کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام قربانعلی بهرامی دو فرشته بنام مظفر و صغری
خاطره:
قربانعلی پسری بسیار #مهربان و #محجوب بود. من و #پدرش را بسیار دوست داشت و بسیار محترمانه با ما برخورد میکرد. همه اقوام و بستگان علی را دوست داشتند با رفتارش همه را جذب میکرد. زمانی که میخواست به #جبهه برود آمد و دستانش را به دور گردنم حلقه کرد و گفت #مادر حلالم کنید شما برایم بسیار زحمت کشیده اید و حالا من می روم تا جواب زحمات شما را بدهم امید دارم لیاقت داشته باشم که #شهید بشوم تا اینکه رفت و لیاقت #شهادت را هم داشت و #شربت شهادت و وصال را نوشید. بعد از شهادتش دلم بسیار برایش تنگ می شد خیلی بی تابی می کردم تا اینکه یک شب در خواب دیدمش در گلستانی وسیع و زیبا در حال قدم زدن بود صدایش کردم برگشت و با لبخند نگاهم کرد گفتم: علی جان تو کجایی هم اینکه خواست جوابم را بدهد از خواب پریدم.
راوی:صغری قربانی ( #مادرشهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات #اَللّــــــهمعَجــِّــــــللِوَليـــِّــــڪَالفـَـــــــرَج #وَالعـــافيــَـــــــــــــةَوَالنَـــصْــــــــــــــر #وَاجَـعَلْنــــامِنخَيـْــرِاَنْصــــارِهوَأعْـــــوانِـــــہ
#وَالْـمُستَـــشْــــهَديـنَبَيْنَيَــــــدَيــْـــــــــہ
#شهید_قربانعلی_بهرامی
شهید والامقام جواد مددیان
سیزدهم فروردین 1342 ، در شهرستان #زنجان دیده به جهان گشود.
#پدرش اسداالله و #مادرش جمیله نام داشت. #دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبیات بود. به عنوان #پاسدار در جبهه حضور یافت. سرانجام دهم مرداد 1367 ، در اسلام آبادغرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به #شهادت نائل گردید.
مزار او در گلزار شهدای پایین زنجان واقع است.
خاطره :
جواد عاشق #امام بود و به یاد دارم روزی قرآنی را در دست جواد دیدم که میگفت این #قرآن را خودم نزد #امام بردم و ایشان را زیارت کرده و امام با دست مبارکشان این #قرآن را امضا کردهاند، و به همین خاطر این #قرآن همیشه همراه جواد بود و بر روی #امضای_امام بوسه میزد، #شهید برای اینکه به فرمان امام #لبیک بگوید #عازم_جبهه های حق علیه باطل شد و این در حالی بود که یکی از برادرانش در دزفول بود و دیگری هم مجروح شده بود. وقتی مادر جواد از این موضوع مطلع گردید. مانع رفتن جواد به #جبهه شد و جواد رو به مادرش گفت: مردم فرزندان خویش را تشویق به رفتن مینمایند چرا شما مانع رفتن من می شوید و با این جملات #مادر راضی نمود و راهی جبهه شد.
ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_جواد_مددیان
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام اکبر محمدی دو فرشته بنام احمد و زهرا
خاطره:
#پدرش میگفت #عضوبسیجدانشآموزی شده بود و چون سن او برای حضور در #جبهه می رسید دائم میگفت که من باید به #جبهه بروم و ما نیز جدی نمی گرفتیم. تا اینکه یک روز در #مغازه نشسته بودم که تلفن به صدا درآمد از خانه بود و گفتند اکبر در مغازه است؟ گفتم نه! گفتند؛ که چند ساعت از تعطیلی مدرسه میگذرد ولی هنوز نیامده است، من نیز گفتم نگران نباشید می آید. این چند ساعت تبدیل به چند روز شد و پس از چند روز #خبردار شدیم که اکبر به #جبهه رفته است.
راوی: احمد محمدی ( #پدرشهید )