فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | آینده شبیه اربعین است
🎤گفتوگو با حجتالاسلام پناهیان | بخش اول
😎 آینده برای شماست و جهان به سمت شما حرکت میکنه
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضور دانش آموزان در اربعین حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_صبحگاهی
💠السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بابَ اللّٰهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ
🌹سلام بر تو ای باب خدا و حاکم سیاستمدار دینش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🍀🏴🍀🏴🍀🏴
🦋طراحی با شن با موضوع اربعین
#کلیپ 🎥
#اربعین
🏴🍀🏴🍀🏴🍀🏴
💠مرکز کودک و نوجوان مسجد مقدس جمکران💠
╭━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╮
https://eitaa.com/joinchat/3728081020C9403578433
╰━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╯
🏴🌼🏴🌼🏴🌼🏴🌼
🕌پیاده تا بهشت
اسم من علیرضا است و شش سال دارم . پدر من هر سال ماه صفر که می شود ، با کاروان و پای پیاده به کربلا می رود.پدر همیشه از خاطرات خوبشان برای ما تعریف می کند..
او می گوید در مسیر ، همه ، چه بزرگ چه کوچک ، با شوق به سمت کربلا راه می روند . آن ها زیر لب یا بلند ، برای امام حسین علیه السلام ، نوحه و شعر می خوانند و حال خوبی دارند . می گفت آن جا خیلی ها حتی بچه های کوچک ، مثلا با تعارف آب ، به زائران خدمت می کنند . در روز اربعین هم همه کنار حرم امام حسین (ع) عزاداری می کنند و از رسیدن به کربلا خوش حال اند . من خیلی دلم می خواست با آن ها به این سفر بروم .
امسال خانم جان که پایش هم خیلی درد می کند ، با اصرار از پدر خواست او را همراه خود به کربلا ببرد . پدر می گفت : این سفر برایتان سخت است.
اما خانم جان بیشتر اصرار می کرد . بالاخره پدر حرف او را قبول کرد . همسایه مان وقتی خبر را شنید ، ویلچر خود را برای خانم جان آورد تا در مسیر ، راحت باشد . مادرم هم از پدر خواست این بار همه با هم به این سفر برویم تا خانم جان کمتر خسته شود و احساس تنهایی نکند . این طور شد که پیاده روی امسال پدر به سمت کربلا ، به سفری خانوادگی تبدیل شد . حالا من خیلی خوشحالم . خانم جان می گوید می توانم وقتی خسته شدم کنار خودش روی ویلچر بنشینم . من هم قول داده ام کمکش باشم و مثلا برایش در لیوان ، آب بریزم تا قرص هایش را بخورد ...
#داستان
#پیاده_روی
#اربعین
🏴🌼🏴🌼🏴🌼🏴🌼
✨کانال گل نرگس✨
╭━═━⊰🏴🌼🏴⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🏴🌼🏴⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی
😇 هرکدام از شما جوانها میتوانید یک مشعل نورانی باشید
✌️ تلاش کنید و در این راه استقامت بورزید
✂️ بخشی از سخنان آقا در پایان مراسم عزاداری اربعین | ۱۴۰۲/۶/۱۵
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
🕊 به تو از دور سلام...
💎 دلمون رو پرواز بدیم به سمت کربلا
😔 ما دلمون میخواست بیایم، اما نشد
🏴 #به_رهبری_حسین علیهالسلام
💫 نو+جوان، انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
♨️ تیتر یک سایت نو+جوان
🎙️ آقا در روز اربعین حسینی، از یک شرط مهمِ رسیدن به قلهها گفتند
⛔ نه به جاذبه شیطانی!
➕ هر کدام از شما میتوانید یک مشعل نورانی در محیط پیرامونتان باشید
💫 آیتالله سیدعلی خامنهای و نوجوانان ایران اسلامی
🌐 Nojavan.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | آینده شبیه اربعین است
🎤گفتوگو با حجتالاسلام پناهیان | بخش اول
😎 آینده برای شماست و جهان به سمت شما حرکت میکنه
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | مجال تفکر
🎤گفتوگو با حجتالاسلام پناهیان | بخش دوم
📝 آنچه از راه امامحسین (ع) دریافتید، با اندیشه و زبان خودتان روی کاغذ بیاورید
✅ یک پیشنهاد خوب اربعینی برای عمل به توصیه آقا
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" ای اربعین "
شاعر : امیر عباسی
آهنگساز : مجید منصوری
اجرا : ره پویان ولایت حضرت امیر (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ| یا دائِمَ البَقاء⚜
🔸همخوانی استدیویی مناجات با خدا
🌀برگرفته از فراز ۶۴ دعای جوشن کبیر
⭕️️جدیدترین اثر:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🚧تهيه شده در:
🎙استدیو تسنیم اصفهان
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/6fFMh
🖥سایت رسمی گروه تسنیم:
🌐 WWW.TAWASHIHTASNIM.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🎬 #کلیپ پویانمایی خاکریز های نمکی
✳️گودزیلا وارد میشود
🎥خاطرت طنز دوران دفاع مقدس به صورت پویانمایی زیبا
خواهر کوچکم
خواهر کوچکم با من قهر کرده است. گوشه اتاق نشسته و اصلاً نگاهم نمی کند.
ابروهایش بدجوری توی هم گره خورده اند.
گردی سیاه چشم هایش، از اشک پر شده، مژه هایش هم خیس شده و به هم چسبیده اند.
پاهای تپل کوچکش را توی شکمش جمع کرده و شَست هایش را هی تکان تکان می دهد.
یکهو دلم یک جوری می شود... انگار یک عالمه تیله تویش قِل می خورند.
کتاب علومم را باز می کنم و می گذارم جلویش و مداد را هم دستش می دهم.
می گویم: بیا بکش!
یک خورده با تعجب نگاهم می کند، دماغش را بالا می کشد، لبخند می زند و بعد مداد را می گیرد.
تند و تند چند صفحه را خط خطی می کند. انگار دنیا را بهش داده اند، خوش حال و خندان و بپر بپر کنان از اتاق بیرون می رود. پاکن را بر می دارم تا کتابم را پاک کنم.
خیالم راحت می شود و بقیه مشق هایم را می نویسم.
کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: فهیمه امرالله- منبع: ماهنامه رشد نوآموز