28.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحنه های بیادماندنی بدر
https://eitaa.com/khatemogaddam
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
https://khatshekanha.ir
رسانه شهدا باشید
رای سفید ابوموسی....
رای عمروعاص به معاویه...
پیروز انتخابات=معاویه
صدای آنان که در انتخابات شرکت نمیکنند شنیده نمیشود
✨کوچه های آشنا
https://eitaa.com/khatemogaddam
﷽
✨کوچه های آشنا
#شهيد والامقام نادر امینی
دو فرشته بنام غیبعلی و فاطمه خانم به مورخ چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۵۰ در روستای بلندپرچین#زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام نادر شدند.
سرانجام دانش آموز داستان ما با لباس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بيست و سوم خردادماه ۱۳۶۷ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید
#شهید_نادر_امینی
https://eitaa.com/khatemogaddam
وصیتنامه:
ای #مادرم : باید بدانی #اسلام امروز احتیاج به #جوانان چون ماها دارد و اگر امروز من نروم و فردا آن نرود پس چه کسی باید برود ؟ #مادرم !منتظرآمدنم مباش زیرا من به دعوت #خدا حرکت کردم و انشالله به درجه ام می رسم پس چشم به راه مباش که راهی که رفتم برگشت اش کم است و شما که فرزندتان را در #راه_خدا دادید حالا به هر صورت شد ناراحت نباشی.
#پدر جانم: هیچ وقت از #امام جدا نباشی و امام را دعا کنی .
#مادر جان سیاه نپوشی #خواهر گریه نکنی #برادر نترس شجاع باش برو به #جنگ و انتقام #خون شهیدان را بگیر. #برادر مهربانم من #سپاه را آنقدر دوست دارم و آنقدر مهم است که نمی توانم حرفی درباره آن بگوییم چون لایق چنین وصفی نیستم.
#سپاه حافظ انقلاب است. #سپاه حامی محرومین است. #سپاه بازوی مسلح #ولایت_فقیه است.
#سپاه عاشق فداکاری است. #سپاه عاشق خداست و عاشق امام است و عاشق اسلام است.
#سپاه نگهبان کشتی است. کشتی که ناخدای آن فرمانده کل قوا خمینی روح خدا است.
کوچه های آشنا
﷽ ✨کوچه های آشنا #شهيد والامقام نادر امینی دو فرشته بنام غیبعلی و فاطمه خانم به مورخ چهارم اردی
خاطره:
من در روز شنبه و در تاریخ ۱۶/۸/۶۵ بود که در #اهواز پادگان تجلائی آموزش هدایت آتش می دیدم خوابیده بودم نصف شب ساعت ۰۰:۳۰ بود یا یک بامداد که خوب تو فکرم نیست یهو از خواب بیدار شدم دیدم یک نفر طرف راستم نشسته است من خیال کردم دوستم است از خواب بیدار شدم خندیدم بعدا خوب نگاه کردم دیدم این آقا #سید است و دیگه از چشم من #غیب شد من بعد از غیب شدن آن #سید خیلی ناراحت شدم با خودم گفتم ای کاش یک حرفی پرسیده بودم دیگه خوابم نیامد ساعت ۳یا ۴ صبح بود که دو تا دوست زنجانی داشتم اونا رو بیدار کردم گفتم بیدار بشید بریم وضو بگیریم اونا خندیدند گفتند نادر حالا ساعت یک یا سه است بخواب بعدا می رویم ولی من نخوابیدم تنها خودم رفتم وضو بگیرم دیدم تو دستم یازده ستاره و یک ماه درخشان کشیده شده است با رنگ سبز این ها رو صبح ساعت ۹ به دو تا دوستانم نشان دادم اونا تعجب کردند گفتند نادر الان به معلم عقیدتی سیاسی مون نشان بده ببینیم چه میگه دستم را به معلم عقیدتی سیاسی نشان دادم اون با مهربانی به من تبریک گفت… ! گفت #نادر ممکن تو در آینده یا یک فرد بزرگ بشی یا به #شهادت نائل گردی من خیلی خوشحال شدم که خداوند مهربان این نعمت بزرگ را به من عطا فرموده است .و همه دوستان دیگرم نگاه می کردند و به من می گفتند خوش به حال تو #نادر که این چنین سرنوشتی داشتی و این یازده ستاره و ماه ۴۸ ساعت تو دست من ماند هر چه می شستم رنگشان اصلا تغییر نمی کرد . بعد از دو روز آن یک خط دور پیشانی ام کشیده شده بود .
مادرشهید.