eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽* راه سردار، کلام سردار🎤 هرکس از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او می ترسانَد. آن قـدر حضور خدا برایش پررنگ بود که در نامه ای به یکی از یـارانـش چنین گفت: بــرادر خوبم! اجــازه نـده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. انسان در ایـن مرحله در اثـرمراقبت_نفس و مواظبت بر طاعت الهی، از جنبۀ خُلقی و بشری خویش فانی شده و غرق در حضرت حق می شود و از تجلیات آسمائی بهره مند می شود و به ولایت معنوی نائل می آید. 📚: رفیق خوشبخت ما اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
*﷽* پیرمرد دو دستش را گرفته بود بالای سرش، تا زیر زانو توی آب ایستاده بود. آبی که کل زندگی اش را شسته بود و برده بود. مدام می‌گفت: هیچ چیزی نمی خواهم اما عکس امام نباید خیس بشه. هر کار می‌کردند از خانه اش بیرون برود بیرون نمی رفت. آب داشت پیشروی می‌کرد. می‌گفتند: از خونت بیا بیرون آب داره میرسه خونت می ریزه روی سرت! دست می کشید روی عکس امام. می گفت: زمان جنگ دیدم تیرها می‌خورند کنار پاهامون ولی بهم نمیخورن همش از برکت این سید بود. تند عکس امام را می‌بوسید. حاجی تا زیر زانو رفت توی آب پیشش. دستش را گرفت و بوسید و گفت: قسمت می دهم به همین سید از این خونه بیا بیرون تا سیل بهت آسیبی نزده. پیرمرد حاجی را بغل کرد، حاجی از آن مهلکه آوردش بیرون. کل زندگی پیرمرد بین دستهایش بود. بی خود خیال می‌کردیم زندگی اش را آب برده است. 📚:سلیمانی عزیز
*﷽* احترام زیادی برای ما قائل بود. از ماموریت که برمی گشت بااین که فرصت بسیار کمی داشت ولی بلافاصله به منزل ما می آمد. کنار من می‌نشست و دائم نوازشم می کرد. دست و پایم را می‌بوسید و به هر شکل محبت می‌کرد. تا جایی که یک وقت هایی سعی می‌کردم مانعش شوم. این روزها خیلی سخت می گذرد. جای خالی شهروز خیلی دلتنگمان کرده، ولی هر بار که گریه می کنم بر مصیبت های اهل بیت (ع) گریه می کنم. دلم می سوزد که پسرم را نمی‌بینم ولی داغ من در برابر مصیبت های بزرگ امام حسین (ع)و حضرت زینب (س) ذره ای در برابر دریاست. به راه پسرم و شهادتش افتخار می کنم چون به خواسته ی قلبی اش رسید و به آرمان‌هایش پیوست. راوی: مادر شهید 📚: مجله فکه
*﷽* روز دوم و سوم عملیات کربلای ۵ با مرتضی قربانی، پشت خاکریز عصا شکل جلوی پل دوم کانال ماهی، پاتک های عراق را دفع می کردیم. آتش دشمن خیلی زیاد و تردد ماشین غیر ممکن بود. از هر ده خودرویی که می آمد، عراقی ها هفت یا هشت تا را می زدند. ماشین خبرنگار صدا و سیما را با گلوله توپ روی همین پل زده بودند؛ به طوری که اثری از او پیدا نشد. در چنین وضعیتی احمد غلامپور(مسئول فرماندهی قرارگاه) تماس گرفت. قصد داشت سری به ما بزند. ما هم در آن شرایط با ایشان شوخی کردیم که: اگر مردی و راست می گویی بیا پیش ما! چند دقیقه بعد احمد غلامپور با موتور از راه رسید. حجم آتش چنان زیاد بود که تصور نمی کردیم بیاید. سی دقیقه کنار ما ماند. موقع رفتن موتورش درست روی پل کانال ماهی خاموش شد؛ ولی در هر حال به سلامت برگشت. ما روحیه بالایی داشتیم و غلامپور وقتی دید در آن شرایط شوخی می‌کنیم خیلی لذت برد. 🎤: سردار سلیمانی 📚: حاج قاسم_۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽* 🎥فیلم منتشر نشده از حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع سربازان گمنام امام زمان(عج) وزارت اطلاعات در سال ۹۵ وزارت اطلاعات سرمایه ی بزرگیست، جزء بخش های انقلابی اثرگذار و ولایی کشور است.
*﷽* حسین آقا، پسر ارشد شهید سلیمانی🎤 پدرم به چیزی که سالها آرزویش را داشت و دنبالش بود، رسید. خیلی وقت ها در منزل با ایشان صحبت می کردیم، و ایشان به ما می گفت: من دنبال شهادت هستم. سردار سلیمانی عاشق شهادت بود و خود را برای شهادت آماده می کرد. ایشان شهادت را فوز عظیمی می دانست و معتقد بود که برای شهادت باید شهید بود. 📚: شاخص های مکتب شهید سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🎥 حضور فالح الفیاض رئیس الحشد الشعبی، هادی العامری رئیس ائتلاف فتح پارلمان عراق و ابوفدک المحمداوی نائب رئیس الحشد الشعبی و جانشین شهید ابومهدی المهندس بر سر مزار شهید سلیمانی در اولین سالگرد شهادت حاج قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽* 🎥درخواست شهید سپهبد قاسم‌سلیمانی از امام رضاعلیه‌السلام در آخرین حضور ایشان 💢بخشی ازمستند خادم‌ الرضا علیه السلام
مدافعان حرم یاران حاج قاسم در محضر همسران شهدا ✨بزرگ‌ترین خصلت علیرضا خلوص و تواضعش بود.ایشان هیچ وقت در مورد مسئولیتش در جبهه حرفی به ما نزد . ✨هر بار از او می‌پرسیدم که تو در جبهه چه می‌کنی؟می‌گفت: کفش واکس می‌زنم ، سنگر درست می‌کنم. ✨وقتی شهید شد متوجه شدیم که فرمانده تیپ رسول اکرم(ص)‌ از لشکر زینبیون بود.ایشان خیلی بی‌ریا و خاکی بود. با همه همینطور بود و فرقی نمی‌کرد طرف مقابلش کیست. 🎤راوی: همسر شهید 🌹 یاد عزیزش با صلوات
*﷽* سخنرانی سردار در ایام فاطمیه ۱۳۹۷ در بیت الزهرا🎤 امام خمینی(ره)، تجدید حیات اسلام ناب را پیدا کرد؛ اسلامی که به مسلمین عزت داد؛ اسلامی که ظالمان جهان را به زیر کشید؛اسلامی که پایه های حکومت مستکبران را سست کرد؛ اسلامی که جمهوری اسلامی را به وجود آورد و آن را سرمشق جهانیان قرار داد؛ اسلامی که عامل بقای نظام دینی شد؛ اسلامی که توطئه های شرق و غرب را در هم شکست.
*﷽* راه سردار، کلام سردار دعاهایی که شما می خوانید، عموما دعاهای توحیدی است؛ مثلا دعای کمیل؛ دعای سمات؛ مثل مناجات های صحیفه؛ مثل ابو حمزه و... ایشان بر این باور بودند که خواندن دعا و قرآن، انسان را به توحید می رساند؛ آن هم توحیدی که شهیدساز است؛ توحیدی که اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت را رقم می زند و عبودیت خدا را ترسیم می کند. حاج قاسم سلیمانی، با این توحید، در مقابل شاه، صدام، داعش، آمریکا و اسرائیل ایستاد، پیروزی های مکرر را رقم زد و برای عزت مسلمین، جانش را فدای توحید کرد. 📚: شاخص های مکتب شهید سلیمانی یاد عزیزش با صلوات🌷
*﷽* سلیمان شناسی روایت سردار سلیمانی آشنایی با زندگی سردار دلها تعطیلی مدرسه و دریافت کارنامه ی قبولی با نمره 13 برایم اهمیت نداشت، آنچه مهم بود ترکه های خوابیده در جو بود. هر صبح که چشمانمان به این می افتاد که یک بغل ترکه بید در جوی خوابانده شده، رعشه بر انداممان می انداخت. یک روز صبح، مدیر مرا از صف بیرون کشید. گفت: پشت دستهایم را نشان بدهم. دادم. شروع کرد به زدن با ترکه ی خیسانده در جوی آب. پدرم که برِ آفتاب نشسته بود، صدای گریه ی مرا شنید. فاصله مدرسه تا خانه ی ما چهل قدم بود. صدا زد: آقای مدیر، این پوستش سیاه است. چرا او را می زنی؟ هر چه بزنی، سفید نمی شود! 📚: از چیزی نمی ترسیدم زندگی نامه ی خودنوشت قاسم سلیمانی
42.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه بدون تعارف به سراغ خانواده شهید اصغر پاشاپور ؛ مدافع حرم حضرت زینب(س) رفته است. شهید مدافع حرم "اصغر پاشاپور" صبح روز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه در سوریه شهر حلب به شهادت رسید. شهید پاشاپور همان اصغرآقایی است که شهید سلیمانی به او گفته بود: «اصغر آقا خجالت بکش منو می‌ترسونی به خاطر دوتا گلوله؟»
*﷽* 📝بخشی از نامه شهید سلیمانی به فرزندش من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند. کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم: اولا طول این راه چقدر است؟ انتهای آن‌ها کجاست؟ فرصت من چقدر است؟ و اساساً مقصد من چیست؛ دیدم من موقتم و همه موقت هستند. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را... یاد عزیزش با صلوات🌷