانم روی زمین نماند جونش را گذاشت کف دستش و رفت سمت آب تازهههه مهمتر اینکه خودش هم آب نخورده بود این دیگه اخر معرفت بود ! حس خیلی خوبی داشتم .. یه چیزی خیلی روی فکر چنگ میکشید حتی موقع ناهار ،فکرم درگیر بود … بابابزرگم را میشناختم اصلا عادت نداشت چیزی را بزرگ جلوه دهد یا همان پیازداغش را هیچ وقت زیاد نمیکرد ! مطمعن بودم این آقا خیلی مشتی بوده اما من دوست های سارن را دیده بودم اینستا هم از فیلم و عکس پسر ها داخل باشگاه پر شده بود… دلم میخواست برم به همه بگویم شما هرچقدر هم تلاش بکنید نمیتوانید هیبت این آقارا داشته باشید حتی یک بار خودم شاهد بودم که دوست پسر سارن ، دست روش بلند کرد به اسم غیرت! اما این آقا اینجور که میگن خیلی غیرتی بوده اما هیچ وقت دست روی کسی بلند نکرد مگر در مقابل دشمن حتی به خاطر آب جونش را به خطر انداخت یااصلا همین ابراهیم مگه باشگاه نمیرفت؟ یک ذره از هارت و پورت این پسرهای الان را نداشت جالب بود . . . من باید یک لغت نامه مینوشتم ! تا افسرده برای بیخیال ها تا غیرت برای بداخلاق ها تا حجاب برای اسیر ها تا ……… برای مردم درست حسابی معنی بکنم معنی همه چیز هارا تغییر دادند هرکی اومد یک نظری داده است انگار که ادبیات پدر و مادر ندارد! کم مانده از دست همه داد و فریاد راه بندازم همین هایی که ادعا میکردند خیلی میدانند و با من رفیق هستند و مدافع بشر هستند من را تباه کردند" ما هرچقدر بلا سرمان می آید میندازیم گردن مشاور مدرسه و معلم دینی و روحانی ها اما نه دوست های من هم سن خودم بودند نه روحانی بودند نه معلم دینی و نه مشاور به راحتی من را به گند کشاندند همه چیز و قاطی کردن مردم قیمه هارو ریختن تو ماست ها نویسنده✍🏿: :)🌱 ⸤ Eitaa.com/komeil3
『بـھ‌نام‌خدای‌ابراهیم💛'』
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
♥:)
• . دیگران‌چون‌بروندازنظرازدل‌بروند ، توچنـٰان‌دردل‌من‌رفتـھ‌کـھ‌جان‌دربدنـے :)♥ 😻🖐🏿 ⸤ Eitaa.com/komeil3
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
✨🕊'
• . کنارش‌ایستاده‌بودم،شنیدم‌کـھ‌مـےگفت: صلـےاللـھ‌علیڪ‌یاصاحب‌الزمان' بھش‌گفتم:چراالان‌بـھ‌امام‌زمان.عج.‌سلام ‌دادی..⁉️🧐 گفت:شـایداین‌وزش‌بادونسیم‌سلام‌منوبـھ امام‌زمانم‌برسونـھ :)♥ ' ⸤ Eitaa.com/komeil3
⌝بسم‌رب‌الزینبـ❤️🕊⌞ عرض‌سلام‌خدمٺ‌‌رفقاےزینبے✨ بھ‌مناسبت‌نزدیک‌شدن‌روز‌بزرگداشت‌ شہداےمدافع‌حرم🕊، خواستیم‌درحد‌توانمون‌براےزندھ‌نگہ‌داشتن‌‌یاد و‌خاطراٺ‌‌مدافعین‌حرم‌و‌رشادٺ‌‌هاشون‌ قدمےبرداریم‌😍💙 و‌درهمین‌راستا‌شمامےتونید‌بھ‌لینک‌ناشناس زیر‌پیام‌دادھ‌و‌سوال‌یاشبہہ‌‌خود‌تون‌دربارھ مدافعین‌حرم‌رو‌بپرسید...🧐 ⁉️هر‌سوالےڪہ‌تا‌امروز‌براتون‌بے‌جواب‌موندھ: - در‌موردمدافعان‌حرم - شھداۍمدافع‌حرم - سوریہ - داعش - درگیرۍها - عملیاٺ‌ها و‌خلاصہ‌هرچےڪہ‌ذهنتون‌رو‌مشغول‌ڪردھ!💬🖇 ‼️و‌نکتہ‌مهم‌اینہ‌ڪہ‌جواب‌سوالاتتون‌رو‌یڪے از‌فرزندان‌"مدافعان‌حرم‌"خواهد‌داد!✨🕊 ڪسےڪہ‌هر‌آنچہ‌ما‌شنیدیم‌ونشنیدیم‌روبہ‌چشم‌ دیدھ‌و‌لمس‌کردھ!🌿 این‌فرصت‌ناب‌رو‌از‌دست‌ندین!✋🏻⚠️❗️ 📌شما‌عزیزان‌از‌امروز"‌۱۲‌مرداد" تا"‌۷۲‌ساعت‌"فرصت‌دارید‌سوالاتتون‌رو‌‌در‌ لینڪ‌زیرمطرح‌ڪنید!📋 و‌در‌روز"۱۸‌مرداد" جواب‌هاتون‌رو‌در‌ڪانال'قرارگاه‌شھیدغلامے' @shahid_gholami_73 دریافت‌ڪنید!🗞✨ ‌ان‌شاءاللھ‌ازهممون‌راضےباشن‌☺️💛 اجرتون‌باعمہ‌‌ساداٺ‌💞 https://harfeto.timefriend.net/16279800127768 منتظریمـ🌸🌿⇱ ••مارامدافعان‌حرم‌آفریدھ‌اند🕊••
🍃🌕':)
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
🍃🌕':)
• . اساس‌تخریب‌،تخریب‌هوای‌نَفْس‌است.. +شھیدعلۍچیت‌سازیان!Eitaa.com/komeil3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🙂♥️ 😄❗️ 🙅🏻‍♂ 🚶🏿‍♂‼️ 🙋🏻‍♂🔥 - هانیه : از ته دلم به خدا گفتم : تَه مشتی هایی تا شب حرف زدیم با مامان بزرگ داخل باغچه گل کاشتیم حتی موقع اذان سه نفری رفتیم مسجد بعد از مسجد جشن بود تولد یکی از امام ها بود باند آورده بودند : ( اومدی از عرش ای بانوی علی با تو معلومه نیروی علی امام آفرین کجا وصف کجا یقین کجا عرش کجا فرش کجا شما کجا زمین کجا ناموس خدا اومده تبارک الله مادر امام زمان ، ام ابیها اومده شمس فلک نشین کجا… ذره کمترین کجا عشق علی خوش اومدی شما کجا زمین کجا!؟ سحر نبی اومده الحمدالله دلبر علی اومده الحمدالله مادر حسن و حسین نور اذلی اومده الحمدالله) همانجا فهمیدم ایشان همان فاطمه زهرا هستند! باورم نمیشد با حیرت نگاه مردم میکردم توی مسجد کلی دختر چادری بود دست میزدند و خیلی خوشحال بودند طوری که ما حتی توی عروسی هایمان هم انقدر شاد نبودیم خبری از پسر نبود وقتی میامدیم کلی پسر جلوی در بود با شیرینی و شربت پس الان آن لشکر کجا رفتند؟ از یکی پرسیدم : ببخشید آقایون کجا هستند... گفت که قسمت مردانه :/ آنجا فهمیدم ! با تموم وجود حرف اون شعر که گفت : - ناموس خدا اومده الحمدالله - درک کردم خیلی شیرین بود موقع برگشتن از مسجد پدر بزرگ من را به همه نشون میداد میگفت : نوه منه و چقدر حجابم را تحسین میکردند' از حجره های کنار مسجد برایم یک کتاب قرآن خریدند ... قرار شد دیگه قرآن بخوانم … مامان بزرگ بهم گفت : تو هنوز ازدواج نکردی بزار شوهر کنی بعد میفهمی دوری از معشوق چقدر سخته یه چیز تو میگی یه چیز اون میگه خداهم همینطوره اگه مدعی هستیم عاشق خدا هستیم پس دوری از خدا باید برایمان سخت باشد نماز که میخودنی تو با خدا حرف میزنی قرآن که بخوانی خدا باتو حرف میزنه - یادم رفت جواب مادربزرگم را بدهم ،رفته بودم داخل فکر اینکه سه روز ساشا خبری ازش نبود و بعد از سه روز اومد پیام خداحافظی فرستاد من چقدر اون سه روز فکر و خیال کردم🚶‍♀پ واقعا دوری سخته باید قرآن را بخوانم این همه سال دوری از خدا فکر میکنم کافی بوده باشه! نویسنده✍🏿: :)🌱 ⸤ Eitaa.com/komeil3
『بـھ‌نام‌خدای‌ابراهیم💛'』
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
♥:)'
• . محـٰال‌است‌بـھ‌خنده‌اش‌نگاه‌کنـے وحـٰال‌دلت‌عوض‌نشود :)♥ کلافرق‌داردحتـےخنده‌هایش..!😌 ' ⸤ Eitaa.com/komeil3
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
#عاشقانـھ‌ای‌بـھ‌سبڪ‌شھدا :)💔
『♥️͜͡💍』 لباسھای‌خونـےاش‌راگذاشتـھ‌بودند داخل‌یڪ‌کیسـھ‌پلاستیکـے.. روزسوم‌کـھ‌خانـھ‌خلوت‌ترشدرفتم‌ کیسـھ‌رااوردم.. خون‌هم‌اگربماندبوی‌مردارمیگیرد!🚶🏿‍♂ بااحتیاط‌گره‌اش‌رابازکردم‌ولباسھا راآوردم‌بیرون. بوس‌عطرپیچیدتوی‌خانـھ..:)🌸 عطرگل‌محمدی!عطری‌کـھ‌حَسن‌میزد! ' -بـھ‌روایت‌همسر‌شھیدبزرگوار🌱' ⸤ Eitaa.com/komeil3
آقآے‌امـام‌ࢪضآ؛ دݪماݩ‌‌مچآلھ‌شد بآزش‌ڪنید پھنش‌ڪنید صآفش‌ڪنید بخوآنیدش ݪطفا:)))Eitaa.com/komeil3
•°🔗🌸' . اگرنَفس‌خودراخدایـےکنیم ، خداکاری‌مـےکند،کھ‌بھ‌جای‌تیربارورگبار، فق‌‌صدایت،صدای‌اذانت،نفس‌رادرگلوی دشمن‌حبس‌کندوآنان‌راتسلیم‌کند..:)♥ درست‌مثل‌ابراهیم..! 🌼' ⸤ Eitaa.com/komeil3
بزاریدبگردم‌ببینم‌چیزخـوبـےتوبساطم دارم‌عـلےالحسـٰاب‌بلندبشین‌هندزفری‌ها روبیارین‌دم‌محرمـےی‌ِآسیدِ‌رضاگوش‌کنیم دلامون‌هوایـےبشـھ : )💔
300.9K
چࢪآ امام زمانموݩ بیش از ھزآࢪ سالھ کھ آوارسٺ؟! 🎧Eitaa.com/komeil3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🙂♥️ 😄❗️ 🙅🏻‍♂ 🚶🏿‍♂‼️ 🙋🏻‍♂🔥 - هانیه : چند روزی اصفهان خانه مادر بزرگم ماندم اما چون داشتیم کم کم به زمان کنکور نزدیک میشدیم دیگر نمیتوانستم بیشتر اصفهان بمانم باید برمیگشتم بعد از برگشتم به خانه خودمان یکی دو روزی با پدرم سرد بودیم روز سوم نیلی ، دختر عمویم زنگ زد و گفت فردا شب مهمانی گرفتن د نمیخواستم بروم بدون تعارف هم گفتم : من نمیخواهم بیایم از نیلی اصرار از من انکار آخر خود عمو زنگ زد و گفت که میخواهد من و بابا آشتی بکنیم و این مهمانی هم واسطه است خیلی هم تاکـید کرد که لباس خوب بپوشم و شیک به مهمانی بروم مهمان ویژه داشتند! --فردا -- همیشه عادت داشتیم جوان تر ها زودتر به مهمانی میرفتند و برای سرو غذا بزرگتر ها هم میامدند! من هم زودتر رفتم اما با این تفاوت که اینبار با روسری لبانی و چادر ملی رفتم ! دختر عموهایم تا منو دیدن شروع کردن به جیغ و داد و توی سر همدیگر زدن… همین کارهایشان باعث شده بود که بیشتر افراد حاضر توی سالن توجه اشان به من جلب شود! از گوشه کنار صداهایشان به گوش میرسید خیلی ها فحش میدادند خیلی ها مسخره میکردند خیلی ها میخندیدند و پسر عموها هم که جوری صحنه سازی کردند انگار من را نمیشناختند ودست انداخته بودند ! همینجوری فضا به خاطر حضور من شاد بود که صدای عمو از پشت نیلی شنیدم ---- + هانیه این چه وضع لباسه ؟ مگه من نگفتم مهمان ویژه داریم خوب لباس بپوشی!؟ آبروی منو میخوای ببری دختر - عمو جون مگه الان چجوریه !؟ بهترین لباس همین چادره + ما یه عمر سرمون پیش دوست و آشنا بلند بوده اخه تو هنوز چپ و از راست تشخیص نمیدی ، سرخود لباس انتخاب کردی! همه اش زیر سر مامانته از همون روز اول گفتم داداش با این خانواده امل وصلت نکن! نرفت تو گوشش - چرا پای مامانمو میکشید وسط خودتونم خوب میدونید مامانم با من کاری نداره! من خودم حق انتخاب دارم ... خودم خواستم اینجوری باشم + هانیه ساکت میری بالا یکی از لباس های نیلی میپوشی تا مهمانـمون نیومده میای پایین ! ---- همان لحظه مهمان ویژه عمو از راه رسید ... انجا فهمیدم این مهمان ویژه کیه! - پارسا - پسر یکی از شرکت های ملی که با پدرم و عمو قرارداد بسته بودند صحبت اینکه من با پارسا ازدواج بکنم تا کسب و کارشون رونق بگیره از قبل بود و من قبول نکرده بودم پارسا چون پسر مدیر شرکت ملی بود خیلی پولدار بود و به لطف عمل های جراحی زیبا شده بود برای همین بیشتر دختر های فامیل همیشه به من میگفتند ، فرصت را از دست ندهم! نویسنده✍🏿: :)🌱 ⸤ Eitaa.com/komeil3