D1736387T14706482(Web)-mc.mp3
3.59M
دوست مورچه جان از او خواسته است که توی هوای گرم برای بازی بروند. به نظر شما آیا می شود در تابستان در فضای آزاد و سر باز، بازی کرد؟
در این برنامه دکترافرابی به شرایطی که می شود در گرمای تابستان در محیط سر باز و آزاد ورزش و بازی کرد اشاره می کند. خوردن آب زیاد، بازی در ساعاتی که اوج تابش خورشید نیست، پوشیدن لباس مناسب و ...
از شرایطی است که در فصل گرما باید برای جلوگیری از گرمازدگی آنها را رعایت کرد.
🔎موضوع:
#بازی
#گرمازدگی
#تابستان
🎧از همین سری بشنوید🔻
https://b2n.ir/p21782
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737996T15412332(Web)-mc.mp3
1.76M
ضرب المثل «زاغ سیاه کسی رو چوب زدن» وقتی به کار می ره که کسی، کسی دیگه رو می پاد و می خواد ببینه اون چی کار می کنه، و از چیزهای پنهان و رازهایی آگاه بشه که براش سودمنده...
🔎موضوعات:
#دخالت
#یواشکی
#یک_مثل_یک_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/z26226
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737104T15209088(Web)-mc.mp3
3.96M
شاه تنبل های زیادی را در تنبل خانه ی خود جا داده بود.
در این تنبل خانه تنبل های زیادی بودند که حال و حوصله ی کار کردن نداشتند.
کم کم تنبل خانه پر شده بود از تنبل ها و خرج غذای آنها هم خیلی زیاد شده بود.
پادشاه به وزیر دستور داد تا مقداری کاه در تنبل خانه دود کنند ...
🔎موضوعات_قصه:
#تنبلی
#قصه_های_مادربزرگ
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/j37003
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
#تابلو
به همین راحتی یه تابلوی گل زیبا درست کنید😍😍
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | پدر قهرمانم
🎙️ سرودخوانی فرزندان شهدا در حضور آقا
💌 من با همه ایمانم، در وسط میدانم، چون فدای ایرانم
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737982T12513740(Web)-mc.mp3
3.74M
🌳🌲هدی و عزیزجون به شمال ایران سفر کردهن. هدی کنار دریا نشسته و ناگهان، یه کتری کوچولو شبیه چراغ جادو توی آب میبینه. هدی با خنده به عزیزجون میگه: «ای کاش! این کتری هم مثل چراغ جادوی توی قصهها میتونست آرزوی من رو برآورده کنه!»
🍄🍁کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که خالق و پروردگار هستی، دعای بندگانش رو گوش میکنه و اگر صلاح بدونه، دعاشون رو برآورده میکنه. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به بخشی از آیهی ۶۰ سورهی مبارکهی «غافر» اشاره میکنه.
خداوند در این آیه میفرماید:
«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ و خدای شما فرمود که مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم
🔎 موضوعات قصه:
#عرفه
#دعا
#اخلاقی
#فردی
#یک_آیه_یک_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/g93842
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737991T15817320(Web)-mc.mp3
3.24M
🌸مریم کوچولو داشت با عروسکاش بازی می کرد. مادرش چادرش رو سرش کرد و گفت: «مریم جون! پاشو بریم.» مریم گفت: «کجا مادر؟» مادرش گفت: «همون جایی که قول داده بودم و خیلی دوست داری بری.» مریم از جاش پرید و باخوشحالی گفت: «فهمیدم مادر، حرم.» بعدش...
❣داستان «برای کی دعا کنم؟» از قدیمی ترین نشریه کودک و نوجوان ایران، «کیهان بچه ها» انتخاب و تهیه شده است. «گلچین قصه های کیهان بچه ها» یه همکاری جدید بین تولیدات چند رسانه ای ایرانصدا و کیهان بچه هاست که می تونین اون رو در پایگاه کودک ایرانصدا بشنوین
#گلچین_قصه_های_کیهان_بچه_ها
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/j46150
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1736956T13917139(Web)-mc.mp3
13.58M
🔑 ابراهیم پدرش را در کودکی از دست داد و سرپرستی اش را آذر، عمویش به عهده گرفت. آذر بت تراش بود، اما ابراهیم از بت ها دوری می کرد.
🔹 در شهر بابل پادشاهی بنام نمرود حکومت می کرد، او معبد بزرگ و بسار مجللی درست کرده بود که محل عبادت مردم بابل بود. مردم شهر مجسمه هایی از سنگ و چوب درست می کردند و در این معبد بزرگ می گذاشتند و هر روز برای عبادت و پرستش در مقابل این مجسمه ها زانو می زدند و سجده می کردند.
🔎موضوعات_قصه:
#عید_قربانی
#پیامبران
#قصه_های_مادربزرگ
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/j37003
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1736709T15543720(Web)-mc.mp3
4.42M
🕋 پدر و مادر ریحانه کوچولو به سفر حج رفته بودند.
ریحانه کوچولو خانه ی مادربزرگش بود.
🌠هر شب یک نفر برای او قصه می گفت. یک شب، مادربزرگ. یک شب، پدربزرگ. یک شب هم عمه جان.
شب عید قربان شده بود ...
🔎موضوعات قصه:
#عید_قربان
#قاصدک
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/r68890
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738281T15007604(Web)-mc.mp3
4.84M
🌳در جنگلی یک کلبه وجود داشت که در آن سه نفر زندگی میکردند.
👨👩👦تِری، پدربزرگ و مادربزرگش. تِری از اینکه همبازی نداشت افسرده بود. پدربزرگ و مادربزرگ همیشه سعی میکردند او را از این حال دربیاورند.
🔎 موضوعات قصه:
#دوست
#پدربزرگ_مادربزرگ
#گلچین_قصه_های_کیهان_بچه_ها
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/j46150
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737428T18489978(Web)-mc.mp3
4.98M
🐭موش شکموی بازیگوشی بود که از صبح که بیدار می شد دنبال خوراکی های خوشمزه بود.
بالاخره یک روز خوراکی های آقا موشه تموم شد.
🧀آ قا موشه با خودش فکر که به خانه دوستانش برود تا خوراکی بگیرد.
🔎موضوعات قصه:
#شکمو
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/r68890
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738439T16142437(Web)-mc.mp3
1.96M
🌸هدی» داره توی محلهی «باصفا» باعجله میدوئه که
😮«عزیزجون» از دیدنش تعجب میکنه و ازش دلیلِ این همه عجله رو میپرسه.
❣ هدی داره برای آشتی دادن دو تا از دوستاش میره؛ آخه اونا چندوقتیه که قهر کردن و با همدیگه حرف نمیزنن... .
🔎 موضوعات قصه:
#قهر
#آشتی
#یک_آیه_یک_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/g93842
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی فرفره رنگی
#فرفره
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1736675T15576965(Web)-mc.mp3
3.62M
🏙یک روز نازنین که از خواب بیدار شد صورتش را نشست. او می خواست که خواب از سرش نپرد.
اما هر کاری کرده دوباره خوابش نبرد.
نازنین با مادربزرگش زندگی می کرد. مادربزرگ از نازنین پرسیدکه دست و صورتت راشسته ای؟
نازنین گفت: بله. نازنین راست نگفت.
👭هانیه دوست نازنین آمد با او بازی کند. توی بازی هانیه زمین خورد. تقصیر نازنین بود اما او گفت که تقصیر من نبود. حالا نازنین دو بار دروغ گفته بود ....
🔎موضوعات قصه:
#دروغ
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/r68890
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda