eitaa logo
کوچه های آشنا
449 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
155 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام قربانعلی بهرامی دو فرشته بنام مظفر و صغری
خاطره: قربانعلی پسری بسیار و بود. من و را بسیار دوست داشت و بسیار محترمانه با ما برخورد می‌کرد. همه اقوام و بستگان علی را دوست داشتند با رفتارش همه را جذب می‌کرد. زمانی که می‌خواست به برود آمد و دستانش را به دور گردنم حلقه کرد و گفت حلالم کنید شما برایم بسیار زحمت کشیده اید و حالا من می روم تا جواب زحمات شما را بدهم امید دارم لیاقت داشته باشم که بشوم تا اینکه رفت و لیاقت را هم داشت و شهادت و وصال را نوشید. بعد از شهادتش دلم بسیار برایش تنگ می شد خیلی بی تابی می کردم تا اینکه یک شب در خواب دیدمش در گلستانی وسیع و زیبا در حال قدم زدن بود صدایش کردم برگشت و با لبخند نگاهم کرد گفتم: علی جان تو کجایی هم اینکه خواست جوابم را بدهد از خواب پریدم. راوی:صغری قربانی ( ) ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام احمد محدی ارهانی دو فرشته بنام جانعلی و
خاطره : برادرم از بچگی کنار من بزرگ شده بود و با هم خیلی انس گرفته بودیم و خیلی او را دوست داشتم. او خوب می خواند و خوب می خواند و بسیار بود در آن زمان که در خوراکی می دادند نمی خورد و نگه می داشت تا به خانه بیاورد و با من تقسیم کند وقتی که به می خواست برود هر چه به او گفتیم که نرو و بمان درست را بخوان قبول نکرد، و حتی دو بار ایشان را پدرم از اهواز برگرداند در مرحله بعدی که می خواست به برود در سپرده بود که جای نیروها را نگویند که مبادا پدرم او را پیدا کند شبی که پیش ما بود پدرم گفت پسر جان من از رفتن تو خیلی خوشحالم و مانع تو نمی شوم اما بحث این است که تو سنت کم است و باید درس بخوانی، احمد به پدرم گفت این بدن سالم که به ما عطا فرموده باید اعضای آن در جای خوب و مفید صرف شود تا راضی باشد اگر فردای قیامت اعضای بدن سوال کنند که چرا به نرفتی چه جوابی بدهم؟ میگویند مگر این اعضا مال تو بود، به عنوان هدیه به تو داده بود و تو میتوانستی به خوبی استفاده کنی چرا استفاده نکردی، با این حرف ها را راضی کرد و رفت و به رسید. راوی: حمیده محمدی ( )
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام جمشید آراسته دو فرشته بنام ابوالفضل و سارا خانم به مورخ یکم مرداد ماه ۱۳۴۵ در صاحب فرزندی آسمانی بنام جمشید شدند. تکاور داستان ما در لباس مقدس خاکی همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ یکم تیر ماه ۱۳۶۷ بر اثر مصدومیت شیمیایی از نهرعنبر به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت خاطره: جمشید نسبت به دوستان و افراد غریبه و دلسوز بود ؛ ای داشتیم که بی بضاعت بودند یک بار دندان او به شدت درد می کرد. وقتی میخواست به داندانپزشکی برود جمشید او را در راه دیده بود و به همراه او به دندانپزشکی رفته بود. به دکتر دندانپزشک گفته بود دندان این خانم را بکش هر چقدر هزینه اش باشه من پرداخت می کنم ، دکتر از این کار جمشید خوشش آمده بود و دندان خانم همسایه را مجانی کشیده بود . راوی : ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام دوستعلی(علی) مقدم دو فرشته بنام محمدحسی
فرمانده شهید علی مقدم از زبان همسرم فردی فوق العاده و بود. جلسه چهارم خواستگاری به من گفت من نمی توانم را تنها بگذارم، باید به بروم و داوطلبانه در عملیات ها شرکت کنم. بیشترین توصیه اش، حفظ ، رابطه با و پیرو بودن بود. و محبتش زبانزد خاص و عام بود، حتی آنهایی که مخالف بودند همیشه شیفته بودند، هر بار که غذایی می پختم یا کاری می کردم می گفت دستت درد نکند، خیلی زحمت کشیدی این وظیفه تو نبود و از تو باشد. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────