eitaa logo
"کانال کمیته بانوان ج. رزما
320 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
37 فایل
اهداف ۱- رعایت بهداشت اخلاق اجتماعی و ادبیات وحدت آفرین حماسی. ۲- همدلی ویکپارچگی ملی در برابر دشمنان بیگانه . ۳- بالابردن آستانه تحمل ملی ، در شرایط متشنج. ۴- توجه اکید به حفظ امنیت ملی وحفظ آرامش اجتماعی در برابر دشمنان.
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش چهارم👉 🌷ادامه زندگی نامه و خاطرات قاسم{مهدی} غریب ✨منظورم این است که یک زندگی مشترک بیشتر برایم اهمیت داشت. در اطرافم می‌دیدم افرادی را که فقط در کنار هم زندگی می‌کنند و هیچ عشقی در میان نیست. ⚡️دوست داشتم زندگی‌ام با عشق همراه باشد، هر کوتاه. به خاطر همین وقتی همسرم از شهادت صحبت می‌کرد می‌گفتم ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب زندگی کند هر چند کوتاه باشد. از مراسم با خودم می‌گفتم را دوست دارد اما کو جنگ! جنگی در میان نیست که او شهید شود. 🍁اما بعد از عقد وقتی عکس‌های همسرم را ورق می‌زدم تازه متوجه شرایط کاری و شدم. برای همین بعد از آن هر زمانی که به مأموریت می‌رفت من استرس زیادی را تا بازگشتش تحمل می‌کردم. ⏺ برای آرام شدنم ایشان را زمان کردم و هر ماه مبلغی را به مسجد می‌دادم و بیمه را خودشان شعبان سال 1394 دو هفته قبل از به دادند. من و روز دوشنبه پنجم اردیبهشت 1384 عقد کردیم و بعد از عقد به حرم حضرت (سلام الله علیها) رفتیم. چون شب مبعث بود، برای من خواند. او نذر کرده بود اگر شدیم اسمش را بگذاریم. فردای عقد به او گفتم شما به حضرت عباس "سلام الله علیها" ارادت داری. من هم خاصی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) دارم. می‌توانم شما را مهدی صدا کنم. فکر کرد و گفت : غریب! خیلی قشنگ است و از آن روز به بعد من ایشان را مهدی صدا کردم. و ششم بهمن سال 1384 مشترکمان را در تهران آغاز و دو سال بعد به قم مهاجرت کردیم. 10 سال و سه ماه با هم زندگی کردیم و زندگی مشترکمان فرزند است؛ امیرعباس متولد بهمن ماه 1386 و محمدامین متولد اسفندماه 1388. پایان بخش چهارم 👉 ادامه دارد ...👉 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش ششم 👉 ادامه نامه و مدافع حرم {مهدی} غریب اول دو روز قبل از نوروز 1394 راهی شد و بعد از 45 روز بازگشت و دوم هم در تاریخ 26خرداد ماه عازم شد. 〽️ مرتبه دوم وقتی می‌خواست برود به ایشان گفتم: آقا همه به من می‌گویند به همسرت اجازه نده که برود ولی من می‌سپارم به خودت اگر یک درصد احتمال خطر در سوریه می‌دهی، نرو و مأموریت دومت را که در ایران است، انتخاب کن. گفت: خانم خطری برای ما نیست اگر هم افتاد این را خوب بدان که برای ما خیلی دارد. ♻️ امروز خانم زینب(سلام الله علیها) تنهاست. 💠 این حرف را که زد هیچ چیزی نگفتم. گفت: چقدر خوب است که تو اینقدر زود راضی می‌شوی، : من در اهل‌بیت " علیهم السلام" حرفی برای گفتن ندارم فقط این‌بار از برای ما شیرینی بیاور، شیرینی‌های آنجا بسیار خوشمزه است. 👇 می‌دانستند پدرشان سوریه می‌رود و چون همیشه در مأموریت بود، برایشان عادی شده بود و من تا آن زمان نمی‌دانستم که در هم شهید داده‌ایم. 💠 دوم وقتی اولین تماس را گرفت به من گفت: من نباشید شاید برنگردم. 😔😔 : آقامهدی لطفاً زنگ می‌زنی از این حرف‌ها نزن ناراحت می‌شوم (شرایط در سوریه تغییر کرده بود.) مهدی در این مأموریت محور شده بود و چون شرایط را می‌دید احتمال برگشت نمی‌داد. 🍃 ولی من هر بار می‌گفتم: تو اگر بخواهی سالم برمی‌گردی. ❣ آخر شب شهادت امام علی (علیه السلام) گرفت من در مراسم شب قدر بودم. : برایم دعا کن براتم را بگیرم. : آقا مهدی الان زود است به فکر باشی، به شما احتیاج دارند. گفت: خدای بچه‌ها خیلی بزرگ است، شما را به خدا می‌سپارم . 😔😭😭 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان بخش ششم 👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 بخش هفتم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب 🌷 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 مرتبه آخر قبل از رفتن کیف مدارکش را نشانم داد و گفت: خانم اگر من برنگشتم، مدارک را از کیفم بردارید، این شوخی‌ها برایم عادی شده بود. گفتم ان‌شاءالله به سلامتی برمی‌گردی. آقامهدی کفش‌هایش را می‌پوشید، به مادرم گفت: حاج‌خانم اگر برنگشتم مواظب زن و بچه‌ام باش. مامان گفت: ان‌شاءالله خودت برمی‌گردی میایی مواظبشان هستی. از زیر قرآن رد شد با همه روبوسی کرد و به من گفت: خداحافظ. گفتم آقامهدی آنقدر خجالت می‌کشی که حتی با من دست هم نمی‌دهی، دستم‌ را بردم جلو باهم دست دادیم. خنده‌اش گرفت، خندید و رفت. آقامهدی آنقدر راضی و خوشحال بود مثل اینکه برای اولین بار به سفر زیارتی می‌رفت. 21 ماه رمضان ساعت 12شب با صدای تیر‌اندازی آنها در حالی که غافلگیر شده بودند، از مقر خارج شدند. مهدی{قاسم} که محور بودند چند باری برای روحیه بچه‌ها یا (سلام الله علیها) می‌گوید و به جلو می‌رود تا بچه‌ها هم قوت قلب بگیرند. یک نیمه شب در بیسیم آقامهدی را صدا می‌کنند ولی ایشان شده بود و درگیری تا ساعت 3نیمه شب ادامه پیدا می‌کند و بعد از چند ساعت شهید غریب را پیدا می‌کنند و می‌بینند که هیچ خونی بر زمین ریخته نشده است اما وقتی پیکر شهید را از روی زمین بلند می‌کنند، خون از مبارکشان سرازیر می‌شود.😔😭😭 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هفتم 👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم} همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔 دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش نهم 👉 ادامه نامه و {مهدی} قاسم غریب بعد از آنکه برای بار به صورت داوطلبانه به اعزام شده بود بسیار تلاش کرد تا موافقت فرمانده خود را برای اعزام مجدد به سوریه بگیرد. ❣ غریب همواره در عملیات‎ها بر علیه گروه‎های و حضور داشت و قبل از آنکه برای بار به منطقه عملیاتی اعزام شود ✅در مدت 20 تا 25 روز کارهای معوقه خود را انجام داد. بعد از آنکه در عملیاتی از شد را می‎خورد و آرزوی شهادت داشت. شهید غریب با اعزام مجدد شهید غریب موافق نبود و غریب با اصرار فرمانده خود را مجاب کرد که با رفتن داوطلبانه به سوریه موافقت کند. 🌷 غریب، در چند شب عملیات‎های موفقیت آمیز زیادی را با نیروهایش بر علیه داعش انجام داد و هر روز نیروهای مدافعان حرم نسبت به مواضع داعش پیشروی‎هایی داشتند و برای جلوگیری از پیشرویی ها و پیروزی‎ها با تجمع نیرو خودشان را برای شکستن خط آماده کرده بودند. شهید داشت که شهید قاسم غریب در با شب‎های دیگر بود 🍂 « در شب سوم ساعت 24 شب نیروهای داعش به ما حمله کردند و غریب ساعت یک بامداد با اصابت به قلب مبارک و ترکش بر سر مبارکش به رسید..😔 ↩️ و در طی این یک ساعت برای روحیه نیروهایش بارها و بارها در بین خط حرکت می‎کرد با لبیک یا رجز می‎خواند. از شهادت شهید غریب فشار زیادی برای شکستن خط داشت و به دنبال ربودن شهدا و پیکر شهید غریب بودند اما موفق نشدند .... 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت نهم 👉 ادامه دارد ...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت دهم 👉 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 نامه و شهید مدافع حرم {مهدی} غریب ❇️ آوازه این آن سوی مرزها در جبهه و برای سرکردگان داعش خیلی آشنا بود . های جاسوسی نام یک سپاهی ایرانی را به سرکردگان این گروهک تکفیری دادند که خط مقدم نبرد با داعش و 3 هزار نیروی سوری و داوطلبین مبارزه با تکفیری ها را بر عهده دارد . ⚜ داعش فهمیده بود تا غریب در خط مقدم می جنگد و می کند، مبارزه با سپاه وی سخت و طاقت فرساست برای همین برای سر وی جایزه تعیین کردند؛ 🔰 و تدمر شهری که در نزدیکی حلب قرار دارد این شبها ناآرام بود ، هنوز شهر تاریخی تدمر یا پالمیرا بدستان تکفیری های داعش نیفتاده بود ، 🌷 چون غریب سرسختانه از این شهر دفاع می کردند 〽️ اما دو ماه بعد از قاسم غریب بدست داعش افتاد و این شهر تاریخی و باستانی توسط داعش تا حدود زیادی ویران شد . 🔆🔆 🕊 شهادت قاسم غریب را با و شب های عملیات مقدس مقایسه کرده اند ، شور و حالی وصف نشدنی در ایجاد شده بود ، صدای گلوله تا پاسی از شب قطع نمی شد ، شب بود و هر لحظه اش حساس ، ها برای دلسرد کردن رزمندگان جبهه مقاومت کردند شان یعنی غریب کشته شده ↩️ اما مدام به خط سر می کشید و فریاد یا زهرا و یا حسین و لبیک یا زینب س سر می داد و با این کار روحیه نیروها را بالا می برد ؛ 🥀 نیمه های شب بود که فرمانده شد و دیگر صدایی نیامد ، 🕸 اوضاع هم آرام بنظر می رسید ، دم که زده شد قاسم غریب در کنار صخره ای پیدا شد ، 🕊🌹 آری فرمانده به کشیده بود 🍂 و این آرزویی بود که او را برای دفاع از مرزهای معنوی وار برای حمایت از زینب" سلام الله علیها" از روستایی در 5 کیلومتری گرگان فرسنگ ها دورتر به سوریه کشانده بود . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت دهم ...👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت دوازدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی }غریب 🌷 🎋 در حیاط منزل ما انجیری بود که بچه های منزل بارها برای چیدن انجیر بالای آن رفته و گاها بر اثر افتادن از آن آسیب می دیدند که پدرمان تصمیم به قطع درخت می گیرد . 🌟اما هر وقت که می خواهند درخت را قطع کنند مانع می شد و می گفت : هر وقت من بشوم این درخت هم می افتد . 💫🌺 چند روز بعد از شهادتش در حیاط بودیم که درخت انجیر افتاد و من آنجا حرفهای افتادم . 🕊🌹 غریب با شهید محمد حسین چهارمین شهید مدافع حرم استان گلستان که اصالتا اهل روستای دوزین مینودشت می باشد نیز دوستی دیرینه داشت . ❇️ این دو شهید در یگان تهران و در با هم بودند و خاطرات بسیار خوبی از یکدیگر دارند که شاید این گنجینه در سینه این دو شهید برای همیشه بایگانی شده است . 👇 🔰 "تدمر" یا "پالمیرا" یکی از شهرهای مهم و باستانی استان حمص بوده که در فاصله 160 کیلومتری پایتخت (دمشق) قرار دارد و یک شهر استراتژیک به حساب می‌آید. 🔰"پالمیرا" در طول تاریخ یکی از مهمترین شهرهای سوریه مرکزی بوده است و یک شهر گذرگاهی اساسی برای مسافران صحرای سوریه محسوب می‌شده است و آن را با نام "عروس صحرا" می‌شناختند. مسلمانان در سال 636 به رهبری «خالد ابن ولید» وارد این شهر شدند و قلعه‌ای را بر فراز کوه مشرف به شهر ساختند اما پس از گذشت زمانی و از سال 800 ساکنین آن به تدریج شروع به ترک شهر کردند و امروز به عنوان یک شهر باستانی شهرت بسیاری یافته است. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت دوازدهم.. 👉 ادامه دارد ... 👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت سیزدهم .... 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم {مهدی} غریب (نامه همسر سومین شهیدمدافع حرم استان گلستان حاجی حتم لو به همسر شهید مدافع حرم غریب ؛ شهدای گرگان) ❣خواهر عزیزتر از جان گرامی ، سلام " درود و ثنای خداوند بر جهادگران در راه حق و حقیقت که چون کشته شوند و یا پیروز ، به آنان پاداشی بزرگ عطا می گردد. 💜 به برکت الفاظ مقدسه و انفاس مطهره ، دلهای مومنان به نور الهی روشن گشته و طریق ایمان و جهاد در راه خدا را برگزیده اند و شایستگان جهاد اصغر که در طلب ستاندن حق مظلوم از ظالم به پا خواسته اند ، ↩️ براستی اکبر را که نفس درون است به انجام رسانیده اند و برگزیدگان این قوم نام مبارک را دارند. 🕊شهید که شاهدی است برعرصه حضور ظلمیت در جهان و راه گشا و چراغ هدایت در مسیر تاریک بشر در سیر الی الله؛ خواهر بزرگوارم ❇️مطالبی این روزها در باره من و تو گفته و شنیده می شود ، و القابی هم بر ما می نهند که مسئولیت این روزها را دوچندان نموده است ، 〽️🔰وظیفه ای را گرامیت بر نهاده که خود بزرگترین جهاد در راه خداست ، و از تمام اینها که بگذریم ، مولای ما سید علی ای روحی لک الفدا که می فرماید : " شهدای مدافع حرم از اولیاء ا... بودند ." و نیز می فرمایند " مدافع حرم همانند اینست که در جلوی امام حسین (علیه السلام) شهید شده است". همسر گرامی ولی ا... ، بزرگوار دوست خدا ، چه بنامم تو را و چگونه مدح تورا بگویم که همین بس در مقام مجاهده ای بزرگ اسلحه همسر گرامیت در دستان توست و رسالت حفظ و نگهبانی از ثمره پر بار و برکت انقلاب اسلامی امام خمینی (رحمت الله علیها) و ثمره شجره طیبه زندگی پربارتان دو فرزند گرامی و نور چشمان شهید بر دوش توست. دلبندم؛ فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت و لیکن دل در گرو عهدی داریم با آقایمان و مولایمان ، امید مستضعفان جهان ، صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه شریف) بسته ایم که تا جان در بدن و خون در رگ هایمان داریم برای انقلاب جهانی مستضعفان دمی از پا ننشینیمو فرزندان خود را همچون پدرانشان در مسیر حفظ ارکان نظام و انقلاب اسلامی تربیت نمائیم. ❣خواهر بزرگم ، سرافراز شهادت بر دیوار خانه ات به اهتزاز در آمد تا بدانی شایستگی دارا بودن این پرچم را حسین (علیه السلام) برایمان مقدور ساخته است و در دفاع از عقیله بنی هاشم ، زینب(سلام الله علیها) و دفاع از حریم حرم علوی نه خون در بدن بلکه با تک تک سلولهایمان تا پای جان ایستاده ایم . 🥀فدای صبر زینبیت ، کاری کنیم که دشمن شاد شود ، کاری کنیم که حریم ولایت فقیه متاثر شود کاری کنیم که اشک چشمان ما برای حواشی روزگار باشد و اصل غربت مولا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) و گمنامی شیعیان و مظلومیت جهان اسلام فراموشمان شود. 💠 مکرمه شهید، مسیر بلند زندگی ، ما را در یک ساحل قرار داد که آرامش آن بواسطه نام شهید ، فقیه و امامت و رهبری امام ای و سرخ سید الشهدا و گره زده به عطر حرم (سلام الله علیها) ساخته است. 🦋🦋 لحظه های عاشقیت را گره بزن بنام یکه غربت شام و دل خوش دار اگر در 61 هجری نبوده ای ، به تمام قامت عاشورا ، مردی را به عاشورای شام فرستاده ای که اش عطر سیب می دهد و روانه اش نمودی تا جلوگیری کند از هتک حرمت حرم عقیله اهل بیت توسط ناجوانمردانه ترین اهریمن ناپاک دوران و لبخند یادگاریش در قاب عکسش نشان از رضایتمندی لقاء یار است. ✳️ پیمان با من باش با من ، با تمام زنان و مردان امت اسلام در اعتلای نام مقدس که یقین دارم این چنین است. اجرت با اباعبدا... الحسین (علیه السلام) ↩️خواهر کوچکت پاسدار مدافع حرم سید احسان حاجی حتم لو 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت سیزدهم ..👉 ادامه دارد...👉 نام جهادی : ع 1394\4\21 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت چهاردهم ...👉 ادامه نامه و قاسم { مهدی}غریب🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 مهدی (قاسم) به عباس قول داده بود کلاس اول شاگرد ممتاز بشه براش تبلت بخره. ✅ امتحانات خرداد ماه که تمام شد آقا به امیر عباس گفت: بریم تبلت بخریم. بهش گفتم: آقا مهدی هنوز کارنامه رو ندادن. گفت: من میدونم پسرم شاگرد ممتازه؛ تا وقت دارم براش بخرم. رفتند تبلت خریدند و باهم عکس سلفی گرفتند. 🌷 آقا مهدی در مقابل خواسته های بچه ها هیچوقت نه نمی گفت ؛و هرچیزی که بچه ها می خواستند برایشان تهیه می کرد وقتی چیزی که بچه ها دوست داشتند و آقا مهدی براشون می خرید تا سوار ماشین می شدیم به بچه ها می گفت: حالا بابا رو کنید. و بچه ها با خوشحالی دست بابارو بوس می کردند. {قاسم} همیشه می گفت: عباس دست راست بابا و امین دست چپ باباست. 🍂 وقتی باهم برای خرید بیرون می رفتیم؛ مهدی همه وسایل رو خودش بر می داشت. و می گفت : خانم شما فقط مواظب چادرت باش. 🥀🌻 الان که با بچه ها خرید میریم عباس و امین کمکم می کنند. 🍁می گم مهدی واقعا دست راست و چپ شما خیلی کمکم می کنند. ❣یک روز به آقا مهدی{قاسم} گفتم: چرا اینقدر که میشی ؟ گفت: در شب هرچی از خدا بخوای بهت میده. 💜💜 خانم شما یک روز به من افتخار می کنید. 🕊🌹 بعداز آقا مهدی وقتی برای زیارت به رفتیم ؛ وارد حیاط حرم زینب "سلام الله علیها" که شدم، گفتم: {قاسم} بهت افتخار می کنم که از ما دل بکنی و به عشق بزرگتری که عشق به خدا و اهل بیت "علیهم السلام" بود رسیدی. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت چهاردهم ....👉 ادامه دارد...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت پانزدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب مهدی {قاسم} خیلی به و می گذاشت و هرکاری ازش بر میومد برای اونها انجام می داد و کوتاهی نمی کرد . و براش مهم بود که پدر و مادرش از دستش راضی باشند. 🔰 سال 86 وقتی نوبت عمره به اسم ما در اومد بخاطر اینکه ها هردو بودند رفتن به این سفر معنوی برای ما سخت بود آقا {قاسم} گفت: خانم وقت زیاده ما بریم اگه شما از صمیم قلب راضی باشید فیش مکه را به پدر مادرم بدیم که این سفر روبرن؛ ❇️ گفتم من راضی ام؛ این سفر قسمت پدر مادر شماست؛ ❣زنگ بزن خبر بده قبل این که زنگ بزنه گفت: ازت ممنونم قبول کردی باور کن راضی نمی شد من زودتر از پدر مادرم سفر برم. 💜💜 سفری که رفتیم چند ماه از شهادت آقا مهدی بود. مهدی تو حیات حرم رضا "علیه السلام" به ها گفت: برای دعا کنید. و همیشه وقتی به حرم امام رضا "علیه السلام" و معصومه "سلام الله علیها" می رفتیم از بچه ها می خواست برای شهادت بابا دعا کنند. 💠 ولی بچه ها مي گفتند ما دعا نمی کنیم شما شهید بشید ؛ به گفتم: چرا از حالا این حرفارو به بچه ها می زنید روحیه بچه ها خراب میشه. 🔸آقا {قاسم} جواب دادند: بچه های من از حالا باید آمادگی داشته باشند. من بهش گفتم: خودم برات دعا میکنم. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت پانزدهم ...👉 ادامه دارد ... 👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت شانزدهم 👉 ادامه نامه و مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب 🌷 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 🌷وقتی برای رساندن خبر قاسم غریب می خواستند نزد وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این مادر بدهند ، با توجه به سابقه احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر شهادت فرزندش بهم بریزد؛ خلاصه. .. ⬇️ 🇮🇷 ⏺بچه های سپاه به شهید رفتند و در خانه نشستند . ❣مادر شهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از چهره افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت : می دانم که شهید شده است . 💜💜 او این موضوع را از سالها پیش می دانست که مکتب و بالاخره یک روزی در رکاب همین مکتب به شهادت می رسد برای همین به سایر بچه های سپاه که اشک می ریختند، دلداری می داد . ❇️ ما آنجا مکتب و صبوری اینطور ایرانی شدیم که وار راه را ادامه می دهند و با انگیزه ای مضاعف به محل خدمت خود برگشتیم . ❣👇 زاهدپور یکی از پاسداران بازنشسته استان گلستان بعد از 🕊 غریب هر پنجشنبه به گلزار شهدای سیدمیران و منزل پدری قاسم غریب می رفت؛ 🍁 آنجا به قاسم غریب می گفت : دعا کنید من به سوریه بروم و شهید بشوم . شهید زیر بار چنین دعایی نمی رفت اما زاهدپور هر پنجشنبه می رفت و باز هم بر دعای قاسم اصرار می کرد تا اینکه مادر گفت : من می کنم که آنچه که دوست داری به آن برسی و اینگونه بود که زاهدپور این کردکویی به رفت و در دفاع از حرم زینب (سلام الله علیها) به آرزوی دیرینه اش و یاران باوفایش چون غریب پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت شانزدهم ..👉 ادامه دارد...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت پانزدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب مهدی {قاسم} خیلی به و می گذاشت و هرکاری ازش بر میومد برای اونها انجام می داد و کوتاهی نمی کرد . و براش مهم بود که پدر و مادرش از دستش راضی باشند. 🔰 سال 86 وقتی نوبت عمره به اسم ما در اومد بخاطر اینکه ها هردو بودند رفتن به این سفر معنوی برای ما سخت بود آقا {قاسم} گفت: خانم وقت زیاده ما بریم اگه شما از صمیم قلب راضی باشید فیش مکه را به پدر مادرم بدیم که این سفر روبرن؛ ❇️ گفتم من راضی ام؛ این سفر قسمت پدر مادر شماست؛ ❣زنگ بزن خبر بده قبل این که زنگ بزنه گفت: ازت ممنونم قبول کردی باور کن راضی نمی شد من زودتر از پدر مادرم سفر برم. 💜💜 سفری که رفتیم چند ماه از شهادت آقا مهدی بود. مهدی تو حیات حرم رضا "علیه السلام" به ها گفت: برای دعا کنید. و همیشه وقتی به حرم امام رضا "علیه السلام" و معصومه "سلام الله علیها" می رفتیم از بچه ها می خواست برای شهادت بابا دعا کنند. 💠 ولی بچه ها مي گفتند ما دعا نمی کنیم شما شهید بشید ؛ به گفتم: چرا از حالا این حرفارو به بچه ها می زنید روحیه بچه ها خراب میشه. 🔸آقا {قاسم} جواب دادند: بچه های من از حالا باید آمادگی داشته باشند. من بهش گفتم: خودم برات دعا میکنم. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت پانزدهم ...👉 ادامه دارد ... 👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت شانزدهم 👉 ادامه نامه و مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب 🌷 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 🌷وقتی برای رساندن خبر قاسم غریب می خواستند نزد وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این مادر بدهند ، با توجه به سابقه احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر شهادت فرزندش بهم بریزد؛ خلاصه. .. ⬇️ 🇮🇷 ⏺بچه های سپاه به شهید رفتند و در خانه نشستند . ❣مادر شهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از چهره افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت : می دانم که شهید شده است . 💜💜 او این موضوع را از سالها پیش می دانست که مکتب و بالاخره یک روزی در رکاب همین مکتب به شهادت می رسد برای همین به سایر بچه های سپاه که اشک می ریختند، دلداری می داد . ❇️ ما آنجا مکتب و صبوری اینطور ایرانی شدیم که وار راه را ادامه می دهند و با انگیزه ای مضاعف به محل خدمت خود برگشتیم . ❣👇 زاهدپور یکی از پاسداران بازنشسته استان گلستان بعد از 🕊 غریب هر پنجشنبه به گلزار شهدای سیدمیران و منزل پدری قاسم غریب می رفت؛ 🍁 آنجا به قاسم غریب می گفت : دعا کنید من به سوریه بروم و شهید بشوم . شهید زیر بار چنین دعایی نمی رفت اما زاهدپور هر پنجشنبه می رفت و باز هم بر دعای قاسم اصرار می کرد تا اینکه مادر گفت : من می کنم که آنچه که دوست داری به آن برسی و اینگونه بود که زاهدپور این کردکویی به رفت و در دفاع از حرم زینب (سلام الله علیها) به آرزوی دیرینه اش و یاران باوفایش چون غریب پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت شانزدهم ..👉 ادامه دارد...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هجدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} ❇️،دوره راهنمایی هروقت انشا می شد همه انشاء مینوشتن. معلم می گفت: انشاء درمورد اینکه در آینده دوست دارید چیکاره بشید. هرجلسه یکی از بچه ها یه شغلی رو انتخاب می کرد. یکی می گفت: می خواد معلم بشه. یکی می گفت: می خواد راننده بشه. یکی می گفت: می خواد دکتر بشه. یکی می گفت: می خواد... 🌷🕊 که می شد ؛ می گفت: اگه بزرگ شدم و درسم تموم بشه می خوام بشم و بعدش بشم. 🍂بچه ها می گفتن: جنگ خیلی وقته تموم شده دیگه خبری از جنگ و شهادت نیست.!! 💫🌺 ولی بازم تکرار می کرد و می گفت: آرزو دارم وقتی درسام تموم بشه دوست دارم بشم و بعدش شهیدبشم. ⏺ واقعیت داره میگن آدما روی نوشته میشه!! واقعا که رو انتخاب می کنه تا مثلا یه روزی یکی شهید بزرگ شه و به عنوان نظامی انتخاب بشه و بعدش یه روزی بشه همونی که در دوران کودکی آرزو داشت ؛همین هم شد. 🌷 قاسم بزرگ شد. 🌷خلبان شد 🥀🥀 و عاشق این بود که مانند بنی هاشم بشه و مانند قلب مبارک تیر بخوره. 🌹 یکی از چشمانش را از دست داد. 💔 بدنش مانند بدن سقا پر از ترکش؛ 🇮🇷 قاسم شد سرهنگ پاسدار؛ 💔قاسم شد جانبازسرافراز؛ 🌴 قاسم شد ذاکر اهل بیت "علیهم السلام" ؛ 🏴قاسم شد شهید مدافع حرم؛ 🕊 شهادت انتخابیه؛ 🕊 شهادت لیقاتیه؛ 🕊شهادت عاشقیه؛ اللهم الرزقنا شهادت حرم .🙏 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هجدهم ..👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هجدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} ❇️،دوره راهنمایی هروقت انشا می شد همه انشاء مینوشتن. معلم می گفت: انشاء درمورد اینکه در آینده دوست دارید چیکاره بشید. هرجلسه یکی از بچه ها یه شغلی رو انتخاب می کرد. یکی می گفت: می خواد معلم بشه. یکی می گفت: می خواد راننده بشه. یکی می گفت: می خواد دکتر بشه. یکی می گفت: می خواد... 🌷🕊 که می شد ؛ می گفت: اگه بزرگ شدم و درسم تموم بشه می خوام بشم و بعدش بشم. 🍂بچه ها می گفتن: جنگ خیلی وقته تموم شده دیگه خبری از جنگ و شهادت نیست.!! 💫🌺 ولی بازم تکرار می کرد و می گفت: آرزو دارم وقتی درسام تموم بشه دوست دارم بشم و بعدش شهیدبشم. ⏺ واقعیت داره میگن آدما روی نوشته میشه!! واقعا که رو انتخاب می کنه تا مثلا یه روزی یکی شهید بزرگ شه و به عنوان نظامی انتخاب بشه و بعدش یه روزی بشه همونی که در دوران کودکی آرزو داشت ؛همین هم شد. 🌷 قاسم بزرگ شد. 🌷خلبان شد 🥀🥀 و عاشق این بود که مانند بنی هاشم بشه و مانند قلب مبارک تیر بخوره. 🌹 یکی از چشمانش را از دست داد. 💔 بدنش مانند بدن سقا پر از ترکش؛ 🇮🇷 قاسم شد سرهنگ پاسدار؛ 💔قاسم شد جانبازسرافراز؛ 🌴 قاسم شد ذاکر اهل بیت "علیهم السلام" ؛ 🏴قاسم شد شهید مدافع حرم؛ 🕊 شهادت انتخابیه؛ 🕊 شهادت لیقاتیه؛ 🕊شهادت عاشقیه؛ اللهم الرزقنا شهادت حرم .🙏 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هجدهم ..👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت نوزدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰🔰 پاینده باد مردی که در آسمان دلش،به گونه ای غوغا کرد که تمام مادیات دنیوی به پشیزی بیش نیرزیدند. ♻️❣ کودکانش را همبازی دو ،و خونش را هدیه به سنگ فرش های نمود تا بفهماند هنوز هم هستند کسانی که با تمام علایق های مادی،خونشان از اهانت به خاندان (صل الله علیه وآله وسلم) در اعضا و جوارح گِلی، به جوش و خروش در می آید و آمادهٔ هر نبردی هستند. 💚💚 دل کندن از زمین و دل سپردن به آسمان کار هر کس نیست. ↩️ باید با آشنا باشی، تادر زمین خاکی غریب شوی..... 🕊🌹 ؛ باید لایق باشی که بانو (سلام الله علیها) تو را به عمه اش ،بانو (سلام الله علیها) معرفی کند. 🥀🥀 این روز ها عجیب سخت است که باشی ؛ سخت است غریب باشی ،با زشتی و دورویی و آشنا شوی با عشق الهی. 👇👇 🇮🇷🇮🇷 رمضان سال 1394 درست یه روز قبل از شهید بود. 🕊 شهید قاسم غریب ودر سوریه بود. ⏺⏺ آقای صالحی شهید غریب میگفت: اون شب تازه از عملیات شهر به قرارگاه سوریه برای استراحت برگشتیم. ✴️✴️فردای آن روز امام علی "علیه السلام" بود می گفت: 〽️〽️〽️ اصلا غریب خستگی براش مهم نبود. غریب اون شب بچه ها که خواب بودن همه رو با طبع شوخی که داشتن برای به سر گرفتن می کردن. 🌷🌷 و این شهید والا مقام در شب امام علی "علیه السلام" ساعت 12/30 بامداد شربت شیرین شهادت را نوشید. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت نوزدهم....👉 ادامه دارد ....👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت بیستم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بسم رب الحیدر (من المومنین رجال صدقو ما عاهدالله علیه ؛ فمنهم من قضانهبه و منهم ینتظرو ما بدلو تبدیلا) ✍ (خداوندا امروز روزی است که شیپور جنگ در این نقطه " " نواخته شده است ❣؛ کمکم کن که باشم و امتحانم را خوب پس بدهم ؛ 😭خدایا به کم توانم توان ببخش و به نور بده که در این لحظات علیه دشمنان پست دین و قرآن و اهل بیت شرمنده نشوم) ♻️ضمن عرض سلام و ادب و احترام به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر " عجل الله تعالی فرجه شریف" وعرض سلام و احترام خدمت مقام معظم رهبری حضرت خامنه ای و درود و سلام فراوان خدمت همه ی دوستان و همسنگران عزیز ؛ 💠امروز روز ۱۹ ماه مبارک رمضان مصادف با ایام شهادت آقا المومنین " علیه السلام" و القدر است ؛ این ایام را به خدمت صاحب عزا آقا امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف" و نائب بر حقش حضرت امام سید علی خامنه ای و همه شیعیان جهان تسلیت عرض می نمایم و امیدوارم که ادامه دهنده ی راه آن امام همام باشیم . 〽️〽️خبری که امروز به ما رسیده است ؛ خبر از یک عملیات پیچیده و سخت در برابر خوارج زمان و پست و ملعون است که همچون مصیبتی عظیم و بلایی سهمگین در زمان آقا تخمشان پاشیده شدو اکنون چون آتش زیر خاکستر گُر گرفته است و بلای جان دنیای اسلام و شیعه در منطقه گردیده است . ❇️❇️ در طول این مدت ۴ سال اخیر که این گروه افراطی و پست و خونخوار ریشه دوانده است همیشه آرزو کرده ام در جبهه مقابل آنها صف آرایی کرده و به مقابله و قتال با آنها بپردازم ؛ 🔰🔰دو، سه ماهی هست که توفیق نصیب بنده شده است و در صف حرم قرارگرفته ام ؛ و از این بابت منان را شاکرم و از ام المصائب زینب " سلام الله علیها" ممنونم که بنده حقیر را به عنوان یک کوچک در محضرش پذیرفته است . ↩️ فردا ۱۶ تیر ماه می تواند روز سرنوشت سازی برای رزمندگان قرارگاه حضرت حسن مجتبی " علیه السلام" باشد ؛ 😔نمی دانم فردا و فرداها چه به سرم خواهد آمد ؛ اما بنده را از رو بسته ام و عازم میدان نبرد خواهم شد ؛ شاید بتوانم گروهی از این ملعونان حرامزاده را به درک واصل کنم ؛ ✴️ بر آن شدم مطالبی را به عنوان وصیت به صمع و نظر و و و همه ی جوانان آزاده برسانم ... 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت بیستم. ...👉 ادامه دارد ..👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت بیست و دوم ...👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🌹🌹خدمت برادران عزیز و گرامی ؛ اصغر ؛ و سلام عرض می کنم ؛ 🥀🥀می دانم که نتوانستم برادری را خوب ادا کنم ؛ مرا حلال کنید ؛ 🌻 نگذارید سنگر من خالی بماند ؛ و و را فراموش نکنید ؛ دست از ولایت نکشید وبا دیگران کاری نداشته باشید ؛ 🍁🍁 مواظب باشید و آنها را به حال خودشان وانگذارید ؛ با جامعه رفتار کنید و خلق و باشید ؛ ↩️سعی کنید که روی زمین بر می دارید با غرور نباشد ؛ هوای همدیگر را داشته باشید ؛ مبادا یکی از شماها به انحراف کشیده شود ؛ ❇️در طول عمرم افراد زیادی بودند که خواستند را به بکشند و مثلا با دلسوزی از اهدافی که داشته ام باز دارند اما من همیشه به آن والا فکر کردم و به حرف آنها ندادم و فقط می شنیدم و سعی می کردم در وجود خود آنها تاثیر مثبت از و و بگذارم ؛ ♻️مراقب رفتار خود باشید به دوستان ما سلام برسانید ؛ 🏴🏴اگرتوانستید برایم بگیرید و هر ساله روضه برپا کنید ؛ مواظب خودتان باشید . (التماس دعا) 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑 پایان قسمت بیست و دوم ...👉 ادامه دارد ...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت بیست و سوم .. 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} ✍ سلام عزیزم ؛ ❣خودت می دانی که چقدر دوستت دارم ؛ 🔰 از وقتی که با من آشنا شدی خیلی از مواقع در بودم ؛ چاره ای هم نداشتم ؛ شغل من اینگونه اقتضا می کرد ؛ 💜💜 ازت ممنونم که در این مدت ۱۰ الی ۱۱ سال زندگی با من با زندگی و با دارو ندارم ساختی ؛ برایم دو سالم به دنیا آوردی و آنها را بزرگ کردی ؛ ❇️می خواهم بگویمت که دوستت دارم و زندگی ام را فدایت می کنم ؛ ♻️♻️خودت می دانی که اکنون شریفین در خطر تخریب به دست ملعون و انسانهای مسلمان نماست و تکلیف بر این است که گونه از شهر و دیار و زن و فرزند و زندگی خودم بکنم و برای یاری شیعه و اهل بیت به بروم ؛ ✅باشدکه مورد درگاه قرار گرفته و توشه ای برای آخرت دوتایی ما باشد ؛ 🦋عزیزم همانگونه که تا کنون و مومن همان گونه بمان 🌷 را محکم بچسب ؛ 🌷 ولایت فقیه باش و 🌷 را تربیت نما ؛ مواظب بچه هایم باش ؛ در مسیرهای انحرافی بیفتند و از فاصله بگیرند ؛ 🍁 مواظبشان باش که خوب بخوانند و برای ی مفید واقع شوند ؛ 😭😭 وقت زیادی ندارم ؛ درد و دلهایی مانده که فرصت آن نیست ؛ کن ؛ اجرت با زهرا " سلام الله علیها" ومن الله التوفیق ... عشقت مهدی {قاسم} 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت بیست و سوم... 👉 ادامه دارد ... 👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت بیست و چهارم...👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم قاسم{مهدی} غریب و امین سلام . 💔 از اینکه شمارا تنها گذاشتم و رفتم مرا ببخشید ؛ دارم ؛ ♻️♻️ امیدوارم که بتوانید و داشته باشید ؛ درسهایتان را بخوانید و به عزیزمان به مشغول باشید ؛ 🔰از خط ولایت جدا نشوید ؛ در ناملایمات و کج فهمیهای جامعه و انحرافات گوشهایتان به دهان مبارک رهبر عزیزتان خامنه ای بزرگ باشد 🦋؛ مواظب مادرتان باشید ؛ نکند که اورا غمگین کنید ؛ 🔸🔸 مثل کوه پشت او باشید و خالی را برایش پر کنید ؛ 💔💔💔💔 فدای شما و مهدی {قاسم} ؛ ☝️☝️ راستی را یاد بگیر و و قرآن شود ؛ 🕊🌹 آرزوی من را برآورده کنید ؛ برایم بگیرید و مراسم و برپا کنید . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت بیست و چهارم.... 👉 ادامه دارد...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش ╭━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╮ @kanonbanovaniranmoghtader ╰━━⊰🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷°🇮🇷⊱━━━━━╯
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت بیست و پنجم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب ✋ سلام رفقا ؛ سلام همرزمان عزیزم در گلستان و تهران و سایر نقاط کشور ؛ ✍اکنون که در حال نوشتن این مطالب هستم ؛ همان و خوب و خوشبینانه را دارم که در بدو ورودم به داشته ام و ذره ای از انگیزه ام در جهاد و خدمت به نظام‌ و آرزوی شهادت کم‌نشده است ؛ 🇮🇷🇮🇷 وقتی وارد این سازمان مقدس (سپاه) شدم ؛ ↩️ گفتم خدایا دوست دارم در کنم که کارو مشغله و سختی را داشته باشم تا را که بابت آن به ما می دهند کاملا باشد که به طور داوطلبانه خدمت در را انتخاب کردم ⏺و اکنون بعد از ۱۵ سال با وجود طی نمودن دوره های سخت و دشوار و دست از جهاد نکشیدم و دل را به دریا زدم و با اربابم همچنان 🇮🇷یکی از ترین صابرین هستم که در را بالا نگه داشته ام . ❣❣رفقا دنیا خیلی کوچک و زود گذراست نکند که متعلقات و زر وزیورهای دنیوی بین شما و شهادت فاصله بیندازد ؛ ❣❣ 🕊🌹 اگر آرزوی دارید نباید وابستگی داشته باشید ؛ 🇮🇷 همسنگران عزیزم ؛ رفقا ؛ به دستورات فرماندهان خود گوش فرا دهید ؛ ❤️خط مشی شما خط باشد ؛❤️ ❇️ افکار گروههای انحرافی و ضد ولایی در وجودوفکر شما تاثیر نگذارد؛ هر چند که شما زرنگ تر از این حرفهاهستید ؛ 💠همسنگران عزیز هر چه آموزش بیشتر ببینید در میدان رزم حرف بیشتری برای گفتن دارید ؛💠 🔰 ان شاء الله باید تا کامل استکبار جهانی ؛ از جمله و به پیش برویم و این! 🇮🇷 مقدس انقلاب اسلام را با عزیزمان به آقا زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف" برسانیم . 🌷 امیدوارم که اگر بدی ازبنده در طول مسئولیت هایم دیده اید به خودتان ببخشید و کنید . (و من الله التوفیق)🌷 (جانباز شهید مهدی {قاسم} غریب)🌷 (۱۳۹۴/۴/۱۶جبهه سوریه)🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 قسمت بیست و پنجم ..👉 پایان ...👉 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🔺همین که هیچکدوم ازین سلبریتی های دوزاری برای پروانه معصومی استوری تسلیت نزاشتن و مخاطب های بی بی سی فارسی اینجوری دارن بهش توهین میکنن نشون میده مرحومه جای درستی ایستاده بود و شریف زندگی کرده بوده... روحش شاد ... 💬 فاطمه فردوس ➕ شعار احترام به عقاید میدن ولی خبر مرگ بازیگری که چهل‌وچندساله پوشش متفاوتی از قبل برای خودش انتخاب کرده و تو این سال‌ها حرف و عملکردش موید نوع حجابش بوده رو با عکسی بی حجاب اعلام می‌کنن! با این کار نشون میدن نه ارزشی برای قائلن، نه تو احترامی به عقایدشون میذارن! 💬 سادات بانو