﷽
معلم فقط ان کس نیست که
درس های مدرسه یمان را
به ما اموزش بدهد ..
بعضی افراد هستند که کلامشان
درس معرفت میدهد
و رفتارشان بوی ادب
و وجودشان
درس با خدا بودن
و زبیا زندگی کردن را می اموزد..
اینها همان های هستند که
بدون اینکه بدانند وبشناسند
اما اگاهانه به تو درس میدهند
و میشوند
معلم زندگی تو ...
و چه زبیا معلمانی هستند...
✨ای معلم جان✨
تو همان
هستی که با وجودت و کلام و رفتارت
به من درس های زندگی دادی
درس های که رسم زندگی کردن
و با خدا بودن را به من اموخت...
وراهنمایی من در مسیر
رسیدن بخدا شد ..
*ای معلم خدای*
🌹*روزت مبارک*🌹
#برای_هیام
#برای_معلمی_ازجنس_نور
#ن_تبسم
زود میگذرد زمان و زمانه
حوادث و اتفاقات
بود و نبود ادم ها
خوشی و غم ها
دلتنگی و دلشورها..
اخر داستان ها ک میرسد
دلم میگیرد..
گذشتن از این داستان
ذهنم را هزار راه میبرد..
نمیدانم چرا اخر داستان ک میشود
دلم میخواهد از بالا بنشینم و لحظاتی را
تمام انچه ک دیده ام و شنیده ام
وباتمام وجود لمس کردم را
باری دگر از نظر بگذرانم و خاطره بازی کنم ..
از تک تک لحـظات میگذرم
اما بعضی جاها لحظه ای بیشتر میمانم..
مثلا لحظه یتیم شدن دخترانی که تمام
دنیایشان به دستان پینه بسته ای مادرشان
ختم میشد ..
یا تنها شدن مردی ک همراهش را از دست داد و هر جای خانه اش یاد اور یاور روزهای سختش است ...
یا لحظه ای که دختری فهمید تمام عمرش
انچه بوده است خودش نخواسته
و تمام زندگیش یک رویا یی ساختگی اطرافیانش بوده و تمام انچه بود فرو ریخت .
یا لحظه ای که دختر ارسی زنی مجبور شد بخاطر خانوادش فراق از یارش را انتخاب کند...
یا لحظه ای های ک مردی خدایی
از جنس نور و هدایت سر بزنگاه سر در گمی فرا میرسید و با کلام حقش
یاد اورد خدای بزرگ عادل میشد
و میشد ارامش دلها بی قرار ..
یا لحظه ای که عاشقی لب پنجره مینشست
و با ماه اسمان از معشوقش میگفت...
همان ماهی که شاهد خیلی چیز ها بود
شاهد شب گردی های عاشقی سردر گم
یا اشک های ریخته شده از دوری معشوق
یاحتی لحظه ی وصف ناپذیر
دو عاشقی که به وصال رسیدند و
در کنار حوض عمارت
به مهتاب افتاده در اب نگاه میکردند ..
یا لحظه ای که مردی از سر درگمی و تب عشق
خودش رو راهی حوض کرد ジ
یا حتی لحظه های ک دوستی با معرفت و همراهی رفیقش
رفاقت را برای عالم معنا کرد ...
یا حتی زمانی که مردی تصمیم گرفت مرد باشد و مردی کند و پا بر روی غرور و اشتباهاتش بگذارد
و خاکی تر از همیشه راهی دیار عاشقی شود ..
و زمانی که پدر و مادری با شوق اولین فرزندشان را در کنار هم در اغوش گرفتند و طمع خوشمزه ی زندگی در کنار هم بودن چشیدند ...
و بهترین لحظه زمانی بود که کل داستان ختم به یک جا و یک چیز شد
جای که همه ی عشق عالم از انجا سر چشمه گرفت
جای که تا نام عشق و عاشقی و فداکاری
میاید
نام او بر لب ها جاری میشود
جای که یک خانواده و یک عالم
تمام زندگیشان
ختم به یک
♥یا حسین ♥
میشود..
#لحظات_ناب_خوشه_برای_من
#ن_تبسم
نمیدانم چرا وقتی ماه را میبینم
خاطرات در ذهنم تداعی میشود ..
یاد یک داستانی به اسم خوشه ی ماه
یاد یک پهلوون مردی چون حسام الدین
یاد یک دختر ارسی زن چون هیوا خانم عاشق
و حتی یک زن غرغرو به اسم فرنگیس خانم
و حتی یک نام و نشون گمشده ای چون بهروز ..
خلاصه که ذهنمان با دیدن ماه زیاد به سفر خاطرات میرود ...
ولی از همه بیشتر یاد ان لحظه ای دلم را به هیجان می اندازد که دو عاشق در کنار هم لب حوض عمارت به تماشای ماه درخشان
می نشستند ..
خلاصه
صد یاد به تمام ان شب های به یاد ماندنی
که در ذهنمان حک شد ...
#ن_تبسم
#به_یاد_خوشه_ماه_درزیر_نور_ماه
#نظر_اعضا:
درک و لمس کردن حال حنیفا کار هرکسی نیست
و نهایت فقط بتوانی بخوانی و درس بگیری و همراه داستان بشوی!
زمانی که در گرداب سر درگمی دست و پا میزنی
نمیدانی کدام درست است و کدام غلط سخت ترین لحظه ای زندگی است !
اما سخت تر از وقتی است که راهی را برای فرار از اشتباه انتخاب میکنی اما میبینی در ان راه
باید خودت تنها راه بروی ،اگر زخم خوردی خودت پانسمان بشوی برای زخمت ،اگر پناهی نداشتی باید خودت در اغوش بگیری و دلداری بدهی که راهت درست است .انجای که در تنهای به سر میبری خودت باید دست به زانو بگیری و بشوی یار ورفیق خودت و شروع کنی به حرکت به سوی انچه درست است ...
مسیر حق همیشه سخت و طاقت فرسا است و برای رسیدن به ان باید خون جگرها خورد ،باید کفش اهنین بپوشی و راهی این جاده ای ناهموار بشوی ...
شاید حنیفا هنوز راه درست را پیدا نکرده باشد اما همین که توانست غلط بودن مسیرش را تشخیص دهد و از ادامه دادن منصرف شد
یعنی اغاز مسیری تازه،
باید به این دختر شجاع حقیقت طلب افرین گفت...
با تمام وجود برای دخترانی که در پی حق و حقیقت میروند از مسیر سخت نمیترسند وپای اعتقادشان میمانند ارزوی صبری زیاد و ارامش و موفقیت میکنم ⭐...
نمیدانم چرا همان یه کلام (خدا حافظی)حنیفا حالم را دگرگون کرد ،حس میکنم دارم لحظات سخت حنیفا را لمس میکنم ..
#برایحنیفایحقیقتطلب
#اقیانوسها
#ن_تبسم